سرویس موسیقی هنرآنلاین: سعید نایب محمدی در سال ۱۳۵۶ در ری به دنیا آمد. او تحصیلات موسیقایی خود را در هنرستان موسیقی سوره و سپس در دانشگاه سوره زیر نظر استادان ممتازی مثل حسین بهروزی نیا و ارشد تهماسبی پی گرفت.
او برای تکمیل تواناییهای خود در نوازندگی عود به امارات متحده عربی رفت و در آنجا کلاسهای استاد سالم عبدالکریم را دنبال کرد. این تجربه تأثر عمیقتر بر زندگی هنری او گذاشت و او را قادر ساخت به یک سطح فنی قابل توجه و دقت فراوان در نوازندگی دست یابد و این نگاه را به شیوه نوازندگی سنتی ایرانی بیفزاید. نایب محمدی در بازگشت به ایران چند قطعه سازی تصنیف و نخستین آلبوم خود به نام "فیه مافیه" را که تلفیقی است از موسیقی شرفی و غربی برای سازهای کوبهای، عود و ویولنسل، منتشر کرد.
نایب محمدی جزو معدود موسیقیدانان ایرانی است که به عود، سازی که مدت زمانی طولانی در ایران به آن بیاعتنایی میشد، توجه نشان داده است، چیزی که پیوند میان بنیانهای سنت موسیقایی بزرگ ایرانی/عربی/ ترکی را همانگونه که همه آرزو دارند استحکام میبخشد.
آقای نایب محمدی چگونه وارد حرفه موسیقی شدید؟
من ابتدا در رشته حسابداری تحصیل میکردم. در سال 72 از تأسیس هنرستان موسیقی سوره با خبر شدم و در این هنرستان ثبتنام کردم. کاراکتر موسیقیایی من در هنرستان شکل گرفت و این اتفاق به واسطه اساتید هنرستان مخصوصاً آقای رضا مهدوی و همچنین به واسطه برنامههای درسی که برای ما تعیین شده بود، رخ داد. دیدگاه آقای مهدوی خیلی ایرانی بود و شرح دروس را بر اساس موسیقی ایرانی چیده بود. ساز اجباری ما تنبک بود، برخلاف هنرستان ارشاد که ساز اجباری در آنجا پیانو بود. آن زمان ما به واسطه کم سن و سال بودنمان، گاهی در برابر روشهایی که در هنرستان در نظر گرفته بودند مقاومت میکردیم ولی بعدها متوجه شدیم که این روش چقدر حسابشده و دقیق بود.
هنرستان سوره امکانات خیلی زیادی نداشت ولی بازدهی آن بسیار خوب بود. شاید بد نباشد که مختصری راجع به مختصات ظاهری آنجا توضیح بدهم. هنرستان یک ساختمان قدیمی کوچک با نمای اجری و در و پنجرههای چوبی بود، با حیاط کوچکی که وسط آن یک حوض آب بود. به خاطر دارم که در سالهای اول و دوم زمان نهار در اتاق بزرگی که احتمالاً مهمانخانه آن خانه قدیمی بود، سفرهای بزرگ پهن میشد و تمام هنرجویان دوران سفره کنار هم مینشستیم برای صرف نهار. این شمهای از فضای کلی هنرستان ما در آن زمان بود. رابطه هنرجویان با کادر هنرستان چنان صمیمی و دوستانه بود که بعید میدانم در هیچ کجای این مملکت فضایی آموزشی، اینچنین تأثیرگذار در عمق وجود یک نوجوان هنرستانی رسوخ کرده باشد. از سال 1372 بیست و سه سال گذشته و هنوز رابطه عمیق هنر جویان و کادر هنرستان به همان صمیمیت گذشته پابرجاست. تا زمانی که آقای مهدوی در آن هنرستان حضور داشت، موزیسینهای خوبی نظیر آقایان شروین مهاجر، سالار عقیلی، احسان ذبیحیفر، همایون نصیری و بسیاری دیگر که الان حضور ذهن ندارم پرورش یافتند که هر کدام از این افراد از جایگاه ویژهای در موسیقی حال حاضر ایران دارند. البته شاید بعضی از اینها مستقیم با آقای مهدوی هیچوقت کار نکرده باشند ولی فضای عمومی موسیقایی هنرستان را رضا مهدوی تعریف و تشریح میکرد. این نشان میدهد که وقتی فضای آموزشی مناسب باشد، بازدهی آن هم چند برابر میشود. بعد از هنرستان سوره، تحصیلاتم را در دانشگاه سوره ادامه دادم و به همین ترتیب رفتهرفته خمیرمایه کاریام شکل گرفت.
