سرویس موسیقی هنرآنلاین: این روزها حضور بانوان در عرصه هنر بخصوص موسیقی در مقایسه با سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته و قابل تحسین است. با وجود این که همچنان نگاه مردانه و زنانه به موسیقی وجود دارد، اما بانوان هنرمند در عرصه موسیقی همه مشکلات و محدودیتهای اجرایی را میپذیرند و هم چنان در صحنه میزبان علاقهمندان خود میشوند.
مرجان راغب یکی از همین افراد است که سازهای مختلف را با علاقه بسیار نزد اساتید برجسته موسیقی فرا گرفت و اکنون بهعنوان نوازنده سنتور در گروه موسیقی برافشان و مدرس موسیقی سنتی در دانشگاههای آزاد و آموزشگاههای خصوصی فعالیت میکند. او همچنین مؤلف کتاب "بررسی ساختار تصنیفهای عارف قزوینی" با همکاری انتشارات خنیاگر است. با این هنرمند درباره فعالیتهای آتیاش گفتوگو کردهایم:
خانم راغب، لطفاً در ابتدای گفتوگو درباره پیشینه فعالیتتان در حوزه موسیقی بگویید.
من متولد مردادماه سال 1367 در مشهد هستم. موسیقی را در مشهد نزد آقای فرشید زارع شروع کردم. پس از چند سال به همراه خانواده به تهران مهاجرت کردیم و من تصمیم گرفتم موسیقی را بهصورت آکادمیک ادامه بدهم. وقتی به تهران آمدم شاگرد آقای شهاب منا شدم و دورههای سولفژ، تئوری موسیقی و سنتور را نزد ایشان گذراندم. همزمان نزد آقای مجید کیانی هم ردیفهای میرزا عبدالله و ضربیهای حبیب سماعی را دوره دیدم. بعد از رشته علوم انسانی به هنر تغییر رشته دادم و برای مقطع لیسانس در دانشگاه تهران قبول شدم. در مقطع لیسانس سه دوره پیاپی دبیر مرکز موسیقی تجربی بودم که این مرکز یک مرکز دانشجویی بود ولی در حوزههای مختلف فعالیت داشت. یکی از بهترین تجربیات من در آن سالها بود. واقعاً اهمیت زیادی دارد که آدم تجربه کار گروهی کردن را یاد بگیرد. همزمان که در دانشگاه تهران شاگرد استادانی نظیر آقای داریوش طلایی، داریوش پیرنیاکان و سایر استادان بودم، جهت فراگیری سنتورنوازی آقای پایور و آقای مشکاتیان به کلاس آقای مهدی سیادت رفتم که ایشان یکی از شاگردان بسیار خوب آقای پایور هستند. دورههای آنالیز ردیف میرزا عبدالله را هم نزد استاد محمدرضا لطفی گذراندم و مدتی شاگرد ایشان بودم. صدابرداری را نزد آقای امید نیکبین و سولفژ را نزد آقای امیر اسلامی یاد گرفتم. وقتی پایاننامه دوره لیسانسم را با کمک استاد کیانی دفاع کردم، بهعنوان یک استعداد درخشان در مقطع کارشناسی ارشد همان دانشگاه پذیرفته شدم. در دوره فوق لیسانس هم تقریباً دو سال و نیم با مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی که زیر نظر دکتر ساسان فاطمی است در بخش پژوهش و ویرایش مقالهها همکاری کردم ولی متأسفانه آنجا به خاطر شرایط موسیقی، بسته شد که خاطره بسیار تلخی بود. با این حال یکی از بهترین دورههای زندگی من بود چون آنجا کتابخانه بزرگ و محیط آرامی داشت. پایاننامه مقطع فوق لیسانسم که در مورد تحلیل تصنیفهای عارف قزوینی بود را با راهنمایی آقای