سرویس موسیقی هنرآنلاین: علی اکبر مردای را مقامدانان و تنبور نوازان برجسته ایرانی مهمترین هنرمند زنده موسیقی تنبور میدانند. راوی بر حق مقامات تنبور که امروز یک تنه بار مسئولیت حفظ مقامات تنبور را بر دوش میکشد و سالهاست که مشغول به تربیت شاگرد و تالیف کتاب پیرامون این موسیقی ناب و چند هزار ساله است.
مرادی در شش سالگی تنبور به دست گرفت و در 12 سالگی اولین اجراهای خود را تجربه کرد. مرادی نزد استادان برجسته تنبور همانند سید ولی حسینی، سید محمد علوی و دیگر استادان بنام این ساز در کرمانشاه موسیقی تنبور را آموخت. او بیش از 30 سال پیش با همراهی کیخسرو پورناظری گروه تنبورنوازان شمس را تشکیل داد اما از این گروه جدا شد تا با رویکرد شخصی و متمرکز بر مقامات تنبور فعالیتهای خود را ادامه بدهد.
مرادی از سه دیدگاه قابل بررسی است. از یک سو او حافظ و روای مقامات تنبور است؛ از سوی دیگر هنرمند و نوازندهای تمام عیار است که نوآوریهای خاص خود را داشته و در بداههنوازیهای بیبدیلش محدود به موسیقی مقامی نبوده و موضوع سوم انتقال و آموزش است. در تمام این سه مورد او سرآمد و در این نوع موسیقی یکه است. سال گذشته او جایزه بهترین کتاب تالیفی در حوزه موسیقی را برای "صد درس تنبور" از جشن خانه موسیقی دریافت کرد. به سراغ او رفتیم تا برای ما از فعالیتها و نگرانیهایش از زوال موسیقی نواحی ایران بگوید. این گفتوگو چندی پیش انجام شد اما با توجه به مرگ یکی دیگر از هنرمندان شاخص موسیقی نواحی، موضوعیت دیگری هم پیدا کرده است. متن گفتوگو پیش روی شماست:
شما فعالیتهای بینالمللی و اجراهای زیادی در خارج از ایران داشته و مقامات تنبور را هم در فرانسه منتشر کردهاید؛ اگر اشتباه نکنم فقط آلبوم "یار آسمانی" را با همکاری یک نوازنده غیرایرانی اجرا کردید که در این آلبوم "باغلامان" نواختهاند. چرا از این دست اجراها در کارنامه کاری شما باز هم اتفاق نیفتاده است؟
آقای "اولاش اوزلمیر" نوازنده باغلامان از علویهای ترکیه هستند و نکات مشترک زیادی با جماعت یارسانی دارند؛ شاید یکی از دلایل این همکاری همین پیوندهای بین ما بود. برای ارتباط با فرهنگها و موزیسینهای دیگر نیاز به مدیر برنامه دارد، همان اتفاقی که در مورد آقای کلهر اتفاق افتاد و ایشان را با موسیقی هند و یویوما و نیز در ترکیه با "اردل ارزنجان" نوازنده قدر باغلامان آشنا کرد. این کارها مدیری نیاز دارد که کار و تخصصاش در این زمینه باشد.
به نظر شما نبود مدیر برنامههای متخصص یکی از معضلات و آسیبهای وارد به موسیقی ماست؟
بله، البته من دیر به این نتیجه رسیدم چون فکر میکردم موسیقیدان نباید تحت فرمان کسی باشد اما کاملا اشتباه بود و توصیهام به کسانی که میخواهند وارد این وادی شوند این است که کار را به دست کسی که اینکاره است بسپارند، چون یک موزیسین فقط باید کار هنریاش را انجام دهد و بقیه مسائل را باید به دیگران بسپارد.