چرا ساز عود را به عنوان ساز تخصصیتان انتخاب کردید؟
من در هنرستان سنتور مینواختم که البته هیچ وقت به عنوان ساز اصلی خودم این موضوع رو نپذیرفته بودم ولی به لحاظ محدودیتهای سازی در هنرستان اجباراً سنتور را انتخاب کرده بودم. دوستی داشتم که یکبار آلبوم "بربط" اثر آقای حسین بهروزینیا را برای من پخش کرد که شدیداً مرا درگیر خودش کرد. این اثر به همراه آلبوم "کوهستان" از آثار پیشرو تأثیرگذار و شاخص در نوازندگی عود به شمار میآیند. آلبوم "بربط" در سال 67 منتشر شد و آقای بهروزینیا در آن قطعاتی منتشر کرد که در آن زمان برای نوازندگان عود قابل تصور نبود. آلبوم "کوهستان" هم در سال 71، 72 منتشر شد که در دوره خودش برای ساز عود اثری بدیع محسوب میشد. من با شنیدن آثار آقای بهروزینیا خیلی به ساز عود علاقهمند شدم و به خاطر علاقهای که به کار آقای بهروزینیا داشتم، ایشان را پیدا کرده و کارم را با ایشان شروع کردم. اکنون نیز پس از حدود 20 سال با این که ایشان از ایران مهاجرت کردهاند، ارتباط ما قطع نشده و هنوز یک دوستی تنگاتنگی بینمان وجود دارد که برای من بسیار باارزش است.
چند سال پیش در جشنواره عودنوازی عمان شرکت کردید، درباره آن جشنواره برایمان بگویید.
جشنواره عمان یک جشنواره صرفاً متمرکز روی عودنوازی در اشل جهانی آن بود. عود در سازهای شرقی دقیقاً کاراکتری نزدیک به ویولن دارد. ساز ویولن از موسیقی کلاسیک غربی میآید ولی اکنون در ایران، هند و تقریباً تمام دنیا فراگیر شده و آنقدر انعطافپذیر است که خودش را با هر فرهنگ موسیقایی تطبیق میدهد. از میان سازهای شرقی، با قاطعیت میگویم که عود تنها سازی است که این خصوصیات شاملش میشود. گستره جغرافیایی هیچ سازی در شرق به اندازه عود نیست. عود از شمال آفریقا تا قاره اروپا و کشور یونان نوازنده دارد و شیوههای اجرایی آن در هر کشوری یک جور تعریف میشود. بعضی حوزههای ساز عود مثل کشورهای ترکیه، عراق، مصر و سوریه جدیتر هستند و تبدیل به یک مکتب شدهاند. در مقابل بعضی از کشورهای حاشیه خلیج فارس را داریم که عرب هم هستند ولی لزوماً در خود کشورهای عربی (مشرق عربی) هم خیلی جدی گرفته نمیشوند چرا که سبک و سیاق نوازندگی آنها ارتباطی به سنت موسیقی عربی که منشأ آن حوزه شامات است ندارد و بیشتر در شاخه موسیقی بومی خودشان که اصطلاحاً خلیجی مینامند، میگنجد. از این جهت نوازندگی عود در کشورهای حوزه خلیج فارس دارای مختصات کاملاً بومی خود است و زیباییشناسی خودش را میطلبد، لکن از نظر بنیانهای نوازندگی، این ساز پتانسیل کافی را برای قرار گرفتن در کنار حوزههای اصلی موسیقی عربی ندارد.
ولی عود، سازی است که تا اسمی از آن میآید، مخاطب سریعاً به یاد کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس میافتد.