دکتر مجید کیانی و دکتر هومان اسعدی دفاع کردم و پس از مدتی چیزهایی به آن اضافه و سال 96 آن را در انتشارات خنیاگر منتشر کردم. پس از فارغالتحصیلی با سه چهار گروه متفاوت کار کردم. گروه اول، گروه برافشان بود که سال 92 وارد این گروه شدم. این گروه از بچههای گروه شیدا آقای محمدرضا لطفی تشکیل شد که همه ما شاگردان استاد لطفی بودیم و با یک خط مشی و در یک مکتب تعلیم دیده بودیم. در واقع دوستیهای ما پشتوانه این گروه شد و توانستیم یک گروه خوبی به سرپرستی آقای هامان خلیلی و خوانندگی آقای غلامرضا رضایی راهاندازی کنیم. من بهعنوان نوازنده سنتور در این گروه حضور دارم. ما در جاهای مختلفی کنسرت اجرا کردیم و یک آلبوم به نام "صبح وفا" را ارائه دادیم. در حال حاضر هم دو آلبوم در دست انتشار داریم که یکی از آنها امسال و دیگری سال آینده منتشر میشود. در کنار این گروه، خودم یک گروه به نام هناره را به خوانندگی خانم باران رضایی سرپرستی کردم. خانم رضایی هم در گذشته بهعنوان خواننده در گروه شیدا حضور داشتند. متأسفانه تجربه گروه بانوان داشتن چندان شیرینی نبود و ترجیح میدهم که دیگر هیچوقت این کار را انجام ندهم. گروه بعدی، گروه نغمهگردان به سرپرستی آقای احسان عبایی و خوانندگی محسن حسینی است. تقریباً یک سال و نیم است که با این گروه همکاری میکنم. این گروه در خط مشی دانشگاه هنر است و نوازندههای درجه یکی دارد. یک نکته خوب این گروهها این است که ما سر بحثهای مالی بحثوجدل نداریم. گروه دیگری که در آن فعالیت میکنم گروه راویان سنتور است. در گروه راویان سنتور غایت همه ما تکنواز شدن است و دوست داریم که تکنواز شویم، اما در حال حاضر از نظر شرایط مالی نمیتوانیم کنسرت تکنوازی برگزار کنیم. برگزاری کنسرت تکنوازی از همه لحاظ سخت است. ما در گروه راویان سنتور ماهیانه جلسات منظمی داریم و همه در یک مکتب کار میکنیم. در هر جلسه سه نفر به مدت یک ربع ساز میزنند و بقیه اعضا آنها را نقد میکنند. ساز زدن در این گروه بسیار سخت است چون همه شما را زیر نظر دارند و باید حواستان به نوازندگیتان باشد. حضور در این گروه بهشخصه برای من بسیار خوب است چون دارم از تکتک بچهها یاد میگیرم. ما در این گروه تاکنون دو کنسرت برگزار کردهایم و یک آلبوم هم در دست انتشار داریم که احتمالاً تا پایان سال منتشر میشود. در حال حاضر با همه این گروهها همکاری دارم. علاوه بر اینها با یک سری گروهها هم همکاری میکردم که همکاری من با آنها به پایان رسیده است. مثلاً سال گذشته با گروه نوای مهر یک ماه تور کنسرت خارج از کشور داشتیم ولی الآن دیگر با آنها کار نمیکنم.
در زمینه آهنگسازی هم تجربه کار دارید؟
در زمینه آهنگسازی هم کار کردهام ولی بیشتر فعالیتهایم در زمینه نوازندگی است. در حال حاضر دارم یک آلبوم تکنوازی ضبط میکنم که آهنگسازیهای آن را خودم انجام دادهام. برخی از قطعات آن دونوازی تنبک و سنتور است که تنبک آن را آقای سهیل اللهدادیان نواخته است.
