سرویس موسیقی هنرآنلاین: شغل اصلیاش دریانوردی است و در این رشته کهنهکار است، اما به خاطر علاقه فراوان به موسیقی و البته زبان انگلیسی، آلبومی به این زبان منتشر کرد که با استقبال روبرو شد. به این بهانه با مهدی کریمی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
آقای کریمی چه شد که وارد عرصه موسیقی شدید؟
کار اصلی من دریانوردی است و از سال 73 در استخدام شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران هستم. در 12، 13 سال گذشته با سمت کاپیتانی در کشتیهای تجاری-مسافری فعالیت میکنم و اکنون در آستانه بازنشستگی هستم. در سالهای 70 و 71 دو ترانه به زبان انگلیسی سرودم ولی به هر دلیلی آن کار برایم جدی نشد تا اینکه در سال 84 به صورت جدیتر کار ترانهسرایی و موسیقی را در پیش گرفتم. از آن زمان یک همکاری خوب بین من و آقای علی امیری شکل گرفت. 20 ترانه سرودم که به همراه آقای امیری که از سال 86 تا به حال وظیفه نوازندگی، تنظیم و میکس و مستر آثار مرا بر عهده دارد، هشت تای آن گزیدهوار انتخاب شد و در قالب آلبوم "شکوفایی" (Bloom) در مهرماه سال 89 به بازار آمد. آلبوم "شکوفایی" اولین آلبوم در تاریخ فرهنگ و هنر ایران است که تماماً به زبان انگلیسی خوانده شده است.
علاقه شما به موسیقی از سال 84 به وجود آمد یا پیشتر نیز به موسیقی علاقه داشتید؟
این علاقه پیشتر نیز وجود داشت. از سال 71 در باکو یک تار قفقازی داشتم که بعدها با سلیقه خودم همخوان شد و اسم آن نیز به "دلنگ" تغییر کرد، چون این ساز صدای خاص خودش را دارد. این ساز برای من پایهگذار ورود به موسیقی بود. البته یک مدت کلاس تنبک یا کلاس سازهای دیگر هم رفتم ولی پیگیری آنها خیلی جستهگریخته بود. زمان ضبط آلبوم "شکوفایی" نیز در کلاس سلفژ، صداسازی و گیتار شرکت کردم تا بتوانم اتود آهنگهایم را بزنم.
چرا تصمیم گرفتید به زبان انگلیسی بخوانید؟
از زمان دبیرستان به زبان انگلیسی علاقه داشتم و از سال اول دبیرستان دانشجوی کانون زبان ایران بودم. از طرفی حدود 30 سال دریانوردی و ناخودآگاه آشنا شدن با فرهنگهای گوناگون و برخورداری از تم دهه 80 نیز در گرایش من به سمت زبان انگلیسی دخیل بود. شعر و نثر فارسی میسرودم ولی ترانه هرگز. فقط به یک اتفاق احترام گذاشتم و هیچ تلاشی نکردم که حتماً به زبان انگلیسی بسرایم. الآن نزدیک به 100 ترانه انگلیسی و 15، 16 ترانه فارسی دارم. اخیراً مشغول ضبط اولین آلبومم به زبان فارسی هستم که "بارانم ده" نام دارد و امیدوارم در بهار یا تابستان سال آینده منتشر شود.
"شکوفایی" اولین آلبوم انگلیسیزبانی بود که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت. با توجه به آنکه پیشتر چنین اتفاقی رخ نداده بود و امکان پیشبینی بازخورد مخاطبان وجود نداشت، چگونه ریسک تولید و انتشار آلبومی به زبان انگلیسی را پذیرفتید؟
تولید این آلبوم برای من ریسک نبود، چون در وهله اول برای خودم کار میکنم و سپس به انتشار آن فکر میکنم. زمانی که آلبوم "شکوفایی" را تولید میکردم، خیلی از دوستان هنرمندم اصرار کردند که آن را ثبت کنم. بعد از انتشار آلبوم هم اصراری نداشتم که به هر قیمتی برایم شهرت اتفاق بیفتد. ریسک انتشار این آلبوم در آن بود که من از جیب خودم برایش خرج کردم و میدانستم که مخاطب خاص دارد. البته این را هم میدانستم که وقتی تعداد آثار بالا برود، هم خبررسانی و هم اجرا میتواند به کارم کمک کند. همچنین باور داشتم که مخاطب خاص گاهی جواب میدهد و حتماً نباید مخاطب من میلیونی باشد.
