سرویس موسیقی هنرآنلاین: اشکان کمانگری خواننده موسیقی ایرانی با وجود سن نهچندان زیاد تجربه زیادی در عرصه موسیقی دارد. تا به امروز آثار زیادی با صدای او در حوزه موسیقی ایرانی وارد بازار شده که شنیدن آن خالی از لطف نبوده و نشاندهنده قدرت صدای او در این عرصه است.
کمانگری 35 ساله است. او موسیقی را از کودکی با فراگیری سنتور آغاز و در سنین نوجوانی به آواز ایرانی روی آورد و تاکنون از محضر استادانی چون محمدرضا شجریان، مظفر شفیعی، حمیدرضا نوربخش، حسین عمومی و علیاصغر شاه زیدی بهره برده است. اولین آلبوم کمانگری به نام "زرد سرخ ارغوانی" در سال 1384 منتشر شد. او در آلبومهای "آواز سکوت" (ماهور / امیرحسین سام)، "بادآباد" (آوای باربد)، "ده تصنیف" (ساز آواز / پژمان طاهری/ حامد فکوری)، "خیامخوانی"(رهگذر هفتاقلیم / پیمان سلطانی) و رخت بنما (ماهور / سیامک جهانگیری) و... بهعنوان خواننده همکاری داشته است. کمانگری همچنین با گروههایی همچون گروه خورشید به سرپرستی مجید درخشانی، همساز به سرپرستی مسعود شعاری و گروه آوازی تهران به رهبری میلاد عمرانلو همکاری داشته و کنسرتهایی را در خارج از ایران به صحنه برده است. با او به بهانه فعالیتهای اخیر و آتیاش گفتوگو کردهایم:
آقای کمانگری، علاقهمندی شما به موسیقی از چه زمانی شکل گرفت و چطور شد که وارد حوزه موسیقی شدید؟
من از دوران ابتدایی به موسیقی و مشخصاً به آواز خواندن علاقه بسیار زیادی داشتم، منتها هیچ آگاهی نسبت به این موضوع نداشتم که آیا برای آواز خواندن هم کلاس درس وجود دارد یا خیر؟ تشویقهایی که خانوادهام، آشنایان و معلمان نسبت به من داشتند سبب شد به سمت موسیقی سوق پیدا کنم، منتهای مراتب آن موقع تعداد کلاسهای درس آواز کم و دسترسی به آنها سخت بود. از این جهت من ساز زدن را نزد اولین استاد موسیقی خودم، آقای ناصر صفایی شروع کردم. پس از کلاسهای ایشان بود که عزمم را جزمتر کردم و فهمیدم تمام آن چیزی که میخواهم را باید در موسیقی جستوجو کنم. چند سالی به همین منوال گذشت و من از همان دوران کودکی وارد یک نظم و روال مشخص شدم. آن موقع موسیقی چندان مجالی پیدا نمیکرد که بخواهد در فضای مدارس خودنمایی کند و ما موسیقی را بیشتر در دستگاههای ضبط و رادیوهای ماشینها میشنیدیم. در سنین نوجوانی علاوه بر نواختن ساز سنتور، بهصورت تجربی آواز هم میخواندم ولی در ادامه احساس کردم که به این فضا تعلق دارم و اینطور شد که به سراغ آواز آمدم. تقریباً از همان 13-14 سالگی نوارهای کاست خوانندگان معاصر و گذشتگان را جمع میکردم و گوش میدادم. آن موقع فضای موسیقی و آواز برای نسل من طوری بود که شاید کنکاش کردن راجع به آواز سخت بود ولی امروزه میبینم که مخاطبان با پیشرفت فضای مجازی و جهان اینترنتی میتوانند با یک تاچ ساده به تمام دیتابیس موسیقی کشورشان دست پیدا کنند و راجع به آنها مطلب بخوانند. آن موقع سامانهای با نام ویکیپدیا وجود نداشت. ما نسل جستوجوگری بودیم و عمر زیادی را صرف میکردیم تا از عزیزی راجع به یک مطلب خاصی اطلاعات کسب کنیم. حالا ممکن بود آن شخص پاسخ ما را ندهد و یا پاسخی بدهد که مناسب تحقیق ما نباشد. در حال حاضر این مسائل مرتفع شده است و نوجوان امروزی دیگر دغدغه چنین مسائلی را ندارند.