چرا دیگر نمیخواهید در گروه بانوان کار کنید؟
زمانی که گروه بانوان را راه انداختم سعی کردم همنوازانی پیدا کنم که دیدگاهشان نسبت به گروه بانوان مثل خودم باشد. متأسفانه در گروه بانوان سازبندیها ایرانی است ولی ما موسیقی ایرانی نمیشنویم و بیشتر موسیقی پاپ اجرا میکنند. خانمهایی که در کنسرت بانوان بلیت میخرند فکر میکنند آنجا عروسی است و با مدل عروسی به سالن کنسرت میروند که شاد باشند. ما فکر کردیم که میتوانیم با این ماجرا مقابله کنیم. یک گروه کاملاً کلاسیک راهاندازی کردیم که بخش مهم اجراهای ما سازوآوازها بود. ما یک بخش فارسی داشتیم و یک بخش کردی. خانم رضایی در بخش موسیقی کردی زحمت زیادی برای رپرتوار کشیده بودند. فکر میکردیم که میتوانیم کنسرت بسیار خوبی داشته باشیم ولی متأسفانه آنقدر برخوردها به لحاظ مجوز گرفتن سنگین بود که احساس کردم دارد به تکتک مخاطبان من نیز توهین میشود. ما از آن کنسرتی که در فرهنگسرای نیاوران برگزار کردیم حتی یک عکس هم نداریم. ما همینطوری 50 درصد از مخاطبان را از دست دادهایم چون 50 درصد مخاطبان ما مردها هستند. زمانی که کنسرت اجرا میکردیم مدام از سوی مخاطبان دیالوگهایی را میشنیدیم که میگفتند شادش کن. مخاطب کنسرت ما تجربه چنین موسیقی جدی را نداشت و آمده بود که برقصد. تجربه بسیار غمانگیزی برای من بود. ابتدا فکر میکردم بهعنوان یک نوازنده زن باید در جبهه باران رضایی فعالیت کنم و درد آوازهای نهان او را بشنوم. فکر میکردم این زکات کار من است که باید انجام بدهم. در نهایت چیزی که برای ما باقی ماند دلشکستگی و افسردگی بود. هیچکدام از کنسرتهای ما برگشت مالی ندارند. وقتی روی سن به ما حال خوبی دست نداد باعث شد که نظرم نسبت به کار کردن با گروه بانوان تغییر کند. ترجیح میدهم یکی دو مرد عضو گروه ما باشد تا ما هم بتوانیم مثل بقیه در یک شرایط برابر کنسرت بدهیم. همه گروههای بانوانی که فعالیت میکنند قطعاتی ندارند که بیرون و در جامعه شنیده شود. اگر مخاطب چنین برخوردهایی دارد به خاطر این است که شاید موسیقی شما را نشنیده است. شاید اگر بخشی از رپرتوار را بر اساس سلیقه مخاطب بچینید باعث شود که مخاطب با شما همراهی بیشتری کند و شما کمکم بتوانید مخاطب را با خودتان همسو کنید. استاد کیانی میگفتند ما هیچوقت نباید سطح خودمان را پایین بیاوریم که مخاطب بپسندد، بلکه باید سعی کنیم سطح مخاطب را بالا بیاوریم تا جنس موسیقی ما را بپسندد. با این حال باز هم ما یک سری تصانیف آشنا در رپرتوارمان قرار دادهایم که مخاطبان در کنار موسیقیهای جدی به آنها گوش کنند ولی انگار مخاطبان حتی توانمندی شنیداری آن 10 دقیقه موسیقی جدی را هم نداشتند. در آن 10 دقیقه سالن به هم میریخت و بلبشویی در سالن به وجود میآمد. نکته دیگر این که ما حتماً باید از صدابردار خانم استفاده میکردیم ولی ما صدابردار خانم باکیفیت نداشتیم و ما این کار را با کیفیت صدابرداری بسیار نازلی اجرا کردیم. همیشه دلمان میخواست آن صدایی را بشنویم که در تمرینها میزنیم ولی متأسفانه صدابرداریمان خوب نشد.
