سرویس تئاتر هنرآنلاین: پیش از هر چیز نام نمایش مخاطب را به فکر وامیدارد. "چند درجه سوءتفاهم در مقیاس اتللو!" اقتباسی آزاد از نمایشنامه "اتللو" شکسپیر که میتواند گام بزرگی برای شروع خلق یک اثر دیگر با رویکردی خلاقانه باشد. با توجه به اینکه نمایشنامه "اتللو" شکسپیر براساس داستانی به نام کاپیتان مغربی از یک نویسنده ایتالیایی به نام سینسیو نوشته شده است. حالا مواجهه مخاطب با مونولوگی است که اقتباسی از "اتللو" شکسپیر است. با این تفاوت که میتواند در اجرا دارای هویت مستقل باشد. لازم به ذکر است تا اشاره شود یکی از عمده اشکالاتی که معمولا در اقتباس از یک متن پیش میآید این است که نویسنده با این پیش فرض متن اقتباسی در حال خلق خود را مینویسد که به تصورش مخاطب متن را خوانده است و از تمام رویدادهای اثر نمایشی مطلع است. حال اگر در بین تماشاگران کسی باشد که نمایشنامه "اتللو" را نخوانده باشد، چه میشود؟
در نمایشنامه اصلی چه رویدادهایی رخ داده که نویسنده را بر آن واداشته تا به خلق یک نمایشنامه اقتباسی بپردازد؟ چه چیزی نویسنده را بر آن میدارد تا از "اتللو"ی شکسپیر مونولوگی اقتباسی خلق کند؟ نمایشنامه "اتللو" شکسپیر پیشتر نوشته و چه بسا بارها اجرا شده است! پس چه چیزی میتواند نویسندهای را به سوی نوشتن یک مونولوگ اقتباسی از این اثر سوق دهد؟
نمایش که شروع میشود شما بازیگری را میبینید که قرار است تکگویی طولانی و بلندی برای شما بازگو کند با دو روایت موازی در هم تنیده که هر کدام منجر به مرگ کسی میشود. مرگ بازیگر نقش "اتللو" و مرگ "دزدمونا" و همه رویدادها فقط بواسطه شایعه و سوءتفاهم پیش میآید. بازیگر نقش "اتللو" یک دقیقه فرصت دارد تا بر روی صحنه روایت خود را بازگو کند. شاید این ایده که بازیگر نقش اتللو شروع به روایت میکند و این شباهت بین داستان زندگی بازیگر نقش اتللو و شخصیت اتللو شکسپیر که در هم ادغام شده است تکراری باشد اما مخاطب را وامیدارد تا مونولوگ را دنبال کند. بازیگر نقش اتللو با زبان اتللو و عمل او مونولوگ را آغاز میکند و این شروع مناسبی برای ماندن و گوش سپردن به ادامه مونولوگ است.
بازیگر در ده تکگویی که بواسطه ضربآهنگی آنها را از یکدیگر جدا میکند شروع میکند، او هر شب بر صحنه تئاتر نقش اتللو را بازی میکند و رابطه شخصی خود و نامزدش را برای ما بازگو میکند. خط موازی تنیده شده در زندگی بازیگر نقش اتللو شبیه روایت اتللو سردار مغربی است که تک به تک رویدادها و علتهای درون ذهن خود را بیرون میریزد تا بگوید چه عملی از او سر زد و چگونه شد که نادیده گرفتنهای او منجر به انجام فاجعه آخر شد. اتللو در واقع آنچه که سعی در فرار از آن و پنهان کردنش دارد را با زبانی که گویای اعتراف است یکی پس از دیگری شرح میدهد، او تکگویی طولانی سر میدهد و همین مسأله اتفاقات را به شکل موازی درون یکدیگر سوق میدهد. چینش کلمات و ترکیبها و عبارات تصاویری بس زیبا خلق میکند از آنچه اتللو سعی در نادیده گرفتن آن دارد و به وضوح این تصویر شکل میگیرد، بزرگتر میشود و در برابر ذهن مخاطب ساخته میشود تا تمام رویدادها یکی پس از دیگری از نقطه شروع به پایان برسد.
زبان مونولوگ اقتباسی در جاهایی از نمایش ترکیبی از زبان بازیگر نقش اتللو و سردار مغربی است که میتوانست در چندین نویسش متوالی بهتر شود. بازیگر نقش اتللو در جایی از مونولوگ خود تصویری از عروسکی با چشمان سبزآبی و دختربچهای با همان چشمها پیش میکشد که همچون نشانهای رها شده معلق است، شاید او اتفاقا تنها کسی باشد که به طعنه میگوید: " فکر میکنی من نفهمیدم الکی مردی؟" این نشانه میتوانست روایت را بیشتر و بهتر متعلق به نویسنده کند. نشانه رها شده دیگری که میتوانست حضور داشته باشد خنجری بود که در جای جای اجرا و متن از آن سخن به میان میآید اما خودش حضور ندارد.
شی یا وسیلهای که بیش از یک شی کارکرد دارد و همه جا تصویرش گویای این است که استفاده از خنجر در کجا به چشم میآید. خنجر همچون بازیگری بود که هر لحظه به سوی فاجعه شدن پیش میرود. اقتباسی که در نمایشنامه صورت گرفته بسیار فراتر از آن به اجرا در آمده است. رفت و برگشت به زندگی سردار مغربی و بازیگر نقش اتللو در اجرا به وضوح و با ریتم درستی دیده میشود. بازیگر نقش اتللو نقش خودش و اتللو را برای ما بازی میکند، تمام چیزی که در ذهن اون ترسیم میشود برای ما با کلام روایت میشود. واقعیت براساس آن چه در ذهن شخصیت به تجسم رسیده است دوباره بازگو میشود. بازیگر نقش اتللو گام به گام خود و سردار مغربی را در لحظهها و رویدادها روایت میکند و همین ریتم تو در تو دو روایت را چونان "خزیدن مار سیاه و سفید با ترکیبی چشم نواز" در هم تنیده است.
بازیهای گفتاری و کلامی بازیگر نقش اتللو ضرباهنگ اجرا را با لحن و طنز خود بالا میبرد. استفاده از نور صحنه و بازی کلامی بازیگر در تکگویی نهم نیز یکی از مواردی است که باید به آن اشاره کرد. او با دقت و با ریتمی افتان و خیزان روایت خود را تکمیل و اجرا میکند.