سرویس موسیقی هنرآنلاین: مجید خراطها راه موسیقی را در خانوادهای پیش گرفت که هر عضو از خانواده او دستی بر هنر موسیقی دارند و ساز میزنند. او هنر موسیقی را با سازهای سنتی آغاز کرد. با نواختن تنبور شروع کرده و بعد هم به آموزش تار و سه تار پرداخت و سپس به سراغ سازهای کوبهای رفت و در نهایت هم پس از فراگیری پیانو، گیتار و ویولون، بیشتر درگیر سازهای کلاسیک شد.
او با مرور زمان تسلط کاملی بر نواختن بیش از ۱۰ نوع ساز (تار، سه تار، تنبور، دف، پرکاشن، گیتار، گیتار لید، گیتار بیس، پیانو، ویلون و ...) پیدا کرد و همچنین با نبوغ و استعداد خوبی که در این زمینه داشت کلاسهای آموزش ساز خودش را دایر کرد.
خراطها کار خود را با موسیقی سنتی در سال ۱۳۷۰ آغاز نمود و در سال ۱۳۷۶ پا به عرصه آواز سنتی گذاشت. پس از سپری کردن دورههای ردیف آوازی و همکاری در گروههای سنتی، به عنوان نوازنده و خواننده پا به دنیای حرفهای موسیقی نهاد و پس از تلاش و کوشش در سال ۱۳۸۰ سبک خود را از سنتی به پاپ تغییر داد و این سبک را با کار در گروههای باران و اهورا دنبال کرد تا حرفهایتر پاپ را ادامه دهد. نتیجه این تلاش در موسیقی آلبومی بود به اسم "تنهاترین تنها" که شامل ۱۰ قطعه بوده و با همکاری مهدی ابراهیمی تهیه و با استقبال چشمگیری مواجه شد.
آلبوم بعدی او به اسم "زخم زبون" که شامل ۱۲ قطعه است با همکاری مهدی ابراهیمی و وحید خراطها جمعآوری شد. این آلبوم نیز با استقبال گستردهتر همراه شد و ترانه خاطرهانگیز "مسافر " در بین هواداران او و حتی مردم به یک ترانه خاطرهانگیز بدل شد.
آلبومهای بعدی مجید خراطها هم با نامهای "وداع" و "آواره" هر کدام با هفت قطعه منتشر گردید که پیشرفت قابل قبول مجید خراطها در این دو آلبوم او را بیش از پیش محبوبتر کرد.
زمستان سال ۸۸ زمانی بود که موفقترین آلبوم مجید خراطها به نام "کنسل" و شامل ۱۰ قطعه روی سایتهای اینترنتی قرار گرفت. پیشرفت چشمگیر مجید خراطها در این آلبوم به گونهای بود که با استقبال بینظیری همراه شد و رکورد دانلود اینترنتی را به خود اختصاص داد.
ولی در سال ۹۰ آلبوم "حلقه" که قرار بود اولین آلبوم مجاز مجید خراطها شود و او را پس از ۵ آلبوم، مجاز کند با اسم "حس خاص" به صورت غیر رسمی در سایتهای موسیقی کشور قرار گرفت و روند غیر مجاز ماندن مجید خراطها را یک سال دیگر به درازا کشاند.
