سرویس موسیقی هنرآنلاین: برای پروژههای مختلف سینمایی، تلویزیونی، مستند و تئاتر آهنگسازی کرده و بهدفعات جایزه گرفته یا نامزد بوده است. مسعود سخاوتدوست سالهاست است در عرصه آهنگسازی حضور فعال دارد و جدا از فعالیت در عرصههای مختلف هنری برای خوانندههایی چون محمد اصفهانی، سالار عقیلی، محمد معتمدی، پرواز همای و حسامالدین سراج نیز آهنگ ساخته است.
این هنرمند 36 ساله که رشته تحصیلیاش مهندسی است در کنار آهنگسازی کار نویسندگی نیز میکند.
چهار بار نامزدی سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن از جشنواره فیلم فجر برای فیلمهای "شیار 143"، "نفس" و "شبی که ماه کامل شد" (هر سه به کارگردانی نرگس آبیار) و "شنای پروانه" و دریافت جایزه اول آهنگسازی در سیامین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر برای "دو لیتر در دو لیتر صلح"، از موفقیتهای او در عرصه آهنگسازی است.
آخرین پروژه اکران شده او فیلم سینمایی "شنای پروانه" است که به این بهانه با او گفتوگو کردهایم:
آقای سخاوتدوست، شما کار موسیقی را کی و چطور آغاز کردید؟
در سن ١٠ سالگى با تشویق و حمایت پدرم وارد عرصه موسیقى شدم. در ابتدا نزد استاد محمدعلى درافشان یادگیرى ساز سنتور را آغاز کردم و در ادامه نوازندگى سازهای پیانو و ویولنسل را هم آموختم.
نویسندگی را در کنار موسیقی فرا گرفتید؟
از همان دوران نوجوانى و همزمان با نوازندگى جسته و گریخته تخیلات و داستانهای خیالى خودم را در دفترچهای کوچک یادداشت میکردم. پس از ورود به دانشگاه هنر بهطور جدیتری به نویسندگى در کنار آهنگسازى پرداختم و نخستین کتابم را به نام " لیلا در آتونال " منتشر کردم و بعدها پس از تغییر رشته از موسیقی به فلسفه نویسندگى را بهعنوان یکى از اولویتهای اصلى زندگیام دنبال کردم.
به چه سازهایی تسلط دارید؟
سازهای تخصصى من سنتور، پیانو و ویولنسل هستند، اما روى سنتور بیشتر تسلط دارم.
چرا رشته مهندسی را انتخاب کردید؟ چرا انتخاب رشته دانشگاهی شما موسیقی یا نویسندگی نبود؟
این پرسشى است که اغلب دوستانم از من دارند. درواقع اگر باز هم به گذشته برگردم رشتهای را غیر از هنر که اعم از موسیقى و نویسندگى است براى تحصیل آغازین انتخاب میکنم. در آن دوران هیچ چشمانداز روشنى براى رشته هنر وجود نداشت. حتى بهجرئت میتوانم بگویم در خال حاضر هم وجود ندارد. به همین علت داشتن تخصصى غیر از موسیقى براى مسائل معیشتى بسیار ضرورى بوده و هست. من هم با توجه به این مهم رشته مهندسی عمران را انتخاب کردم و پس از فارغالتحصیلى و کسب مهارت لازم به بحث آکادمیک هنر پرداختم.
البته در دکترا نیز مجدداً رشته دیگری انتخاب کردید؟
درواقع بعد از مهندسی عمران در کنکور هنر شرکت کردم و کارشناسی ارشد را در رشته آهنگسازى و در دانشگاه سوره تهران به اتمام رساندم. بعد به علت علاقهام به فلسفه تصمیم گرفتم دکترى را در این رشته دنبال کنم، اما به علت عدم امکان ادامه تحصیل از فوق لیسانس آهنگسازى به دکترى فلسفه، مجدد در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه خواندم. و درنهایت با دکترى در رشته فلسفه و در دانشگاه بینالملل قزوین تحصیلاتم را ادامه دادم.
درباره کسب جایزه اول آهنگسازی بخش بینالملل در تئاتر بگویید؟
در سال 1390 با نمایش "دو لیتر در دو لیتر صلح" به نویسندگى و کارگردانى حمیدرضا آذرنگ در جشنواره فجر موفق به دریافت جایزه اول آهنگسازى در بخش بینالملل شدم، این اثر به لحاظ آهنگسازى آوانگارد و تجربى بود. ارکستراسیونى متشکل از سازهاى زهى آرشهاى و لوازم آشپزخانه و گروه سازهاى ایرانى داشت و تقریباً شبیه کابوکىهاى ژاپنى بود. شاید به همین علت مورد استقبال داوران و مخاطبان قرار گرفته بود.
