سرویس موسیقی هنرآنلاین: پری ملکی موسیقیدان، خواننده و نوازنده موسیقی اصیل ایرانی و سرپرست گروه موسیقی "خنیا"، یکی از معدود خوانندگان زن پس از انقلاب است که با وجود تمام مشکلات به کار خود ادامه میدهد و تأثیری شگرف روی موسیقی بانوان گذاشته است.
او بعد از مدتی غیبت، 12 بهمن کنسرت "همآوایان خنیا" را با همراهی بیش از 20 نفر از شاگردانش در سالن رودکی روی صحنه خواهد برد. با ملکی به این بهانه گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
خانم ملکی چرا کم کار هستید و اجراهای زیادی را به روی صحنه نمیبرید؟
من ترجیح میدهم به جای آن که مدام روی صحنه باشم، به وقتش یک اجرای خوب برگزار کنم و از آن جایی که برای هر اجرا خیلی زحمت میکشم، دوست دارم اتفاق خوبی برای آن رخ دهد. از طرفی در جامعه ما به دلیل مناسبتهای ملی و مذهبی و تعطیلات دیگر، زمان خیلی زیادی برای اجرای کنسرت وجود ندارد. شاید در سال فقط 4 ماه مفید برای اجرای برنامه در ایران وجود داشته باشد. همچنین به اندازه کافی سالنهای مناسب برای اجرای موسیقی هم وجود ندارد. هنوز تنها سالن خیلی خوب تهران برای اجرای موسیقی تالار وحدت است.
همچنین باید توجه کرد که اسپانسرها اصلاً طرف موسیقی سنتی نمیآیند مگر یک برای گروههای خاص. از طرفی ما نمیتوانیم در نشریات تبلیغ کرده و یا در سطح شهر بیلبورد بزنیم. متأسفانه به خاطر معذوریتهای موجود، دست ما بسته است و به همین دلایل اسپانسر هم برای کارمان پیدا نمیشود. بنابراین تهیه هزینههای کنسرت برای ما دشوار میشود. من بعضی وقتها برای برگزاری کنسرت از جیب خودم هزینه میکنم.
با این وجود ادامه دادن مسیر موسیقی برایتان ارزش دارد؟
بله. من الآن 30 سال است که در این وادی فعالیت کرده و 20 و چند سال است که بر روی صحنه میخوانم. فکر نمیکنم، هیچ خانمی تا به حال به این شکل کار کرده باشد. اگر همه بانوان خواننده، حضوری مستمر و فعال میداشتند، زحمت من کمتر میشد ولی متأسفانه من هنوز به تنهایی این بار را به دوش میکشم. با این وجود همچنان نمیخواهم آن بار را زمین بگذارم چون تمام زحمتهایم به هدر میرود. من آدم مادی نبوده و نیستم چرا که اگر به دنبال مادیات بودم، خیلی راههای دیگر را میتوانستم امتحان کنم تا به پول کلان برسم. به اعتقاد من کار کردن در حوزه موسیقی باید شرافتمندانه باشد. من آدم سالمی هستم و دلم میخواهد نانی که میخورم سالم باشد. هدف من در حوزه موسیقی برایم خیلی اهمیت دارد. به خاطر همین هدف است که سالیان سال دارم زحمت میکشم. همیشه میتوانستم موسیقی را رها کنم و به دنبال کار دیگری بروم ولی این راهش نبوده و نیست. من یک هنرمندم که کارم موسیقی است، جای من همین جا است و باید هر هدفی که دارم را در همین راستا انجام دهم.