سرانجام در اسفند ۹۱ اولین آلبوم مجار مجید خراطها با نام "دیگه میرم" روانه بازار شد. این آلبوم که شامل قطعات تو غصه نخور، بلاتکلیف، دار و ندار، دیگه میرم، حلقه، تغییر کردی، نگران، بهونه، منو ببخش، تو عوض شدی، مسافر، تو آزادی، اشتباه کردم و خدانگهدار بود، در ۱۰ روز مانده به پایان سال انتشار یافت و طی یک هفته بعد از انتشار در رتبه چهارم پرفروشترین آلبوم سال ۹۱ قرار گرفت. این خواننده با حضور در هنرآنلاین درباره آثارش و وضعیت موسیقی پاپ سخن گفت که در ادامه میخوانید:
به عنوان سوال اول، چرا وارد حوزه موسیقی شدید؟
من از وقتی یادم میآید ساز میزدم. از سن سه سالگی ساز ملودیکا را میزدم. من در سن پایین به سمت موسیقی رفتم. پدرم نی میزد و مادرم هم با حوزه موسیقی کاملا آشنا است. برادرم سازهای شخصی زیاد داشت و ما برای کادوی تولد برای هم ساز میخریدیم. در خانواده ما به موسیقی بسیار اهمیت داده میشد. بعد از ساز ملودیکا به سمت سازهای دیگر از جمله پیانو و ساز دهنی رفتم و در زمان کوتاهی توانستم آن سازها را هم به صورت حرفهای بزنم زیرا واقعا به موسیقی و ساز زدن علاقهمند بودم. همچنین از همان کودکی به خواندن علاقه داشتم. اشعار حافظ، مولانا و سعدی را میخواندم زیرا پدرم ما را مجبور میکرد تا این اشعار را یاد بگیریم. خیلیها میگویند استعداد ذاتی من و بستر خانوادگی سبب شد تا تمام زندگیام را برای موسیقی بگذارم. برادرم ساز میسازد و من به راحتی میتوانستم این سازها را بنوازم. موسیقی تمام زندگی من بود و دوست داشتم به سرعت در این حوزه پیشرفت کنم. همچنین تمامی سازهای زهی را میزنم. یادم میآید ارگ آبی کوچکی داشتم که با همان قدم به قدم به سمت موسیقی رفتم. بعد هم به سراغ تنبور، تار و سه تار رفتم و با برخی از دوستان به صورت سنتی آثاری ارائه دادم تا اینکه بیشتر با سازهای پاپ آشنا شدم. آشنایی با موسیقی پاپ برایم بسیار شیرین بود زیرا تحریرهای ایرانی را میشناختم و هر دو را با هم تلفیق میکردم. با موسیقی ترکیه هم آشنایی داشتم و این موضوع سبب شد تا از ترکیب همه موسیقی خودم را بتوانم ارائه بدهم. الان هم ساز میزنم و بسیار به شعر علاقهمند هستم.
شما موسیقی را با سازهای سنتی شروع کردید چرا به سمت موسیقی پاپ گرایش پیدا کردید؟
زمانیکه به موسیقی علاقهمند شدم موسیقی کلاسیک بیشتر فراگیر بود و موسیقی به دو بخش سنتی و کلاسیک تقسیم شده بود و من در هر دو نوع موسیقی نفوذ کردم و کاملا آنها را میشناختم و میتوانستم در هر دو حوزه فعالیت کنم. موسیقی پاپ به شکل امروز نبود و خیلیها با آن آشنایی نداشتند. همان ابتدایی که موسیقی پاپ رواج پیدا کرد من مطالعات خودم را در این حوزه بیشتر کردم و به این نتیجه رسیدم که پاپیولارتر کار کنم. زمانیکه موسیقی پاپ آمد متوجه شدم که به این نوع موسیقی بیشتر علاقهمند هستم. اصلا هم پشیمان نیستم زیرا موسیقی پاپ را واقعا دوست دارم و مایل هستم بیشتر در این حوزه فعالیت کنم.
کمی درباره اولین ترانهای که نوشتید و خواندید صحبت کنید.
من سالها شعر گفتم ولی هیچ وقت برای خواندن آنها تلاش نکردم. البته هیچگاه به آن فکر نمیکردم زیرا من در ابتدا موسیقی سنتی کار میکردم. کسانی که خیلی دقیق من را میشناسند، میدانند که در اوایل خوانندگی و نوازندگی من در حوزه موسیقی پاپ کمی شکل سنتی داشت. من در سن پایین با ادبیات ارتباط برقرار کردم زیرا با حافظ خیلی زود آشنا شدم. همچنین خیلی مشاعره میکردم و شعر میگفتم. 10 سال پیش اولین ترانههایم را گفتم. اولین ترانه "مسافر" بود و من هنوز هم در کنسرتهایم به عنوان اولین قطعه آن را اجرا میکنم.
