سرویس موسیقی هنرآنلاین: در آغاز هزاره سوم میلادی و در جهانی که به نظر می رسد دیپلماسی و گفت و گو جای جنگ و مداخلات نظامی را در تعیین رابطه میان دولت ها گرفته است، هنوز خشونت عریان و جنگ و خونریزی در جای جای این کره خاکی جان انسان های بسیاری را شکار می کند. صلح طلبی و آشتی جویی شعاری است که امروز بیش از هر زمان دیگری به گوش می رسد، ولی در پس این ظواهر و شعارها، آنچه گوش دنیا را کر کرده صدای طبل جنگ است و پرتوهای سرخرنگی که از افق این شام تیره پیداست، پرتو شفق فردا نیست، نائره ای است که از حریق خانه های در آتش سوزنده همنوعان ما به چشم می رسد.
در چنین روزگاری ترانه عاشقانه خواندن برای هنرمند سخت است؛ یا به قول هوشنگ ابتهاج در شعر معروف "دیر است گالیا" هنگام بوسه و غزل عاشقانه نیست/ هرچیز رنگ آتش و خون دارد این زمان... او می خواهد به زعم خود و سهم خود جهان را به صلح بخواند و این پیام نیاکانش را به دیگران بفرستد که "به جای پیروزی در جنگ، پیروزی بر جنگ را پیشه کنند."
علی قمصری موزیسین جوان و خوشقریحه ایرانی برای ارائه تازه ترین اثر خود که اثری در مذمت جنگ و خشونت و تصویرگر آرمان آزادی و صلح جهانی است، این بار قالب ارکسترال را برگزیده است. مجموعه ای به نام "شیپور صلح" که با همراهی ارکستر مجلسی تهران به رهبری بردیا کیارس و گروه آوازی تهران به سرپرستی میلاد عمرانلو در شب پاییزی 26 مهرماه 93 در مرکز همایش های برج میلاد تهران به صحنه رفت. شروین مهاجر (کمانچه)، پاشا هنجنی (نی)، پویا سرایی (سنتور) و همایون نصیری (پرکاشن) نوازندگان سولیست این کنسرت بودند که در کنار نوای شورانگیز تار قمصری نقوش برجسته این تابلوی زیبا را تشکیل می دادند. محمد معتمدی نیز خواننده قطعات باکلام کنسرت بود.
کیارس، معتمدی و شروین مهاجر وارد صحنه می شوند و کنسرت با قطعه بی کلام "نغمه ای زنانه" آغاز می شود. این نغمه با سازهای زهی آغاز می شود. مثل این است که جمعی مشغول خواندن سرودی سرخوشانه هستند که ناگهان نوای کمانچه شروین مهاجر برمی خیزد و با بغض سنگینی که در گلو دارد شروع می کند به تعریف کردن یک خاطره حزن آلود که حکم مقدمه را دارد برای ورود به قطعه دوم که قطعه ای باکلام است با شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی با این آغاز: ندانم کجا می کشانی مرا/ سوی آسمان یا به خاموش و خاک/ ندانم کجا لیک دانم یقین/ کزین تنگنا می رهانی مرا...
علی قمصری سه تار به دست با تنپوشی رداگونه ولی کوتاه به رنگ سبز وارد صحنه می شود. قطعه "هذیان" با نوای پرهمهمه زهی ها آغاز می شود. همهمه ویرانی، همهمه نابسامانی، اخبار یاسآور، ناگهان همهمه زهی ها آرام می شود و تار قمصری با ابهت شروع می کند. مثل سرداری خسته که در جمع سربازانش ایستاده ولی به جای تشویق و تهییج شان به جنگ، می خواهد از نفرت های فروخورده اش بگوید و از تمام آن چیزهایی که هیولای جنگ از او ستانده است. صدای تار از هذیان گویی به درد می نشیند. گویا گریه سر داده و حال، یارانش به تسلای او نغمه ای آغاز می کنند.
در قطعه بعدی به نام "یاد دوردست" محمد معتمدی با یک قطعه آوازی آغاز می کند و سپس تصنیف زیبایی را می خواند که بر غزلی از حسین منزوی فقید ساخته شده: ای یار دور دست که دل می بری هـنوز/ چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز/ هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان/ در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز/ سـودای دلـنـشـیـن نـخـستین و آخرین/ عـمـرم گذشت و تـوام در سـری هـنـوز...
سازهای بادی و پویا سرایی به ارکستر می پیوندند و قطعه "شیپور صلح" با هماوایی پرطنین زهی ها و بادی ها و سازهای کوبه ای آغاز می شود. سنتور پویا سرایی این سرود حماسی را هایلایت می کند. شیپور صلح از آرمان فردای بدون جنگ می گوید. روزی که به قول شاملو در آن هر انسان برای هر انسان برادری است/ روزی که دیگر درهای خانه هایشان را نمی بندند/ قفل افسانه ای است/ و قلب برای زندگی بس است...
قطعه "جدال شاخه و باد" با تکنوازی نی پاشا هنجنی، "همزاد" با شعری از سایه و "او از جنگ خسته است" با تکنوازی تار قمصری قطعات بعدی این کنسرت هستند که با قطعه "آریایی میهن" به پایان می رسد. این قطعه ملی میهنی در واقع سورپرایز کنسرت است. گروه کر با تکرار ترجیع بند "آریایی میهنم پاینده است" محمد معتمدی و ارکستر را در اجرای این قطعه یاری می کنند. نام شاعر این قطعه در بروشور درج نشده است.
قطعه حماسی "آریایی میهن" حسن ختام زیبایی است بر کنسرتی که با شعار صلح جهانی، سربلندی انسان را در هرگوشه از دنیای کرویشکل ما آرزو می کند. سربلندی و آرامشی که تنها در سایه صلح و آزادی و احترام به مقام انسانیت میسر خواهد شد. این شیپور صلحی است که طنینش از ایران ما برمی خیزد، باشد که صدایش در سراسر دنیا شنیده شود.