این یک تصور غلط است. همانطور که گفتم کشورهایی مثل عراق، سوریه و مصر، صاحب مکتب هستند و نوازندههای خیلی برجستهای در ساز عود دارند ولی مثلاً در کشوری مثل عربستان سعودی تاکنون چه نوازنده شاخص ظهور کرده است؟ خیلیها به اشتباه فکر میکنند که عود عربی، سازی است که در کشورهای بحرین و یمن و کویت نواخته میشود، در حالی که عود عربی با اصالت، عودی است که در شامات و به طور کلی مشرق عربی (سوریه، لبنان، مصر و عراق) نواخته میشود. مغرب عربی هم شامل الجزایر، مراکش و تونس در ساز عود یک سبک جداگانه برای خودش دارد و ساز عود در آن منطقه از نظر فیزیکی و ظاهری هم متفاوت است. و اما جشنواره عمان یک جشنواره بسیار مفصل بود که در دسامبر 2006 در بالاترین سطح اجرایی برگزار شد. در این جشنواره نوازندگانی از کشورهای مصر، سوریه، تونس، کویت، بحرین، یمن، عربستان سعودی، یونان، ترکیه و... حضور داشتند که خیلیهای آنها نوازندگان برجسته و بزرگی بودند. تمامی کنسرتهای این جشنواره به صورت زنده از تلویزیون عمان پخش میشد. من به همراه آقای قنبری نوازنده تنبک به این جشنواره رفتم که پس از اجرایمان، بسیار مورد لطف و عنایت دبیران جشنواره ازجمله پروفسور محمود قطاط قرار گرفتیم. حضور در این جشنواره نقطه عطفی در جهت نوازندگی من بود و در عین حال انگیزهای مضاعف را در خود دیدم که توانستم در میان بهترین نوازندگان این ساز خودم را محک بزنم.
پس از این جشنواره دنیای کاری شما تغییر کرد؟
خیر ادامه همان راه بود منتها مصممتر. هنرمند همیشه تحت تأثیر محیطی که زندگی میکند یا مکانهایی که در آن روی صحنه میرود، قرار میگیرد و از آن تأثیر میپذیرد. برای من جشنواره عمان یکی از آنهاست. روند اجرایی موسیقی در کشور ما با مشکلات فراوانی روبرو بوده و هست، که این جشنوارهها شاید اندک ولی برای هر نوازندهای فرصتی است مغتنم.
مشکلاتی که از آن سخن میگویید به چه حوزههایی مربوط میشود؟
درباره مشکلات موسیقی آنقدر صحبت شده که موضوعی کلیشهای شده است. به طور کلی امکان اجرا و تمرکز بر روی بخش هنری موسیقی در کشور ما کم است. گویی برخی از موسیقیدانها به دکاندارانی بدل شدهاند که هر چه ویترین پرزرق و برقتری درست کنند، مشتری بیشتری جذب خواهند کرد. فارغ از محتوی است و بیشتر رقابتی است سنگین بر سر جلب مشتری و تزیین ویترین. فقط کاش صادقانه روی بلیتها مینوشتند هدف ما جلب رضایت مشتری است. در ایران بر خلاف برخی از کشورهای دیگر، به موسیقیهایی به محتوا میپردازند، توجه چندانی نمیشود. در شرایط فعلی سالنهای کنسرت به جای آن که به هنرمند یارانه بدهند، فقط به دنبال درآمدزایی هستند و میخواهند که ضرر نکنند.
موسیقی هنری هیاهو ندارد و فقط روی محتوا متمرکز است، بنابراین طیف مخاطبان آن خیلی بسیار اندک است. در این شرایط چرا باید 3 میلیون و پانصد هزار تومان اجارهبهای 170 صندلی سالن رودکی باشد؟ فرهنگسرای نیاوران هم همین شرایط را دارد و ما با هر کدامشان که صحبت میکنیم، میگویند که هزینههایشان بالا است، در حالی که این سالنها وابسته به ارگانهای دولتی هستند و وظیفه ارگانهای دولتی است که از هنرمندان حمایت کنند. البته منظور از حمایت پشتیبانی مالی نیست، فقط حذف نگاه درآمدزایی از هنرمند است. همینقدر برای ما کافی است. شرایط پیچیده موسیقی به ضرر نسلی تمام میشود که از موقعیت اجتماعی و سیاسی خاصی برخوردار نبوده که بتواند خودش را نشان داده و کارش را آنطور که لازم است ارائه بدهد.
