سرویس موسیقی هنرآنلاین: ارکستر سازهای ملی، متشکل از سازهای ایرانی با نظارت فرهاد فخرالدینی، رهبری علیاکبر قربانی و خوانندگی وحید تاج به همت معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موسسه توسعه هنرهای معاصر و با همکاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آستانه قزاقستان از 13 تیر در دو شب کنسرت متفاوتی را روی صحنه بردند.
این ارکستر با اجرای مجموعهای از کارهای قبلی ارکستر سازهای ملی و به دعوت آکادمی فیلارمونیای آستانه رو صحنه رفت و با استقبال عموم مردم و هنرمندان این کشور واقع شد.
این برنامه در پی سفر وزیر فرهنگ و ورزش قزاقستان در تابستان سال گذشته و امضای مبادلات همکاری فرهنگی و هنری بین ایران و قزاقستان و همچنین، سفر رهبران ارکستر دو کشور برای بررسی زمینههای همکاری، از ارکستر سازهای ملی برای اجرا در شهر آستانه و در قالب فستیوال "سرپر" دعوت شد.
در این مراسم هفت ارکستر از آکادمی فیلارمونی آستانه و همچنین ارکسترهای ملی از چندین کشور از جمله کره، داغستان، مقدونیه و قرقیزستان برای اجرای برنامه دعوت شده بودند.
علی اکبر قربانی سرپرست ارکستر، وحید تاج خواننده، آزاده امیری نوازنده تار، حمید قنبری نوازنده تنبک و بهزاد رواقی نوازنده تار مهمان هنرآنلاین شدند و درباره اجرای خود در قزاقستان صحبت کردند.
آقای قربانی، نحوه ورود شما به این پروژه به چه شکل بود؟
علیاکبر قربانی: این پروژه به استاد فرهاد فخرالدینی پیشنهاد شد. دوستان قزاقستانی آشنایی و ارتباط خوبی با استاد فخرالدینی داشتند و از ایشان خواسته بودند که این ارتباط و همکاری پیش بیاید. چند ماه پیش از قزاقستان برای اجرا به ایران آمده بودند و حالا میخواستند یک ارکستر هم از ایران به آستانه برود و برنامه اجرا کند. آقای فخرالدینی هم این را به من پیشنهاد دادند و گفتند آماده کردن رپرتوار و رهبری ارکستر بر عهده من باشد و خودشان هم نظارت کنند.
شما در فستیوال قزاقستان برخی آثار ماندگار موسیقی ایرانی را به شکل ارکسترال با سازهای ایرانی اجرا کردید. چه چالشهایی برای تنظیم آثار بر اساس سازهای ایرانی داشتید؟
علیاکبر قربانی: شکل کاری که قرار بود ما در آستانه ارائه بدهیم، با آن چیزی که سالها در ایران اجرا کرده بودیم، متفاوت بود. دوستان قزاقستانی سازهای کلاسیک نمیخواستند و میگفتند ما دوست داریم موسیقی ایرانی را با همان سازهای ایرانی بشنویم که این کار ما را سخت میکرد. مشکلی که ما داشتیم مشکل رپرتوار بود. ما برای ترکیب سازهای زهی و چوبی و همان ترکیبی که در ارکستر ملی استفاده میشود، سالهاست که قطعه نوشتهایم و رپرتوار داریم ولی برای سازهای ایرانی رپرتوار خاصی نداشتیم. در نتیجه من سعی کردم قطعاتی که قبلًا برای ترکیبهای دیگر موسیقی داشتیم را به شکل متفاوتی برای سازهای ایرانی تنظیم کنم. به استاد فخرالدینی پیشنهاد دادم که ما یک ساز پیانو هم به گروه اضافه کنیم هارمونی قطعات را تقویت کند و استاد هم پذیرفتند. با توجه به اینکه تجربه اول ما در این زمینه بود، ولی خوشبختانه نتیجۀ کار رضایتبخش بود و ارکستر صدادهی خوبی داشت.
