گروه موسیقی هنرآنلاین: شرایط موسیقی پاپ در سالهای اخیر به گونهای است که فعالان این حوزه نسبت به از دست دادن بیش از پیش مخاطبان حرفهای موسیقی هشدار میدهند. داشتن نگاه صرفا تجاری و حمایت از خوانندگان تازهکار و بستن قراردادهای یکطرفه و ناعادلانه با آنها از مهمترین مسائلی است که موسیقی پاپ را با چالشهای جدی مواجه کرده است.
گردش مالی این هنر-صنعت به جای اینکه برای ارتقای آن هزینه شود، تنها نصیب چند دلال و تهیهکننده خاص میشود. خشایار اعتمادی از اولین خوانندگان موسیقی پاپ بعد از انقلاب است که در اعتراض به شرایط حرفه موسیقی، دو سال قبل از خوانندگی حرفهای خداحافظی کرد. پیرامون شرایط امروز موسیقی پاپ ایران و فعالیتهای تازه این هنرمند با او گفتگو کردهایم که میخوانید.
آقای اعتمادی، شما تقریباً دو سال پیش از خوانندگی حرفهای خداحافظی کردید. با توجه به اینکه در روزهای آتی دولت جدیدی سر کار میآید، آیا فکر میکنید شرایط به سمتی میرود که شما مجدداً به سمت این حرفه برگردید؟
بحث من، بحث شخصی بوده و ربطی به تغییر دولتها ندارد. سی سال زندگیام را در خوانندگی حرفهای گذراندهام و کنار گذاشتن این حرفه برای خودم سخت بوده ولی دلایل بسیار زیادی برای این کار دارم. یکی از دلایلم به این برمیگردد که موسیقی رایج، موسیقی مطلوب من نیست. تولیدکنندگان و منتشرکنندگان روندی را پی گرفته بودند که باعث شد موسیقی روند نزولی وحشتناکی را طی کند. در واقع ما در حال از دست دادن مخاطب حرفهای بودیم. البته شاید همه این موارد اشتباه بود و آثار من با اقبال عمومی مواجه نمیشد. باید بگویم شخصا نه شرایط آزاردهنده را تحمل میکنم نه خودم را تحمیل میکنم که بخواهم آزاردهنده باشم. اصولاً وقتی تصمیمی میگیرم ابتدا همه چیز را از جنبههای مختلف سبک و سنگین میکنم. وقتی وارد این حرفه شدم، ۲۳ سالم بود و ورود بسیار سخت بود. آن موقع میدانستم میتوانم این سوءتفاهم را بردارم. من اولین نفری بودم که برای باز شدن مسیر موسیقی پاپ به صورت رسمی در ایران تلاش و دوندگی کردم. سایر بچهها شبها در خانه من جمع میشدند تا ببینند نتیجه دوندگیهای من چه شده است. اولین کسی بودم که آلبوم منتشر کردم. قبل از من در تلویزیون تلفیق پاپ و کلاسیک و پاپ و سنتی وجود داشت ولی پاپ جدی وجود نداشت. شرایط امروز نسبت به آن دوره تغییرات زیادی کرده است.
اکنون به چه کاری مشغول هستید؟ هنوز دغدغه موسیقی دارید و برای اعتلای آن تلاش میکنید؟
در حال حاضر تصمیم دارم یک هلدینگ فرهنگی و هنری در سطح بالا راهاندازی کنم. مجوز یک VOD را گرفتهام که مرکز فعالیت آن روی موسیقی است. واقعیت این است که تلویزیون یک خرد جمعی میخواهد و من به تنهایی نمیتوانم این فعالیت را انجام بدهم. یکی از بزرگترین مشکلات ما، رسانه و تربیت تهیهکننده است. شما اگر یک تهیهکننده خوب گزینش کنید، آن تهیهکننده میتواند برای اعتلای موسیقی تلاش کند.
بنابراین تلویزیونی که عرض کردم فقط متعلق به من نیست، بلکه متعلق به همه است و همه باید در آن حضور پیدا کنند. من مجوز این تلویزیون را برای خودم نگرفتهام. چرا که یک صفحه اینستاگرام هم از سرم زیاد است، چون دیگر فعالیتی ندارم. هدفم از ایجاد و راهاندازی این تلویزیون، شأنیت بخشیدن دوباره به موسیقی است. ما باید دوباره به سالهای 1373-1374 برگردیم تا بستری ایجاد و کارهای خوب و بامحتوا ساخته شود. از پوشش، جوشش، گویش و پویش یک آرتیست گرفته تا نوع ساختار موزیکال آن تعلیم داده شود. ما در این مملکت اعجوبههای خوبی داریم که در انزوا قرار میگیرند و این شرایط، موجب افسردگی آنها میشود. بنابراین همه باید حضور داشته باشند و کمک کنند.
