سرویس موسیقی هنرآنلاین:آلبوم موسیقی "سخنی نیست"، به آهنگسازی علی قمصری، چند ماه است که وارد بازار موسیقی کشور شده است. این آلبوم برای چهار خوانندهٔ زن و همچنین سه صدای مردانه در گسترههای صوتی تنور، باریتون و باس، و همچنین سازهای تار، دیوان، عود، بم کمان و سازهای کوبهای نوشته شده است.
علی قمصری، آهنگسازی ست که در سن بیست و یک سالگی، با آهنگسازی آلبوم "نقش خیال" به خوانندگی همایون شجریان، نظرها را به خود جلب کرد. از آن پس و در حدود ده سال، آثاری گوناگون از قمصری به همراهی هنرمندان و خوانندگان مختلف منتشر شده است، و "سخنی نیست"، یکی از آخرین این آثار است.
پیش از پرداختن هر چیز، لازم به یادآوری است که در "سخنی نیست"، میتوان چند هدف و رویکرد مشخص و واضح را شناسایی نمود. این اهداف را به طور خلاصه میتوان چنین نام برد:
- تجربهٔ آواز پولی فونیک با محوریت آواز ایرانی.
- استفاده از آوازخوانان زن با گسترهها و شیوشهای گوناگون صوتی در یک اثر واحد.
- تجربهٔ اثری پولیفنیک بر مبنای سازبندی با محوریت سازهای مضرابی، در غیاب هرگونه ساز کششی (به استثنای یک قطعه).
- تجربهٔ آهنگسازی بر روی شعر سپید، در ادامهٔ تجربیات قبلی آهنگساز؛ و همچنین تجربهٔ آهنگسازی روی اشعار "احمد شاملو".
آلبوم، با قطعهٔ "شعر بیواژه" آغاز میشود. این قطعه -که نام خود را از یکی دیگر از شعرهای شاملو وام گرفته است- بدون حضور هیچ ساز و بدون شعر اجرا میشود. بدون دسترسی به پارتیتور قطعه، نمیتوان راجع به کیفیت پولیفنیک آن اظهار نظر کرد. با این حال، از نظر تنوع و انسجام جملههای ملودیک، و نو بودن چنین شیوهای از اجرا در حیطهٔ موسیقی دستگاهی، این قطعه علی رغم مدت زمان کوتاهش، یکی از درخشانترین قطعات آلبوم است.
پس از اتمام "شعر بیواژه"، نوبت به "سخنی نیست" میرسد؛ باز هم بر روی شعری از شاملو. مقدمهٔ طولانی قطعه، شامل اپیزودهایی ست که میان تکرارهای متوالی یک استیناتو که توسط عود نواخته میشوند، پخش شدهاند. نحوهٔ همراهی پیتزکاتوی کمانچه باس در این آلبوم و به خصوص در این قطعه، تداعی گر همراهی کنترباس در موسیقی جاز است که همزمان نقش تامین گسترههای صوتی بم، تاکید بر ریتم و تامین یکی از لایههای هارمونیک قطعه را بر عهده دارد؛ چیزی مشابه نقش "رباب" در برخی آثار آهنگسازان "چاووش" و دنباله دارانشان.
با آغاز شعر اما، یکی از مشکلات این آلبوم مشخص میشود. با شروع اجرای جملهٔ "چه بگویم" با موتیف با نسبت ریتمیک (در این تصویر نشان داده شده) که متشکل از چهار هجاست۱، این اعوجاج در تلفیق شعر و موسیقی مشخص میشود.