چرا از همان ابتدا به صورت مجاز فعالیت نکردید؟ دلیل خاصی داشت؟
در آن زمان که من موسیقی را شروع کردم چندین بار میخواستم به صورت رسمی فعالیت کنم اما هر بار با درهای بسته رو به رو شدم. موسیقی من هیچ وقت غیر مجاز نبود زیرا موسیقی برای من قابل احترام است و هیچگاه به خودم اجازه نمیدهم که در مسیر نادرست از این هنر والا استفاده کنم. هر موزیسینی از سه طریق میتواند شناخته و شنیده شود اولین راه تحمیلی است و مخاطب مجبور است بشنود که تیتراژهای تلویزیونی به این صورت است. دومین راه به صورت اتفاقی است که از طریق ماهواره، رادیو و.... است. نوع سوم از طریق زحمت کشیدن است یعنی اینکه موسیقیدان زحمت بکشد تا شناخته شود و مردم با خواست خودشان آن موسیقیدان را انتخاب کنند. من از راه سوم به مخاطبان معرفی شدم و برای این کار سختیهای زیادی کشیدم. من هیچگاه از سوی نهاد خاصی حمایت نمیشدم و فقط آهنگهایی که میساختم از طریق دوستانم پخش میشد و به گوش مردم و مخاطبان میرسید. من فکر میکنم زحمتهایی که کشیدم به نتیجه رسید و به مخاطبان واقعی خودم رسیدم. الان از موقعیتم راضی هستم و فکر میکنم زمان زیادی برای کار کردن دارم. من حدود سه سال مجبور شدم فعالیت نکنم تا بتوانم به صورت رسمی فعالیت کنم.
اولین آلبوم شما "تنهاترین تنها" بود، کمی درباره شکلگیری این اثر صحبت کنید.
در آلبوم "تنهاترین تنها" خودم به تنهایی تمام کارها را انجام دادم یعنی آهنگسازی، تنظیم، شاعر، نوازندگی، میکس و تهیه و تولید آن به عهده خودم بود و تمامی کارها در یک اتاق 12 متری انجام شد. اولین باری که من با ضبط آشنا شدم از طریق این آلبوم بود. قبل آن یک سالی به دنبال کسب تجربه بودم. حدود 9 سال پیش برادرم من را تشویق میکردم که آهنگهایم را تمام کنم و یک آلبوم منتشر کنم. من 50 پروژه داشتم که هیچ کدام به سرانجام نرسیده بود. من آلبومم را در سه روز تهیه کردم ولی ذوق نداشتم چون نمیدانستم بعد از آن چه کار کنم. بعد از آن آلبوم از طریق دوستانم به گوش مخاطبان رسید. حتی شبکههای اجتماعی به من خیلی کمک کرد.
شما با آلبوم "کنسل" شناخته شدید، به نظر شما این اثر چه ویژگی داشت که با استقبال مخاطبان مواجه شد؟
ویژگی اصلی ترانههای من است که بیشتر شنیده میشود. آهنگهای من بیشتر در تنهایی دلنشین است و مخاطبان در تنهایی با آثار من ارتباط برقرار میکنند. فکر میکنم آهنگهای مسافر، بیوفا و آواره زیاد شنیده شدند ولی دلیل اینکه آهنگ "کنسل" مورد توجه قرار گرفت این بود که به روزتر بود و همراه با یک موسیقی الکترونیک بود و در زمان خودش فراگیر شد. شعرهای من یک سری مسائل اجتماعی را عنوان میکند که برای همه قابل لمس است و از نزدیک آنها را حس میکنند. مردم در یک سری مسائل با هم مشترک هستند. این آلبوم درباره پدیدههای اجتماعی بود و به همین دلیل مورد توجه قرار گرفت.
چرا همیشه آهنگهای غمگین میخوانید؟
من با ژانرها و سبکهای دیگر بیگانه نیستم. با سبک کلاسیک، سنتی آشنایی کافی دارم. به نظر من غمگین نیست و فقط مسائل اجتماعی است. من مسائل را میبینم و به مسائل عاطفی اهمیت بیشتری میدهم. من در زندگی احساسی هستم و در موسیقی هم به موضوعات احساسای توجه ویژهای دارم. من هم از نزدیک این مشکلات را لمس کردم ولی نیازی نیست همه چیز را تجربه کنم. ما همه میدانیم آتش میسوزاند ولی همه به صورت کامل نسوختیم پس در نتیجه نیازی نیست سوختن را تجربه کرده باشیم تا بدانیم سوختن دردناک است. من خودم را جای یک شخص دیگر میگذارم و تا حدودی توانستم موفق باشم. همچنین قهرمان داستانم را به راحتی بیان میکنم. در خیلی از مسائل سینه سوخته و با بسیاری از مشکلات آشنا هستم. من با شخصیت داستان آشنا میشوم و بعد درباره آن شعر میگویم. این موضوع کمک بسیاری میکند تا بتواند راحتتر خودم را جای شخصیت اصلی داستانم بگذارم. من دوست ندارم مخاطبان گریه کنند بلکه دوست دارم توجه مخاطبان را به یک سری مسائل اجتماعی جلب کنم. مثلا من درباره شرایط خودکشی، کما، کارتن خوابها، طلاق و.... گفتم زیرا باید از نزدیک با آنها آشنا شویم.