همراه با گروه بانوان در شهرستانها هم کنسرت برگزار کردهاید؟
ما در قالب گروه بانوان فقط سه شب در شهر سنندج کنسرت اجرا کردیم و اجرای دیگری نداشتیم، اما من به همراه گروههای دیگر به شهرستانهای مختلفی سفر کردهام. مثلاً ما یک اجرا در شهر ساری داشتیم که برقهای سالن رفت ولی برخورد مخاطبان بسیار مناسب بود و برای ما تجربه بسیار خوبی شد. بعضی از افراد نسبت به کنسرت شهرستانها دید منفی دارند ولی من کنسرت شهرستان را بیشتر دوست دارم.
شما با استادان بزرگی نظیر آقای استاد لطفی همکاری کردهاید. تجربه همکاری با آقای لطفی چطور بود؟
متأسفانه دوره کمی شاگرد ایشان بودم چون آقای لطفی ایران نبودند و وقتی به ایران آمدند، من به خاطر درگیری کارهای دانشگاه بسیار دیر با ایشان آشنا شدم. من دورههای گرامر ردیف میرزا عبدالله را با ایشان گذراندم که شروعی برای نگاه تحلیلیام بود. علاوه بر ایشان، یک دوره هم ردیف را نزد آقای طلایی آموختم. این دو استاد نگاه بسیار موشکافانه و تحلیلگری نسبت به ردیف و موسیقی بخش آوازی ما دارند. آنقدر کلاسهای آنها خوب بود که فکر کردم چرا این کار را در مورد تصنیف انجام ندهم؟ تصنیف یکی از مهمترین فرمهای اجرای موسیقی ایرانی است. شما نمیتوانید در مورد تصنیفسراها صحبت کنید و اسمی از عارف قزوینی نیاورید. کارهای زیادی روی عارف قزوینی انجام گرفته شده ولی هیچکدام از آنها تحلیل فنی موسیقیایی نکردهاند. من هر تصنیف را در 9 مرحله آنالیز کردم و در نهایت 22 شاخصه و الگو برای آن معرفی کردم که از این 22 شاخصه میشود برای تصنیفسازی استفاده کرد. این اتفاق را مدیون استاد لطفی و استاد طلایی هستم چون کلاسهای خوبی را با آنها گذراندم.
در این شرایطی که وضعیت انتشار آلبومها چندان مناسب نیست، فکر نمیکنید انتشار آلبوم بیکلام ریسک محسوب میشود؟
بله، انتشار آلبوم یک ریسک بزرگ است. البته به انتشارات نیز حق میدهم چون شرایط نشر بهتازگی بسیار مشکلدار شده است ولی ما سعی کردیم به دید اقتصادی به آن نگاه نکنیم. واقعاً اگر بخواهیم به دید مالی به این کار نگاه کنیم دیگر نباید کار کنیم. واقعیت این است که اقتصاد من از راه تدریس تأمین میشود. من در دانشگاه آزاد، دانشگاه علمی کاربردی و آموزشگاههای خصوصی موسیقی تدریس میکنم.
