گروه موسیقی هنرآنلاین: تیتراژ هر فیلم و سریال، ویترینی از دست اندرکاران آن است و اگرچه مخاطبان بسیاری حوصله تماشای تیتراژ ندارند و به محض پخش فیلم فورا تیتراژ را رد میکنند؛ اما یک موسیقی خوب بر روی تیتراژ میتواند جلوی این اتفاق را بگیرد. موسیقی تیتراژ حتی خودش به تنهایی میتواند بار عظیمی از جذب مخاطب را به دوش بکشد و همین موضوع سبب شده تا برخی فیلمسازان نیمنگاهی به تیتراژ هم داشته باشند.
این نیمنگاه فیلمسازان به تیتراژ کارهایشان، موجب شده تیتراژ هم به عنوان یک عنصر مهم فیلم یا سریال، مورد توجه باشد و حتی سرمایهگذاریهایی روی آن انجام گیرد تا اثر نمایشی بیشتر دیده شود و همین موضوع برخی انتقادات را به دنبال داشته است. در ادامه بخش دوم گفتگویمان با شهرام شکوهی، خواننده باسابقه و شاخص عرصه پاپ، به این موضوع پرداختیم و علاوه بر آن، به مواردی دیگر چون تغییر ذائقه موسیقی نسل جوان و علل اصلی ماندگاری یک موسیقی در اذهان مخاطبان، نیز اشاره داشتیم که در ادامه میخوانید.
فروش تیتراژ؛ یک بازی دو سر برد!
شهرام شکوهی با اشاره به سابقه نه چندان کوتاه فروش تیتراژ به «هنرآنلاین» گفت: فروش تیتراژ به فلان خواننده و دریافت پول از قدیم در دنیای هنر بوده و هست. اصلا در بعضی پروژهها، بخشی از هزینه ساخت فیلم و سریال را از همین طریق تامین میکنند. در بعضی موارد میبینیم که یک سریال برای بالا بردن میزان مخاطبانش، تیتراژ را میسپارد به فلان خواننده! حتی مبلغی هم به همان خواننده میدهد تا تیتراژ کارش را بخواند و کار دیده شود!
وی فروختن تیتراژ را یک بازی دو سر برد دانست و گفت: خوانندهای که تیتراژ را میخواند، روی شنیدهشدنش حساب باز میکند و میگوید اگر من بخواهم آهنگم توسط فلان تعداد شنونده شنیده شود، باید فلان مقدار هزینه کنم اما تیتراژ سریال به راحتی این کار را برای او انجام میدهد. اینگونه نیست که بگوییم مافیای عجیب و غریبی پشت این قضیه وجود دارد. یک بازی دو سر برد است که شانس هم در آن دخیل است. ممکن است که میلیاردها هزینه کنی و تیتراژ بخوانی و آنچنان هم شنیده نشوی؛ یا برعکس یک ویدیوموزیک ساده بسازی و اتفاقهای بزرگی برای آن موزیک رقم بخورد.
شکوهی همچنین افزود: هیچوقت به ضرب و زور از هیچ موسیقیای خوشتان نمیآید. در مورد تصویر ممکن است به قدری زرق و برق داشته باشد که افراد را جذب کند اما به نظرم موسیقی اینگونه نیست؛ چون موسیقی مستقیما با روح و روان انسان در ارتباط است.
سه قطعه جدید در راه است!
این خواننده درباره آثار در حال ساخت خود گفت: سه قطعه آهنگ خوب در دست ساخت داریم که انشاءالله تا همین دو سه ماه آینده –تا آخر ماه صفر- منتشر خواهد شد. فضای این سه قطعه شاد نیست و کارهایی است که در این ایام قابلیت پخش دارد.
یکی از قطعههای ماندگار این خواننده، قطعه «آقای هامون» است که برای مرحوم خسرو شکیبایی خوانده شده است. شکوهی در پاسخ به چگونگی شکلگیری ایده ساخت این قطعه، توضیح داد: من از بچگی ارادت خاصر به مرحوم خسرو شکیبایی داشتم و زمانی سعی میکردم صدای ایشان را تقلید کنم. حتی در سن 18 سالگی به خاطر برخی شباهتهای ظاهری، دوستانم مرا خسرو صدا میکردند (با خنده). قطعه «آقای هامون» را هم به دلیل همین علاقه بود که خوانده شد. اتفاق جذابی که پس از انتشار آن قطعه برای من رخ داد، این بود که همسر مرحوم شکیبایی، مدتی پس از انتشار با من تماس گرفتند و تشکر کردند. همان اتفاق برای من بهترین پاداش و بهترین جایزه بود.