برای یکی از قطعات آلبوم "شکوفایی" به نام " Let You Leave Me" اتفاق خوبی افتاد. این عبارت معنایی ندارد و فقط یک سری حروف و آوا است که کنار هم قرار گرفتهاند و با اضافه شدن شعر به کلام بیمرز تبدیل شد. این قطعه تم بسیار شاد و شعر خیلی لطیفی دارد. در حال حاضر در دو مهد کودک از این اثر استفاده میشود که همین برای من کفایت میکند. "شکوفایی" با اینکه اقبالی خیلی خوبی داشت، چندان مورد حمایت قرار نگرفت. معمولاً فروشگاهها این اثر را درخواست میکردند ولی پخش به این درخواستها توجهی نداشت. به نظرم این مسئله که اثرتان چگونه از آب درمیآید، مهمتر از آن است که چند نفر اثر را گوش میکنند و آن اثر از نظر اقتصادی با چه اقبالی همراه میشود. اینکه شما کارتان را با سر بالا، با قدرت و اطمینان خاطر و بیتردید به فضای جامعه ارائه کنید، خیلی اهمیت دارد.
بازخورد آلبوم "شکوفایی" چطور بود؟ آنطور که فکر میکردید از این آلبوم استقبال شد؟
یکی از بهترین اتفاقاتی که برای آلبوم "شکوفایی" افتاد این بود که حتی بزرگان موسیقی نظیر آقای چکناواریان و مرحوم محمد نوری هم نظر مثبتی روی آن داشتند و گفتند که خوب است. نظر این بزرگواران برای من خیلی ارزشمند است. من همیشه معنای شعرهای انگلیسی را به صورت گرافیکی در بستهبندی اثرم میگذارم تا مضمونی از معنا به آهنگ کمک کند. آلبوم "شکوفایی" برای من اقبال خیلی خوبی داشت و هنوز هم مخاطبانی وجود دارند که آن آلبوم را از من میخواهد.
چند سال پیش دوستانم در "افرا کتاب" به خواست خودشان یک مراسمی تحت عنوان "گپ و گفت با مهدی کریمی" برگزار کردند که در عرض یک ساعت بیش از 30 نسخه از آلبوم "شکوفایی" به فروش رسید. در آنجا آهنگهای من پخش میشد و توجه مشتریهایی که رفتوآمد میکردند را به خودش جلب میکرد. همچنین یک کیوسکی در شهر بوشهر وجود داشت که صاحب آن میگفت ما در کمتر از یک روز، 30 جلد از آلبوم را فروختیم ولی دیگر آلبوم را برای ما نفرستادند. آلبوم "شکوفایی" باعث شد که من سرودهایی را برای دانشگاههای سیستان و بلوچستان، چابهار و زابل بسازم. به نظرم پخش سراسری آلبوم خوب بود و اگر در پی آن اجرایی میبود، استقبال بیشتری از آن صورت میگرفت.
چرا کنسرت قطعات آلبوم "شکوفایی" را به روی صحنه نبردید؟
اولاً کسی نبود که اشتیاقی به این کار نشان دهد. البته 3، 4 پیشنهاد برای برگزاری کنسرت به من شد ولی در نهایت برگزارکننده کنسرت و اسپانسر با یکدیگر توافق نکردند. دوماً من احساس میکردم که تعداد آهنگهایم برای برگزاری کنسرت کم است و نمیتوانستم از مخاطبم درخواست کنم که بیاید و فقط هشت قطعه گوش کند. الآن دستم برای برگزاری کنسرت پر است. الآن آلبوم انگلیسی دیگر به نامهای "کارسینوما" (Carcinoma) و "Here We Go" آماده کردهام. این دو آلبوم روی هم رفته 14 قطعه دارند که همراه با 8 قطعه آلبوم "شکوفایی"، میتوان دو کنسرت کاملاً متفاوت با آنها برگزار کرد.
در این چند سال بیکار ننشستم. البته یک مقدار دلسرد شدم ولی حس میکنم که این دلسردی طبیعی است. معمولاً هنرمند و ناشر یک زمان منطقی را صرف بازخورد کارشان میکنند که ما هم این کار را کردیم. من در این زمان شروع به ساختن تک آهنگ کردم. آقای خلعتبری که تک آهنگهای مرا شنید، بسیار بپسندید و گفت که کار را جدیتر بگیرید.