جایی اشاره کردید همه مایل هستند موسیقیهای مناطق مختلف به زبان فارسی خوانده شود و این قضیه به موسیقی ما آسیب زده است. در حال حاضر خیلی دیده میشود که اشعار مولانا را با تنبور میخوانند اما به نظر مشخصات این اشعار با این ساز هماهنگ نیست. منظور شما به لحاظ اوزان و فواصل است که عقیده دارید این اتفاق برای سازهای موسیقی نباید بیفتد؟
خیلی راهها دارد. بگذارید بحث را از جای دیگری مطرح کنم. در سالهای اخیر متاسفانه به موسیقیهای مقامی کشور خیلی بیتوجهی شده. بخش زیادی از موسیقی ما در منطقه کرمانشاه و کردستان است. در این مکانها هنرستان و دانشکده موسیقی وجود دارد، اما در این مکانها یک واحد موسیقی کردی از موسیقی تنبور تا هوره، سیاهچمانه و موسیقیهای فراوان دیگری که وجود دارد، تدریس نمیشود. مثلاً الان همه امکانات از کتاب و مقامات برای آموزش تنبور فراهم است اما شرایط در این زمینه خوب نیست. عظمت کشور ایران به این فرهنگها وابسته است و همه این فرهنگها بدنه یک درخت تنومند را تشکیل میدهند و اگر شاخههای این درخت خشکانده شود مطمئن باشید که ریشه قویتر نمیشود. فکر نکنید اگر همه موسیقیها را به زبان فارسی اجرا کنیم باعث قویتر شدن موسیقی فارسی میشود. اگر موسیقی نواحی را بخشکانیم، مردم همان مناطق هم به سراغ موسیقیهای نزدیک مرز خودشان یا موسیقیهایی که از ماهواره پخش میشود گرایش پیدا میکنند. البته نمیگویم تمام موسیقیهایی که از ماهواره پخش میشود بد هستند، یا مثلاً موسیقی غرب مشکل دارد اما متاسفانه ما چون اهل سختی کشیدن و زحمت نیستیم همیشه به سراغ کارهای راحتتر میرویم. هر چیزی که راحتتر باشد و با میزان دانایی ما هماهنگ باشد را فرا میگیریم و دانایی مردم ما هم در مورد موسیقی کم است؛ چون آموزشی در این راستا صورت نمیگیرد و خانوادهها مایل نیستند مقوله موسیقی در سبد خانوادهشان قرار بگیرد. در نتیجه بمباران تبلیغاتی ماهواره اثر خودش را میگذارد و ما هم به عنوان متولیان فرهنگ و هنر کشورمان اگر به این فرهنگها بیتوجهی کنیم یقینا نتیجه خوبی حاصل نخواهد شد. در واقع سربازهای فرهنگی در مرزهایمان را با دست خودمان از بین میبریم و تهاجمات راحتتر صورت خواهد گرفت.
طبق گفته شما و کسان دیگری که نگران این موسیقی هستند، بیتوجهی به موسیقی مناطق مختلف یکی از آسیبهای اصلی به این فرهنگ و موسیقی است. شما اعتقاد دارید موسیقی تنبور و مقامهایش نباید فارسی خوانده شود. آیا این تمایل به فارسی خواندن یک جور ساده کردن و فرار از راه درست است؟
مساله این است که ما در کشورمان موسیقیهای مختلف داریم اما همه ردیفهای موسیقی را به زبان فارسی میخوانیم. مثلاً در دستگاه شور یا دشتی میگویند کرد بیات. یک نفر یک چیزی خوانده و گفتهاند خوب این هم موسیقی کردی. موسیقی سنتی ایران موسیقی ملی نیست بلکه بخش زیبا و مهمی از آن است. موسیقی ملی زمانی صورت میگیرد که تمام موسیقیهای کشور را در کنار هم قرار دهند و آن را بازبینی کنند. مثلاً از یک قرن قبل که به همت خانوادههای فراهانی، میرزاعبدالله یا دیگران ردیفهای موسیقی دستگاهی شکل گرفت دیگر اتفاقی نیفتاده است و همه میگویند کل موسیقی ما این است، اما این موسیقی برای امپراتوری [موسیقایی] ایران کم است و باید به کل موسیقیها در سرتاسر ایران توجه شود تا دوباره عظمت موسیقاییمان را پیدا کنیم.