بازخوردهای مخاطبان چطور بود؟
آزاده امیری: از آن جایی که این ارکستر یک ارکستر ویژه است، طبیعتاً برای آدمهایی که از یک فرهنگ دیگر هستند جلب توجه میکند. شاید همچین ارکستری با یک همچین آنسامبلی که موسیقی ملی یک کشور را اجرا میکند، در تمام کشورهای همسایه وجود دارد ولی این برای ما یک تجربه تازه بود. البته خود آقایان قربانی و فخرالدینی و آهنگسازهای دیگر سالهاست که برای ارکستر ملی نوشتهاند ولی این تجربه یک تجربه متفاوتتر بود که به نظرم نه تنها از چشم ایرانیها مخفی نمیماند بلکه در نظر دیگران هم دیده میشود. اصولاً موسیقیهایی که هارمونیزه شده است برای همه جذاب خواهد بود. من روز اولی که به این پروژه دعوت شدم و فهمیدم همچین نگرشی در این پروژه وجود دارد، حس کردم که این کار جسارت خاصی میطلبد. ما سالهاست که قطعهای مثل قطعه "موج" را در ارکستر ملی شنیده و اجرا کردهایم. این قطعه برای ارکستر سمفونیک نوشته شده و اجرا کردنش توسط یک آنسامبل ایرانی که مسلماً وسعت و تنوع سازهای زهی و بادی را ندارد، خیلی محدودیتها را ایجاد میکند. بنابراین باید جسارت و آگاهی زیادی داشته باشیم که آن موسیقی را طوری برای سازهای ایرانی تنظیم کنیم که برای مخاطب همچنان شنیدنی و جذاب باشد. به نظرم آقای قربانی در این زمینه توانمند عمل کردند. من از ساوندچک به موزیسینهای کشورهای دیگر که بیننده اجرای ما بودند، نگاه میکردم و عکسالعملشان را میدیدم. خیلی مشتاق و متمرکز بودند که موسیقی ما را بشنوند. به هر حال موسیقی متفاوتی که ما ارائه دادیم، چه در گوش مخاطبان ایرانی و چه در گوش مخاطبان غیر ایرانی یک اتفاقی را ایجاد میکرد و این باعث میشد که مخاطبان برای اجرای ما شوق داشته باشند.
حمید قنبری: اجرای ما در فضای باز بود. خیلی نگران بودیم صدا بودیم ولی خوشبختانه همه راضی بودند. شاید خود ما صدا را خوب نمیشنیدیم ولی بازتاب آن برای تماشاگران خیلی خوب بود.
چه آثاری را در فستیوال قزاقستان اجرا کردید؟
علیاکبر قربانی: برنامه ما شامل قطعات بیکلام و باکلام بود. در بخش موسیقی بیکلام، یک قطعه از من با نام "شورآفرین"، سه قسمت از سوئیت ابن سینا استاد فرهاد فخرالدینی و سه اثر "کوهستانی، در قفس و تمرین دشتی" از استاد ابوالحسن صبا اجرا شد. من در مدت زمان کمی این آثار را تنظیم کردم. قطعات با کلاممان هم قطعات "موج" اثر استاد فخرالدینی، "بهار دلکش" اثر درویش خان و "بهار من" اثر استاد علی تجویدی بودند. البته ما قطعات بیشتری را آماده کرده بودیم ولی زمان برنامه طوری بود که بیشتر از این امکان اجرا وجود نداشت.
رهبری ارکستر فقط برعهده شما بود؟
علیاکبر قربانی: بله. دوستان قزاقستانی خیلی مشتاق بودند که آقای فخرالدینی هم روی صحنه بیایند و بخشی از برنامه را رهبری، کنند ولی ایشان در نهایت این وظیفه را فقط به من محول کردند.
چه احساسی داشتید که این وظیفه را بر عهده شما گذاشتند؟
علیاکبر قربانی: باعث افتخارم است که یک موزیسین بزرگی مثل آقای فخرالدینی به من اعتماد کردند و این وظیفه سنگین را برعهده من گذاشتند. من سالها شاگرد ایشان بودم و حالها برایم خوشحالکننده است که آنچه در طی سالها از ایشان یاد گرفتهام را در برابر خود ایشان ارائه میدهم. البته اینکه آقای فخرالدینی این کار را به من محول کردند، وظیفه من را سنگینتر میکرد که خوشبختانه ایشان هم نظر مثبتی در مورد اجرای ما داشتند.