رشته تحصیلیتان هم در زمینه موسیقی بود؟
من تحصیلات دانشگاهیام در زمینه فنی مهندسی است و در یک دانشگاه فنی مهندسی تحصیل کردهام ولی از همان موقع به فضای هنر و کارهای فرهنگی علاقه بسیار زیادی داشتم. زمانی که برای ادامه تحصیل در دانشگاه مشغول شدم، از همان روزهای اول بهصورت داوطلبانه به کانون موسیقی دانشگاه پیوستم. در دانشگاه ما کانونهای مختلفی نظیر کانون موسیقی، سینما، شعر و ادب و کتاب وجود داشت.
برای تحصیلات دانشگاهی چرا رشته فنی مهندسی را انتخاب کردید و چرا به سمت رشته موسیقی نرفتید؟
زمانی که میخواستیم رشته تحصیلی انتخاب کنیم، شرایط زمانه ما بهگونهای بود که اغلب همنسلهای ما یا دکتر شدند یا مهندس و من نیز به ریاضیات و فیزیک علاقه داشتم. با وجود این که موسیقی همدم لحظههایم بود و معلمانم نیز از علاقه من نسبت به موسیقی باخبر بودند ولی هیچکدام پیشنهادی مبنی بر خواندن رشته موسیقی در دانشگاه را به ما ندادند. در واقع آن موقع هیچکس به من توصیه نکرد که بروم رشته موسیقی بخوانم. یقیناً حضور در فضای آکادمیک موسیقی فرصتهای زیادی را برای شما به وجود میآورد. اساساً حشرونشر داشتن با آدمهای اهل فن این رشته میتواند این فرصت را به شما بدهد که تجربیات جدید و متفاوتی را رقم بزنید و در مسیری که برای آن سرفصل تعریف شده است اثربخش باشید.
آیا در بخش موسیقی کار پژوهشی هم انجام دادهاید؟
با وجود این که روحیه جستوجوگری هم داشتم ولی مجالی برای پژوهش در حوزه موسیقی پیدا نکردم که بخواهم در این حوزه متمرکز شوم و چند سالی وقت بگذارم. در حوزه تئوری و مبانی نظری موسیقی هم آنچه من بهعنوان یک خواننده آواز سنتی به لحاظ اجرایی و عملی با آن مواجه بودم، میتوانست تا چند سالی نیازهای من را برای شروع کار و ادامه مسیر مرتفع کند، یعنی احتیاجی نبود که بخواهم اضافهتر از آنچه در کلاس ساز یاد گرفتهام را در دانشگاه مطالعه کنم. البته دوست داشتم که بتوانم در فضای دانشگاه با دوستان موزیسین در ارتباط کاری باشم و خوشبختانه توانستم بیرون از دانشگاه و در مجامع دیگر دوستان موزیسین خوبی را پیدا کنم و با آنها کار کنم. شاید کارهای پرتعدادی انجام نداده باشیم ولی برای هر کدام از آن کارها مدت زمانی را با دوستان و همکارانم فکر میکردیم و با تمام وجود به آن کارها میپرداختیم. من فکر میکنم کارنامه من بهعنوان یک خواننده آواز سنتی که از دانشگاه فنی مهندسی آمده، تا به امروز کارنامه قابل قبولی بوده است.