"چه"، که متشکل است از یک مصوت کوتاه و یک صامت، برخلاف خوانش درست وزنی شعر (با توجه به اینکه "سخنی نیست" از اشعار موزون شاملوست)، بیش از "بِ" (که مشابه هجای اول است) و "گو" (که کشیدهتر از دو هجای پیشین است) کشیده میشود و عملاً تناسبات وزنی شعر به هم میریزد. به عبارت دیگر، اگر فرض کنیم که این شعر، با نگاه ریتمیک علی قمصری، بدون هر گونه ملودی خوانده شود، شعر از روانی و وزن خود به حالتی معوج تغییر میکند. این بیدقتیها باز هم به چشم میخورند: خواننده (هاله سیفیزاده)، بیجهت بر روی کلمهٔ "دراند" در مصرع "جز ز موشی که دراند کفنی نیست"، تشدیدی میگذارد که وزن شعر را به هم میریزد. در قطعاتی چون "آنکه مست..." نیز این مساله در اجرای مصرعی چون "دل تنگش سر گل چیدن از این باغ نداشت" ا (با کشش غیر عادی "دلِ") مشاهده میشود.
از آنجایی که شیوهٔ غالب ترکیب شعر و موسیقی در این اثر و سایر آثار موسیقی قمصری، همچنان هجایی ست و نه ملیسماتیک، نمیتوان گفت که این مساله نکتهای بیاهمیت و یا مولود یک دیدگاه زیباییشناسانهٔ خاص در حوزهٔ تلفیق شعر و موسیقی ست (مثلا دید ملیسماتیک)، چون هنوز نسبت یک به یک هجا به نت در این اثر وجود دارد و حتی همان قواعد کلیشهای تقید ریتمیک به وزن شعر، در اکثر لحظههای این آلبوم رعایت شده است. هرچند خود قمصری در مصاحبهاش با برنامهٔ "دستان"، این ایرادات را کم اهمیت میشمرد، اما به هیچ روی نمیتوان داعیهٔ آهنگسازی بر روی اشعار نیمایی و سپید را داشت و این مسائل را کمرنگ انگاشت.
از خصوصیات جالب این قطعه، فضاسازی هاییست که با استفاده از آواز و گسترههای صوتی گوناگون خوانندگان، در تلاش برای بیان تصویریتر شعر، مورد استفاده قرار گرفته است. برای مثال، در اجرای "میوزد از سر امّید نسیمی"، همزمان به وسیلهٔ آواز، در دانگی متفاوت (که در این دانگ متفاوت، فاصلهٔ بیش طنینی آواز اصفهان واقع شده است) با دانگی که شعر در آن اجرا میشود، تصویری از "نسیم" به دست داده میشود. اجرای نتها با حالت لگاتو و فاصلهٔ بیش طنینی موجود در این دانگ، از نظر ذهنی، تقریب بیشتری به صدای آشنای زوزهٔ باد دارد و این همراهی را شاید بتوان تمهیدی بازنمایانه برای تداعی باد دانست.
نکتهٔ دیگری که در این قطعه و برخی دیگر از قطعات علی قمصری به چشم میخورد، تلاش او برای تنوع دادن در شکل ریتمیک جملات است. علی رغم اینکه این مساله بیشک میتواند موجب غنیتر شدن یک قطعه شود، میتواند در لحظاتی، حالتی تحمیلیتر به خود گیرد.
نمود واضح این مورد آخر، جملههای فراوانی در بخشهای با کلام آثار قمصری ست که با حالتهای مقطع و استکاتو وار، با سکته در ریتم قطعه به وجود میآیند. در آلبوم "سخنی نیست" همگاه با این مساله طرفیم. برای مثال، در خود قطعهٔ "سخنی نیست"، بر روی "پشت درهای فرو بسته، شب از دشنه و دشمن پر"، این اتفاق رخ میدهد که البته به دلیل خصوصیات فضاسازانهاش در تناسب با تصویر شعری و هم چنین حل شدناش در ریتم روانی که پیش از آن جریان داشته، نمیتوان آن را نقطهٔ ضعف دانست؛ با این حال، این مساله در دیگر قطعات این آلبوم به چشم میخورد، به خصوص در قطعهٔ "آنکه مست..." (یا در خارج از این آلبوم، قطعهٔ "بزم تو" و بر روی مصرع "غمِ شبهای جدایی") که بر روی غزلی با ابیات هم وزن و قرینه، ایجاد تنوع در شکل ریتمیک جملات با کلام دشوارتر است و در نتیجه خطر ایجاد این تنوعهای تحمیلی بیشتر.