در گذشته دور در مورد موسیقی تنبور اصطلاحی به نام "نهصده" وجود داشته است. با توجه به اینکه تنبور تنها سازی است که صبغه گروهنوازی دارد در مورد تفاوت تنبور که تا این این حد اجازه گروهنوازی میدهد به نظرتان تکنوازی در این موسیقی چه جایگاهی در کنار گروهنوازی دارد؟
"نهصده" مربوط به نهصدنهصده "شاه خوشین" یا مبارک شاه لرستانی است. این ماجرا به قرن چهارم هجری مربوط میشود. ایشان یکی از پیران یارسانی یا الحق بودند که گفته میشود در بین آنها از همه بیشتر اهل موسیقی بوده است. در فرقه خودش نهصدنهصده تشکیل داده است؛ نهصد تنبورزن، نهصد ضربزن، نهصد کمانچهزن و... گرچه به نظرم این اعداد نمادین هستند چون مثلاً داشتن نهصد تنبور نواز در آن زمان کار سادهای نبوده است. این اصطلاح از آن زمان باقی مانده و نمایانگر عمق عشق و علاقه و مقدس دانستن موسیقی توسط این مردم است. در مورد تکنوازی و گروهنوازی هم درست است که نهصدنهصده بود اما شاید بیشتر یک فکر بوده اما اساس بیشتر بر تکنوازی و تکخوانی بوده است. حتی الان هم ظرایف موسیقایی یک ساز و یک فرهنگ موسیقایی بیشتر با تکنوازی و تکخوانی نمایان میشود اما همخوانی و خوب خواندن و همنوازی جای خودش را دارد اما به نظرم اصل ظرایف یک موسیقی و ساز و آواز با تکنوازی و تکخوانی است. فکر میکنم من نخستین کسی هستم که برای تنبور CD تکنوازی منتشر کردهام و قبلا اگر کسانی این کار را کردهاند (که حتماً انجام شده) ضبط و تولید نشده است.
به نظرم ویژگی مهم تنبور این است که میتوان با آن گروهنوازی کرد چون دیگر سازهای ما خیلی این پتانسیل را ندارند.
بله، به نظرم شاید کارآمدترین ساز زهی-مضرابی برای همنوازی تنبور است و اینکه ساز تنبور زیباترین نما را به خاطر حرکت انگشتها و پنجهها روی ساز میدهد. البته یک مقداری همنوازی سهتار توسط مرحوم استاد ذوالفنون و دیگران شروع شد اما با تمام زیبایی آن کار، از نظر اجرا و چشم نوازی هیچ سازی نمیتواند مانند تنبور تا این حد نظر بیننده و شنونده را جلب کند و جلوه همنوازی تنبور از سایر سازها بهتر است.
از شما با عنوان پدر تنبورنوازی ایران نام میبرند. از عنوان پدر استفاده میکنم و از شما میپرسم آیا همچنان مشغول به تدریس و تربیت شاگرد هستید و وضعیت تنبورنوازی امروز را چطور میبینید؟
از لطف دوستان خیلی ممنونم و امیدوارم درحد این نامگذاری باشم. من از هر فرصتی که به دست بیاورم برای آموزش استفاده میکنم چون معتقدم راز ماندگاری فرهنگ ما بر آموزش استوار است. اگر فرصت داشته باشم به صورت دورههای دو، سه هفته در آموزشگاه "یارسان" خودم در تهران حضور پیدا میکنم و در خدمت دوستان علاقهمند هستم. قبلا کسانی صرفا برای علاقهای که به یادگیری تنبور به آموزشگاه میآمدند اما در حال حاضر این علاقه یک مقدار کمرنگ شده و همه به فکر این هستند که زودتر وارد یک گروه شوند. زمانی هم که وارد گروه میشوند فکر میکنند همه چیز را بلدند و در این صورت برای همیشه در آن نقطه توقف میکنند و چیزی به دانستههایشان اضافه نمیشود که امیدوارم این اتفاق دورهای باشد.
از اینکه فرصت این گفتگو را به ما دادید سپاسگزارم.
ممنون از شما. به هر حال امیدوارم ما سربازان خوبی برای حفظ فرهنگی باشیم که اجدادمان قرنها حفظاش کردهاند.