به نظر شما تحصیلات آکادمیک در رشته موسیقی چقدر میتواند اثربخش باشد؟ آیا عدم تحصیل شما در رشته موسیقی توانسته است که خللی در کارتان به وجود بیاورد؟
خیر، بیشتر فعالیت منوط به اجرا و ارائه بهتر و مؤثرتر آوازم بوده است اما جایی میبینید که احتیاج دارید تا به یک سری منابع و چیزهایی که از گذشته ضبط شده است رجوع کنید، چون این منابع به شما و ایدههایتان کمک میکند. پرداختن به امر پژوهشی حضور آکادمیک هم میخواهد. ممکن است ایدههای شما خاص باشد ولی پختگی لازم را نداشته باشد و به همین خاطر باید در قالبی قرار بگیرد که قابلیت اجرایی و ارائه داشته باشد. شاید در سالهای اخیر ایدههایی به ذهن من رسیده باشد که به خاطر نبود فرصت کافی و ارتباط نزدیک با مباحث نظری از پرداختن به آنها و یا کنکاش بیشتر راجع به آنها منصرف شده باشم. با این حال شما وقتی ابزار لازم را در اختیار دارید و هر روز با بهترین استادان در حوزه نظری موسیقی در فضای دانشگاه روبهرو هستید، طبیعتاً کمک میکند که ایدههای شما صیقل بخورد و در مسیری قرار بگیرد تا یک روزی خودش را در جایی نشان بدهد. فکر میکنم اگر یک هنرمند موسیقی ایرانی به این منابع آکادمیک دسترسی داشته باشد، میتواند مؤثر باشد، منتها بهشرط این که به امر پژوهش علاقه داشته باشد.
اگر بخواهید فعالیتهای آوازی و موسیقیایی دههای که خودتان در آن درگیر بودید را با دهه فعلی مقایسه کنید، فکر میکنید کدام دهه موفقتر بوده است؟
طبیعتاً در حال حاضر چیزهای زیادی تغییر کرده است. مثلاً الآن دوستانی که میخواهند فعالیتشان را در زمینه موسیقی آغاز کنند، چشماندازشان به یک دهه هم نمیرسد. در واقع این بازههای زمانی نهتنها در موسیقی بلکه در تمام حوزهها کمی کوتاه شده است. ظاهراً دوستان علاقه بسیار زیادی دارند که بازدهی کارشان را در یک زمان کوتاه ببینند، در حالی که در گذشته اینطور نبود و شما ممکن بود 10 سال از فعالیتتان بگذرد ولی به برداشت فکر نکنید. امروزه افراد برای همه چیز "بیزینس پلن" دارند. در حال حاضر شرایط به شکلی تغییر کرده که اقتصاد تعیینکننده شده و زندگیها بهشدت شلوغ شده است. دیگر فرصت کافی برای پرداختن به یک موضوع ذوقی وجود ندارد. هر چیزی یک نقطه صفر شروع و یک نقطه پایان دارد ولی دوستان نسل جدید از همان ابتدا میخواهند که نقطه پایان را ببینند. البته این نگاه، نگاه بدی نیست ولی نباید اجازه بدهیم که این نگاه چیزی را از ما بگیرد. متأسفانه در این نسل اکثر کسانی که کارشان را شروع میکنند به مسئله شوق توجهی ندارند. شما زمانی که میخواهید یک بسته فرهنگی را مطالعه کنید یا یک ساز را یاد بگیرید، باید آن کار را از سَر صبر و راحتِ دل شروع کنید. اینکه بخواهیم برای کارهای هنری مرز تعیین کنیم و بگوییم تا فلان روز باید فلان کار را انجام بدهم، مانع ارتباط درست با اصل هنر میشود. شما ببینید یک سازوآواز را همگان در رادیو و تلویزیون میشنوند ولی شما اگر با هر کدام از دوستانی که آن موسیقی را گوش کردهاند صحبت کنید، میبینید که هر کسی درک و دریافت خودش را دارد. اینطور نیست که 10 نفر آدم مختلف یک درک و دریافت مشخص از آن اثر داشته باشند. اغلب افراد برداشتهای خودشان را دارند که با دیگری تفاوت دارد. متأسفانه امروز فرصتهای لازم برای اینکه افراد به روح خودشان زمان بدهند تا با آن اثر هنری که گوش میکنند یا میبینند و میخوانند ارتباط عمیق بگیرند وجود ندارد. البته نمیگویم وضعیت اجتماعی ما مناسب نیست و امکان این کار فراهم نیست.
