سرویس موسیقی هنرآنلاین: در این نشست پژوهشی منصوره ثابتزاده دکترای ادبیات فارسی و محقق رقصهای موسیقی نواحی و جهانگیر نصری اشرفی پژوهشگر سیر تحول و تطور ساختمان سازهای زهی زخمهای در موسیقی اقوام ایران را بررسی کردند و آرش قراگزلو گونه شانسی شیوهشناسی کارکردها و کاربردهای موسیقی شمال خراسان در بیان مفاهیم فرهنگی اجتماعی را مطرح کرد.
در صدد هستم فرهنگ نامه حرکات ایرانی را بنویسم
در ابتدای این نشست خبری منصوره ثابتزاده گفت: وقتی به سازها نگاه میکنیم متوجه میشویم به صورت طبیعی یا ساختگی تغییر پیدا کردهاند. بررسی این تغییرات مسئله مهمی در دنیاست. البته فراموش نکنیم که مسائل اجتماعی و سیاسی هم در این مسئله تاثیرگذار هستند. زمانی وظیفه پژوهشگران ثبت داشته بود که این موضوع همچنان هم ادامه دارد در حالی که باید به بررسی موضوع هم پرداخت. من در تمام تعطیلات عید در منطقه خوی و نقده در حوزه سازهای سرنا و دهل اقدامات مربوط به ثبت را انجام میدادم.
وی افزود: در صدد هستم فرهنگنامه حرکات ایرانی را بنویسم. تاکنون ٤٦٠ رقص را ثبت کردهام. روی ساز قوپوز نیز تحقیق کردم و متوجه شدم تغییراتی در شکل و صدادهی این ساز به وجود آمده است. بعد از کوچنشینی، زندگی شهرنشینی روی ساز قوپوز تاثیرگذار بوده است و زمانی که این ساز به شهر میرسد، از اندازه اولیه خود بزرگتر میشود و به مرور در تکنیکهای نوازندگی آن تاثیر میگذارد. حتی تعداد سیمهای آن نیز تغییر میکند.
او ادامه داد: عاشیق امراه تعداد پردههای قوپوز را از ١٤ به ١٧، عدالت نصیب آن را به ١٨ و عمران حیدری آن را به ٢١ پرده تغییر داده است. این موضوع نشان میدهد که سازنده و نوازندهها نیز موجب تغییر ساز و صدای آن شدند تا آن را با مخاطب معاصر همخوانی دهند. عاشیق عمران در ایران نقش مهمی در تغییر ساز قوپوز داشته است. اوایل انقلاب از او خواستم که ساز قوپوز را به من آموزش دهد و او یک ساز زنانه برای شروع تمرین درست کرد. برخلاف ایران در جمهوری آذربایجان عاشیق زن هم داریم.
ثابتزاده همچنین گفت: محبت، سنت و تجدد یکسری پارامترها دارد. ما نمیتوانیم سنت را به تجدد برگردانیم مثل شعر فارسی که هر شاعر بر اساس یک اسلوب شعر میگوید و در طول زمان نیز بر اساس سبک خودشان شعر گفتهاند. باید تغییرات در موسیقی قومی ما به شکل طبیعی پیش برود، اگر بر اساس شباهتهای اشتباه، یکسری تغییرات مصنوعی را تزریق کنیم فاجعه رخ میدهد و آن تغییر دارای خصوصیات آوانگارد نخواهد بود.
او تاکید کرد: باید سازها را نشان دهیم. اگر آنها را پنهان کنیم به ادبیات فارسی ضربه زدهایم. شعر معاصر ما خالی از واژگان موسیقی و نام سازها شده است زیرا جوانان ما ساز را در تلویزیون نمیبینند بنابراین تِمی برای خلق آن ندارند.
همیشه حذف و اضافههایی را در موسیقی اقوام داشتهایم
جهانگیر نصر اشرفی نیز گفت: شاهد تغییرات اساسی در موسیقی ایران همانند دیگر تغییرها بودهایم که این تغییرات بد هم نبوده است و بنا به الزامات شرایط اجتماعی رخ داده است. ساز یکی از عناصر سازنده موسیقی قومی است و مبنای موسیقی اقوام هم آواز است و ساز به عنوان مکمل در کنار آواز قرار میگرفته است، همیشه حذف و اضافههایی را در موسیقی اقوام داشتهایم و در طول ۶۰-۷۰ سال پیش با تغییراتی که در اقوام ما بوجود آمده تغییراتی در موسیقی آنها هم رخ داد.
وی افزود: وقتی سخن از خنیاگری میشود کلام حرف اول را میزند و ساز در رده بعد قرار میگیرد، از ۶۰ سال پیش تغییراتی در شکل سازها و پردهها صورت گرفته است، اینها الزام تغییر زندگی پر شتاب اقوام است که کشور ما از اقوام متعددی تشکیل شده است، امروز تمرکز بر روی موسیقی نیست و موسیقی با فرایند لحظهای همراه شده است، اصل بر این است که وقتی پردهای بر ساز اضافه میشود صدای ساز تغییر کند و ممکن است مخاطب آن را نپسندد.
بن مایه رپرتوار در موسیقی اقوام ایرانی آواز است
در ادامه نشست فریبرز رستمی هم گفت: بن مایه رپرتوار در موسیقی اقوام ایرانی آواز است اما بعضی سازها هستند که اجازه نمیدهند انسان آواز بخواند این سازها منشا کلامی دارند؛ در سازهایی مثل نی و کرنای گیلان این ویژگی دیده میشود، این سازها در دوره شاه طهماسب صفوی و شاهان امیر کیایی گیلان کاربرد داشتهاند و پس از این دوران با تغییرات صورت گرفته کرنانوازی در مراسم عزاداری امام حسین(ع) اجرا میشده است؛هنوز هم چاووشی خوانی همرا با کرنانوازی در شمال ایران رایج است.
وی افزود: بخش عمده کوچک بودن ساز به تکنیک ساز سازی و نیاز زمانه برمیگردد، تا ۱۴۰ سال پیش ساز شکل امروزی نبوده و بر روی ساز ها از دل، روده و نخ ابریشم استفاده میکردند. بازماندگاری سنت تغییر است و اگر تغییر نباشد به یک مقوله موزهای تبدیل میشود این امر جزو سرشت سنت موسیقی است و باید از این تغییر استقبال کرد.
او در پایان نیز گفت: بعد از مشروطه فکر کردیم اگر غربی شویم خیلی خوب است اما شیفتگی ما به غرب باعث شد که گذشته خودمان را نبینیم و تاریخ تحلیلی موسیقی نداشته باشیم، امروز داشتن تاریخ تحلیلی موسیقی برای ما یک ضرورت است و اگر این مهم را داشته باشیم شیفته شهر نمیشویم.