ذائقه موسیقی نسل جدید با افزایش سن تغییر میکند؟
شهرام شکوهی تغییر ذائقه موسیقایی مخاطب نسل جدید را اینگونه توصیف کرد: موسیقی نسل ما مدلی نیست که مخاطبان متولد دهه 80 به بعد دوست داشته باشند. موسیقیای که برای لذت بردن از آن، ناچار باشی که به کلامش گوش بدهی و در آن عمیق شوی، مختص این نسل نیست. شاید هم البته با افزایش سن تغییر ذائقه اتفاق بیفتد و میتوان به این تغییر ذائقه امیدوار بود. فکر میکنم این نسل، تغییرات بسیار زیادی را تجربه کرده که دسترسی به فضای مجازی نقش بسیاری در این تغییرات دارد.
وی ادامه داد: امروزه در برخی موسیقیها، میبینیم که الفاظ روزمرهای را که در کوچه و خیابان شنیده میشود، کنار هم ریف میکنند و میخوانند و مخاطب هم صرفا به خاطر آشنایی با الفاظ و جملات، جذب آن میشود. البته این موضوع در کل دنیا هست و فقط مختص ما نیست. مخاطب خارجی نیز این روزها هم بیانسه گوش میدهد، هم انریکه، هم ادل و هم امینم! در هر کجای دنیا شما در نهایت با مخاطبی مواجه هستی که بسته به اینکه چقدر اهل مطالعه باشد و دوست داشته باشد سلیقه هنری خود را عمیقتر کند، ذائقه موسیقاییاش متفاوت است.
شکوهی نظر خود درباره موسیقی رپ را اینگونه مطرح کرد: موسیقی رپ متعلق به ما نیست. خاستگاه موسیقی، یک جنبش سیاهپوستی اعتراضی بوده که تا مدتها حتی امینم سفیدپوست را به عنوان خواننده این سبک موسیقی به رسمیت نمیشناختند! استدلالشان هم این بود که اگر خودشان به عنوان جامعه سیاهپوستان در آهنگهایشان حرفی میزنند، به سابقه دویست ساله بردهداری و ظلم و تبعیضی که همواره علیه سیاهپوستان وجود داشته، برمیگردد و یک سفیدپوست دقیقا از چه چیزی میخواهد اعتراض کند؟!
این هنرمند تاکید کرد: در کشور ما موسیقی رپ جوهره وجودی خودش –که اعتراض است- را از دست داده است. در حال حاضر نهایت وجهه اعتراضی این دست موسیقیها شده روکمکنی و اصطلاحا «دیس دادن» آن هم با الفاظ رکیک! این دیگر نامش اعتراض نیست. البته در کشور ما هم هستند خوانندگان قابل احترامی که در این سبک میخوانند و در کارهایشان لااقل دو تا اعتراض اجتماعی میشنویم؛ اما اینکه با صدای خش دار، یک سری جملات را با یک بیت به صورت سریع بخوانی در جوهره وجودی این سبک موسیقی نمیگنجد.
داستان؛ رمز ماندگاری
شکوهی یکی از شاخصهای جذابیت و ماندگاری یک قطعه موسیقی را «داستاندار» بودن آن معرفی کرد و گفت: یکی از علایق من در عرصه موسیقی این بود که تا جایی که میتوانم آهنگهایم را «داستاندار» کنم. از خوانندههای مورد علاقه من کریس دیبرگ است که میتوان گفت بالای پنجاه درصد از آهنگهایش ر داستان تشکیل داده است. من این مثال را همیشه میزنم؛ وقتی به گالری نقاشی یا عکاسی میروی، عکسها یا نقاشیهای بسیار زیبایی میبینی و بعد از دو روز همه آنها را فراموش میکنی و در ذهنت محو میشوند اما وقتی یک فیلم یک دقیقهای –که دارای داستان است- تماشا کنی، آن فیلم و داستانش در ذهنت باقی میماند. به همین خاطر آهنگهایی که داستان دارند، برای مردم خیلی جذابتر هستند. دلیل ماندگاری قطعه «قصه عشق» یا همان «اسیری» خودم هم همین است. البته با وجود اینکه قطعه «اسیری» دارای داستانی جذاب است، اما خودم قویترین قطعهام از منظر داستان را قطعه «گل و خار» میدانم.
وی در پایان، در پاسخ به اینکه آیا نسل جدید خوانندگان به وجود داستان در شعرشان توجه دارند یا خیر، گفت: خیلی کم میبینم که به «داستاندار» بودن قطعات موسیقی توجه بشود. برخی هنرمندان مثل روزبه بمانی شعرای توانایی هستند ولی بیشتر به وجهه شاعرانگی کار توجه دارند و میخواهند شعرشان از این منظر غنا داشته باشد و معمولا به دنبال داستان نمیروند. اگر قرار باشد کسی هم به این موضوع توجه کند، نسل ما قدیمیهاست.