مسئلهای که در مورد اجراهای بانوان همیشه مورد نقد قرار میگیرد، ساعت اجراهای بانوان است. معمولاً کنسرتهای بانوان در ساعتهای 2 تا 3 بعد از ظهر آغاز میشود که در آن لحظات خیلیها سر کار هستند و فارغ از مشکل جذب تماشاگر، در زمینه اجرا نیز موزیسینها را با معضل مواجه میکند. نظر شما در خصوص ساعت اجرای کنسرتهای بانوان چیست؟
همه ما میدانیم که یک جامعه مردسالار و یک موسیقی مردسالارانه داریم ولی نکته این است که در اینجا نقش خود خانمها چیست؟ آیا خانمها باید بپذیرند که اجرایشان سر ظهر برگزار شود؟ خانمها میتوانند آن را نپذیرند، کمااینکه من هیچوقت این کار را نکردم. من هرگز در ساعتهای 2 و 3 بعد از ظهر برنامه اجرا نکردهام، حتی در جشنواره فجر. من برای خودم احترام قائلم و اگر لازم باشد یک سالن کوچکتر را به بزرگی تالار وحدت ترجیح میدهم تا در یک ساعت مناسب برنامه بگذارم. برگزاری کنسرت بانوان سر ظهر یک توهین بزرگ به آنهاست. مگر خیلی از خانمها شاغل نیستند؟ آنها چطور میتوانند ساعت 2 بعد از ظهر به تماشای کنسرت بیایند؟ الآن 90 درصد خانمها شاغل هستند. پس چه فرقی با آقایان دارند که بدترین ساعت روز را به کنسرت آنها اختصاص میدهند؟ با این وجود همچنان سوال اصلی این است که چرا خود خانمهای خواننده اجرای برنامه را در آن ساعت از روز میپذیرند؟ این توهین به موسیقی و خانمهاست که آنها میتوانند آن را نپذیرند. من حاضر نیستم که این توهین را تحمل کنم. من چند سال است که برای بانوان اجرا نکردهام، چون دیگر زمان کنسرتهای بانوان تمام شده است. اصلاً کنسرت بانوان چه تأثیری در جریان موسیقی و جریان سلیقه و تفکر مردم دارد؟ کنسرت بانوان یک کار بیهوده است و هیچ چیزی از آن نمیماند. چرا آدم باید برای یک کاری زحمت بکشد که هیچ تأثیری نداشته باشد؟ کنسرت بانوان صرفاً جنبه سرگرمی پیدا کرده. الآن بازیگران هم دیدهاند که این عرصه چه خوب است و سعی میکنند در موسیقی هم عرضاندام کنند.
فکر نمیکنید که بانوان فعال و با سابقه موسیقی باید در مقابل هجمه ورود بازیگران به عرصه خوانندگی و برگزاری کنسرت بایستند؟
من بارها انتقاد کردهام ولی فایدهای ندارد. اگر در جامعه ما موسیقی مثل جوامع دیگر یک تعریف عمومی و آزاد داشت، اشکالی نداشت که بازیگران یا فوتبالیستها هم بیایند بخوانند ولی در جامعه ما که موسیقی اصلاً تعریفی ندارد و همه چیز در مضیقه است، چرا باید یک بازیگر به روی صحنه برود و با کیفیت بد بخواند؟ این یک شو است و کار فرهنگی نیست.
امکان دارد که دیگر هیچوقت برای بانوان کنسرت نگذارید؟
ببینید برنامه برای بانوان جای خوبی برای پول درآوردن شده است. شما میتوانید بدون تمرین کافی بروید و برای بانوان اجرا کنید و در نهایت هیچکس هم متوجه نشود که خوب یا بد اجرا کردهاید ولی من هیچوقت این کار را نکردهام، چرا که همیشه سعی کردهام تفکر مردم را بسازم و سطح آگاهیشان را بالا ببرم. من همیشه پشت برنامههایم برای بانوان یک تفکر بوده و هیچوقت به صرف سرگرم کردن مخاطب این کار را انجام ندادهام. الآن هم نمیگویم که دیگر هیچوقت کنسرت بانوان نمیگذارم. ممکن است یک روزی برسد که این کار را انجام دهم ولی مطمئن باشید که پشت آن برنامه نیز تفکر و هدفی قرار میگیرد که در جهت ارتقاء سطح فرهنگ بانوان باشد. با این وجود معتقدم که چندین سال است که تاریخ مصرف و زمان برگزاری کنسرتهای بانوان گذشته است.
