سرویس موسیقی هنرآنلاین: تماشای یک کنسرت موسیقی یکی از هیجانات دوستداران هنر به خصوص علاقهمندان پر و پا قرص موسیقی است. همچنانکه دیدن یک فیلم یا یک تئاتر میتواند جذاب باشد، تماشای یک کنسرت موسیقی در فضایی پر از هیجان و حسهای مختلف و در کمترین فاصله ممکن با خواننده و نوازندههای برجسته کشور هم میتواند اتفاقی ویژه برای مردم جامعه باشد. به خصوص آنکه در کشور ما به خاطر یک سری آداب ایرانی-اسلامی و یا به خاطر ذائقه مخاطب، برخی دیگر از بستههای سرگرمکننده و فرهنگی اجرا نمیشود.
در واقع کنسرت موسیقی جزو معدود انتخابهای فرهنگی خانوادههای ایرانی برای رقم زدن یک شب خاطرهانگیز است چون به جز تماشای یک کنسرت، یک فیلم و یا یک تئاتر، تقریباً انتخاب دیگری برای خانوادهها نمیماند. اما همین بسته فرهنگی نیز در دسترس قشر کثیری از مردم قرار نمیگیرد و واقعیت این است که فاصله یک عده با کنسرتهای موسیقی همچنان دارد افزایش پیدا میکند و تماشای یک کنسرت به واسطه هزینه سنگین خرید بلیت برای یک بخشی از جامعه تبدیل به آرزو شده است. این در حالی است که در این سالها از محدودیت اجراهای خوانندگان کاسته شده و کنسرتهای بیشتری هم برگزار میشود.
آمارهای موجود نشان میدهد که اگر در سال 88 فقط 573 اجرا در سطح کشور برگزار شده بود، این تعداد در سال 94 به 5276 اجرای صحنهای رسید، یعنی افزایش حدوداً 10 برابری تعداد دفعات اجراهای روی صحنه در 8 سال. این افزایش آمار حکایت از بازتر شدن فضای موسیقی در کشور و همراهی بیشتر دفتر موسیقی با گروههای اجراکننده دارد.
تأثیر این فضای جدید در اجراهای شهرستانها هم به خوبی دیده میشود. برای مثال در نوروز سال جاری فقط در حدود 10 شهر شمالی و جنوبی کشور جشنواره نوروزی موسیقی برگزار شد و اکثریت خوانندگان به خصوص خوانندگان پاپ را به شهرستانها کشاند. این روند همچنان هم ادامه دارد و اکنون نیز کنسرتهای متعددی در شهرهای مختلف کشور برگزار میشود و سالنهای کنسرت تهران هم در کمتر شبی خالی هستند که روند به وجود آمده کاملاً مثبت و ستودنی است.
افزایش اجراهای موسیقی با افزایش تعداد مخاطبان این کنسرتها رابطهای مستقیم دارد اما افزایش قیمت بلیت کنسرتها باعث شده که تماشاگران اجراهای روی صحنهای بیشتر یک قشر خاصی از افراد طبقه بالا و بعضاً مردم قشر میانی جامعه باشند. قطعاً در این بین مردم طبقه ضعیف جامعه نیز به کنسرت میروند اما درصد بسیار کمی از مخاطبان کنسرتهای موسیقی را شامل میشوند. قیمت بلیت در چند سال اخیر مدام رو به افزایش است و این اواخر حتی به مرز 300 هزار تومان هم رسیده! گرچه بلیت بعضی کنسرتها قیمت کف 40 هزار تومان هم دارد اما همچنان افرادی وجود دارند که تماشای یک کنسرت برایشان مقدور نیست.