این مشکلات باعث نشده است شما از اجرای زنده دور شوید؟
شاید تاکنون حمایتهای دولتی نبوده است ولی به تازگی بخش خصوصی میدان عمل را به دست گرفته و به واسطه دغدغههای هنری خیلی جدی به این موضوع فکر کرده است. آنها جریانهایی را راهاندازی کردهاند که روی مخاطب خودشان متمرکز هستند. برگذاری "شب ساز ایرانی" یکی از آنهاست. این برنامه کاملاً توسط بخش خصوصی انجام میشود و دعوت از اجراکنندگان توسط برنامهگذاران برنامه "شب ساز ایرانی" صورت میگیرد و به طور منظم در هر فصل دو شب اجرا برای هشت تکنواز برگزار میکنند.
خوشبختانه من امسال جزو نوازندگان پرکار بودم که تاکنون یک برنامهساز و آواز و دو برنامه تکنوازی عود اجرا کردهام و در تاریخ 22 آذرماه نیز یک برنامه سولو دیگر را اجرا خواهم کرد. سه کنسرت سولو و یک کنسرت ساز و آواز در طول چند ماه، یک برنامه کاری سنگین محسوب میشود، چرا که بار کنسرت سولو خیلی از کنسرت گروهی سنگینتر است. به طور کلی خیلی کمکار نیستم و فعالیتهای خودم را انجام میدهم ولی گلایهها و خستگیهای این کار جای خودش را دارد و هر جا که فرصتی بیابم به آنها میپردازم، چون گلایهها را باید گفت تا شاید گوشی آن را بشنود، ولی اگر هم نشنود ما مثل همیشه به کارمان میدهیم.
کنسرت تکنوازی شما در آذرماه به چه شکل خواهد بود، یعنی بخش خاصی برگزارکننده کنسرت است؟
بله اما من خیلی اطلاعاتی از جزئیات اجرایی این کنسرتها ندارم که تحت عنوان جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی برگزار میشود. آقای امیر مردانه از دوستان من هستند که تماس گرفتند و گفتند که میخواهند جشنوارهای را تحت عنوان جشنواره "هنگام" برگزار کنند و از من برای حضور در این جشنواره دعوت کردند و من هم دعوتشان را پذیرفتم. به خاطر دوستی و اعتمادی که به ایشان داشتم، چندان در مورد جزئیاتش سؤال نکردم و فقط نکات کوچکی که مدنظرم بود به ایشان گفتم که ایشان هم مشکلی نداشتند و پذیرفتند. من کلاً از اینگونه برنامهها که تمرکز بیشتری به خود موسیقی دارد، خیلی استقبال میکنم.
برنامهای برای انتشار یک آلبوم جدید عودنوازی ندارید؟
من در سال 93 کنسرت "نغمههای مرکب" را اجرا کردم که اگر ضبط این کنسرت از کیفیت مطلوبی برخوردار باشد، آن را امسال منتشر خواهم کرد، وگرنه رپرتوار این کنسرت را در استودیو ضبط میکنم و سعی خواهم کرد که آن را تا پایان سال منتشر کنم.
به جز انتشار آلبوم و اجرا در جشنواره "هنگام"، تا پایان سال برنامه دیگری ندارید؟
خیر، به نظرم سه اجرای سولو و یک اجرای ساز و آواز برای یک سال کافی باشد.
آقای نایب محمدی خاستگاه ساز عود به کجا برمیگردد؟
در این مورد نمیشود به قطعیت صحبت کرد، زیرا صحبتها در مورد خاستگاه ساز عود، عمدتاً متعصبانه هستند. ایران، ترکیه و اعراب هر کدام مدعی خلق این ساز هستند. رسیدن به خاستگاه اصلی ساز عود، یک پژوهش کاملاً تاریخی لازم دارد و بر اساس چند مقاله نمیتوان در این مورد اظهارنظر کرد. روی کاسههای ساسانی عکس یک ساز در دستان یک بربط نواز وجود دارد که خیلی شبیه عود امروزی ما نیست ولی میگویند که آن ساز، بربط دوره ساسانی بوده است. برای بررسی خاستگاه چنین موضوعی، باید مرزبندیهای جغرافیاییان دوره را هم در نظر گرفت. مثلاً در گذشته شهرهایی جزو ایران بودند که اکنون دیگر نیستند. برای مثال مولانا را ایرانیها، ایرانی میدانند ولی آیا افغانستانیها نمیتوانند او را افغان بدانند؟ حال آنکه زادگاه اصلی او در حال حاضر شهر بلخ است که در افغانستان کنونی است. امروزه مرزهای سیاسی و جغرافیایی محل مناقشه شدهاند، بنابراین یک نفر بیطرف باید پیدا شود که به این مسائل بهطور واقعبینانه نگاه کند. البته به عقیده من برای رسیدن به یک تفاهم درست شاید از کلمه میراث مشترک استفاده کنیم بهتر باشد.