برای مثال، در "تنهای بر در این خانهی"، این تقطیع و سکته در ریتم (که نمیتوان برای آن دلیلی ساختاری و موسیقایی غیر از تلاش برای تنوع بخشیدن به شکل ریتمیک جملات متصور بود) به چشم میخورد. در اجرای مصرعهای "قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت"، "نالهای در غم مرغان هم آوا زد و رفت" و "پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت" هم این مساله وجود دارد.
به طور کلی، این قطعه، یعنی قطعهٔ "آنکه مست..."، از جهاتی، یکی از قطعات ضعیف کارنامهٔ علی قمصری ست. از سویی، از لحاظ ریتمیک و متریک، بسیاری از خلاقیتها و بداعتهای پیشین آهنگساز در آن مشهود نیست و صرفا بر روی الگویی که حتی در حوزهٔ کاری خود آهنگساز هم تکراری ست (به شباهت متر و برخی الگوهای ریتمیک سازی آن به قطعهٔ "چه نزدیک است جان تو به جانم" توجه کنید) بنا شده است، و از سوی دیگر، از نظر فرمال، ساده، بدون عمق و پرداخت ناشده است.
جملهٔ اصلی سازی پرتحرک قطعه -به استثنای بخشی که مدولاسیون به بیات راجه انجام میشود- در میان تک تک بیتها بدون تغییر تکرار میشود و آنچه در میان مصرعها نیز کلام را همراه میکند، در حد چند پاساژ پراکنده و صرفاً ارتباط دهنده است. از لحاظ مدال نیز، اتفاقی رخ نمیدهد و آنچه گوش میشود کلیشه است، و تمام ملودیها در همان حوزهٔ بیات راجه و درآمد اصفهان (مد مادر اصفهان) میچرخند. ضمناً، برخلاف قطعاتی مانند "شعر بیواژه" یا "نسل ما" یا حتی "بیقرار"، حضور چند خواننده در این قطعه به هیچ وجه توجیهی ندارد و بافت قطعه طوری ست که میشد تصور کرد با ندیده گرفتن معدود بخشهایی از خطوط آوازی، قطعه تنها توسط یک خواننده اجرا شود.
با این حال، یکی از قطعات درخشان اما بسیار کوتاه این آلبوم، قطعهٔ "نسل ما" است. این قطعه در حقیقت بر روی بخشی از شعری از احمد شاملو که نام اصلیاش "فقر" است، ساخته شده: "از رنجی خستهام که از آن من نیست، بر خاکی نشستهام که از آن من نیست، با نامی زیستهام که از آن من نیست، با دردی گریستهام که از آن من نیست". با قرار دادن یک ضدضرب پیش از هر تکرار "که از آن من نیست"، فرمولی ساده امّا کارا به دست آمده که نه تنها با همان قواعد رایج تلفیق شعر و موسیقی در تضاد نیست، بلکه یک شعر سپید بیوزن را هم توانسته به راحتی در خود حل کند.
حس تعلیق به وجود آمده با تاکید بر روی محسوس اصفهان در آخرین هجای هر جمله از شعر (استفاده از اصطلاح غربی "محسوس" برای درک بهتر درجهٔ مورد نظر است)، ضمن آنکه با مضمون مرتبط با از خود بیگانگی، عدم تعلق و سرگردانی ذاتی موجود در شعر در تناسب است، شنونده را در انتظار جملههای بعدی نگاه میدارد.