رسانههای جدی و خوشفکر باید فکر کنند که این تلویزیون متعلق به خودشان است و تهیهکنندگان هم باید بیایند یک خط فکری جدید بگذارند. ما مشکل رسانه داشتیم و حالا با یاری همه میتوانیم این مشکل را برطرف کنیم. سازمان صداوسیما همیشه با نشان دادن ساز مشکل داشته است. البته برای این موضوع همیشه نمیتوان افراد یا مدیرانی را که در صدا و سیما حضور دارند زیر سوال برد، چون قوانینی در آنجا وجود دارد که دست آنها را برای تصمیمگیری باز نمیگذارد. گاهی برخی مدیران واقعاً حمایت کردهاند ولی از یک جایی به بعد دیگر دست آنها نبوده است.
حالا به تلویزیون خصوصی مجوز دادهاند و امیدوارم این تلویزیون با همدلی و همبستگی و بدون هر بغض و کینهای که بزرگترین آفت بین اهالی موسیقی است، بتواند یک تلویزیون موفق در حوزه موسیقی باشد. امیدوارم نگاه دولت جدید هم یک نگاه مثبت و خوبی نسبت به موسیقی فاخر باشد.
شما چه زمانی که مجوز موسیقی اولین آلبوم پاپ را گرفتهاید و چه الآن که در حال راهاندازی یک پلتفرم در حوزه موسیقی هستید، همواره سعی کردید جریانساز باشید ولی به هر ترتیب، موسیقی در این سالها با مشکلاتی مواجه شده و سطح آن تغییر کرده و به سمت دیگری رفته است. در صورت ایجاد چه شرایطی امکان دارد دوباره به حرفه خوانندگی بازگردید؟
اکنون در حرفه موسیقی ۵ میلیون نفر فعال هستند که از هنرجو تا خواننده و... شامل میشود. اما خوانندگی من دلیل جریانسازی برای این پنج میلیون نفر در این عرصه نبوده است. آن مجوزها، تعاملها و گمانهزنیهایی که منجر به صدور مجوز نهایی برای فعالیت موسیقی پاپ بود، منجر به این قضیه شد که آن هم به خلقیات و روحیه تعاملی و شهامت و جسارت من برمیگشت. من صرفاً خواننده نیستم و تهیهکننده هم بودم. من در دوره آنالوگ، ۱۰ آلبوم موسیقی تولید کردم. ۲۳ سالم بود که آلبوم «دلشوره» را با حضور افراد نامدار تولید کردم. قبل از آن سه، چهار کار در صدا و سیما خوانده بودم. سال ۷۲ به صدا و سیما مراجعه کردم و پس از دو سال جنگیدن، سال ۷۴ کارم پخش شد. پس از آن هم ۹ آلبوم دیگر تولید کردم. زمانی که همه به فکر پول درآوردن بودند تا خانه بخرند، من خانه میفروختم تا آلبوم تولید کنم. من از جیب خودم هزینه کردم و برای تولید موسیقی گذاشتم.
اگر بخواهم به سوال شما برگردم و آن را جواب بدهم، باید بگویم با وجود فراز و نشیبهای زیادی که در آن برایم به وجود آمد، تاثیرگذار بودم. در داخل کشور کملطفیهای زیادی به من شد که دل من را میشکست. همیشه جریانمحور بودم و دنبال این نبودم که سهمی بردارم. بعد از من هر کدام از بچهها که آمدند، خدا را شکر میکردم که موسیقی دوباره شکل گرفت. نگاهم به این بود که من به تنهایی نمیتوانم سیبل همه جریانات باشم. امیدوارم تعداد بیشتر از این باشد و ما بتوانیم به صورت زنجیر کنار هم قرار بگیریم تا بادبادکی به نام موسیقی پاپ آن بالا پرواز کند. برگشتن من بهعنوان خواننده نمیتواند به این جریان کمکی کند. شاید برگشتن من بهعنوان یک تهیهکننده بتواند بیشتر کمک کند تا سکوهایی برای پرتاب آدمهای موثر ایجاد کنم. همه سعی کنند که نگاه شخصمحوری و پُر از منیت کنار گذاشته شود. اکنون مجوز یک موسسه چندمنظوره فرهنگی هنری را از وزارت ارشاد گرفتهام که شامل ۱۳ پروانه است و چهار تای آن به موسیقی مربوط میشود.