خیلیها مدعیاند که ساز عود یک ساز ایرانی است ولی به خاطر بیتوجهیهایی که مردم و مسئولین ما نسبت به ثبت این ساز دارند، کشورهای دیگر مدعی خلق آن شدهاند.
افرادی که معتقدند ساز عود یک ساز ایرانی است، باید یک سری اسناد و مدارک قابلتوجه ارائه کنند. پس از دوره صفویه، ایران با یک تاریخ گمشده مواجه میشود که اصلاً مشخص نیست در آن زمانها چه اتفاقات هنری خاصی به وضوح در زمینه موسیقی رخ داده است. مثلاً در دوره قاجاریه بهیکباره تار و ردیف همهگیر میشود که هیچکس نمیداند منشأ چنین پیدایشی از کجاست. حتی بزرگترین افرادی که با استنادات علمی و پژوهشی به بررسی تاریخی ردیف میپردازند، نمیدانند منشأ و دلیل پیدایش آنچه بوده و فقط میدانند در دوره قاجاریه و توسط خاندان فراهانی جمعآوری و تدوینشده است. در تاریخ معاصر موسیقی ما یک سری چیزها گم شده و مجهول است که قدمتش به صد و پنجاه سال نمیرسد، آنوقت چگونه میتوانیم در مورد دو هزار سال پیش آنقدر مستدل صحبت کنیم؟ بنابراین من فعلاً تا قبل از اثبات هرگونه ادعایی چه از جانب ما ایرانیها و چه از جانب اعراب ترجیح میدهم از همان کلمه میراث مشترک استفاده کنم یعنی عود میراث مشترک حوزه ایرانی، عربی و ترکی است.
یعنی ترجیح شما نگاه بدون تعصب و اینچنینی است؟
بله ما ایرانیها خیلی علاقه داریم که همه چیز را به نام خودمان ثبت کنیم. وقتی میگوییم که هنر نزد ایرانیان است و بس، یعنی هیچ کجای دیگر دنیا هنرمند ندارد؟ نقاشی، معماری و مجسمهسازی ایتالیا جزو هنر حساب نمیشود؟ آنها از سه هزار سال پیش آثار فاخر و ماندگاری در معماری خلق نکردهاند؟ ما تا چه زمانی باید سرمان را در لاک خودمان فرو کنیم و فکر کنیم که همه چیز نزد ما است و بس؟ اصلاً اینگونه نیست. ما باید نگاهمان را بازتر کرده و تعصبمان را کاهش دهیم. نگاه متعصبانه هیچوقت کارساز نیست. شما میتوانید چشمتان را به روی دنیا ببندید و بگویید که بهترین هستید ولی واقعیت آن چیزی است که دیده میشود، نهان چیزی که ما میگوییم. کشور ما یک کشور بافرهنگ و تمدن است و افراد بسیار باارزشی در رشتههای مختلف هنری در سطح جهانی دارد ولی ایران هم فقط یکی از دهها کشوری است که چنین شرایطی را دارد. ممکن است نگاه تمامیتخواهی فرهنگی در خیلی از ممالک دیگر هم باشد ولی آنها هم اشتباه میکنند این دلیل بر تکرار آن توسط ما نمیشود.