آقای تاج، تجربه اجرا در قزاقستان برای شما چطور بود؟
وحید تاج: همانطور که آقای قربانی گفتند، اجرای ما در یک فضای باز برگزار شد که این انرژی و نشاط خوبی را به ما میداد. پشت سر ما یک رودخانه زیبا و هوا هم خیلی خوب بود. خوشبختانه برای سازها هم مشکلی پیش نیامد. آثاری که ما اجرا کردیم قبلاً برای سازهای سمفونیک نوشته شده بود و انتقالش به سازهای ایرانی مستلزم این بود که تغییراتی انجام شود که آقای قربانی زحمت این کار را کشیدند. فکر میکنم نتیجه کار و آن صدایی که ما از ارکستر شنیدیم، خوب و قابل قبول بود. یکی از دلایل موفقیت ارکستر این بود که همه بچهها با هم همدل بودند. ما فقط ۴ جلسه با هم تمرین کرده بودیم که زمان خیلی کمی است. حتی ارکسترهای ملی و سمفونیک هم برای کنسرتی با این ابعاد بیش از ۴ جلسه تمرین میکنند که ما فرصت این کار را نداشتیم ولی چون نوازندههای گروه از بهترینهای کشور هستند، موفق شدیم قطعات را برای اجرا آماده کنیم که این حاصل اعتماد آقای فخرالدینی به کل گروه بود. من خودم سابقه همکاری با این دوستان را داشتم و فکر میکنم رفاقت و دوستیای که بین تک تک دوستان وجود داشت، باعث شد که موسیقیمان خوب صدا بدهد. خوشبختانه در قزافستان هم شرایط خوبی برایمان فراهم شد. مثلا صدابردار کنسرت اگرچه موسیقی ما را نمیشناخت ولی در کمترین زمان ممکن آمد و صدابرداری کرد. در مجموع به زعم من کنسرت موفقی بود.
تماشاگرانی که زبان فارسی را نمیدانستند چه برخوردی با اجرای شما داشتند؟
وحید تاج: همانطور که ما زبان قرقیزها، قزاقها، روسها و چینیها را نمیدانستیم ولی از موسیقیشان لذت بردیم، طبیعتاً در مورد آنها هم همین اتفاق افتاد. موسیقی خودش یک زبان مشترک است که باعث میشود آدمها با زبانها و فرهنگهای مختلف از شنیدنش لذت ببرند. پس آن شعری که خواننده میخوانند خیلی نمیتواند ملاک باشد. موسیقی، بیان احساسات است و احساسات بر شنونده تاثیر میگذارد.
آقای قربانی، چرا در فستیوال قزاقستان نخواستید یک قطعه ملی اجرا کنید؟
علیاکبر قربانی: ما به انتخاب خودمان از اجرای قطعات ملی صرفنظر کردیم چون فکر کردیم اجرای قطعات ملی در کنسرتهای داخلیمان بیشتر معنا پیدا میکند. در قزاقستان همینکه ما موسیقی کشور و فرهنگ خودمان را اجرا کردیم یک حس ملی ایجاد میکرد. بنابراین لزومی بر اجرای قطعهای با روح حماسی و ملی ندیدیم.
اعضای ارکسترتان را فقط نوازندگان ایرانی تشکیل میدادند یا از حضور نوازندگان قزاق هم بهره بردید؟
علیاکبر قربانی: فقط از اعضای خودمان استفاده کردیم، هرچند که آنها مایل هستند این اتفاق بیفتد و حتی به ما پیشنهاد کردند که در برنامههای بعدی به طور مشترک از نوازندگان ایرانی و قزاقستانی استفاده کنیم.