در بخش تئاتر این اولین جایزه نبود و چندین سال قبلتر هم در این حوزه برگزیده شدید؟
بله. پیش از ورود به عرصه سینما بهصورت تخصصى کار تئاتر انجام میدادم و اولین کارم به نام "آرش " جایزه بهترین آهنگسازى را در جشنواره سراسرى تئاتر ماه در سال ٨٥ به دست آورد. تئاترهاى دیگرى هم مانند "نقش عاشقانه خورشید" و "چشمان بسته " نیز در جشنوارههای استانى مقام اول را کسب کرده بودند.
همکاری با نرگس آبیار چطور شکل گرفت؟
کار با خانم آبیار را از "شیار ١٤٣" آغاز کردم. از طریق یکى از دوستان مشترک به پروژه دعوت شدم و پس از گفتوگو درباره مسائل زیباییشناختی و فنى اثر همکارى با خانم آبیار را آغاز کردم و تا حالا این همکارى ادامه دارد. فیلمهای "نفس" و "شبی که ماه کامل شد " ماحصل این همکاری است.
این تداوم همکاریها به دلیل سلایق مشترک کاری بود یا دلیل دیگری داشت؟
در حقیقت تشابه زیادى در رویکردهای استتیک و زیبایىشناسانه بین ما وجود دارد که همین عامل سبب ایجاد گفتمان هنرى و فلسفى مفید شده است. ایجاد گفتمان فلسفى پایه و اساس فهم مشترک یک اثر هنری است که اگر درست ایجاد شود با سرعت اثر را استیلا میبخشد و در غیر این صورت هم آهنگساز و هم کارگردان را در چرخهای باطل سرگردان میکند. این گفتمان و البته سلیقههای صوتى یکسان و درنهایت افق باز و آزادى انتخاب روش باعث تداوم همکارى بنده با اوست.
جذابیت فیلمهای آبیار برای شما چگونه شکل میگیرد؟ سینمای او را چه طور میدانید؟
از جهات مختلفى آثار خانم آبیار براى بنده جذابیت دارند. ایشان به علت تسلط بر ادبیات داستانى و همچنین فهم دقیق درام و درنهایت تجربیات سینماى مستند، جریانى متقاعدکننده و باورپذیر از داستان را براى مخاطب ارائه میدهند که این جریان نقش مهمى در جذابیت آثار ایفاء میکند. از طرفى رویکرد وحدتبخش کارگردان در یکنواختى و همسطح بودن عوامل فیلم، باعث ایجاد یک تیم ورک و گروه کارى یکدست شده است که در آن همه عوامل جایگاه واقعى خود را بدون اغراق پیدا میکنند. این موضوع موجبات جذابیت حاصل از درک وحدت اثر را براى بنده و به طبع مخاطبان فراهم میکند. و در آخر لایههای روانشناختی و نگرش باطنى در آثار نرگس آبیار همواره براى من حیرتانگیز و جذاب است.
در پروژههای سینمای زیادی مانند فیلمهای خانم آبیار نامزد شدید خود را چقدر مستحق دریافت جایزه در این بخش میدانید؟
جنس آثار من در فیلمهای خانم آبیار شاید شرایط کلاسیک موسیقى فیلم را مانند ملودى واضح یا تم و واریاسونهاى مشخص، الزاماً نداشته باشد و بیشتر جنبه تجلى جهان صوتى فیلم یا لایههای روانى و باطنى شخصیتها و یا حتى اتمسفر فرهنگى را دربر بگیرد. این رویکرد عموماً آوانگارد محسوب میشود و هنوز شرایط پذیرش آن بهطور کامل فراهم نیست. به همین علت همینقدر که این جنس موسیقی مورد توجه مردم و هیئت داوران واقع شده و کاندید سیمرغ میشود براى بنده خوشحالکننده است و لذتبخش است. در حقیقت تابهحال چهار بار کاندید سیمرغ بودهام و هر چهار بار رویکرد افکتیو و اتمسفریک را داشتهام.