یکی از معضلات بزرگی که ما در تلویزیون داشتیم این بود که ساز اجازه نمایش نداشت. حال چه اشکالی دارد که ما در تلویزیون خودمان موسیقی بدون کلام و اجراهای ارکستر سمفونیک را داشته باشیم. کاری که ما میخواهیم انجام دهیم کار سنگینی است. اصولاً کار شبکهداری کار سنگینی است. ما قطعاً به لحاظ رعایت موازین هم مشکلاتی خواهیم داشت چون اینطور نیست که روی کار ما نظارت نکنند. در نهایت امیدوارم اتفاقاتی خوبی رخ دهد.
اکنون روزانه قطعات موسیقی بسیاری منتشر ولی تنها قطعههایی شنیده میشود که با حمایت برخی تهیهکنندگان صاحب نفوذ دارای تبلیغات بالا در فضای مجازی و شهری است. این تهیهکنندگان قراردادهای طولانیمدت با خواننده دارند که خواننده در آن تنها درصدی از فروش کارهایش را میگیرد. ستاره شدن در دوره شما با الآن چه تفاوتهایی داشت؟
ما در زمانی بودیم که کلاً سوپراستار نمیخواستند. نه فقط حوزه سیاست، بلکه هیچ حوزهای نمیخواست ما سوپراستار شویم. پیشکسوتانی که فعالیت میکردند هم این را نمیخواستند. ضمن اینکه صدای من به خوانندهای شباهت داشت که خیلی مورد علاقه خود من و مردم بود و آن زمان همه فکر میکردند حکومت دارد یک خوانندهای را مقابل آن خواننده قرار میدهد. در حالی که قضیه کاملاً متفاوت بود و اتفاقاً سیستم وقت به خاطر شباهت صدای من با صدای آن خواننده دو سال به من مجوز نداد. به اعتقاد خودم صدای من اصلاً شبیه صدای ایشان نبود. صدای من یک صدای بم خشدار گرفته بود و چون کمتر صدایی از این جنس وجود داشت بعضیها فکر میکردند صدای من شبیه صدای ایشان است. در حالی که من امروز صداهایی را میشنوم که اصلاً خودم نمیتوانم تشخیص دهم ایرانی است! اما هجمهاش سراغ من آمد. در مورد قاسم افشار و شادمهر عقیلی هم چنین حرفهایی میزدند.
زمان ما مشکلات خاص خودش را داشت. در کنسرتهای ما پشت صحنه میایستادند و میگفتند فلان ترانه را نخوان چون اگر آن را بخوانی ممکن است مردم وسط دست زدنهایشان به خاطر هیجان یک اطواری هم بیایند! میگفتند در رابطه با دست زدنها و نشستن روی صندلی تذکر بده. هر کدام از اینها میتوانست مانع سوپراستار شدن ما شود. یادم است شادمهر یک ترانهای را اجرا کرد و آن را به تلویزیون آورد و مسئولانی که آنجا بودند کار را خیلی بیدلیل پخش نکردند. چرا که یکسری از همکاران خود ما با مسئولان مراوده برقرار کرده و از حضور بقیه بد میگفتند. در مواجهه با آهنگ شادمهر هم دو نفر از آهنگسازانی که شناختهشده هم هستند ناگهان گفتند این کار شادمهر خیلی رقاصی است و شبیه آهنگ فلان خواننده زن است. وقتی شادمهر وارد اتاق شد آن مسئول عین همین حرفها را به شادمهر گفت. من این صحنه را دیدم و حالم بد شد. شادمهر هم گفت اصلاً نمیخوانم و رفت.