طبیعتاً برگزاری یک کنسرت موسیقی، هزینههای متعددی را روی دست تهیهکنندگان و کنسرتگذاران میگذارد. آنها میبایست ضمن پرداخت هزینه گروه اجرایی، هزینه رزرو سالن، هزینه سامانه فروش بلیت و برخی دیگر از هزینههای جانبی، خود نیز به سود مد نظرشان برسند اما سوال این است که آیا واقعاً برگزاری یک کنسرت در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران که میتواند بین 100 تا 200 میلیون تومان درآمدزایی کند، آنقدری سود ندارد که قیمت بلیت کنسرتها پایینتر بیاید؟ به نظر میرسد که این سود لازم به کنسرتگذاران برسد و امکان کششپذیری بیشتر در میان آنها وجود داشته اما چرا این اتفاق نمیافتد؟
تا کنون خوانندگان متعددی در مصاحبههای خود گفتهاند که اگر شرایط مهیا بود، حتی کنسرتهای مجانی هم برای مخاطبان خود برگزار میکردند. یا آنها میگویند که حاضرند از دستمزد خود کم کنند تا بلیت اجراها بالاتر نرود، کمااینکه این کار را هم انجام دادهاند. در واقع این انعطاف از سوی گروههای اجرایی همیشه وجود دارد چرا که آنها بارها هم ثابت کردهاند که میتوانند کنسرتهای خیریه بگذارند و هیچ نفع مالی نبرند اما انعطاف آنها کافی نیست چون کنسرتگذاران هم باید یک مقدار تغییر رویه دهند و در جهت حضور عامه مردم در کنسرتهای موسیقی یک مقدار فشارهای مالی را از روی بلیت کنسرتها بردارند که متأسفانه این انعطاف از سوی کنسرتگذاران نشان داده نمیشود.
علت اینکه علیرغم تمام درخواستهای عامه مردم برای کاهش قیمت بلیت کنسرتها، همچان قیمت بلیت کنسرتهای موسیقی افزایش پیدا میکند این است که این کنسرتها به واسطه حضور پررنگ قشر طبقه بالا جامعه میفروشند و به همین خاطر کنسرتگذاران دلیلی نمیبینند که بخواهند به اقتصاد خود ضرر بزنند. اینکه مردم طبقه بالای جامعه سالنهای کنسرت را پر میکنند به نفع رونق موسیقی است اما باعث میشود که تمهیدی برای کاهش قیمت بلیتهای کنسرت اندیشیده نشود. مادامیکه کنسرتگذاران میبینند که حتی اگر قیمت بلیتها تا 250 و 300 هزار تومان هم افزایش پیدا کند باز هم خریدار دارند، روند صعودی قیمت بلیتها را قطع نمیکنند. در نتیجه فاصله قشر ضعیف و حتی قشر متوسط جامعه با کنسرتها بیشتر میشود.
تصور کنید که یک خانواده 4 نفره با یک درآمد حداقلی و یا حتی با یک درآمد متوسط ماهیانه بخواهد به تماشای یک کنسرت برود، در این صورت به طور متوسط باید 400 هزار تومان برای یک شب بپردازد که مطمئناً رقم سنگینی برای آن خانواده به شمار میرود. در این صورت آنها ترجیح میدهند که چند بار به تماشای یک فیلم در سینما و یا به دیدن یک تئاتر خوب بروند تا اینکه انتخابشان یک کنسرت موسیقی باشد که اتفاقاً و به طور معمول برای آنها اجرا نمیشود و مخاطب غالب آن کنسرت هم همان قشر طبقه بالای جامعه هستند.
اختصاص یافتن صندلیهای کنسرت به درصد خاصی از افراد جامعه بر روی کیفیت کنسرتها هم تأثیر میگذارد. حضور این افراد در کنسرت خوانندگان مختلف (بعضاً به واسطه علاقه به خود خواننده و بعضاً هم در جهت تخلیه کردن احساس خود) باعث شده که موسیقیهایی که در سالنهای کنسرت اجرا میشود رنگ و بوی متفاوتی بگیرد و کنسرتهایی که اکت بیشتری دارند با استقبال بیشتری مواجه شوند. اینکه تماشاگرانی گاهاً بدون توجه به علاقه خود به موسیقی فلان خواننده به کنسرت او میروند و هیچوقت نگران هزینه خرید بلیت هم نیستند، باعث میشود که سطح توقعشان از آن خواننده در حد اجرای چند قطعه ریتمیک پایین بیاید و معمولاً خیلی از خوانندههای پاپ به خصوص جوانتر هم دست رد به سینه این افراد نمیزنند و تا میتوانند کنسرت را ریتمیک میکنند. در نتیجه موسیقی مصرفی جایگزین موسیقی با ارزشی میشود که ممکن است ضمن ایجاد فضایی دلانگیز، یک بینشی هم به مخاطب بدهد.