شما اجرای موسیقی کشورهای دیگر را هم در فستیوال قزاقستان تماشا کردید؟
علیاکبر قربانی: بله. ما اولین برنامه را اجرا کردیم و بعد از اجرای خودمان به تماشای اجراهای دیگر نشستیم که همگی فوقالعاده بودند. هر کشوری لحن و موسیقی خاص خودش را داشت. تنوع خاصی در اجراها وجود داشت. تفاوتی که بین ما و آنها وجود داشت این بود که تعداد اعضای ارکستر ما ۱۵ نفر بود ولی آنها ارکسترهایی داشتند که اعضایشان به ۸۰ یا ۹۰ نفر هم میرسید. بخش مهمی از این تفاوت به خاطر سرمایهگذاری است. اداره کردن یک ارکستر ۹۰ نفره مستلزم صرف هزینه زیادی است. البته کم بودن تعداد اعضای ارکستر بر روی کار ما تاثیر منفی نگذاشت. ما فیدبکهای خیلی خوبی گرفتیم و حتی رهبران ارکسترهای دیگر به ما میگفتند که شما علیرغم اینکه تعداد اعضایتان کم بود ولی موسیقی خیلی عالی و تأثیرگذاری اجرا کردید.
ارکسترهای ما همیشه سعی میکنند با کمترین امکانات، بیشترین بازدهی را داشته باشند. نوازندگان ارکسترهای سمفونیک و ملی هم همیشه با مشکلاتی مثل سازهای قدیمی یا دستمزدهای کم دست و پنجه نرم میکنند. به نظرتان این مشکلات چقدر روی کار نوازندگان تأثیرگذار است؟
آزاده امیری: هر کدام از ما یک تجربه بیست و اندی ساله در عرصه موسیقی داریم و سالها خواسته یا ناخواسته یک چیزهایی را در زمینه موسیقی یاد گرفتهایم و تجربیات مختلفی را در این زمینه رقم زدهایم. تجربه به ما ثابت کرده که ارکسترها نیاز به حمایت دولتی دارند و دولتها در سراسر دنیا از ارکسترها حمایت میکنند. اپرا یک هنر بسیار پر خرجی است که در تمام دنیا دارد از آن حمایت میشود ولی ما در ایران این حمایتها را خیلی کم میبینیم. موزیسینهای ما به یک خودکفایی رسیدهاند که این نمیدانم خوب است یا بد. ما خودمان بودجه میگذاریم و خودمان هزینه گروه و اجرا را میدهیم و کارهای تبلیغاتی را هم خودمان به عهده میگیریم. اغلب گروههایی که ما داریم و یا با آنها کار میکنیم گروههایی هستند که به صورت شخصی اداره میشوند و عملاً میبینیم که کارهایی که در این سالها به شکل خصوصی و فردی انجام شده، طولانیمدتتر بوده است. آموزشگاههای ما همه خصوصی هستند و دارند با بودجه شخصی آدمها اداره میشوند. واقعیت این است که کار موسیقی انجام دادن خیلی سخت است و این کار یک جورهایی ما را آهنین کرده است. ما خیلی گلایه و شکایت داریم ولی همه داریم کار خودمان را انجام میدهیم و هر کسی دارد به سمت مسیر و علاقه خودش پیش میرود. هیچ شکی نیست که سازهای نوازندگان ارکسترهای ملی و سمفونیک بسیار فرسوده شده و در این سالها سازی جایگزین آنها نشده است. ما حتی در هنرستانهای موسیقی هم تقاضا کردیم که سازهای نو بیاورند و جایگزین کنند ولی این کار را نکردند. با این حال نوازندگان خوب و توانایی از هنرستانهای موسیقی بیرون آمدند و وارد ارکسترهای موسیقی شدند. من فکر میکنم این به خاطر قدرت ما است که سعی کردهایم مشکلات را نادیده بگیریم و پیش برویم.
حمید قنبری: تعبیر من این است که از هویت ملی دارد به صورت شخصی دفاع میشود. موسیقی هویت ملی ما است که بچهها شخصاً و بدون هیچ حمایتی دارند از آن دفاع میکنند.
بهزاد رواقی: موسیقی یکی از مهمترین نشانههای فرهنگی است چون فرا مرزی است و زمان و زبان را در مینوردد. شما حتی شعر را هم نمیتوانید با موسیقی مقایسه کنید. موسیقی هیچ مرزی ندارد و ما توسط آن به بهترین شکل میتوانیم فرهنگ خودمان را توسعه بدهیم و به جهانیان نشان بدهیم. هنرمند دوست دارد همیشه کار کند و فرهنگ و هنر کشورش را توسعه بدهد اما وقتی از هنرمند حمایت نمیشود، یک عده که هنرمندان قابلتری هستند ولی توان اقتصادی کمتری دارند، کنار میروند و فید میشوند. اگر دولت از فرهنگ و هنر حمایت کند این اتفاق نمیافتد.