اگر بخواهیم دو طیف را در نظر بگیریم یک طرف مخاطبان و طرف دیگر منتقدین هستند. بسیاری از منتقدان میگویند که خواننده باید بتواند در آلبومهای جدید آثار متفاوت ارائه دهد، کمی در این زمینه صحبت کنید.
هر خوانندهای در یک مسیر موفقتر است و این به معنای آن نیست که من با موسیقی کلاسیک و یا سنتی آشنایی ندارم. من اطلاعات زیادی در حوزه موسیقی دارم و در هر حوزهای میتوانم فعالیت کنم. دلیل اینکه از ژانرهای دیگر استفاده نمیکنم این است که به دل خودم نمینشیند و با آن نمیتوانم ارتباط برقرار کنم. من معتقدم شعر و ترانه باید تاثیرگذاری داشته باشد و هیچ وقت تلاش نکردم آهنگ شاد بخوانم تا با آن آهنگ بیشتر مطرح شوم. الان تعداد منتقدان من خیلی کمتر شده است ولی در اوایل کارم بسیاری از منتقدان میگفتند که چرا من فقط آهنگهای غمگین میخوانم. در آن زمان همه شش و هشت میخواندند و هر کسی که کارهای عجیب و غریب انجام میداد کارش بیشتر مورد توجه قرار میگرفت. البته این افراد مقطعی بودند. من اصرار زیادی به کارهای احساسی خودم داشتم و الان هم مردم کمتر موسیقی شش و هشت گوش میکنند. من به همه احترام میگذارم و هر نوع موسیقی باید وجود داشته باشد ولی باید بگویم این نوع موسیقیها ماندگار نمیشود. اگر موسیقیهای گذشته ماندگار شده است به دلیل آن است که از احساس آدمی سرچشمه میگیرد، در نتیجه ما دلمان برای آن آهنگها تنگ میشود. همچنین زنده ماندن آن قطعات است. امروزه از همان سازها استفاده میشود ولی در نوازندگی دچار افت شدهایم. من به خاطر اینکه موسیقی من قدیمی نشود این نوع موسیقی را انتخاب کردهام.
به همین دلیل است که هواداران لقب سلطان احساس را به شما دادهاند؟
از آلبوم دومم بود که برای من پیغامهای زیادی داده میشد و به من سلطان غم میگفتند که من به همه هوادارانم گفتم که سلطان غم مادر است و بهتر است از این عنوان برای من استفاده نکنند. بعد از مدتی لقب سلطان احساس به من داده شد زیرا بیشتر آهنگهای من احساسی است و مخاطبان با احساس خود این آهنگها را درک میکنند. تمام مردم ایران معروف هستند که عاطفی تصمیم میگیرند و از گذشته تا آینده با عاطفه و احساس تصمیم میگیریم. این لقب از آلبوم دوم بود که به من داده شد. خیلی از هواداران خوانندههای دیگر میگویند که این عنوان برای من نیست. من معتقدم اگر به شکل حرفهایتر به این موضوع نگاه کنیم نباید از این لقبها برای خوانندگان استفاده کنیم زیرا هیچ هنرمندی با هنرمند دیگر متفاوت نیست. مهم این است که تلاش کنیم موسیقی ایرانی را شکوفا کنیم زیرا موسیقی ما مانند هنرها و تمدنمان از ما دزدیده شده است و کشورهای دیگر بیشتر به آن میپردازند. مانند ساز قانون یا عود که در کشورهای دیگر نسبت به کشور خودم فراگیرتر است. موسیقی سمرقند برای ایران بود ولی به تاراج رفت. ما فقط سه نوع موسیقی دستگاهی را ثبت جهانی کردیم در نتیجه ما حالا حالاها کار داریم و باید دست به دست هم دهیم تا موسیقی ایرانی را به اوج برسانیم و کاری کنیم تا این نوع موسیقی به گوش همه برسد. همچنین باید بگویم این لقبها نمادین است و من به هیچ کدام اعتقادی ندارم بلکه لطف هواداران است که این عناوین را برای من انتخاب کردهاند.