فکر میکنید اساسیترین مشکلی که در این زمینه وجود دارد چیست؟ چرا دیگر کمتر کسی حاضر میشود از سَر صبر و راحتِ دل کارش را شروع کند؟
فکر میکنم این شرایط آشوب در خود ما وجود دارد. شلوغیها و بینظمیهای بیرونی یک آشوب در ما به وجود میآورد و باعث میشود که ما زندگی را با شوق تجربه نکنیم. نسل جدید جدای از چیزهایی که از دست میدهد، یک سری امکانات و ابراز دارد که اشاره شد. افراد نسل جدید میتوانند در کمترین زمان ممکن در مورد موضوعی پژوهش کنند، در حالی که ما ماهها تحقیق میکردیم و در آخر از خیر آن میگذشتیم چون میگفتیم کسی وجود ندارد که بتواند به ما اطلاعات درست بدهد. امروزه افراد میتوانند راستیآزمایی یک مطلبی را حتی بهصورت اینترنتی هم بررسی کنند. البته از این موضوع غافل نشویم که فضای هنر فضای دل دادن به آن کاری است که دارید انجام میدهید، بنابراین نباید در آن عجله کنید. زمانی که در کار شما عجله وجود داشته باشد، کمکم عیار کارتان پایین میآید. حتی ممکن است کارتان به جایی برسد که ببینید هنر در آن وجود ندارد.
بهعنوان کسی که در فضای موسیقی مشغول به کار هستید، وضعیت حال حاضر موسیقی را چطور میبینید؟
من در این باب صاحبنظر نیستم ولی بهعنوان کمترین شاگردان هنر اعتقاد دارم که موسیقی بارها و بارها نشان داده است که شنونده دارد و در سالهای اخیر این موضوع بیشتر مورد توجه بوده است. برای خود من هم کاملاً مشهود است که میبینم تعداد کسانی که به سالنهای کنسرت و فروش آثار صوتی و تصویری موسیقی مراجعه میکنند، به طرز عجیبی افزایش پیدا کرده است. واقعاً به قطع یقین میتوان گفت موسیقی یکی از کالاهای اصلی است که دارد در بین خانوادهها استفاده میشود. برخی از مخاطبان موسیقی را از رسانهها میشنوند و برخی دیگر خودشان به فروشگاهها و سالنهای کنسرت مراجعه میکنند و موسیقی مورد نظرشان را تهیه میکنند. متأسفانه برخی به خاطر فشارها و شرایط بد اقتصادی به سمت استفاده غیرقانونی از آثار هنرمندان روی آوردهاند. متأسفانه هیچ کسی هم در این زمینه اقدام مؤثری انجام نمیدهد. گفتن یک سری حرفها مثل قانون کپیرایت و حق مؤلف خیلی زیباست ولی اینکه عملیاتی شود مهم است. این مسائل با سخنپراکنی به جایی نمیرسد و مسائل قابل حل نخواهند بود، واقعاً باید یک عزم جدی به وجود بیاید. هنرمندان، سرمایههای کشورمان هستند. ما باید از حقوق آثار هنرمندان دفاع کنیم چون این موضوع به نفع آحاد ملت است. در حال حاضر از آشوبی که در بحث دانلود آثار هنری به وجود آمده، میتوان فهمید که این موضوع یک فرهنگ غلطی را با خودش در حوزه پخش موسیقی آورده است. در حال حاضر بسیاری از کسانی که بهصورت فنی و جدی دارند در بخش مارکتینگ موسیقی کار میکنند، سیاستهای کاریشان را بر اساس این نقصهای فرهنگی طراحی میکنند. وقتی عزیزی بهصورت خیلی جدی دارد در حوزه پخش کار میکند و بیقانونیهای حوزه پخش را میبیند، طبیعتاً با رصد کردن بازار بلافاصله متوجه میشود که درگاههای اصلی دیده شدن و پخش موزیکش کجاست و دیگر برایش اهمیتی ندارد که آن درگاه قانونی است یا خیر؟ متأسفانه تا به امروز هیچ عزمی برای درست کردن این ماجرا وجود نداشته است. میخواهم بگویم اگر این مسئله حل شود اساساً موسیقی یک روال مدون و درستتری به خودش میگیرد.