علیاکبر قربانی: به اعتقاد من یکی از مشکلات عمده موسیقی در کشور ما نبود رپرتوار است. ما خیلی دوست داریم به سمت موسیقی ارکسترال برویم ولی متأسفانه برای موسیقی ایرانی رپرتوار نداریم. اگر یک ارکستر کلاسیک بخواهد برنامهای را اجرا کند، دریایی از رپرتوار کلاسیک وجود دارد که آن ارکستر میتواند از بین آنها رپرتوارش را انتخاب کند و روی صحنه ببرد، ولی ارکستری که میخواهد موسیقی ایرانی اجرا کند، در رپرتوار محدودیتهای بسیاری دارد و نمیداند چه میخواهد بنوازد. ما در این زمینه سرمایهگذاری نکردهایم. باید به آهنگسازان ایرانی سفارش بدهیم تا آثار ایرانی بسازند. ممکن است این اتفاق در سطحهای مختلفی بیفتد ولی از دل همین کارها میتواند کارهای خوبی در بیاید تا ارکسترها معطل رپرتوار نباشند.
در کشور ما معمولاً به خوانندهها بیشتر اهمیت داده میشود و نوازندههای گروهها و ارکسترها خیلی کمتر در معرض توجه قرار میگیرند. به نظرتان چرا این اتفاق میافتد؟
وحید تاج: درد دلهای زیادی داریم. هر کدام از ما در بسیاری از فستیوالهای دنیا شرکت کردهایم ولی در ایران فقط یک فستیوال فجر را داریم که سر آن هم کلی جنگ و دعوا میشود. در 2-3 سال اخیر یک فستیوال دیگر با نام فستیوال موسیقی کلاسیک ایرانی هم راه انداختند که خیلی راحت پول صد تا هنرمند را خوردند. ما که موسیقی کار میکنیم انگار کارمان دزدی است. شما نگاهی به سیاستهای صدا و سیما در قبال نمایش ندادن سازهای موسیقی بیندازید... عجیب نیست؟ هیچ سازی را نشان نمیدهند. تا وقتی صدا و سیما چهره من را نشان میدهد ولی چهره و ساز نوازنده را نشان نمیدهد، طبیعی است که مردم خواننده را میبینند. جوان 30 ساله تار را توی دست من میبینید و میپرسد این گیتار است؟ این خیلی درد است. آن جوان تقصیری ندارد چون ما سازها را به مردم نشان ندادهایم. انگار کار ما غیر قانونی است. ما وقتی میخواهیم یک برنامهای اجرا کنیم باید هزار تا مجوز بگیریم. در تلویزیون هم که ساز را نشان نمیدهند. نمیدانم چه بگویم.