چرا ساز عود رپرتوار خاص خودش را ندارد و تعداد قطعات آن اندک است؟
البته عود رپرتوار خاص خودش را دارد ولی تعداد آثار آن در ایران کم است که علت کم بودن تعداد آثار این ساز به قدمت آن پس از احیاء مجددش برمیگردد. ما حدود 200، 300 سال گسست و خلأ تاریخی در بخش موسیقی داریم که بعد از این خلأ با عناصری جدید از موسیقی مواجه میشویم چه به لحاظ سازبندی و چه به لحاظ محتوا و رپرتوار کلی موسیقی ایرانی. از دوره قاجار حداقل من نمیدانم به چه دلیل نظام مقامی از موسیقی ایرانی کنار گذاشته شد و نظام دستگاهی و ردیف جای آن را گرفت. در خصوص ساز هم عود که ساز اصلی ما به شمار میرفت جای خود را به تار داد. در عوض اعراب و ترکها پیوستگی خود را با عود حفظ کردند که مهمترین دلیل گستردگی رپرتوارشان و پیشرفتهای تکنیکیشان همین است. احیای مجدد این ساز در ایران برمیگردد به پنجاه یا شصت سال پیش توسط استادانی همچون شهیدی و نریمان. استاد شهیدی به واسطه همراهی آوازشان در حین عود نواختن کمک زیادی به بیشتر دیده شدن این ساز کردند. در عوض استاد نریمان در کنار شرکت در برنامههای تکنوازان رادیو به تربیت شاگرد همت گماشتند که بیشترین کمک را به احیا و ماندگار شدن آکادمیک این ساز کردند. استادان بهروزینیا و فیروزی از نسل اولیهای شاگردان استاد نریمان بودند که خود آقای بهروزی نیا به تنهایی صاحب آثار اجرایی درخور توجهی هستند که پیشتر در موردشان صحبت شد. در آثار خود بنده هم از "فیه مافیه" " گرفته که سازی است و متکی بر ساز عود تا نظم و نثر" و "قول و غزل" که تکنوازی هستند. من این اطمینان را دارم که تا کمتر از چند دهه دیگر تمامی این خلأها پر خواهد شد و ایران هم جزو کشورهای شاخص و درجه یک ساز عود خواهد بود. عود برای آنکه به مانند تار چنین فراگیر شود، به زمان نیاز دارد. ساز تار خیلی ساز پیشرفتهای است و در هیچ سازی به اندازه آن، نوازنده خوب پیدا نمیشود. در جشنواره موسیقی جوان نوازندههای حدوداً ده دوازده سالهای ساله شرکت کرده بودند که کار بعضی از آنها واقعاً شنیدنی بود. دلیل موفقیت ساز تار این است که از دوره قاجار تاکنون 150 سال حضور مستمر داشته است. وقتی همین سابقه را برای عود هم متصور شوید حتماً نتیجه قابل توجهی خواهید گرفت.
شما یکی از داوران جشنواره موسیقی جوان بودید، سطح اجراهای این جشنواره را چگونه ارزیابی کردید؟
اجراهای رده سنی ب خیلی خوب بود و ردههای سنی دیگر ضعیفتر بودند. به طور کلی نگاه من نسبت به جوانان روشن است و کارشان را خوب میدانم. امسال دو نفر در رده سنی ب مقام آوردند که خیلی خوب و تمیز نوازندگی میکردند.
وضعیت آموزش ساز عود در کشور چطور است؟
آموزش عود قدری مشکل رپرتوار دارد. خیلی جاها ساز عود از روی رپرتوار تار، یا سنتور تدریس میشود که قبلتر درباره آن صحبت شد و این به خودی خود مشکل اصلی نیست. مشکل کلی اینجاست که نوازندگان از سونوریته اصلی عود غافل ماندهاند. بسیاری از نوازندگان فقط نتها را درست اجرا میکنند و سونوریته قابل قبولی ندارند که مهمترین دلیلش کم شنیدن آثار بزرگان این ساز است. به عقیده من هنر جویان باید ساز بزرگانی چون منیر بشیر، ریاض السنباطی، شریف محیالدین و بسیاری دیگر را بشنوند که به واقع مراجع اصلی عود هستند. این امر ضروری و اجتنابناپذیر است. باید بیشتر بشنوند. رپرتوار عود را خیلی کم شنیدهاند. وقتی یک ساز تا به این اندازه تنوع دارد، باید بیشتر و بیشتر آن را شنید و به قول معروف آب را باید از سرچشمه نوشید.