به گزارش گروه موسیقی خبرگزاری هنر ایران: این شب‌ها برنامه «چهارگاه» در فصل جدید خود با حال و هوایی از آیین عاشورایی مهمان شب های محرم است و در جمعی از اساتید و کسانی که در حوزه نغمه خوانی های عاشورایی فعالیت داشته اند به موشکافی از باید ها و نباید های این آیین کهن می‌پردازد. به همین مناسبت با هوشنگ جاوید گفت‌وگویی انجام دادیم تا اطلاعات بیشتر را از او درباره موسیقی آئینی بگیریم. جاوید در این گفت‌وگو از تفاوت میان معنا و مفهوم حزن در موسیقی آیینی سخن گفت که در ادامه می‌خوانید.

حضور شما در برنامه چهارگاه به عنوان برنامه تخصصی بررسی موسیقی آیینی اتفاق بسیار بجا و خوبی است، این برنامه چه آورده ای برای مخاطبش دارد و روایتگر چه چیزی است؟

برنامه چهارگاه یک برنامه گفت‌وگومحور است که در هر برنامه با مهمانان آن‌، که از خوانندگان مختلف نواحی و افرادی که در حوزه نغمه‌خوانی‌های عاشورایی فعالیت داشته‌اند، به گفتگو می‌نشینند. زمانی که این برنامه به من پیشنهاد شد و قرار شد برنامه را شروع کنیم، واژه «حقیقت عشق» به ذهنم رسید و اینکه به عوامل پیشنهاد دادم تا در این برنامه به دنبال حقیقت عشق باشیم؛ حقیقت عشق از این نگاه که از هنر «ستایشگری» بگوییم. هنر ستایشگری و هنر آهنگسازی یا ترانه‌سرایی برای موقعیت‌های مناسبتی جامعه نیازمند نوعی نگاهی عمیق و متفکرانه است که متأسفانه امروزه با نگرشی  ساده‌انگارانه به آن توجه می­ کنند. هر چند درگذشته این هنر نوحه‌خوانی و یا موسیقی آیینی به‌عنوان هنری سهل و ممتنع شناخته می‌شد اما به لحاظ ساختاری و لحن محتوایی بسیار حساب‌ شده و قاعده‌مند بود.

1403041616490182230504024

لحن  و ساختاری که درحقیقت ماحصل نوع زیست و سبک زندگی این هنرمندان بوده است. درواقع این هنرمندان به‌گونه‌ای زندگی می کردند که به لحاظ روحی و روانی این ظرفیت را درخودشان ایجاد می کردند تا به تاریخ، وقایع و حتی قهرمان کربلا متصل شوند. اتصالی که به‌موجب آن به درک عمیقی از آن واقعه می‌رسیدند، درک درستی که در طی فرایند سلوک به ایمان می‌رسید و در این شرایط هنرمند می‌توانست درک و نگاه درستی  از واقعه عاشورا به مخاطبانش بازتاب دهد.   

متأسفانه هنرمندان امروز درگیر شکل‌های گوناگون موسیقی وارداتی شده اند، ستایشگران ما نیز از این امر مستثنی نیستند و بدون توجه به پیشینه اجرایی آیین‌های مذهبی به‌صورت ناخودآگاه در دام این تغییرات فرهنگی قرارگرفته‌اند. با توجه به این تغییرات این برنامه در نظر دارد تا  نوحه‌خوانی‌های کهن را بررسی کند، حتی در این برنامه محتشم خوانی را که به 500 سال قبل بازمی‌گردد، واکاوی کردیم. محتشم خوانی یک آئین مذهبی است که در 500 سال پیش که هیچ وسیله ارتباطی وجود نداشت، توانست از شمال تا جنوب ایران امتداد پیدا کند.  