با توجه به آنکه ضبط آلبومهای جدیدتان مدتها قبل به پایان رسید، چرا زودتر برای انتشارشان اقدام نکردید؟
اتفاقاً ضبط هر دوی آلبومها که تمام شد، برای دریافت مجوز اقدام کردم و مدتی بعد مجوز هر دوی این آلبومها را هم گرفتم ولی یک سال برای لیبل و اسپانسر منتظر ماندم تا لیبلی پیدا شود و مرا حمایت کند. مردم با لیبلها آشنا هستند و آوای باربد، پخش هرمس و... را میشناسند. لیبل ارزش بالایی دارد و میتواند کمک زیادی به بهتر ارائه شدن اثر کند. من هم هدفم صرفاً احترام گذاشتن به مردم است. متأسفانه در طول این یک سال هر چه در مراکز نشر، بانکها، سازمان جهانگردی و... تلاش کردم، با هیچ مرکزی به توافق نرسیدم.
طراحی کاور آلبوم "کارسینوما" در عین سادگی، یک سری پیچیدگی هم در خودش دارد. در مورد این طراحی برایمان بگویید؟
عکس این کاور را چهار یا پنج سال پیش برادرم در روزهایی از من گرفت که حالم خیلی بود. آن عکس ساده است ولی ظرایفی هم دارد. در این کاور، ساز تمبورین در دست من، حالت رهاییام و شادمانی که در صورتم انعکاس یافته اهمیت دارد.
بعد از آلبوم "کارسینوما" آلبوم فارسی را منتشر خواهید کرد یا انگلیسی؟
قرار ما بر این است که بعد از این آلبوم، "Here We Go" منتشر شود ولی ممکن است به خاطر اشتیاقی که مخاطب پیدا میکند، اولویت را عوض کرده و آلبوم فارسی "بارانم ده" را دو یا چند ماه زودتر منتشر کنیم. این مسئله به ارزیابی و گپ و گفت با آقای جوان بستگی دارد. نظر ایشان برای من خیلی مهم است. ساخت و پرداخت آلبوم فارسی من تازه شروع شده و من برای آن به 6، 7 ترانه دیگر نیاز دارم ولی حالا که دارد به سرانجام میرسد، به اشتیاق مردم احترام بیشتری خواهم گذاشت.
ژانر و محتوای آلبوم "بارانم ده" که به زبان فارسی خوانده شده چیست؟
من به ژانر و محتوای این آلبوم فکر نکردم. به نظرم این اثر رنگ و لعاب متنوعی در خودش دارد. در آلبوم "کارسینوما" هم چند ژانر مختلف اعم از راک، اسلو راک، پاپ راک، پاپ کلاسیک و کلاسیک وجود دارد. این عادت من است چون در قید یک سبک و محتوا نمیمانم. از پیش درگیر قواعد نمیشوم ولی بعداً کارهایم قاعدهمند میشوند. این تنوع ژانری و محتوایی در آلبوم "شکوفایی" هم وجود داشت. آلبوم فارسی من هم چنین حالتی دارد و نمیتوانم بگویم که ژانرش چیست. در این آلبوم هم 3، 4 جور فرم مختلف اتفاق میافتد و دقیقاً نمیشود به یک سبک خاص اشاره کرد. محتوای این آلبوم نیز متنوع است و در آن فضاهای احساسی، باورمند و... وجود دارد. من این آلبوم را هم با آقای علی امیری کار کردهام و خیلی دوستش دارم.
کار کردن با آقای امیری چگونه است؟
علی امیری تاکنون آلبومها و تک آهنگهای فارسی بسیاری برای خوانندگان کشور کار کرده و فضای کارش پاپ ایرانی است که آن را با توانمندی انجام میدهد. او دقت عمل خیلی بالایی دارد و کارش را با عشق انجام میدهد. یکی از ویژگیهای خوبی که او دارد این است که گاهی عاشق کارها میشود و گاهی باید یادش بیندازم که همه این کار فقط برای او نیست (با خنده). علی امیری موسیقی غربی را خیلی خوب میفهمد و سواد و تجربه آن را دارد. شاید در ایران تنظیمکننده و نوازندههای بسیار خوب دیگری هم وجود داشته باشند ولی من کار علی امیری را خیلی میپسندم و از همکاری با او بسیار راضی هستم.