موسیقی پاپ در چه وضعیتی قرار دارد؟
به نظر من موسیقی پاپ هیچ مشکلی ندارد. ما در موسیقی پاپ دغدغههای فراوانی داریم و بسیاری از جوانان استعدادهای بالایی دارند که باید این جوانان را در مسیر درست هدایت کنیم تا به بیراهه نروند. بسیاری از این استعدادها به دلیل نداشتن پول کافی برای اینکه وارد این حوزه شوند کم کم ناامید و خاموش میشوند. من خودم با صداهای خیلی خاص مواجه شدم و تا جایی که توانستم کمک کردم. اما باید توجه داشت کمک من یک نفر به جایی نمیرسد در نتیجه شرکتها باید از این استعدادهای جوان حمایت کنند. البته اگر من هم به تنهایی شکایت کنم صدای من به گوش هیچکس نمیرسد. مثلا چند سال پیش من انتخاب میشدم ولی الان خودم انتخاب میکنم در نتیجه بسیاری از جوانان نه انتخاب میشوند و نه میتوانند انتخاب کنند در نتیجه نمیتوانند هنر خود را ارائه دهند. موسیقی پاپ باید جوانان با استعداد را پیدا کند و آنها را به جامعه معرفی کند. همچنین متاسفانه کسی وجود ندارد تا این نوع موسیقی را ارزیابی کنید. موسیقی پاپ مورد توجه بسیاری از مخاطبان است در نتیجه باید نقاط قوت و ضعف این حوزه را بشناسیم و اگر ضعفی وجود دارد آن ضعفها را برطرف کنیم. ما باید به بسیاری از خوانندگان بها بدهیم زیرا این خوانندگان واقعا صدا دارند و فن بیان دارند در نتیجه شرکتهای موسیقی باید به عنوان اسپانسر از هنرمندان جوان هم حمایت کنند. حتی اگر خود من نوآوری نداشته باشم باید کنار بروم به همین دلیل است که گفتم در هر کنسرتی که برگزار میکنم یک ساز جدید میزنم.
چرا خوانندههای امروزی به جای دغدغه ماندگار شدن دغدغه استیج دارند؟
این موضوع باید به صورت کارشناسی بررسی شود. به طور کلی در کنار مخاطبان بودن و روی صحنه رفتن لذت خاصی دارد که اگر صد بار هم به صحنه رویم این حس کمرنگ نمیشود. من هیچ وقت فراموش نمیکنم اولین بار که به صحنه رفتم در نیشابور بود. من کاملا استرس داشتم ولی عشق به مخاطبان من را به آنجا کشانده بود. دومین بار که به صحنه رفتم بار دلتنگی به سراغم آمد و همیشه برای مخاطبان دلتنگ میشوم و دوست دارم زود به زود به صحنه روم. خوانندگان شیرینی استیج را دوست دارند. البته بهتر است در ابتدا خواننده با آهنگهایش شنیده شود و سپس به صحنه رود زیرا در غیر این صورت به سرعت از ذهنها محو میشود و ماندگاری نخواهد داشت.
شما زمانی که شروع به کار کردید هدفی داشتید به آن هدف رسیدید؟
من زمانی که کارم را شروع کردم هفته بعد به هدفم رسیدم. در ابتدا هدفهای کوچکتری داشتم و فقط میخواستم آلبوم منتشر کنم ولی بعد از آن هدفهایم بزرگتر شد. آرزوهایم کم کم بزرگ شد. هدفی که دارم پرورش میدهم و به دنبال آرزوهای کوچک نیستم. هدفم برگزاری کنسرت نیست بلکه دوست دارم در کنار مردم باشم بدون آن که مخاطبان از من زده شوند. سعی میکنم در شهرستانها هم به صحنه روم. برنامهریزی برای امسالم جذب حداکثر طرفدار است. همچنین آشنایی بیشتر موسیقی و اطلاعرسانی به هنگام از اهداف دیگرم است. همچنین میخواهیم کاری کنیم تا هواداران ما بیشتر با موسیقی آشنا شوند. خودم آرزو دارم و تلاش میکنم. امسال آلبوم دیگری دارم که این آلبوم در مرحله آهنگسازی و تنظیم است و قرار است به زودی روانه بازار موسیقی شود. سعی دارم خاصتر از قبل کار کنم و از ترانههای عاشقانه بیشتر استفاده میکنم.
حرف پایانی.....
از همه مخاطبان به خاطر لطفی که به من دارند تشکر و قدردانی میکنم. قول میدهم سالیان سال در کنار مردم باشم. سعی میکنم با برنامهریزی دقیقتر به صحنه روم.