چرا دوره برگزاری کنسرتهای بانوان را تمام شده میدانید؟
زمانی که من شروع به برگزاری کنسرت بانوان کردم، هیچ صدایی از هیچ خانمی در ایران نبود. پس از آن خانمهای دیگری این کار را ادامه دادند و اجرایشان در جشنواره فجر یا جشنواره گل یاس برگزار شد تا در نهایت در ادامه مسیری که من آمدم، یک فضای بزرگتری برای موسیقی بانوان باز شد. اما امروز پس از سالها برگزاری کنسرت بانوان، لازم است قدم دیگری برداشته شود. این راه اگر فعلاً قرار است همخوانی با صدای آقایان باشد، هیچ اشکالی ندارد زیرا حداقل با نقد شدن از سوی مردم و رسانهها، عکسبرداری و فیلمبرداری، حاصلی از آن میماند. بنابراین همخوانی میتواند قدم بعدی باشد و وقتی میشود این قدم را برداشت، چرا خانمها آن را انجام نمیدهند؟ قبلاً اجراهای بانوان ساعت 3 بعد از ظهر برگزار میشد، الآن به ساعت 2 رسیده و یواش یواش به ساعت 10 صبح هم میرسد. در این صورت میتوان به جای اجرا در آن ساعتهای بد روز، در کنسرتهای دیگر همخوانی کرد تا لااقل اثری از آن باقی بماند.
آموزشگاه موسیقی "خنیا" چه شرایطی دارد؟
این آموزشگاه با استادان و شاگردان خیلی خوبی که دارد، در مسیر درستی پیش میرود. من ناراضی نیستم، خدا را شکر.
وضعیت آموزش در بخش آواز چطور است؟
اخیراً از فراگیری آواز شدیداً استقبال میشود. در هفته حداقل دو، سه خانم متقاضی برای کلاسهای آواز به آموزشگاه ما میآید، در حالیکه این تعداد برای آقایان حدوداً یک نفر در ماه است. الآن تعداد خانمهای متقاضی خوانندگی چندین برابر آقایان است. تعداد نوازندههای خانم هم خیلی بیشتر شده است. در سالهای 72، 73 که من میخواستم گروه تشکیل دهم، اصلاً یک نوازنده خانم پیدا نمیشد. من به سختی گروهم را تشکیل دادم ولی الآن به وفور نوازنده خانم و آقا در کشورمان وجود دارد. من از این اتفاق خیلی خوشحالم.
علیرغم این همه استقبال چرا این افراد کمتر در عرصه موسیقی دیده میشود؟
مشکلات متعددی باعث میشود این افراد دیده نشود. برای ورود به وادی موسیقی، باید از خیلی چیزها گذاشت، همچنان که من از خیلی چیزها گذشتم. موزیسین باید رفت و آمدش را کم کند و فکر، پول و ذهنش را برای موسیقی خرج کند. او در عین حال باید خانوادهاش را هم پیش ببرد که واقعاً کار دشواری است. من همه این کارها را انجام میدادم ولی از استراحت و خیلی کارهای دیگرم زدم تا در این عرصه به طور جدی فعالیت کنم. موزیسین باید راه درست را انتخاب کند و ضمن حفظ شئون، باج ندهد و باج نگیرد. کسی که وارد این حرفه میشود باید قوی و جدی و پیگیر باشد. بهتر است کسی که وارد این حرفه میشود، به سختیهای آینده کمتر فکر کند چون اگر بخواهد مدام به سختیهای آینده فکر کند، استرس او را میکشد. واقعاً کار کردن در این عرصه سخت است و به همین دلیل همه از پس آن برنمیآیند. خیلی سخت است که یک هنرمند جوان کارش را شروع کند و روی پای خودش بماند. من همه اینها را رعایت کردم و الآن کسی با من و یا من با کسی مشکلی نداشته و ندارم.