بهزاد رواقی: من 41 سالم است و 30 سال است که دارم موسیقی کار میکنم. وقتی یک نفر از من میپرسد شغلت چیست؟ تازه با اعتماد و فراغت خاطر به او میگویم نوازنده هستم. تا 6-7 سال پیش نمیتوانستم به این راحتی بگویم نوازنده هستم چون نوازندگی شغل محسوب نمیشد. هرچند که الآن هم خیلی شرایط جالب نیست و ما همچنان نمیدانیم جایگاهمان در این جامعه چیست. من فکر میکنم دردها را باید گفت تا ثبت و ضبط شود. ما در این مملکت تا میآییم پز بدهیم که ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک داریم، به یکباره میگویند ارکستر سمفونیک متلاشی شد یا میگویند فلان رهبر ارکستر قهر کرد و رفت. چرا این اتفاق میافتد؟ مگر میشود یک نفر بی دلیل قهر کند و برود؟ حتماً اهمیتی به کار او داده نمیشود که این اتفاق میافتد. ما بزرگترین رهبران ارکستر دنیا را با خواهش و التماس به ایران میآوریم و بعد از یکی دو روز آنها را با دلخوری و هزار جور داستانی که برایشان درست میکنیم به کشورشان میفرستیم. خیلی از دوستان من در ارکسترهای رسمی کشور بودند که من میدانم سه ماه به سه ماه دستمزدشان را نمیگرفتند. این درد است. تکلیف من نوازنده باید معلوم شود. همانطور که آقای تاج گفت، تا وقتی هیچ تصویری از نوازنده و سازش نشان داده نشود، از مردم نمیشود انتظار داشت نوازندهها و سازها را بشناسند. مردم اگر ویدئوی نوازندگیهای ما را در تلویزیون ببینند، حتماً به سازهای ایرانی علاقهمند میشوند ولی فعلاً به جای ساز، گلدان میبینند. من تار نواختهام نه گلدان! ما داریم موسیقی ایرانی که بخشی از هویت و ایرانیت این مملکت است را مینوازیم، اگر نمیتوانید آن را در تلویزیون نشان بدهید، لااقل در یک جای دیگر نشانش بدهید. ماحصل اینکه در سالیان دراز هیچ تصویری از سازها نشان داده نشده این است که الآن مردم فقط خوانندهها را میشناسند. البته یک واقعیتی هم وجود دارد که در تمام ملل، ویترین موسیقی باکلام، خواننده است.
وحید تاج: ما دل پری ازاین ماجرا داریم. حرفمان هم به جایی نمیرسد. متولیان فرهنگ در صدا و سیما میخواهند سر دنیا را کلاه بگذارند. در شبکه جام جم که برای خارجیها است ساز را نشان میدهند که بگویند نگاه کنید و ببینید که مملکت ما چقدر خوب است ولی در شبکههای داخلی ساز را نشان نمیدهند. ما حتی میخواهیم سر کل دنیا را کلاه بگذاریم.
بهزاد رواقی: ما خیلی وقتها میبینیم که مسئولان وزارت ارشاد و سایر نهادهای فرهنگی و غیر فرهنگی بر روی صندلیهای ویآیپی کنسرتها نشستهاند و دارند نوازندگی و خوانندگی ارکسترها را تماشا میکنند و خیلی هم لذت میبرند. خب اگر شما میتوانید به طور زنده ساز موسیقی را ببینید و لذت ببرید، چرا در تلویزیون پخشش نمیکنید؟ این تناقض را کجای دلمان بگذاریم؟ ممکن است صدای من به جایی نرسد ولی من فریادم را میزنم. آلبر کامو میگوید هنرمندی که با صدا و فریاد بلند زندگی نکند، هنرمند نیست. ما باید حرفمان را بزنیم. درست است که ساز میزنیم ولی خود این ساز زدن هم نوعی فریاد است. من وقتی دشتی مینوازم، این تلاطم درونم است که دارد انرژیاش را رها میکند و فریاد میزند. من فکر میکنم باید تکلیف ما نوازندهها مشخص شود. من خودم موسیقی پاپ را دوست دارم و گوش میدهم ولی باید یک توازنی بین موسیقی پاپ با موسیقی ایرانی ایجاد شود. در سینمای ایران یک فیلم ساخته میشود و گیتار را به راحتی نشان میدهند ولی سهتار را نشان نمیدهند. این خیلی عجیب است. موسیقی از دهه 50 تا کنون پا به پای ملت ایران حرکت کرده است. همه ما با موسیقیهای "چاووش" زندگی کردهایم. همه آن آثار با تار و سهتار لطفی و آواز شجریان ساخته شده است. آنها دست به دست هم دادند و یک آفرینشی اتفاق افتاد که آن موج و سیل را همراهی کرد. بعد هم میبینیم که موسیقی در دوران جنگ و دفاع مقدس چقدر به مردم امید و انگیزه داد. واقعاً حیف است که ما به همچین نعمتی بی توجه هستیم. من یادم است که 25 سال پیش برای افتتاحیه شبکه 3 یک برنامه ویژه گذاشتند که کل کنسرت "شورانگیز" را نشان دادند. حسین علیزاده تار مینواخت و شهرام ناظری آواز میخواند. من آن شب سجده شکر گذاشتم و فکر کردم آینده خوبی در انتظارمان است ولی بعد از آن دیگر هرگز چنین اتفاقی نیفتاد. ما در این سالها پسرفت کردهایم. بعضی وقتها فکر میکنم موسیقی اولویت صدم و هزارم مسئولین هم نیست و انگار فقط یک رسالتی بر دوش مسئولین ما است که یک گروهی را به یک کشوری بفرستند و بعد همه چیز تمام شود.
