سرویس موسیقی هنرآنلاین: ششمین فستیوال موسیقی نواحی و آیینی ایران (آینهدار) که بر موسیقی نواحی ترکمنصحرا، شمال خراسان و جنوب البرز تمرکز دارد از ۲۰ تا ۲۲ آذر در تالار رودکی برگزار میشود.
علی مغازهای دبیر جشنواره در گفتوگو با هنرآنلاین توضیحات بیشتری را پیرامون این جشنواره ارائه داده است:
توضیحی در مورد ششمین جشنواره آینهدار بدید که امسال چه تغییراتی نسبت به سال گذشته داشته و قرار است چه اجراهایی برگزار شود؟
فستیوال آینهدار تفاوتی در نشر و رویکرد ندارد و هر سال به منطقهای از جغرافیای ایران اختصاص پیدا میکند که بر اساس شناخت ما دارای یک فرهنگ خاص متمایز از شهرهای دیگر است. امسال ششمین دوره جشنواره به مردمان ترکمن، اقوام ساکن در شمال خراسان و دامنههای جنوبی رشتهکوه البرز اختصاص دارد که از نیشابور تا الموت را شامل میشود. منطقه کُمش که نام قدیم استان سمنان کنونی است نیز شامل میشود همینطور تهران الموت و طالقان که این منطقه بهطور کلی تا به امروز مورد توجه هیچیک از فعالیتهای موسیقیشناسی اقوام نبوده و شاید تصور بر این بوده که در آن منطقه موسیقی خاصی وجود ندارد. در منطقه شمال خراسان نیز منطقهای است که پس از تقسیمات جغرافیایی لزوماً در منطقه خراسان شمالی قرار نگرفته است و بخشی از آن در خراسان رضوی و حتی ممکن است سمت سمنان نیز باشد. ترکمنها نیز یک فرهنگ کاملاً متمایز در کل کشور هستند که این شهرها مهمانان ششمین جشنواره آینهدار هستند.
با توجه به این که شما منطقه به منطقه میروید و سر فرصت انتخاب میکنید، در مورد مشکلات این مناطق و درخواست هنرمندان آنها از موسیقی، هنر و جشنواره نواحی چه برداشتی دارید؟
صحبت کردن در این مورد یک مقدار پیچیده است. پیش از انقلاب آنچه امروز به نام موسیقی اقوام میشناسیم، اینگونه نبود، اما از آنجا که بعد از انقلاب مفهومی به نام جشنواره موسیقی اقوام شکل گرفت، تعدادی اقوام و همینطور تعدادی از نوازندگان قومیشان، پای ثابت تمام جشنوارههای موسیقی دولتی و شبهدولتی شدند که از دید ما این مسئله باید اصلاح شود. به نظر من حیات موسیقی قومی باید در بستر زیست اقوام تداوم پیدا کند. حالا این بستر با توجه به تغییرات سطح زندگی دچار نقصان شده است، بهجای جشنوارهها باید تداوم فعالیت این موسیقیدانان تسهیلگری شود، از جمله اینها میتواند بیمه کردن آنها از طریق دولت باشد یا برقرار شدن یکسری مناسباتی که آنها بتوانند در مناسبتهای رسمی و غیررسمی در شهر و دیار خودشان آزادانه فعالیت کنند. یک مقدار نگاههای داورانه و ارزشمدارانه به این موسیقیها شد و این موسیقیها گونههایی از آن کلاً از بین رفت. داوریهای ایدئولوژیک معمولاً به این موسیقی و این فرهنگ آسیبش را وارد کرده است. بهعنوان مثال فعالیت زنان در موسیقی بهطور کامل از بین رفت. گونه تکزنی و ترانههایی که تنها زنان در عروسیها اجرا میکردند، تقریباً منسوخ شد و اینها خردهفرهنگهایی بودند که حیف بود و هیچ جشنوارهای نیز به لحاظ مشکلاتی که در موسیقی زنان بود، نمیتوانستند حمایتی در این مسئله داشته باشند و درنتیجه بخشهایی از این موسیقی از بین رفت.
به نظر، یکی از مشکلات جوانانی هستند که اکثر از نوادگان این اقوام هستند و کمتر به موسیقی آنها بها میدهند. آنها بیشتر از سازهای بروز استفاده میکنند و کمتر از سازهای نواحی استفاده میکنند.