شما معتقدید که موزیسینها برای فعالیت در حوزه موسیقی باید حتماً وارد دانشگاه شوند یا حضور در کلاس آموزشگاههای موسیقی کافی است؟
موسیقی سنتی از آن کارهایی است که لزومی ندارد آدم حتماً دانشگاه برود. مگر تمام استادان قبلی ما دانشگاه رفتهاند؟ آن چه خیلی اهمیت دارد، همت خود هنرجویان است. من وقتی کلاس میرفتم، حدود 20 شاگرد بودیم که در یک فضای عالی زیر نظر استادان عالی آموزش میدیدیم ولی فقط سه، چهار نفر به طور جدی و پیگیر جلو آمدند. من مدتی در یکی از دانشگاههای علمی کاربردی درس میدادم ولی دیدم دانشجویان علاقهای به یاد گرفتن مباحث ندارند. یادم میآید که به آنها گفتم شما فضا برایتان آماده شده و دارید پول میدهید، پس از فرصت استفاده کنید و درس را یاد بگیرید. ولی آنها فقط مدرک برایشان مهم بود و علاقهای به یادگیری نداشتند. بخشی از پیشرفت جوانان به استاد و دانشگاه برمیگردد و بخش عظیمی از آن نیز بستگی به همت و علاقه خودشان دارد. اصلاً نمیشود گفت که دانشگاه نقش خیلی مهمی در موسیقی دارد. استاد مشکاتیان میگفت که من هر جا روزنهای برای یاد گرفتن پیدا کنم، با سر وارد آن میشوم. غیر از این آدم به هیچ وجه نمیتواند موفق شود. البته اینکه آدم بعد از مدتی فکر کند که همه راهها به بنبست ختم میشود هم اشتباه است چون در وادی موسیقی و هنر همیشه یک چیزی برای یاد گرفتن وجود دارد.
خانم ملکی اخیراً مشغول چه فعالیتی هستید؟
آخرین کنسرت من در شهریور ماه با عنوان "زمانها و داستانها" برگزار شد که یادمانی برای استاد غلامحسین بنان بود. کنسرت خیلی خوب و موفقی بود و در سالن پر از تماشاگر اجرا شد. البته اگر صدابردارهای تالار همراهی میکردند، کنسرت خیلی بهتری میشد ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاد. من یک اجرا هم روز 12 بهمن جاری دارم که در سالن رودکی برگزار میشود. نام این اجرا "همآوایان خنیا" است که در آن بیش از بیست نفر از شاگردانم را به روی صحنه خواهم برد.
چطور شد که تصمیم گرفتید با شاگردانتان به روی صحنه بروید؟
ما در آموزشگاه "خنیا" کلاسی به نام "تصنیفخوانی" داریم که در آن به هنرجویان میآموزیم چطور تصنیفهای سنتی را از روی نت بخوانند. همچنین فاصلهخوانی را هم به آنها یاد میدهیم. در واقع کاری که در موسیقی کلاسیک صورت میگیرد در موسیقی سنتی انجام میدهیم. تمام کسانی که سر این کلاسها میآیند، هنرجویانی هستند که دورههای آوازی را یا گذرانده و یا دارند میگذارنند. این کلاس تأثیر خیلی خوبی داشته و ظرف یک سال و نیم گذشته هنرجویان خوبی در آن تربیت شده است. بعد از هر دوره کلاس برایشان یک اجرا میگذاریم که البته خود من هم در آن اجرا حضور دارم و تعدادی از نوازندگان گروه "خنیا" آنها را همراهی میکنند. این کلاسها توسط من و آقای جلال امیرپورسعید برگزار میشود و تنظیم قطعات همگی توسط ایشان انجام شده است.
به غیر از این کنسرت تا پایان سال برنامه اجرایی دیگری ندارید؟
خیر.