"شنای پروانه" آخرین کار اکران شده شما بود که نامزد جایزه شدید، درباره تم موسیقی و فضاهای آن توضیح دهید؟
"شناى پروانه" ازجمله معدود آثاری بود که در همان ابتداى امر مرا بهشدت تحت تأثیر قرار داد. کارگردان اثر، محمد کارت، کارگردانى با ذکاوت و خوشفکر است و در طى دو جلسه فشرده و ارائه دو مرتبه اتود و ماکت با او همراه شدم. ایده فلسفى فیلم انسان و آهن است. به همین علت تمها با ساییده شدن آهن و افکتهای فلزى همراه میشوند. صداى فریاد انسانى، شکستن شیشه، سوختن کوره و استفاده نامتعارف از سازهای زهى بخشهای مهم ارکستراسیون این فیلم را تشکیل داده است. لوکیشنهاى متعدد این فیلم اتمسفرسازىهاى صوتى گوناگونى را ایجاد کردهاند که در عین تنوع و تضاد، وحدتى خاص نیز دارند. رویکرد من در این اثر ترکیبی از مینیمالیسم و امپرسیونیسم بود که تنوع ارکستراسیون در مورد آخر یعنى امپرسیونیسم نقش ویژهای را ایفا کرده است. جنس هارمونى نیز غالباً طیفى، و گاهى هم خوشهای و همراه با کلسترهاى سبک است. در مجموع غلبه موسیقى تونال در این اثر به نسبت آثار دیگرم بیشتر است.
کار مستند در کارنامه کاری خود کم نداشتید چه تفاوتی بین موسیقی فیلم و مستند وجود دارد؟
اولین موسیقى فیلم من مستندى بود با نام "ترانه اندوهگین کوهستان" که درواقع مقدمه ورود من به سینما بود. شاید تفاوت موسیقى مستند و سینمای داستانى را بتوان در شدت و حدت همراهى این دو گونه جستجو کرد. غالباً در مستند شدت همراهى و ضمیمه بودن موسیقى بیشتر است. این موضوع میتواند از جهاتى حالت تجربى و آوانگارد موسیقى را افزایش دهد، اما گاهى هم موسیقى را در حد یک موتور شتابدهنده داستان تنزل میبخشد. خوشبختانه غالب آثارى که در سینماى مستند کار کردم رویکرد معاصر موسیقى را پذیرا بودند و از این جهت هر کدام جهانى منحصربهفرد را ساختهاند. ارکستراسیون غالباً مجلسى و خلوت و غلبه موسیقى اتمسفریک بر ملودیک از دیگر تفاوتهای موسیقى مستند و سینماى داستانى است. البته باید اضافه کنم که آثار متنوعى در این حوزه ساخته میشود که هرکدام میتواند روش موسیقیایى خاص خود را داشته باشد.
کارگردانان معمولاً در همکاری با شما چقدر به شما اجازه عمل میدهند و دادهاند؟ آیا آنقدر پذیرش دارند که حتی به خاطر موسیقی تدوین سکانسها یا بخشی از فیلم را نیز تغییر دهند؟
با توجه به میزان آشنایى کارگردان با موسیقى و ادبیات آهنگسازى رفتار مختلفى را در این حوزه شاهد هستیم. عموماً به دلیل اطمینان خاطر متقابل آزادى عمل لازم را در اغلب کارهای سینمایى از جانب کارگردان در اختیار دارم اما تلویزیون داستان دیگرى دارد و اختیار عمل کمى در سریالهای تلویزیونى براى بنده کمتر است. در شرایط کار ما امکان کم یا زیاد شدن پلانها و حتى تغییر آنها بر اساس موسیقى غالباً وجود دارد و اکثر کارگردانانى که با آنها کار کردهام در این باره انعطافپذیری لازم را داشتهاند منتهى هرچقدر کارگردان آوانگاردتر باشد و جسارت بیشترى در نوآورى صوتى نشان دهد این کار راحتتر انجام میشود.
معتقدید از موسیقی در فیلم چگونه باید استفاده شود؟ بهعنوان آهنگساز فیلم عقیده دارید که موسیقی باید بار فیلم را به دوش بکشد و آن را جلو ببرد یا فیلم هر جا به بیانی متفاوت از تصویر و حرف احتیاج داشت باید زبان موسیقی را مختصر و مفید به کار ببرد؟
به نظر من موسیقى فیلم میتواند سه رویکرد متفاوت را در مواجهه با فیلم در پیش بگیرد. در نخستین رویکرد موسیقى نقش ترمیمى را ایفا میکند. به این معنى که کاستیها و ضعفهای فیلم را اعم از بازیها، فیلمنامه و دراماتورژی پوشش میدهد. در رویکرد دوم موسیقى فیلم میتواند نقش همراهیکننده و کاتالیزور را بازی کند به نحوى که در نهایت تواضع درام را جلو ببرد و با افت و خیزهای آن همراه شود و پس از طى شدن فرآیندهای حساس درام آن را آرام ترک کند. در این رویکرد بودن و حضور موسیقى احساس نمیشود اما اگر آن را از پلان یا سکانس حذف کنید خلأ ناشى از نبودش کاملاً حس میشود. رویکرد سوم کاملاً متفاوت از دو رویکرد دیگر است به نحوى که استقلال و قدرت بروز و ظهورش آن را در حد مؤلف اثر سینمایى بالا میبرد. در این رویکرد موسیقى خود راوى و بازیگرى مستقل است که از لایههای باطنى اثر پرده برمیدارد. بهنوعی موسیقى تبدیل میشود به صداى ناخودآگاه اثر. صدایی که از کارگاه پنهان اندیشه مؤلف سخن میگوید و الزاماً همراه نیست بلکه سرکش و عصیانگر است. من هر سه این رویکردها را بدون ارزش داوری براى سینما لازم میدانم. از این رو نسبت به هیچ یک اعتقاد جزمى ندارم و به فراخور نیاز زیباییشناختی اثر یک یا دو و یا هر سه رویکرد را میپذیرم.