بله. اصولاً موسیقی در بین اقوام بخش زیادی از آن موروثی بوده است و بخشی دیگر نیز آموزشی بوده است که ما به آنها چسبیده و چکیده میگوییم. نوازندگان چکیده افرادی هستند که موسیقی بهصورت موروثی به آنها رسیده است. این موسیقیدانان به دلیل اینکه سبک زندگی و تکنولوژی به میان آمد، دیگر سبک زندگیشان کم شد و رپرتوار و آن چیزی که بهطور آب و اجدادی به آنها رسیده بود آنقدر محدود شد که اکنون تعدادی از بخشیهای خراسان در تمام جشنوارهها یک رپرتوار بلد هستند و آن را مینوازند. این مسائل آسیبهای روز موسیقی اقوام است و نه کار جدی روی آن شده و نه توجهی به آن شده است. اگر قرار باشد به آنها بهایی داده شود، به نظر میرسد عدهای از آنها الان دست کم در بلاتکلیفی و برزخ میان خروج از موسیقی یا بقا در موسیقی ماندهاند.
بحث دیگر متدهای جدید آموزشی است که چقدر معتقد به متدهای جدید سازها و آموزش آنها معتقد هستند یا این که به روش قدیم خودشان اعتقاد دارند و حاضر نیستند که متدهای جدید را بپذیرند.
به نظر من متد و سنت انگار دو مبحث جدا از هم است. زمانی که پای متد به میان میآید و زمانی که پای آموزش متدیک به میان میآید، همه آنها موسیقیهایی طبقهبندیشده و دارای یک هویت مشخص هستند و در قشری که ممکن است و در هر ژانری که صحبت میکنیم، اما زمانی که مسئله به شکل سنتی موروثی مطرح است، بهطور موروثی همان لحظه علاوه بر ژن خودش با تمام وجود خود موسیقی را دریافت میکند و برآیند انتقال موسیقی به فرزند منسوخ شده و در بسیاری از موارد مشاهده کردم که افرادی که موسیقی را بهصورت موروثی یاد گرفتهاند نمیخواهند که فرزندانشان به این کار وارد شوند اما گونههایی از موسیقی در ایران داریم که هنرمندان و نوازندگان و یا حاملان این موسیقی، به هیچ عنوان نمیخواهند موسیقی را کنار بگذارند. اینگونه موسیقیدانان که در اقوام زیاد هستند، معمولاً طبقه پایین جامعه هستند. این افراد به نظر من مهمترین عناصر تداوم و حفظ موسیقی در بین اقوام است.
قبول دارید که با ظهور موسیقیهای جدیدی، این نوع موسیقیها در حال فراموش شدن هستند و آنطور که باید به آن پرداخته نمیشود و کمکم از یادها میروند؟
بله، از بیش از صد سال پیش که در ایران آموزش موسیقی بهطور متد در جریان موسیقایی کشور شد، سنتهای موسیقی شروع به کمرنگ شدن کردند. بعد از ظهور تلویزیون و رادیو و بعد از جریانهای اجتماعی که مبتنی بر تحولات سبک زندگی و ورود تکنولوژی به زندگی بود، موسیقی اقوام روزبهروز کمرنگتر شد و بعضی از گونههای آن محو شدند. قطعاً بعضی از موسیقیها قابل بازیافت نیستند، اما من خوشبین هستم، به دلیل این که یک روز فرشهای دستبافت از زندگی خانوادههای شهری بیرون رفت و فرشهای ماشینی و موکت جایگزین شد و در حال حاضر خانوادهها به شکل عجیبوغریبی به فرشهای دستبافت گرایش پیدا کردند. فکر میکنم این روند نیز برگشتپذیر است و ما برگردیم به یکسری از سنتها که با آنها بزرگ شده بودیم، اما لازمه آن این است که ما در آن روز منابع، آرشیو و امکاناتی از این موسیقیها داشته باشیم که زمانی که برای تکرار و یا جان دادن به آن موضوع به آنها رجوع میکنیم، بدانیم که مختصات آنچه بوده است. فکر نمیکنم موسیقی اقوام کلاً از بین برود اما ممکن است صورتبندی آن اشکال دیگری پیدا کند. از جمله همین بحث نامیمون تلفیق که حالا به هر صورت نمیتوانم مانع آن شویم، اما فعلاً بهرهبرداری شایستهای از موسیقیها در بحث تلفیق نمیشود که باید در مورد آن کار کارشناسی جدی شود و شکل و شمایل آن تبیین شود. درنهایت به نظر من باید خوشبینانه به این قضیه نگاه کنیم.