آمدن سرمایه به موسیقی اتفاق مثبتی است که معمولاً خوانندگان پرفروش کشور کمتر از آن استفاده مثبت میکنند. قاعدتاً زمانی که یک خواننده به واسطه حضور پرشور تماشاگرانش در کنسرت، درآمد بالایی کسب میکند، این انتظار وجود دارد که با درآمد خوب کنسرت به سراغ تولید آثار هزینهبر و آکوستیک برود اما این اتفاق نمیافتد و خواننده به واسطه راضی نگه داشتن همان قشر به خصوص، همچنان به تولید آثار نرمافزاری تن میدهد. این اتفاق در 2،3 سال گذشته گریبان موسیقی را گرفته و چند خوانندهای که کنسرتشان به خوبی میفروشد، تحت تأثیر واکنش مخاطبان کنسرتهای خود قرار میگیرند و در نتیجه مخاطبان خود که در نقاط دورتر از مرکز تا شمال شهر هستند را از دست میدهند.
به واسطه همین اتفاق الآن خوانندگانی در کشور وجود دارند که کنسرتهایشان به سرعت سولد اوت و تمدید میشود اما شاید اگر شما خارج از مناطق مرفه جامعه از مخاطبان موسیقی نام آنها را بپرسید، کمتر از 30 درصد آنها را بشناسند! بعضی از این خوانندگان پرفروش همچنان حتی یک آلبوم موسیقی هم منتشر نکردهاند اما آثارشان آن چیزی است که همان قشر خاص کنسرتیِ جامعه میپسندد و به همین واسطه همچنان روی صحنه حضور دارند و به فکر انتشار آلبوم برای عامه مردم هم نیستند!
کشاندن مخاطبان دو قشر پایین و متوسط جامعه به سالنهای کنسرت میتواند باعث پر بارتر شدن کنسرتهای موسیقی شود چون روحیات این افراد میتواند در کنار روحیه مردم طبقه بالای جامعه قرار بگیرد تا در کنسرتها تعادل بیشتری برقرار شود. البته مسلماً در میان همان قشر مردم طبقه بالای جامعه که اکثریت مخاطبان کنسرتها را تشکیل میدهد، جمعیت انتلکتوئل هم حضور دارد که حضورش به نفع کنسرت و موسیقی است. بنابراین اگر قرار باشد کنسرتهای موسیقی صرفاً با حضور قشر خاصی از جامعه برگزار شود، ارزش آن کاسته میشود. در چنین شرایطی بهترین راهکار این است که با اندیشیدن تمهیداتی عامه مردم را به سالنهای کنسرت کشاند، نه آنکه با بلیتهای 300 هزار تومانی میان هنرمندان و جمعیت کثیری از جامعه یک شکاف عمیق ایجاد کرد.
با توجه به شرایط فعلی که کنسرتهای پر درآمد به پیشرفت موسیقیهای استودیویی کمکی نمیکند، کاهش حداقل چند درصدی قیمت بلیتهای کنسرت منطقی به نظر میرسد. در غیر این صورت شکاف عمیقی میان برخی از خوانندگان کشور با مخاطبان قشر طبقه پایین و متوسط جامعه خواهد افتاد که این شکاف به معنای از دست دادن جمعیت کثیری از مخاطبان موسیقی است زیرا مردم این دو قشر در اکثریت هستند و هیچ خوانندهای در درازمدت نمیتواند بدون نفوذ کردن در دل جامعه به ماندگاری برسد.