چه طور این ارتباطات شکل گرفت و هیئت‌های مذهبی با این مسافت چگونه توانستند تبادل فرهنگی داشته باشند؟

عموماً سفرهای مذهبی طولانی در بسط و گسترش آئین‌های مذهبی بسیار مؤثر بوده‌اند به‌خصوص زمانی که مداحان در این کاروانسراها برنامه اجرا می‌کردند در حقیقت مخاطبانی از سرتاسر ایران داشتند که همین امر سبب می‌شد تا فرهنگ نوحه‌خوانی در مناطق مختلف ایران دست‌ به‌ دست شود و ماندگار گردد.  در عین‌ حال که اعتقاد قلبی و ایمان درونی مردمان آن دوره نسبت به محتوای  آیین‌های فرهنگی کشور  سبب ماندگاری آن  در طول سال‌ها شده است. اما امروزه برای همان آدم‌هایی که با این اعتقادات قلبی زندگی کرده‌اند و سال‌ها خونشان با آن عجین شده است، نغمه‌های غربی و ضرباهنگ‌های فرنگی را جایگزین کرده‌ایم. رویکردی که سبب شده تا سلیقه شنیداری و نگاه جوامع قومی را دچار تغییر و تحول کند؛ مثل آنجایی که تلویزیون برای نمایش زیبایی‌های فرهنگی بوشهری‌ها آن را با ضرباهنگ‌های فرنگی ترکیب می‌کند.

2923022_449

در حقیقت مضامین آیینی ما در همنشینی با فرم غربی نمی‌توانسته معنا و مفهوم درست خود را بازتاب دهد؟

بله در عین اینکه نمی‌تواند محتوای اصلی خود را بازتاب دهد در حفظ هنر چند صدساله خود نیز باز مانده است. یعنی نه‌ تنها نتوانسته محتوای خود را در فرم جدید ارائه کند بلکه هنر و فرهنگ غنی و تمدن کهنش را نیز از دست‌ داده است. به‌قول‌معروف «کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد» مشکل امروز ما در موسیقی به‌خصوص موسیقی آیینی در این ضرب‌المثل خلاصه می‌شود.

 

بنابراین برنامه چهارگاه تلاش دارد تا موسیقی آیینی را از مسیر انحرافی که در آن قرار گرفته است بازیابی کند؟

ما در برنامه چهارگاه تلاش داریم تا این موضوع را آسیب‌شناسی کنیم. در عین‌ حال به قدرت‌ها و زیبایی‌های درونی متن‌های موسیقی آیینی در گذشته نیز گذری داریم تا از دل این گفت‌وگوها به تعریف درستی از شکل حزن در موسیقی آیینی برسیم. اینکه حزن چیزی متفاوت از شورآفرینی است. اینکه موسیقی آیینی با حزن شروع می‌شود و در انتها به شور می‌رسد درحالیکه امروزه موسیقی آیینی از همان اول با شور شروع می‌کند و بعد مخاطب در این شور رها می‌شود و این فرایند با روح اصلی موسیقی آیینی متفاوت است. از دل این حزن است که موسیقی آیینی با مخاطب خود ارتباط معنایی می‌گیرد و از دل تحول درونی که در مخاطب شکل می‌گیرد کم‌ کم موسیقی آیینی از حزن به سمت شور می‌رود. شوری که با تفکر همراه است.

شور و شوقی که بعد از حزن در موسیقی آیینی در مخاطب ایجاد می شود، چه معنایی را به دنبال دارد؟ آیا می شود، تعبیر به سلوکی کرد که کم کم با حزن در موسیقی آیینی شروع می شود و با شور به اوج خودش می رسد؟

بله، خود موضوع آرام حرکت کردن منطقی است که با بصیرت همراه است همان‌طور که یکی از دستورات دینی، عرفی و رفتاری ما همیشه توصیه بر همین امر است اینکه هر کاری که قرار است انجام دهیم، قبلش فکر و تأمل‌کنیم تا به نتیجه درستی از آن عمل برسیم، بنابراین آنچه از بررسی موسیقی آیینی در گذشته به دست می رسد آن است که در این موسیقی آرام آرام از طریق نغمه های حزن انگیز پله پله حزن را به شور تبدیل می کند. این نغمه ها مجموعه‌ای  از توصیفات، تعریفات و ستایش‌ها است که در کنار توصیفات فاخر تکمیل می‌شود؛ یعنی تمام آن سجایای اخلاقی شخصیت‌های واقعه کربلا را با نغمه‌های حزن‌انگیز توصیف می‌کند و بعد موسیقی به‌جایی می‌رسد که آیین به شور می‌افتاد.