با تکنوازی تار، آلبوم عملاً به دو بخش مجزا تقسیم شده است. بخش اوّل در آواز اصفهان و همایون و بخش دوم در ابوعطا، دشتی و دارای اشاراتی به نواست. با این حال، نقش تکنوازی تار، به خصوص با توجه به اینکه در آن نیز مدلاسیونی به شور و ابوعطا صورت نمیگیرد، کمی سوال برانگیز است و جز افزودن چند دقیقه به کل زمان سی دی، به سختی میتوان نقش دیگری برایش متصور شد. به خصوص با توجه به این نکته که بخشی از این تکنوازی در کنسرت "عبور" معتمدی تبدیل به قطعهای آهنگسازی شده برای یک آنسامبل شده است.
قطعهٔ "بیقرار" را نیز میتوان یکی دیگر از قطعات جالب آلبوم دانست. تنوع و توالی بخشهای مختلف در این قطعه حائز توجه است و میتوان تصور کرد که اجرای آن، به خصوص در خطوط آوازی، تا چه حد پر زحمت بوده است؛ به خصوص با در نظر گرفتن اجراهای زندهٔ اثر که ضعف و کم تجربگی خوانندگان زن در زمینهٔ آواز پلی فونیک در آنها عیان بود.
تار و کمانچه باس در این قطعه جای خود را به دیوان و کلارینت دادهاند و گردش مدال آن نیز به همین نسبت از فضای شناخته شدهٔ مدهای موسیقی دستگاهی به سمت آزادی بیشتر رفته است. برخی تکنیکهایی که پیش از این در زمینهٔ آواز کلاسیک و شیوههایی چون "آکاپلا" شنیده میشوند و دارای حالاتی پرفورماتیو و دراماتیک هستند، در این قطعه به صورت محدود آزمایش شدهاند. دیوان در تمام طول قطعه حضور ملموسی دارد؛ اگر اجرای ملودی اصلی بر عهده دیوان نباشد، آرپژهایی که روی آن اجرا میشود تقریباً در تمام طول قطعه شنیده میشود.
تکخوان اصلی زن "بیقرار"، هاله سیفیزاده، به خوبی از پس اجرای حالتها و ظرایف کار درآمده و البته با توجه به تمبر و تحریرهای خاص صدای او (که در مقایسه با خوانندگان هم نسل زن دارای ویژگیهای شخصیتری ست)، میتوان حدس زد که نقش وی در خلق این حالتها و ظرایف از آهنگساز پر رنگتر بوده؛ برای مثال میتوان به نوانس و تحریرهای خاص دو بیت پایانی قطعه ("دست و پا میزنم..." و "گفتم این عشق اگر...") توجه کرد.
در مجموع، "سخنی نیست" را میتوان تجربهای دانست که هرچند بسیاری از عناصر آشنا -وگاه تکراری- آثار قمصری در آن شنیده میشود، امّا دارای برخی لحظات بدیع، درخشان و قابل اعتناست که میتواند در صورت ادامه یافتن به حرکتی درخور تحسین در حوزهٔ موسیقی پلی فونیک آوازی با محوریت خوانندگان زن موسیقی دستگاهی -زمینهای که پیش از این مورد توجه چندانی قرار نگرفته- تبدیل شود.
نوازندگان و خوانندگان آلبوم:
علی قمصری (تار و دیوان و همخوان)، سیاوش روشن (عود و همخوان)، مصباح قمصری (بم کمان و کلارینت و همخوان)، هاله سیفیزاده (آواز)، مژده بهرامی (آواز)، سحر محمدی (آواز)، بهرخ شورورزی (آواز) و همایون نصیری (سازهای کوبهای).
***
۱ - بدیهی است شکل تنها میتواند در مورد نسبتهای ریتمیک صحیح باشد و نه به طور مطلق، زیرا بدون دست یابی به پارتیتور نمیتوان با اطمینان شکل ریتمیک آن را نگاشت. همچنین از آنجایی که نت چهارم ("یِم" در "چه بگویم") در بخشهای مختلف قطعه به میزانهای مختلف کشیده میشود، به طور نمونه وار یک نت سفید (کشیدهتر از نتهای پیشین) برای آن استفاده شده است.