مشکل عمده موسیقی را در چه بخشی میدانید؟
فکر میکنم مهمترین مشکل موسیقی در ایران نبود کپیرایت است. اگر این مشکل را حل شود، واقعاً خدمت بزرگی به هنر، هنرمندان و هنردوستان شده است. موسیقی روزبهروز دارد به خاطر این ماجرا صدمه میبیند. متأسفانه مسئولین هم توجه چندانی به آن نمیکنند. گاهی میبینیم صحبتهایی در ارتباط با مشکلات موسیقی کشور مطرح میشود که بسیار پراکنده است. فکر میکنم در واقع هیچ تصویر روشنی از آینده کاری یک ناشر و کسی که دارد کار موسیقی انجام میدهد وجود ندارد، مگر با تکیه بر تجربه سالیان، تکنیکهای امروزه تجاریسازی و تجربه هنری طولانی. تمام این چیزهایی که گفتم، احتیاج به صبر و مشقت زیاد دارند. در کشورهایی نظیر تاجیکستان، افغانستان و ترکیه اگر یک فردی کار موزیک انجام بدهد و پس از آن چند سال هم کار نکند، هنوز حقوق آن کار را دریافت میکند. ما دوستان آهنگسازی را دیدهایم که مثلاً 30 سال پیش یک اثری را برای یک برنامه رادیویی اروپایی ساختهاند و هنوز هم دارند حقوقشان را از آن رادیو دریافت میکنند. تمام اینها مسائلی است که باید با یک عزم جدی حل شود. اگر این اراده برای تغییر وضعیت وجود داشته باشد، قطع یقین شرایط موسیقی کشور خیلی تغییر خواهد کرد. ما نباید اینطور نگاه کنیم چون مشکل جای دیگر است. فکر میکنم عزمی باید باشد که برای حقوق هنری آثار یک فکر اساسی کنند.
برنامه آینده کاریتان به لحاظ برگزاری کنسرت و تولید آلبوم به چه صورت است؟
من از سال 83 که اولین کارم منتشر شد تا اکنون حدود 7-8 آلبوم خواندهام که اغلب آنها منتشر شدهاند و یک یا دو آلبوم در دست انتشار است. اکثر کارها تجربه شخصی من در خدمت آهنگساز بوده است. من و آهنگساز با هم زمانی را صرف یک اثر میکردیم و کار را کاملاً مبتنی بر احوال شخصی خود تولید میکردیم. علاوه بر این کارها، سال گذشته آلبومی را با آهنگسازی استاد محمدجواد ضرابیان ضبط کردم. این افتخار را داشتم که با استاد ضرابیان همکاری کنم. سعی کردم تمام آنچه در این سالها با خودم همراه داشتم را در این اثر اجرا کنم. واقعاً اتفاق ویژهای بود چون گروه سماع به سرپرستی آقای ضرابیان پس از سالها که در ایران کنسرت نگذاشته بودند، بالأخره آمدند آلبومی را ضبط کردند. در مورد شخص استاد محمدجواد ضرابیان از جهت کار آهنگسازی و هم از منظر نگاهشان به موسیقی ایرانی بسیار میتوان گفت.
همه اینها من را بهعنوان جوانی که چند سالی است در فضای خوانندگی و آواز تجربه دارم بسیار امیدوار میکند که دوستان هنرمند و موزیسینم و دوستان هنردوستی که موسیقی ایرانی را دنبال میکنند، این اثر را بپذیرند. امیدوارم آلبوم را دوست داشته باشند چون اثر زیبایی شده است. اشعار خیلی خوبی دارد و از همه مهمتر ملودیها و تنظیمهای آن که در قالب ارکستر سنتی شکل گرفته است. یعنی ابزاری که ما برای ارائه این موسیقی داریم، ارکستر سازهای ایرانی است. علیرغم این که شاید خیلیها تصور کنند با موسیقی سنتی نمیشود حرف امروز را زد و یا امروزی حرف زد، واقعاً فضایی که در موسیقی این اثر موج میزند بسیار فراتر از این است که بخواهیم به این فکر کنیم که آیا این بیان موسیقایی را با تار و کمانچه میشود ارائه کرد و یا حتماً باید آن را با یک ارکستر پر از ویولن به مخاطب ارائه داد. به جد معتقدم که وقتی یک آهنگساز موسیقی ایرانی بیان هنری داشته باشد، در ویترینی که پر از موسیقیهای پاپ، تلفیقی و... است، باز هم میتواند حرفش را بزند اما اگر آن بیان را نداشته باشد، با یک ارکستر سمفونیک 100 نفره یک نمایش را برگزار میکند که مضحکه عام و خاص خواهد شد، چون بیان هنری در آن نیست.