وضعیت آموزش موسیقی در دانشگاهها چطور است؟
آقای طلایی میگوید موسیقی کلاسیک در همه جای دنیا موسیقی کلاسیک است و موسیقی پاپ هم موسیقی پاپ است. اگر ما در خارج از کشور به کنسرت موسیقی جز برویم موسیقی جز میشنویم ولی ما در موسیقی ایرانی همه چیز را داخل یک کیسه ریختهایم و در آن را بستهایم و نگاه نمیکنیم آن داخل چیست. رد کمرنگی از همه سبکهای موسیقی از آن درمیآوریم. ما در برخی از موسیقیهای سنتی هیچ موسیقی سنتی نمیشنویم. مشکل ما نبود نگاه آکادمیک و علمی به موسیقی است. همیشه به دانشجویانم میگویم که موسیقی علم است و شما مثل هر زبان دیگری باید علم آن را یاد بگیرید. ما در گذشته خوانندگان و نوازندگان موسیقی پاپ بسیار قوی داشتیم که شاگردی استادان بسیار بزرگی را کرده بودند. من میگویم اول از همه فرهنگ خودمان را بهصورت علمی یاد بگیریم و بعد آن را به موسیقی جز یا هر چیز دیگر تغییر بدهیم. مخالف این شکل از موسیقیها نیستم. ممکن است به آنها علاقه نداشته باشم ولی دایره شنیداری بزرگی دارم و همه نوع موسیقی گوش میکنم. من در دانشگاه یک سری دانشجو دارم که علاقه آنها موسیقی پاپ است ولی نهتنها هیچ مخالفتی با آنها نمیکنم، بلکه آنها را کمک هم میکنم. بعضی پاپیستهای بیرون به مدد رسانهها خوب دارند آبروریزی میکنند و واقعاً چیزهای بسیار ابتدایی را هم نمیدانند. محیط آکادمیک حداقل یک سری چیزهای پایه را به آنها آموزش میدهد که این خیلی خوب است. دانشگاههای علمی کاربردی از آنجا که از دانشجو هزینه تحصیل میگیرند به همین خاطر محدودیتی برای ثبت نام دانشجو ندارند. خوشبختانه گرایشها نیز دارند تفکیک میشوند. به نظرم دانشجوها به جبر دانشگاه یک سری علوم را یاد میگیرند که امیدوارم به آنها خط بدهد، چهبسا که به من خط داد. متأسفانه یک نگاه غیرعلمی و آکادمیک در کشور ما هست که میگوید موسیقی را خارج از دانشگاه هم میشود یاد گرفت. درست است که برخی از استادان موسیقی را خارج از فضای آکادمیک یاد گرفتهاند ولی آنها انگشتشمار و استثناء بودند.
بهعنوان یک مدرس به هنرجویان پیشنهاد میکنید در آموزشگاهها موسیقی را یاد بگیرند یا دانشگاهها؟
آموزشگاه بهطور کلی صرفاً ساز و نوازندگی است، گرچه سعی میکنم سر کلاسها تئوری موسیقی و سولفژ هم درس بدهم ولی در دانشگاه شرایط به گونه دیگری است. مثلاً ممکن است شما در طول یکترم 20 واحد درسی داشته باشید و از این 20 واحد فقط دو واحد آن عملی سنتور باشد. دانشگاه علاوه بر کارهای عملی، دید نظری هم به هنرجو میدهد. قطعاً به کسانی که به موسیقی علاقهمند هستند پیشنهاد میکنم حتی شده بیایند در دانشگاههای علمی کاربردی درس بخوانند. احساس میکنم عملی کار کردن با هنرجو تأثیر بیشتری روی هنرجو دارد تا این که بخواهید بهصورت تئوری به آنها آموزش بدهید. شاید دید من اشتباه باشد ولی احساس میکنم تأثیر آموزشگاهها به خاطر هزینهای که پرداخت میکنند بیشتر است. در مورد این که میگویید هنرجو وقتی پول میپردازد آن کار را جدیتر میگیرد باید بگویم گاهی اینطور نیست. ما در آموزشگاه هنرجویانی داریم که به آنها میگویم به سر کلاس نیایید چون فایدهای ندارد. همانطور که گفتم ممکن است خارج از فضای آکادمیک استادهای بزرگی داشته باشیم ولی بسیار انگشتشمار هستند. استادانی نظیر آقای علیزاده، آقای مشکاتیان، آقای لطفی و آقای طلایی، موسیقی را در خط آکادمیک یاد گرفتهاند. وقتی برچسب دانشجو روی شما قرار دارد میتوانید سر کلاسهای متنوعتری بروید و زمان را سپری کنید. فکر میکنم دانشگاه بهتر از آموزشگاه است.