این روند را می‌توان در نوحه‌های شب‌های عاشورایی به‌خوبی مشاهده کرد؟

بله مثلاً در شعر آیینی شب عاشورا بسیار آرام شروع می‌شود؛ آنجایی که می‌گوید «امشب شهادت‌نامه عشاق امضا می‌شود » خود این مصرع یک‌ روند ملودی آرام دارد در ادامه می‌گوید «فردا زخون عاشقان این دشت دریا می‌شود» این روند حزن در روند موسیقایی‌اش به ضرب‌آهنگی تند می‌رسد و شوری که با ریتم تند می‌گوید «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است» یعنی به تقطیع‌های تند و پشت سرهم و به قولی دو دمِ با شور می‌گوید «مکن ای صبح طلوع/ مکن ای صبح طلوع» یعنی از حزن به نعره کشیدن و  دست به دامن شدن می‌رسد و این همان فلسفه‌ای است که در تصوف هم دنبال می‌شد. اما جریانش برای شیعیان  به این گونه برنامه ریزی شده است که بیشتر از راه به هیجان درآوردن ذهن جلو می‌رود در حالی در فلسفه صوفیان تنها به شور اکتفا می‌کند و عالم تفکر و ذهن از این موسیقی آیینی حذف شده است. در یک‌ کلام آن نوحه‌ها و اجرای آن نوحه‌ها نوعی شوق و شرف نیکان ما را نسبت به واقعه کربلا نشان می‌دهد.

بنابراین حزنی که در اینجا شما تفسیر کردید با غمی که مردم عامه در زندگی عادی آن را تجربه می‌کنند، متفاوت است؟

در روانشناسی هم به این امر تأکید شده است، یعنی ما دو نوع گریه مثبت و منفی داریم. گریه منفی در همان مفهوم دلگیری و دلخوری آدم‌ها از هم تعریف می‌شود و در گریه مثبت معنایی متفاوت دارد. در گریه مثبت در موسیقی آیینی انسان خودش را در این‌ همانی و ارتباطش با قهرمان واقعه  می‌کاود. یعنی انسان با موسیقی آیینی در پیوند با ائمه به‌ عنوان مومنان واقعی و قهرمانان این آیین  به دنبال راه ارتباط و توسل است و  مخاطب با یک مدد خواهی و توسل خاص به سمت حزن و گریه کردن می‌رود و در اینجا گریه‌ای که حاصل می‌شود متفاوت از غم معمول ما است.

 به قول روانشناسان این گریه  نتیجه تجزیه‌ و تحلیلی در خون انسان است، چراکه بدن به همین سادگی‌ها چیزی مانند گریه را تولید نمی‌کند و باید تجریه و تحلیلی در ذهنش انجام شود تا بر اساس آن اشک تولید شود. به دلیل همین تجزیه‌ و تحلیل اشک پاک است و خود این فرایند بسیار محترم است حالا زمانی محترم‌تر شناخته می‌شود که به خاطر یک هدف مثبت حاصل شود، اینجاست که گریه مثبت شکل می‌گیرد، امری که هم علما و هم روانشناسان آن را تایید کرده اند، هرچند امروزه نگاه جدی به آن نداریم.

1517598

موسیقی آیینی ما در دنیا چه جایگاهی دارد و چقدر توانسته‌ایم بازتاب‌دهنده این آیین باشیم؟

در چند دهه اخیر تلاش‌هایی شده؛ مثلاً هنر شبیه‌خوانی ما در اروپا جایگاه ویژه‌ای دارد و یا حتی آیین سینه‌زنی ما و یا دسته جات عزاداری در دو روز تاسوعا و عاشورا در خیابان‌های دنیا رخ می‌دهد، ماحصل همین تبادلات فرهنگی در عرصه جهانی است و زمینه آشنایی را با این آداب فراهم می‌کند اما در کنار آن تبیین چرایی اینکه چرا این آیین برگزار می‌شود، همچنان برای آن‌ها نامفهوم است و باید با برنامه‌ریزی‌های فرهنگی زمینه‌ساز آن باشیم، مثل کار موفقی  که جامعه سینه‌زنی یزد پایه‌گذار آن بود و امروزه توریست‌های زیادی  برای دیدن این آیین مذهبی به این شهر سفر می‌کنند. بخش جالب این داستان آنجایی است که این توریست‌ها در همراهی با این آیین گریه هم می‌کنند، گریه‌ای که شاید از سر تفکر نباشد اما به این درک رسیده‌اند که این حزن برای معصومی است که ممکن است آن‌ها هم آن را درک کرده باشند. 

 

خبرنگار: هانیه شجاعی زند