وضعیت امروز موسیقی را از گذشته تا به حال چگونه میبینید؟
من همیشه آدم امیدواری بودهام، اما به نظرم وضعیت امروز موسیقی ایرانی، خوب نیست، چون روابط و باندبازیهای موجود فضا را ناسالم کرده است. تقریباً چه از بزرگان و چه از جوانها، موسیقی با ارزشی نمیشنویم. شما اگر به گذشته برگردید میبینید که مرحوم روحالله خالقی چه آثار عجیبی خلق کرده است. کارهایی استاد بنان شاهکار بودند، و یا دهها نمونه دیگر از استادان آهنگساز و نوازنده و خواننده آن زمان. به طوریکه موزیسینهای امروزی یکی از آن قطعات جاودانه را هم نمیتوانند بسازند. الآن شما به یک سری کنسرتها میروید که سعی میکنند همه نوع تکنیکی را اجرا کنند، آخرش وقتی از سالن بیرون میآیید، میبینید به جز اعصاب به هم ریخته و سر درد هیچ چیزی از آن یادتان نمانده است.
در موسیقی سنتی اخیراً ساز و آواز جایش را به تصنیفخوانی داده و معمولاً ساز و آوازهای کمتری در کنسرتها اجرا میشود. شما این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
من پیشتر به نسبت هر تصنیف یک تکه آواز میخواندم که خیلی مورد استقبال قرار گرفت ولی الآن مردم دیگر حوصله شنیدن ساز و آواز ندارند که همین مسئله دلایل مختلفی دارد. ابتدا اینکه مردم گرفتاری شدید ذهنی و کاری دارند و دوم اینکه شرایط موسیقی جالب نیست چون تعداد گروههای غیر کاربلد موسیقی زیاد شده و همانها باعث افت سلیقه مخاطب شدهاند. با وجود چنین آثاری، مردم دیگر حوصله تفکر ندارند همانطور که میدانید یک موسیقی خوب تفکر میخواهد. الآن مردم حوصله شنیدن آواز ندارند ولی حتی اگر بشود مردم را با تصنیفخوانی طرفدار موسیقی سنتی نگه داشت، خودش غنیمت است وگرنه موسیقی پاپ همه موسیقیهای دیگر را میخورد و جلو میرود.
به نظرتان چرا موسیقی پاپ تا به این اندازه دیده شد؟
ببینید پاپ هم بخشی از موسیقی جامعه است و باید باشد ولی نمیتوان فراموش کرد که این سبک موسیقی مورد حمایت قرار میگیرد. برخی از موسیقیهای پاپ گذشته عالی بودند ولی متأسفانه اکثر آثار امروزی نه ریتم دارند و نه محتوا.
اخیراً موسیقی سنتی چیز جدیدی ارائه نکرده است. این مسئله نمیتواند دلیل کاهش استقبال از آن و اوج گرفتن موسیقی پاپ باشد؟
موسیقی سنتی نمیتواند یک کار تازهای از خودش ابداع کند، فقط گروهها میتوانند همان موسیقی سنتی را به شیوههای تازهتر تنظیم و اجرا کنند تا به نسل جدید نشان دهند که موسیقی سنتی چقدر پر بار بوده است. مگر جز این است که در موسیقی کلاسیک غربی بارها و بارها مثلاً یک سمفونی بتهوون اجرا میشود. آیا مردم خسته میشوند؟ خیر. وقتی یک اثر در اجراهای مختلف با تنظیمهای جدید به روی صحنه میرود، مردم میگویند که آن اجرا یا آن رهبری، از آن دیگری بهتر یا بدتر بود. بنابراین نمیشود گفت موسیقی سنتی حرف تازهای ندارند، چرا که موسیقی سنتی میتواند بازتنظیم شود و با اجراهای خوب همه را جذب کند. البته همه اینها زمانی اتفاق میافتد که ضمن افزایش زیرساختها، موسیقی در جامعه پذیرفته، آزاد و رها باشد. در این صورت مردم با سلیقه خودشان انتخاب میکنند که چه نوع موسیقی را گوش کنند. ما الآن فقط چند سالن اجرای موسیقی داریم که مهمترینش را هم تئاتریها قرق کردهاند.
کلام پایانی؟
آرزو میکنم اهالی موسیقی ما با فرهنگ و همدل شوند، آرزو میکنم بتوانیم یک صنف خوب موسیقی داشته باشیم و آدمهای بی غرض آن را اداره کنند و به فکر اهالی موسیقی باشند.