چقدر به مشورتی عمل کردن در کارگردانی فیلم معتقدید؟
شاید شاخههای هنرى مانند هنرهاى تجسمى یا موسیقى را در ساحت مشورت بینیاز بدانم اما سینما به شدت به مشورت در بخشهای مختلفش نیازمند است. شاید مشورت در کشیدن یک تابلو یا ساخت یک قطعه موسیقی بی معنى به نظر برسد اما در باب سینما بدون مشورت با متخصصین گریم، صدا، تدوین و ... ممکن است اثر را به ورطه نابودى استتیک بکشاند. از این رو مشورت با اهل فن در صنوف مختلف و مرتبط با این حوزه براى سینما حیاتى است، اما نباید این مشورت در ساحت استتیک مؤلف وارد شود بلکه فقط باید در محدوده فنى ورود پیدا کند. در غیر این صورت استقلال زیبایی شناسانه مؤلف از دست خواهد رفت.
آیا تا به حال پیش آمده سکانسی به درخواست شما بهعنوان آهنگساز تغییر پیدا کند؟
له اغلب این اتفاق میافتد که به فراخور موسیقى سکانس یا پلانى کم یا زیاد یا حتى تصاویر و محتویاش تغییر میکند. که این امر البته به انعطافپذیری کارگردان بستگى دارد.
تمام همکاریهای شما با خوانندگان موسیقی ایرانی بوده است. دلیل خاصی داشته است؟
شاید کار با خوانندگان موسیقى سنتى ایران را که در حوزه پاپ هم وارد شدهاند به این علت ترجیح میدهم که تواناتر از خوانندگان صرفاً پاپ امروز میدانم. آقایان محمد اصفهانى، سالار عقیلى، محمد معتمدى و دیگر دوستانى که برایشان آهنگسازى کردهام همه علاوه و تسلط بر موسیقى ایرانى به جنبههای پاپ موسیقى نیز مسلط بودهاند.
در بحث ارتقا سطح شنیداری مخاطب به نظرتان چه باید کرد؟
ارتقاء سطح کیفى شنوایی یک اتفاق فرهنگى و البته بلند مدت است. متاسفانه در این زمینه نه تنها راهکارى نظاممند ارائه نشده بلکه مولفان هنرى بجاى ارتفاع سطح مخاطبان، تصمیم گرفتهاند سطح خود را کاهش بدهند و البته ناگزیر به این کار شدهاند. یا باید مارکت را به واسطه باورهاى والای هنرى از دست بدهند و به انزوا و افسردگى فرو بروند یا این کاهش سطح کیفى را بپذیرند و تن به ابتذالى خودخواسته بدهند. براى برونرفت از این بحران جدى فرهنگى راهکارهاى بلند مدتى مد نظر من است که در فرصتى مناسب به آن به تفصیل خواهم پرداخت، اما فقط سربسته اشاره میکنم که در ارتقاء سطح کیفى شنوایى آهنگساز تنها نقش کوچکى را ایفا میکند و نقشهای اساسى را نظام سیاسی و سرمایهداری بر عهده دارند.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر مشغول کار روى آخرین اثر سینمایی خانم آبیار هستم. کار سینمایى احسان عبدى پور را هم در دست دارم که تقریباً مراحل پایانى را طى میکند. در حوزه سینمای خانگى دو اثر "سیاوش" و "ملکه گدایان " را آغاز کردم و در بخش سریالهای تلویزیونى هم سه سریال "شرم"، "نجلا" و "جلال ٢" را در دست ساخت دارم.
برنامه آتی شما چیست؟
قصد دارم در صورت مساعد بودن شرایط چهار آلبوم موسیقى فیلم و یک آلبوم مستقل را که از سال ٩٣ به بعد ساخته شده منتشر کنم و کتاب دومم به نام "مکاشفات ابورتیل" را که آماده چاپ است مجدد بازنگرى و براى انتشار ویرایش کنم. و در انتها روی تز دکترى فلسفهام که مرتبط با موسیقی است متمرکزتر کار کنم. البته با توجه به شرایط بیماریهای اخیر باید بگویم به شرط حیات