در فاصله بین انتشار دو آلبوم "شکوفایی" و کارسینوما چه قطعاتی را منتشر کردید؟
من "Ask Me Why" را منتشر کردم که ترانه دوم آلبوم "کارسینوما" شد. یک قطعه دیگر نیز به نام "Walk Me Into Light" منتشر کردم که در آلبوم بعدی قرار میگیرد. همچنین یک اثر نیز به نام "فرزندان جنگ" به انتشار رساندم که توسط یکی از دوستان به یک سازمان معتبر جهانی فرستاده شد که از فرزندان جنگ از سوریه تا آفریقا حمایت میکند. این سازمان با سه خط از هنرمندان ایرانی تقدیر کرد و خبر آن تا مدتها روی صفحه اول سایتشان بود. اینکه آنها در ابتدای متنشان عنوان "هنرمندان ایرانی" را آوردند، خیلی مرا خوشحال کرد.
کتابهایتان چه مفهوم و محتوایی را در خود میگنجانند؟
کتاب "به همین سادگی" که به زبان انگلیسی و فارسی منتشر شده و ژانر بسیار جدیدی دارد، فارغ از قهرمانسازی، داستانپردازی، تاریخ و... وارد میشود و به شما میگوید"سلام، دوستت دارم". خواننده این کتاب در ابتدا تعجب میکند و شاید تا 2،3 صفحه اول متوجه نشود که دارد با کتاب صحبت میکند. این کتاب با وجود نوقلم بودن من و سبک خاصش و همچنین علیرغم آنکه رونمایی نشد و پوشش خبری هم نداشت، بسیار مورد استقبال قرار گرفت. خیلیها به من گفتند که از یک جایی به بعد با این کتاب رفیق میشوند. البته آنها با کتاب رفیق نمیشوند، بلکه با خودشان رفاقت میکنند. من در کتاب "به همین سادگی" به شدت از نصیحت، پند و اندرز پرهیز کردهام. این کتاب به خواننده کمک میکند که یک مقدار برونگراتر فکر کند تا ببیند که چه میخواهد، چه دارد و چقدر میتواند موفق باشد.
سیدی کتاب "به همین سادگی"، نریشن آن در گویشی نزدیک به قالب نمایشنامه رادیویی است. خواندن این کتاب یک مقدار سخت است. خواننده در ابتدا سختتر میتواند تشخیص دهد که کجا خودش است و کجا کتاب. دغدغه من آن بود که نابینایان، کمبینایان، سالخوردگان، بیسوادها و کمسوادها هم کتاب بخوانند. این سیدی حتی برای کسانی که عارضهای ندارند ولی فرصت کتابخوانی ندارند نیز قابل استفاده است. آنها میتوانند سیدی را در ضبط ماشینشان بگذارند و به مدت 35 دقیقه، یک نمایشنامه را از زبان خود نویسنده بشنود. البته من خیلی تلاش کردم که این کتاب را شخص دیگری بخواند ولی این اتفاق رخ نداد و دوستانم پیشنهاد کردند که این کتاب را با لحن خودم بخوانم. ضبط آن سیدی پنج ماه و نیم زمان برد چون کار سختی بود و من باید با چهار گویش مختلف (دو گویش فارسی و دو گویش انگلیسی) صحبت میکردم. ابتدا ضبط این کار خوب در نمیآمد چون بحث نریشن با آواز بسیار متفاوت است. من قبلاً برای یک مستند کار نریشن انجام داده بودم ولی این سیدی خیلی فرق میکرد.
دو کتاب دیگر نیز دارم که آماده هستند و فقط نیاز به ویرایش نهایی دارند. در یکی از این کتابها انگار که در هر صفحه قلمی خورده است. مثلاً در یکی از صفحات این کتاب چنین آمده است:" مدتها است کمپانیهای بزرگ دنیا حتی گوگل تلاش میکنند که اتومبیل بدون راننده طراحی کنند، نمیدانم که چرا آنقدر هزینه میکنند، خب بیایند از تهران الگوبرداری کنند و بروند!" این موضوع تمام میشود و موضوع صفحه بعدی آن مستقل است و امکان دارد فضای عرفانی، طنز، درد دل، خستگی و... داشته باشد. عنوان این کتاب چنین است:" بخش دیگری از کتاب (من) نوشته م.م.ک" من این کتاب را خیلی دوست دارم. تا به حال بخشهایی از آن را منتشر کردهام و مطمئنم که خیلی مورد استقبال قرار میگیرد.
اولین کنسرت شما چه زمان برگزار میشود؟
الآن به لطف تلاشهایی که صورت گرفته، قطعاً به فکر اجرا هستم ولی نمیتوانم زمان دقیقی برای آن اعلام کنم. شاید بهار سال آینده، شاید! بهار سال 96 خیلی خوشبینانه است.