خانم امیری و آقای قربانی، شما در مورد اینکه در کشور ما خوانندهها بیشتر از نوازندهها دیده میشوند نظری ندارید؟
آزاده امیری: شما این را به عنوان یک نقیصه عنوان میکنید که شاید هم یک نقیصه باشد ولی از یک طرفی حُسن است. ما مملکت شعر و شاعری هستیم و هر جملهای که میگوییم در آن ضربالمثل و شعر وجود دارد. بزرگترین چیزی که میتوانیم در فرهنگ ایرانی به آن افتخار کنیم، شاعرانمان هستند. در هیچ کجای دنیا کسی به شعر مولانا نه نمیگوید. بنابراین اگر ما به خواننده و کلامی که او میخواند توجه داریم، این یک حسن است. شعر سالیان درازی است که در میان مردم ما جاری و ساری است و طبیعتاً مردم ما را جذب میکند. به همین خاطر توجه به خوانندهها و کلامش نشان میدهد که شاید شعر فارسی توانسته قدرتمند عمل کند.
علیاکبر قربانی: من با خانم امیری موافقم که ما مملکت شعر هستیم و بخش مهمی از فرهنگمان را شعر و شاعران تشکیل میدهند. این را هم قبول دارم که در تمام دنیا هم خواننده بیشتر از نوازندهها و دیگران دیده میشود ولی به نظرم این نباید به یک شکل نامتعارفی تعریف شود. در واقع با تمرکز روی خواننده نباید باعث نادیده گرفته شدن زحمات گروه شود. الآن در موسیقی پاپ این موضوع باب شده که تهیهکنندهها یک خوانندهای را که سواد موسیقی هم ندارد را به شهرت میرسانند. یک سال با او قرارداد میبندد، پول خوبی بهش میدهند و به خوبی هم ازش بهرهبرداری میکنند و بعد میروند سراغ یک خواننده دیگر. این باعث میشود که حواس همه به سمت خوانندهها جلب شود و زحمت سایر اعضاء دیده نشود. در ارکستر هر کسی ساز جداگانهای میزند اما اگر یک نفر اشتباه بزند، همه چیز بهم میریزد. یعنی تمام کسانی که به عنوان اجرا کننده، در کنسرت حضور دارند، اهمیت دارند. این خیلی جالب است که همه فقط منتظر خواننده باشند و کار دیگر هنرمندان نادیده گرفته شود.
بهزاد رواقی: من در مورد حضور بانوان بر روی صحنه هم این را بگویم که متأسفانه در برخی شهرها مثل تبریز، کاشان، اصفهان اجازه حضور بر روی صحنه را ندارند. این خیلی ناراحتکننده است. امیدوارم که بانوان در این شهرها هم بتوانند روی صحنه بروند. کار ما در این مملکت فرهنگی با قدمت چند هزار ساله به جایی رسیده که دستهبندی تخصصی را برای بانوان کنار گذاشتهایم. خود من به هر بانوی ایرانی که میبینم در فضای واقعی و مجازی ساز دستش گرفته و نوازندگی میکند، میگویم کارت حرف ندارد و باید ادامه بدهی. این یعنی ما در مورد هنر بانوان هنوز به مرحله تخصصی و تعیین سطح نرسیدهایم و میگوییم فقط بگذارید خانمها ساز بزنند و بخوانند. ما یک موسیقی نیمه کاملی را بدون خانمها درست کردهایم. وقتی خانمها در موسیقی نباشند یعنی نصف وجوه انسانی وجود ندارد چون نصف موسیقی آقایان هستند و نصف دیگر خانمها. البته الآن شرایط کمی بهتر شده است ولی کلاً کار ما به جایی رسیده که به حداقلها هم راضی هستیم. شما همین جشنواره قزاقستان را ببینید که فقط آقای قربانی و آقای فخرالدینی را در تلویزیون نشان دادند. ما را با یک هاله از دور نشان دادند. حتی وحید تاج را هم نشان ندادند. این مملکت یک گروهی را به رهبری آقای قربانی به عنوان نماینده فرهنگی به فستیوال قزاقستان فرستاده است، پس چرا تصاویر اعضای این ارکستر را نشان نمیدهید؟ یا اصلاً تصویری از این اتفاق پخش نکنید و یا همه را نشان بدهید.