آموزش ساز سنتور نسبت به گذشته چقدر طرفدار پیدا کرده است؟
سنتور سازی است که به نسبت سازهای نی یا کمانچه مهجور نیست. مردم ساز سنتور را بیشتر میشناسند. خوشبختانه شرایط آموزش ساز سنتور هم راحتتر است. ما در کلاسهای سنتور هنرجویان بیشتری را نسبت به سازهای نی و کمانچه میبینیم. متأسفانه در سالهای اخیر فرهنگ و بهطور خاص موسیقی از سبد خانوادهها حذف شده است. هر چقدر فکر میکردم که میتوانم دانشجوی بیشتری داشته باشم، از آن طرف میبینم که دارند همینطور کمتر میشوند. به آنها حق میدهم چون معمولاً ابتدا باید نیازهای اولیه تأمین شود تا آدم بتواند به نیازهای ثانویه مثل فرهنگ و هنر بپردازد. به همین خاطر میزان هنرجویان من چندان افزایش پیدا نکرده است. نکته دیگری که وجود دارد این است که در رسانههای ما سازهای ایرانی دیده نمیشود و به همین خاطر عده زیادی هستند که تار، سهتار و سنتور را نمیشناسند و تنها تصویری که از موسیقی دیدهاند موسیقی شبکههای ماهوارهای است که آنها هم یک سری سازهای خاص موسیقی پاپ را نشان میدهند چون رپرتوارشان موسیقی پاپ است. مخالفتی با موسیقی پاپ یا سازبندی گیتار و ویولن ندارم ولی حرفم این است که تمام موسیقی به این سبک و سازها محدود نمیشود و ما چیزهای دیگری هم داریم. اگر موسیقیهای دیگر شنیده و دیده شوند چهبسا بهتر از آن باشند. همیشه به هنرجویانی که برای مشاوره نزد من میآیند یک جمله از آقای برومند را برای آنها نقل قول میکنم و میگویم پیانو و موسیقی کلاسیک بسیار خوب هستند ولی بهشرط این که فرهنگ شنیداری آن را داشته باشید. ایشان میگوید شما چیزی را گوش کنید که از بچگی در پوست، گوشت و استخوانتان است. مردم ما بسیار کم سازهای ایرانی را دیدهاند و اغلب ترجیح میدهند سازهای نامآشناتری را آموزش ببینند. یک سری از هنرجویان نیز هستند که از بچگی سازهای ایرانی را دیدهاند و با علاقه میآیند سازهای ایرانی را انتخاب میکنند ولی متأسفانه تعداد آنها بسیار انگشتشمار است.
ما چیزی به نام متدهای جدید در نوازندگی داریم و امکان دارد این متدها جایگزین متدهای قبلی شوند؟
خودم در نوازندگی شاگرد دو سبک بودم؛ سبک حبیب سماعی را نزد آقای مجید کیانی و سبک آقای پایور و آقای مشکاتیان را نزد آقای سیادت یاد گرفتهام. متأسفانه در ایران یک دید دگماتیسم وجود دارد و ما قبل از این که چیزی را تجربه کنیم به آن برچسب خوب و بد میزنیم و ارزشگذاری میکنیم. ما در نوازندگی سنتور یک سبک مضراب با نمد داریم که بههیچوجه سبک بدی هم نیست ولی علاوه بر آن یک سبک و شیوه دیگری هم داریم. با این حال فقط سبک و شیوه مضراب با نمد است که دیده میشود چون نوازندههای آن سبک سلبریتیتر بودهاند و به همین خاطر آن سبک دارد بولدتر میشود. ما اگر بتوانیم به هنرجویانمان یک دید کاملتر بدهیم و دست آنها را برای انتخاب باز بگذاریم، معنای دموکراسی کاملتر میشود. کسانی را دیدهام که خودشان بدون این که سبک دیگری را تجربه کنند به آن سبک انگ بد بودن، سنتی بودن و صدای تیز دادن میزنند. شما باید آن مضراب را یک سال تست کنید و بعد در مورد آن نظر بدهید. متأسفانه در حال حاضر موسیقی و بهویژه سنتور تحت عنوان سنتی یا مدرن بودن دارد تکبعدی جلو میرود.