با همه این تفاسیر ما در آن زمان واقعاً سوپراستار بودیم. حتی قدرت یک خواننده از یک هنرپیشه بیشتر بود ولی الآن اینطور نیست. در حال حاضر بین خوانندهها یک نفر مثل نوید محمدزاده را نداریم که به تلویزیون بگوید فلانقدر میگیرم تا دو سال فقط با تو باشم، در حالیکه آن دوره چنین افرادی را داشتیم. آنموقع احترام زیادی برای ما قائل بودند. سال ۱۳۷۶ یک خواننده برای یک تیتراژ ۱۵۰ هزار تومان میگرفت ولی یک دفعه من گفتم یک میلیون تومان میگیرم. یعنی قیمت را ده برابر کردم. آقای لاچینی که آهنگساز بود از شنیدن این پیشنهاد من دلخور شد، چون میگفت من برای موسیقی کل فیلم دارم دو میلیون تومان میگیرم ولی تو برای خواندن آن فقط یک میلیون تومان میخواهی؟ در نهایت تهیهکننده آنقدر معرفت داشت که دنبال من آمد. برای عوامل سینما خیلی مهم بود که این تهیهکننده دنبال خواننده رفته و به هر حال نظرش را جلب کرده است.
اشاره کردید که در شروع دوران فعالیت حرفهای با وضعیت دشواری مواجه بودید. آیا الآن این سختیها و دشواریها رفع شده است؟
الآن هم به خاطر حجم کارهایی که تولید و پخش میشود و انرژیهای عجیب و غریبی که معلوم نیست منبعشان کجاست، کار کردن در زمینه موسیقی سختی خودش را دارد. شما میبینید صفحاتی با دنبالکنندههای زیاد در فضای مجازی وجود دارند که پولهای هنگفتی از خوانندهها میگیرند و آنها را تبلیغ میکنند. این تبلیغات وحشتناک باعث میشود بعضی وقتها شایستهسالاری نباشد. فکر میکنم باید یک تلویزیون باشد که همه کارها را پخش و راه را برای همه باز کند و واقعاً دستهبندی و عنادورزی نکند. حرف من این است که جایگاهها را بر مبنای شایستهسالاری مشخص کنیم.
در موقعیتهای مختلف شاهد برخی غرضورزیها بودهام و واقعاً اذیت شدهام. یادم هست در گروه داوری جایزه جشنواره فجر، حدود ۵ نفر از دوستان از یکی از آثار بسیار قشنگ آقای محسن چاوشی ایراد گرفتند و من واقعاً تعجب کردم. البته آقای چاوشی با این اظهارنظرها زمین نمیخورد چون مردم را داشت ولی به هر حال انتظار این است که ما اگر ایراد میگیریم حداقل ایراد فنی بگیریم نه اینکه بگوییم از صدای فلان خواننده خوشمان نمیآید. من همان جا ایستادم و گفتم این کار آقای چاوشی بسیار کار قشنگی است. بهروز صفاریان هم در آن جمع بود و از نظر من حمایت کرد.
یکبار هم از آقای مازیار فلاحی بابت یک قطعه حمایت کردم که چند ساعت بعد برخی از همکارانم تماس گرفتند و گفتند چرا از این قطعه دفاع کردی؟! این واکنش دوستان برایم خیلی عجیب بود. من برای احقاق حق میجنگم و همیشه از حق خودم و کسانی که فکر میکنم شایسته هستند به صراحت دفاع میکنم.
یکی از ویژگیهای خشایار اعتمادی این است که کارهایش را خود تهیهکنندگی کرده و مسئولیت اجرایی آنها را نیز بر عهده داشته است. اما الآن میشنویم که یک تهیهکننده در نشست خبری میگوید فلان خواننده 10 سال با من قرارداد دارد و در این مدت هر چه بگویم باید بگوید چشم. بسیاری میگویند اکنون راه ورود به عرصه خوانندگی پاپ قرارداد بستن با چنین افرادی است. نظرتان در این مورد چیست؟
واقعیت این است که ما قدم اول را که برداشتیم، یک تعداد شغل از جمله تهیهکنندگی به وجود آمد، در حالی که اینها قبل از آن فقط در لالهزار نوار تکثیر و این طرف و آن طرف میبردند. یعنی نه کنسرتی وجود داشت نه کنسرتگذاری. من سال ۷۳ حدود ۷ میلیون تومان برای آلبومم هزینه کردم که این رقم برابر با پول یک آپارتمان 100 متری در خیابان جردن بود. این همه هزینه کردم و بعد خودم کارهای مجوز آلبوم را انجام دادم و آن را آماده انتشار کردم. آن موقع یک تعداد شرکت تهیه آثار موسیقی و یک تعداد شرکت پخش آثار وجود داشتند ولی من تولید و تهیه آلبوم را خودم انجام دادم. کسانی که امروز با این لحن راجع به خوانندههای تحت حمایت خود حرف میزنند مطمئن باشید جزو تهیهکنندگان نبودند. البته ما آن زمان تهیهکنندگان بسیار محترم، باشرف و باشخصیتی مثل اکبر سلطانی، آقای غلامشاهی، غلام ترابی، برادران عظیمی و آقای آزادی را داشتیم که در کار تهیه یا پخش بودند و نگاه فرهنگی خوبی داشتند.
