سرویس موسیقی هنرآنلاین: سالها قبل زمانی که تصمیم گرفتم به صورت جدیتر مخاطب موسیقی باشم نخستین بار با "جز" یا به قولی صدای رنگآمیزیشده زندگی مواجه شدم. صدایی که توجه به آن، به معنای ارتقای کیفیت صداهای اطرافم، یا به عبارتی دیگر سطح ادراکم بود آن هم در عصری که وقتی صداهای موزون موسیقی با صدای برخاستن هواپیما، غوغای خریدوفروش روزانه در بازار همراه میشود، صداهای اطراف ما بر زندگی، روش و سبک زندگی اثر میگذارد. از این رو دلبستگی جدی به "جز"، انتقال نوعی نیرو، گرما و کشش به زندگی بود که به این موسیقی تعلق دارد.
این دلبستگی به خصوص برای من از زمانی عمیقتر شد که با گروههای تجربهگرایی در این عرصه مواجه شدم که جدای از بسط نگرش من به زندگی در قالب نتها و ساحت درهمتنیده ملودیها، شرایطی را ایجاد کردند که در آن بتوانم راحتتر به انتزاع جهانهای آرمانیام بپردازم. جهانهایی که همه برگرفته از واقعیتی بودند که در دل این موسیقی گنجانده شده بود. جهانهایی که قرار بود بهواسطه ذهنیت و عملکرد من بر واقعیت این جهان چیزی اضافه کنند.
این اتفاق بعد از آشنایی با کمپانی "ECM" و بهواسطه آثار متنوعی که از دل تریوها و کوارتتهای ناشناخته بیرون میآمد عمیقتر و گستردهتر شد تا جایی که تجربه شنیدن صدای "جز" جدای همه بیخیالیها و ارتباط مستقیمی که با روح آرام و بیدردسر و پر از شور و عشق من برقرار میکرد همزمان شنونده را در یک بیقراری عصبیکننده سر پا نگه میداشت و از این رو تجربهای را به دست میداد که بدون شک در هیچیک از سبکهای موسیقی (حداقل برای نگارنده) به دست نمیآمد.
شاید بهواسطه همین صداها و ملودیها و کمکم بهواسطه رویکردهای متنوعی که این گروهها در ارائه موسیقیشان داشتند توانستم با فرهنگها و ملتهای بیشتری آشنا شوم و ارتباط برقرار کنم. ارتباطی که در مسیر کشف و شهودی که در ذهن موسیقیدانها و نوازندگان شکل میگرفت آرامآرام گشاینده مرزهایی بود که بیواسطه شنونده را با شرایط و موقعیتهای ناشناختهای روبهرو میکرد. جهانی که پر از غافلگیری بود.
اندکی بعد متوجه شدم این غافلگیری بهواسطه آگاهی و هوشمندی موسیقیدانهایی است که این گروهها را راهبری میکنند. غافلگیری که بر اساس مبنا و اصولی، از پیش تعیین شدهها و قراردادها را میشکند تا تو به آنچه عادت کردهای شک کنی و به آنچه میشنوی عادت نکنی و همواره سعی کنی هنگام شنیدن موسیقی خود را رها کرده و از برای درک شرایط و موقعیتی جدید خود را به دست ملودیها و نتها بسپاری.
همه این مقدمه برای آن بود که به کوارتت کاسته برسم. کوارتتی با راهبری احسان صدیق و همیاری موسیقی شناسان بااستعداد و پرذکاوتی چون مازیار یونسی، روزبه فدوی و نوازندهای جدید این گروه سهیل پیغمبری.
کنسرت اخیر کوارتت کاسته در فرهنگسرای نیاوران که به اجرای قطعاتی از آلبوم "ایستگاه دو" که قرار است طی ماههای آینده توسط نشر هرمس منتشر شود و آلبوم قبلی این کوارتت یعنی "ایستگاه یک" میپرداخت بدون شک مهر تأییدی بود بر این نگرش که با موسیقی چگونه میتوان معناهای زندگی و تجربههای زیستن را گسترش داد.
اگر از همه ویژگیهای تکنیکی و ساختار موسیقی ارائهشده توسط کوارتت کاسته بگذریم که به نظر مطلبی مفصلتر میطلبد، کوارتت کاسته و اعضای آن در پی تفکر عمیقی که خود به جهان پیرامونشان دارند و بهواسطه آگاهی وسیعی که در سیطره موسیقی به دست آوردهاند در شکل دادن جهان مورد نظر خودشان چیرهدستی میکنند. جهانی با غافلگیریها و عدم پیشبینیناپذیریها. جهانی با تجربههایی ناشناخته و بدون قرارداد که احساس، عقل و ذوق را همزمان با یکدیگر به کار میاندازد که بتوانی این تجربه ناشناخته را هضم کرده و لذت و تجربه خود را بسط بدهی.
شناخت اعضای این گروه و احاطه آنها بر سبکهای موسیقی سبب آن شده است که شما در سالن با نواهایی و صداهایی مواجه شوید که علیرغم آشنایی بیش از اندازهای که دارند، بیاندازه غریب و ناآشنا نیز به نظر برسند. آنها در ارائه موسیقیشان به گونهای برخورد کردهاند که در دل کنسرت "جز" مخاطب همزمان با موسیقی مینیمالیستهایی آوانگاردی چون استیو رایش، بداههپردازیهای موسیقی جز، و گاها موسیقیهای مقامی نواحی ایران و البته موسیقی تعزیه و حتی گاهی موسیقی پراگرسیو راک مواجه است بی آن که از دایره موسیقی جز بیرون باشد و از فرم کلی اثر بیرون بزند و گوشخراش و ناملایم باشد و این اتفاق بدون شک بهواسطه ذکاوت موسیقیدانی رخ خواهد داد که کلاس و سبک کارش شکلی فراملی دارد و بدون شک کوارتت کاسته در وجهی جهانی و در حد و اندازههای کوارتتهای بزرگی است که در جهان جایگاه ویژهای دارند.
اغراق نیست که این گروه را جزو گروههای سرآمد "جز" به خصوص در میان گروههای تجربهگرای جهان بدانیم، اتفاقی که امید است بهواسطه انتشار آلبوم این گروه در وجهی بینالمللیتر محقق شود.