بهعنوان یک نوازنده خانم در موسیقی فکر میکنید چقدر کار کردن در این حرفه آزاردهنده است و این آزاردهنده بودن چقدر نسبت به گذشته کمتر یا بیشتر شده است؟
ساختار جامعه ما یک ساختار مردسالارانه است ولی خوشبختانه این مسئله روزبهروز دارد کمرنگتر میشود. الآن که نگاه میکنیم خانمها آزادانهتر دارند ساز میزنند، هرچند هنوز نوازندگی برای مردها راحتتر است. با این حال به نظرم شرایط نسبت به گذشته بسیار راحتتر پیش میرود.
تعداد خانمهای هنرجوی ساز سنتور زیاد شده است؟
در حال حاضر اغلب هنرجویان ما چه در محیط دانشگاه و چه در آموزشگاه خانمها هستند. معمولاً به لحاظ اقتصادی بخش عمدهای از هزینههای زندگی بر عهده آقایان است و آقایان ممکن است وقت چندانی نداشته باشند که دنبال علاقهشان بروند و به همین خاطر تعداد هنرجویان آقا کم شده و اغلب هنرجویان مخصوصاً در آموزشگاهها خانم هستند. با این حال در بین نوازندگان حرفهای اغلب هنوز آقایان هستند که دارند فعالیت میکنند. متأسفانه دوستان من که در دوران دانشگاه نوازندگان خوبی بودند در جریان جدی موسیقی محو شدند. حالا این محو شدن یا به خاطر کمکاری ما است یا سختی محیط به خانمها اجازه کار کردن نمیدهد. در کنسرتهایی که خارج از کشور برگزار میشود حضور نوازندههای خانم بیشتر است چون میخواهند بگویند ما از موسیقی بانوان هم حمایت میکنیم. موسیقی که معمولاً خارج از ایران اجرا میشود آنقدر سطح پایین اجرا میشود که بتوانند مخاطب جمع کنند. متأسفانه سلیقه آهنگساز را هم مدیر برنامه او انتخاب میکند. بحث بعدی که وجود دارد بحث انتشار آلبومهای موسیقی است. آلبومهای گروه بانوان در ایران قابل انتشار نیستند و مثل آلبوم یک خواننده آقا منتشر نمیشوند. همین کمتر دیدن باعث میشود که بهصورت ناخودآگاه آن انگیزه لازم از دست برود و مردها بر موسیقی غالب شوند.
احساس میکنم از زمانی که فیلم "سنتوری" پخش شد نگاهها به ساز سنتور تغییر کرد. اینطور نیست؟
بله، پس از پخش فیلم "سنتوری" تعداد هنرجویان ما بیشتر شد و همه از ما آهنگهای آن فیلم را درخواست میکردند و میگفتند آن موسیقیها را به ما یاد بدهید. اگر تعداد چنین فیلمهایی بیشتر شود، شناخت مردم نیز نسبت به موسیقی ایرانی بیشتر میشود. موسیقی فیلم "دلشدگان" آقای علی حاتمی هم بسیار تأثیرگذار بود، اما متأسفانه تعداد چنین فیلمهایی بسیار کم است.
زمان انتشار آلبومهایی که کار کردهاید مشخص نشده است؟
تمام کارهای مربوط به آلبومی که با گروه برافشان کار کردهام انجام شده است و ما فقط درگیر یک شرایط بهتر نشر هستیم. آلبومی که قرار است با گروه نغمهگردان تولید کنیم در مرحله ضبط است. آلبوم گروه "راویان سنتور" نیز در انتظار یک شرایط مناسب برای نشر است. فکر میکنم امسال دو تای آنها منتشر شود.