بسیار متأسفم که امروز برخی در حضور خود خواننده با این لحن در مورد مقامی مثل خواننده صحبت میکنند. این حرفها باعث شرم و تأسف است. این آدمها همان کسانی هستند که در گذشته فقط در کار پخش بودند و تجربه سنگینی در کار تولید آثار نداشتند. اینها از پخش به سمت تهیهکنندگی کشیده شدند و نگاه بیزینسی خود را هم وارد عرصه تهیهکنندگی کردند، در حالی که وقتی به هنر صرفاً نگاه بیزینسی وجود داشته باشد نیتجهاش میشود همین منجلابی که امروز همه درگیرش شدهاند. حتی خوانندگان و آهنگسازان خوب هم درگیرش شدهاند. متأسفانه تهیهکنندگان از بین رفتند و تصمیمگیرندگان تولید هم همان پخشکنندگان شدند که نگاهشان فقط کاسبی است.
این معضل اکنون دامن اکثر هنرمندان موسیقی را گرفته است...
دقیقاً. این آفت بزرگی بود که در موسیقی ایجاد شد و اولین ترکشش هم به من خورد چون من کسی بودم که معمولاً اولین تشویقها یا اولین انتقادها و تخریبها در موردم انجام میشد. من سر آلبوم «خاتون» به سیستم پخش انتقاد کردم و گفتم کار را با کیفیت بالاتری ارائه کنید و از فناوریهای جدید برای ضبط و ارائه کاست به مخاطب استفاده کنید که بهشان برخورد و گفتند شما در این قضیه دخالت نکنید.
همین موضوع سبب شد تا در سال ۷۸ حدود ۱۰۰ میلیون برای آلبوم «خاتون» متعهد شدم که رقم خیلی زیادی بود. ۱۵ میلیون تومان هزینه تولید آلبوم شد چون کاملا آکوستیک بود و ۶۴ میلیون هم برای خریدن کاست و ضبط باکیفیت و حرفهای آلبوم و ۱۰ میلیون تومان هم برای بیلبوردهای خیابانی هزینه کردم. رقم خیلی سنگینی برای آن زمان بود. به هر حال آن زمان با من سرشاخ شدند و یک روزنامهنگار که با من مصاحبه کرده بود، از صحبتهای من که گفته بودم پخش آلبوم خاتون از لالهزار نیست، شیطنت کرد و نوشت آلبوم "خاتون" لالهزاری نیست و بعد تمام لالهزار جلوی من ایستاد. در حالی که من فقط چند خواسته حرفهای و عاقلانه از پخشکنندهها داشتم و دنبال سرشاخ شدن نبودم. متاسفانه آن موقع هیچکس کنار من نایستاد و نگفت که من درست میگویم. همکارانم ساکت شدند تا خشایار اعتمادی کله شود و یک رقیب کمتر اما متوجه نبودند که من رقیب آنها نبودم. من کسی بودم که به نفع همه داشتم حرف میزدم و شکست من شکست همه بود.
شاید اگر خشایار اعتمادی امروز میخواست فعالیتش را در عرصه موسیقی شروع کند باید چندبرابر آن زمان هزینه میکرد تا یک کارش شنیده شود چون الان رقبایی وجود دارند که هزینههای آنچنانی میکنند و تهیهکنندهها هم به هر نحوی میکوشند آنها را بالا بکشند. خودتان چطور فکر میکنید؟
آن موقع هم هزینههای خودش را داشت. مشکلات همیشه وجود داشته و تنها چیزی که تغییر میکند جنس مشکلات است. در دهه هفتاد مشکلات و فشارهای اجتماعی سیاسی بسیار زیاد بود چون فکرها دچار سوءتفاهم بود. به خاطر سیاهانگاریهایی که نسبت به این سبک موسیقی شده بود، هر کس میخواست یک کاری کند که به هر شکلی به چشم بیاید، خطر محسوب میشد و چون شناختی از سبقه آن آدم نداشتند بابت شناخته شدنش نگران بودند. خدا را شکر میکنم که در دورانی که آن همه سختگیری وجود داشت توانستم برای مردم بخوانم و مردم هم کارهایم را دوست داشته باشند. این باعث افتخار من است که بعد از سالها همچنان مردم و شما خبرنگاران عزیز به من لطف دارید.