ما بزرگانی را در موسیقی ایران داشتهایم که با یک تکنوازی نبض دل علاقهمندان موسیقی را به دست گرفتهاند، به طوری که شما احساس میکنید اجرای آنها یک جلسه سخنرانی است. یا احساس میکنید شاعری نشسته است و دارد یک کلام بسیار پرمغزی را بیان میکند، آن هم فقط با یک ساز. خوشبختانه آلبومی که کار کردهایم با وجود این که سازهایش کاملاً سازهای موسیقی ایرانی است این ویژگی را دارد. من در چندین سالی که دارم در فضای موسیقی کشور تنفس میکنم و با اساتید مختلف کار میکنم، کمتر ارکستر سنتی را دیدهام که این ویژگی را داشته باشد و توانسته باشد بهواسطه ارکستر سازهای ایرانی یک حرف امروزی را بیان کنند، مگر اینکه خوانشی از فرمهای قدیم بوده باشد و یا ارائهای امروزی از گذشته. خوشبختانه در کاری که با آقای ضرابیان انجام دادهایم این اتفاق افتاده است و این به توانایی و تجربه آقای ضرابیان برمیگردد.
به فکر برگزاری کنسرتهای این آلبوم هم هستید؟
انشاءالله اگر توفیقی باشد و سازوکارش هم مهیا شود، بعد از انتشار آلبوم، در وقت مناسب به برگزاری کنسرت این اثر هم فکر خواهیم کرد.
این وقت مناسب چه زمانی خواهد بود؟
فکر میکنم پاییز یا زمستان امسال اتفاق بیافتد.
در مورد کنسرتی که برای حمایت از سیلزدگان کشور برگزار کردید صحبت کنید. چه شد که تصمیم گرفتید چنین اقدامی انجام بدهید؟
برنامهای را دوستان عزیزم پیشنهاد کردند که به هر حال این اتفاق یک مقدار توأم با تأخیر شد و ما خیلی دیر به این فکر رسیدیم که میتوانیم همه عایدی این برنامه را به هممیهنان عزیزمان که در گوشه و کنار کشور درگیر سیل شدهاند اختصاص بدهیم. زمان خیلی کمی داشتیم ولی واقعاً دوستان ما همت بالایی داشتند. ما فقط دو روز قبل از کنسرت اعلام کردیم که قرار است این کنسرت به سیلزدگان کمک کند، اما برای ما خیلی جالب بود که ظرف دو روز توانستیم عزیزان را دعوت کنیم و در سالن ببینیم. برخی از دوستان با خرید بلیت کنسرت به عزیزان سیلزده کمک کردند و برخی دیگر هم حضوراً در محل کنسرت این کار خیر را انجام دادند. کنسرت ما کنسرت باشکوهی شد و فضای سالن هم فضای بسیار صمیمی و گرمی بود.
در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
سه سال پیش صحبتی با رادیو ایران داشتم که در ایام نوروز پخش شد. آن موقع بهعنوان یک آرزو برای سال جدید گفتم که من آرزو میکنم امسال همه ما که داریم در فضای موسیقی ایرانی فعالیت میکنیم، یک مقدار به هم نزدیکتر باشیم و از همدیگر حمایت کنیم و دوستیها یک مقدار بیشتر باشد. واقعاً هیچ کسی نمیتواند جای دیگری را بگیرد و هر کدام از عزیزان آهنگساز و نوازنده و خواننده که من میشناسم و صمیمانه دوستشان دارم، جایگاه خودشان را در عرصه موسیقی دارند و خواهند داشت. الآن هم چون هنوز هم از نوروز دور نشدهایم، آرزو میکنم که همه همکاران عزیزم به خاطر هنر موسیقی و به خاطر مردمی که این هنر را دوست دارند، همدیگر را دوست داشته باشند و از هم حمایت کنند.