برای برگزاری اولین کنسرتتان دیر نشده است؟
خیر. من تا آن موقع باید یک سری کار را تکمیل کنم. من 5، 6 سال پیش گفتم که موسیقی یک هدیه الهی است و من فقط یک امانتدار هستم و تلاش کردم این کادو را با احترام باز کنم. خیلیها فکر کردند که مهدی کریمی به یک سمت غش کرده است. خدا را شکر که تا به حال نه در صدا و سیما بودهام نه هیچ ارگان دیگری. این را برای اثبات آن که صاف و ساده حرف میزنم میگویم. من تا به امروز نه یک ریال و نه یک دقیقه وقت را از دولت یا هیچ احدی وام نگرفتهام. شاید گاهی به سختی زندگی کردهام ولی از کیسه خودم خرج کردهام، پس نیاز ندارم. یک خاصیت دارم که روی آن ادعا میکنم. خاصیت من این است که صاف حرف میزنم. هر چه میگویم از دلم است. آثار من امانت هستند، بعضیها بیتفاوت از کنار آن رد میشود و بعضیها با سماجت آن را میقاپند و نقدش میکنند.
برنامه کاریتان برای آینده چیست؟
زندگی برای من دیگر پر از ایستگاههای گوناگون شده و من خیلی هدفمند و هوشمندانه از این ایستگاه تا ایستگاه بعدی را نقد میکنم. ایستگاههای من کوتاهتر و به هم نزدیکتر شدهاند. در ایستگاه بعدی چند کار دارم. ابتدا باید یک بار دیگر به کشتی بروم و سپس تکلیف بازنشستگیام را روشن کنم تا با فراغ بال به کار موسیقی بپردازم. بعد از آنکه به سراغ کشتی بروم و برگردم، کارهای آلبوم "بارانم ده" را به اتمام میرسانم و برای دریافت مجوز ارسالش میکنم. همچنین به دنبال یک اتفاق جذاب و نو هستم که اخیراً در مورد آن فکر میکنم و امیدوارم بتوانم تا پایان امسال آن را تمام کنم. علاوه بر آن اگر از انتشار آلبوم "کارسینوما" فارغ شوم، اصلاحات نهایی کتابی که در موردش صحبت کردیم را انجام خواهد داد.
پس از کارهای فوق، مبحث کنسرت به میان میآید. در بحث کنسرت برای من مسئله اسپانسرینگ مهم نیست چون به فکر برج میلاد نیستم. دوست دارم در یک سالن ساده و جمع و جور اجرا کنم چون سبک کارهای من چنین چیزی را میطلبد. مخاطب سبک کار من خاص است و صد نفر برای اجرای آن کافی است. بنابراین برگزاری کنسرتهای من اساساً سخت نیست. آماده شدن برای به روی صحنه رفتن با یک کیفیت در خور شأن مخاطب برای من خیلی مهمتر است. ما هنوز آن آمادگی را نداریم. باید 2، 3 نوازنده دیگر به ما اضافه شوند و چند ماه تمرین کنیم تا به تسلط کافی برسیم. افرادی که به گروه ما اضافه میشوند باید جنسشان با جنس ما جور باشد. آنها باید وقتشناس باشند و خوب تمرین کنند.
دریانوردی چقدر روی موسیقیتان تأثیرگذار بوده است؟
بدون تردید بیتأثیر نبوده است. سرشت من ذاتاً کنجکاو است، یعنی به دریا نرفتهام که با درآمد آن خانه و ماشین بخرم و افتخار اداری کسب کنم. با مردم گپ میزدم و کارم را یک جور دیگر میدیدم. وقتی شما شهاب باران میبینید، افق را برای چند ساعت گم میکنید و یا با کشتی در گله نهنگها شنا میکنید، اتفاقات نادری را تجربه کردهاید و خواسته یا ناخواسته آن محیط رویتان تأثیر گذاشته است. علاوه بر آن دریانوردی مسئولیتی دارد که وقتی شما آن را میپذیرید، برای سالها در مورد امانتهای زیادی که در دست دارید، تصمیمگیرنده میشوید. این امانتها پرسنل کشتی، پرچم کشور و محموله یا مسافران هستند که پذیرفتن مسئولیتشان، آدم را زمخت و سختخو میکند.