الآن دو سال است که به قول شما از موسیقی خداحافظی کردهام اما دوستان همچنان به من لطف دارند. اخیراً به رسم ادب و احترام در مراسم تشییع پیکر زندهیاد علی مرادخانی حضور پیدا کردم و و دوستان در آنجا به جهت لطفی که همواره به من دارند از من درخواست کردند صحبت کنم. این لطف و محبت به این برمیگردد که من در دورهای که صاحب شهرت شدم درست زندگی کردهام. اگر کار درست انجام بدهی و درست زندگی کنی هر چقدر امواج بخواهند تو را زیر آب ببرند، زیر آب نخواهی رفت. یک خواننده فقط صدای خوب و یک آهنگساز فقط آهنگسازی خوب نمیخواهد. چقدر خوب است که ما خوانندگان، شاعران و آهنگسازانی داشته باشیم که به لحاظ طرز تفکر فقط هنری نباشند. یعنی فرهنگ هر چیزی را داشته باشند. جهانبینی خاصی داشته باشند و تمیز و شفاف باشند. به همین دلیل است که شما فرهاد مهراد را با ۴۰ یا ۵۰ آهنگ هنوز میشنوید. در حالی که ما خواننده داریم که ۵۰۰ ترانه خوانده و مخاطبان فقط میگویند صدایش خوب است. همین.
آقای اعتمادی، میدانم که شما در دهه هشتاد در یک جشنواره معتبر اروپایی حائز رتبه شدید و جایزهای ارزشمند هم به شما تعلق گرفت. این موضوعی است که فکر میکنم تا به حال درباره آن صحبت نکردهاید. میخواهم ماجرای موفقیت در آن رویداد را توضیح دهید.
درست است، من سال ۱۳۸۴ در جشنواره بینالمللی پاپ کشورهای اروپایی شرکت کردم و عنوان اول را به دست آوردم. در آن جشنواره ۹ هزار رأی مردمی جمعآوری میشد و ۱۶ نفر هم بهعنوان هیئت داوری حضور داشتند و اگر شما جزو ۵ عضو هیئت داوری قرار میگرفتید معرفی میشدید تا آن ۹ هزار نفر به شما رأی بدهند. من نفر اول رأی مردمی شدم و از سوی هیئت داوران هم رتبه سوم یا چهارم را کسب کردم. جایزهام این بود که با ارکستر سمفونیک سارایوو به رهبری امر نوهانویچ در سه کشور کنسرت بدهم و همین باعث شد برای من مدرک درجه یک هنری را ارسال کنند.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
انشاءالله این روزهای سخت و دغدغهها و نگرانیهایی که بیماری کرونا ایجاد کرده از بین برود تا همه در کنار هم متحد بنشینیم و بایستیم. به روزهای خوب امید دارم. چیز دیگری که میخواهم بگویم این است که حیف است اگر ما همچنان بخواهیم از سینما و حوزههای دیگر عقب بمانیم. روزی که من شروع کردم تعداد خوانندگان به اندازه انگشتان یک دست بود و شاید ۴ یا ۵ نفر اجازه داشتند از موسیقی بنویسند اما امروز چندین و چند جوان مستعد و خوشفکر دارند کار میکنند. امروز تعداد خوانندگان و آهنگسازان خوب ما به مراتب بالاتر رفته و من برای پروژهای که آغاز کردهام به کمک همه احتیاج دارم.
تلویزیونی که داریم راهاندازی میکنیم به حضور اصحاب رسانه و همه هنرمندان موسیقی نیاز دارد، زیرا بدون کار گروهی موفقیت حاصل نمیشود. ما حتی میتوانیم یک بخش تحت عنوان اخبار و تحلیل موسیقی داشته باشیم و از اصحاب رسانه کمک بگیریم. من فقط مجوز این شبکه را گرفتهام و از همان اول به یک جریان فکر کردهام. این شبکه متعلق به همه است. اگر خودم به عنوان یک خواننده وسط آمدهام، بخشی از آن عشق بوده و بخش دیگرش به خاطر اینکه نیاز میبینم یک جریان راه بیفتد و امیدوارم این اتفاق با نسل خوشفکر امروز رخ دهد.