وحید تاج: من چندی پیش به برنامه ساعت 25 دعوت شده بودم. آنجا یک میز خوشگل چیده بودند که یک بخشی از میز با برچسب کلاویههای پیانو تزئین شده بود. آمدند و گیر دادند که این باید برداشته شود چون شکل پیانو دارد! به خاطر همین مسائل است که ما فقط توانستهایم ارکسترهای سمفونیک و ملی را نگه داریم. تمام این بچهها از خدایشان است که این ارکستر سر پا باشد و حتی حاضرهستیم که از جیب خودمان هم برای آن هزینه کنیم. این در شرایطی است که تمام کشورهای دنیا هر کدام حداقل 10 ارکستر دارند.
حمید قنبری: خود کشور قزاقستان حدود 20 ارکستر دارد که در همین فستیوال 7 تا از ارکسترهایشان اجرا داشتند.
وحید تاج: مسئولین ما پایشان را برای دیدن فعالیتهای فرهنگی سایر کشورها از ایران بیرون نگذاشتهاند. تقصیری ندارند چون این چیزها را ندیدهاند. در نتیجه ما هم هر چه بگوییم آب در هاون کوبیدن است.
آقای قربانی، ارکستر شما چه برنامههایی برای آینده دارد؟
علیاکبر قربانی: این ارکستر به شکل قراردادی و سفارشی برای یک برنامه خاص (فستیوال قزاقستان) تشکیل شده است. موسسه توسعه هنرهای معاصر این برنامه را درخواست داد و این ارکستر تشکیل شد و ادامۀ آن بستگی به تصمیم مدیران دارد. مدیران اگر موافق تداوم این ارکستر باشند، میتوانند هنرمندان را استخدام کنند و در طول سال برای آن اجرا بگذارند. این چیزی است که ما خودمان هم از آن اطلاعی نداریم ولی همه اعضای ارکستر دوست دارند که ادامهدار باشد. همه اعلام آمادگی کردهاند که حداقل خودمان به صورت خصوصی کنسرتهایی را برگزار کنیم. با اینکه موسیقی ما همان موسیقی ایرانی است که همه شنیدهاند ولی نوع ارائه آن متفاوت بوده و برای شنونده کاملاً جالب است.
در پایان لطفاً بگویید که هر کدام به صورت انفرادی چه برنامههایی برای اجرا در آینده خواهید داشت؟
آزاده امیری: من 15 مرداد و 3 شهریورماه اجراهایی را با اعضای ثابت گروه خودم با نام "راستان" در فرهنگسرای نیاوران برگزار خواهم کرد. در یکی از اجراهایمان سهگاه و بیات ترک میزنیم و در اجرای دیگر چهارگاه و ماهور.
حمید قنبری: من مرداد ماه در یک فستیوال روی صحنه خواهم رفت.
وحید تاج: من با کیوان ساکت در روزهای 28 و 29 به ترتیب در شهرهای بوشهر و رشت کنسرت دارم. 5 مرداد هم در اصفهان روی صحنه خواهم رفت.
بهزاد رواقی: من مشغول ضبط آلبوم جدیدم هستم که یک آلبوم تکنوازی سهتار است. یک کلیپ تصویری دونوازی هم دارم که یک سورپرایز است. دونوازی از کارهای کلاسیک استاد صبا است. 3-2 تا از آثار خودم را هم دونوازی تار به شکلی نو تنظیم و تدوین جدید کردهام. برنامههای کنسرت هم دارم که اگر پابرجا بمانند روی صحنه میروم.