در سال 88 در دریای سرخ یک ترانه گفتم که به صورت آنی ملودیاش را هم ساختم و حالا قرار است برای آلبوم فارسی ضبط شود. قطعاً حضورم در دریا تأثیرگذار بوده که آن واژهها آمدند و در بیان احساسی که داشتم نقش بازی کردند. محیط کار، طبیعت هر انسانی را تغییر میدهد و او را شکل کارش میکند. یک طرف من آب شش و یک طرف دیگر شش. روح و روانم نیز همینطور شده است. بنابراین حضور در دریا بدون تردید روی ادبیات آدم مخصوصاً در قالب هنر تأثیر میگذارد.
تا به حال اتفاق افتاده که در دریا راهتان را گم کرده و یا به دزدان دریایی برخورده باشید؟
راهم را گم نکردهام ولی به دزدان دریایی برخورد کردهام. موقعیت خیلی سختی است و آدم نمیتواند نترسد. آن زمان مسئولیت من کمتر بود و معاون سوم کاپیتان بودم. این اتفاق مربوط به سال 70 در تنگه مالاکا میشود که دزدان دریایی بعد از حمله به کشتی، مقداری اجناس ناچیز دزدیدند و رفتند. اخیراً که من مسئولیت بیشتری دارم، دزد دریایی خیلی زیاد شده و در این زمینه باید احتیاط بیشتری داشت.
در مقابل حمله دزدان دریایی چه باید کرد؟
مهمترین کاری که ما باید انجام دهیم این است از قبل گارد داشته باشیم تا به آنها برخورد نکنیم. برای این کار نیرو تربیت میشود و همه کاپیتانها و معاونهای آنها آموزش میبینند. اصولاً بدون اسکورت نباید به آن مناطق رفت. همچنین باید نگهبانی را بیشتر کرد و با احتیاط بیشتری پیش رفت. ما در صورتی که با دزدان دریایی مواجه شویم، نباید آرتیستبازی دربیاوریم تا کسی آسیبی نبیند.
تاکنون در کشتی آواز خواندهاید؟
بله. اکثر کارهای من در زمان اوقات فراغتم در کشتی ساخته شده است. مثلاً آهنگ "Say You Love Me" را در سال 2006 در تنگه مالاکا سرودم و ثبت کردم تا اینکه بعدها مورد مطالعه قرار گرفته و اصلاح پیدا کرد.
تا به حال کار دریانوردی و یا موسیقی برایتان به قدری دشوار شده که تصمیم گرفته باشید یک کدام آنها را کنار بگذارید؟
بارها این اتفاق افتاده ولی من زمانی که تمامقد و با تمام وجود تصمیم میگیرم که یک اثری را بسازم، دیگر آن تصمیم برایم به یک آرمان و رسالت تبدیل میشود، انگار که یک باری را عهدهدار شدهام و باید به مقصد برسانم. این باور باعث میشود که در این شرایط دشوار و خستهکننده، همچنان با قوت روی کارم تمرکز کنم و فعالیتهای هنریام را گسترش دهم.
صحبتهای پایانی.
آنچه به اسم مهدی کریمی منتشر میشود، حاصل زحمت یک تیم خوب است. اینکه از الف تا ی یک آلبوم موسیقی فقط توسط یک نفر صورت بگیرد، خیلی دشوار است و به نظرم قشنگتر آن است که هر کاری یک اتاق فکر داشته باشد. در جامعه ما این اتاق فکر وجود ندارد و همین به خیلی از کارها ضربه میزند. در یک اثر هنری، از کسی که شما را پشتیبانی میکند و شانهبهشانه در کنارتان است تا کسی که حتی نبودنتان را تحمل میکند، همه عوامل تأثیرگذار هستند. ادراک متقابل در جاده دو طرفهای که بین من و علی امیری رخ داده، خیلی به کار ما کمک کرده است. ما سر کار اصلاً به یکدیگر باج نمیدهیم ولی زحمت کشیدهایم که یکدیگر را خیلی خوب بفهمیم. من دوست دارم که از علی امیری به عنوان نوازنده، تنظیمکننده، مهندسی صدا و نظارت وکال قدردانی کنم. همچنین از آقای مازیار واحدی (استاد صداسازی)، آقای محمدرضا ظریف (استاد سلفژ)، علی کریمی (برادرم)، جهانگیر رها (سرپرست، خواننده، آهنگساز، ترانهسرای گروه خورشید سیاه) و خانواده و دوستانم نیز تشکر میکنم. من سالهای پیش از وزارت فرهنگ و ارشاد قدردانی کردم که جور دیگری تعبیر شد ولی الآن هم مصرانه میگویم که از آنها سپاسگزارم چون سر راه من مانع نتراشیدند و با من همکاری کردند.