سرویس موسیقی هنرآنلاین: گروه وصل یار سالیان سال است که با سرپرستی ابراهیم اثباتی و نوازندگان بنام مشغول اجراهای مختلف است. این گروه این بار با عنوان "نوبت عاشقی" در روز 9 اردیبهشتماه در تالار وحدت روی صحنه خواهد رفت.
ابراهیم اثباتی سرپرست و نوازنده و مصطفی محمودی خواننده این گروه مهمان هنرآنلاین بودند:
آقای اثباتی، برنامه کنسرت 9 اردیبهشت گروه وصل یار به چه صورتی است؟
ابراهیم اثباتی: ما عنوان کنسرت جدید گروه را "نوبت عاشقی" گذاشتهایم که از اسمش پیداست، یعنی وقت عاشقی کردن. خواستیم سال جدید را با این عنوان شروع کنیم که به دوستان، طرفداران و همه مردمی که این کنسرت را میبینند، نوید این را بدهیم که اگر تابهحال عاشقی نکردهاید، امسال دیگر سال عاشقی کردن است. معمولاً پکیج قطعاتمان هم در راستای عنوانهایی است که برای کنسرتهایمان انتخاب میکنیم. کنسرت قبلی ما "بهپاس طبیعت پاک" بود که مردم را به حفظ و ارزشگذاری طبیعت و محیط زندگی دعوت میکردیم.
در کنسرت پیش رو چه قطعاتی را اجرا خواهید کرد؟
ابراهیم اثباتی: عنوان کنسرت امسال را "نوبت عاشقی" گذاشتهایم و به همین خاطر قطعاتی هم که انتخابشدهاند در راستای همین عنوان هستند. کنسرت با قطعه "حالا گویا" که یک قطعهای برای ارامنه است شروع میشود و یک حس کلیسایی را ایجاد میکند که یک نوع نیایش است. ترجمه مصطلحی که از "حالا گویا" داریم، سبحانالله است که اگر معادل فارسیاش میشود "پاک و منزه است خدا". معمولاً عرف است که بحثها را از خدا شروع میکنند و ما هم همین کار را انجام خواهیم داد. در ادامه شعر عمادالدین نسیمی در وصف حضرت عیسی را اجرا میکنیم. این شروع بهنوعی به آرامش، صلح و صبوری برمیگردد تا سال جدید را بیایم با صبوری آغاز کنیم و از الگوهایی که داریم یاد بگیریم. وصفی هم که در ابیات نسیمی میبینیم، اشاره به همین صفات دارد. پسازآن قطعه "دلبری" را داریم و فضا را عاشقانه خواهیم کرد.
آقای محمودی، کنسرت 9 اردیبهشت یک کنسرت تلفیقی و فیوژن است. چه تعریفی از یک اجرای تلفیقی دارید؟
مصطفی محمودی: وقتی اسم موسیقی فیوژن بر روی موسیقی وصل یار میآید، فقط بحث موسیقیایی و بحث هارمونی نیست و بخش عمدهای از آن، تلفیق احساسات در کار است. من یک سری کارها را بارها خواندهام و هر بار یک طمع و احساس جدیدی به من دست میدهد. جالب است که این تلفیق احساسها بین اعضای گروه هم هست و نزدیکی خوبی بین گروه وجود دارد که باعث میشود این حس را به تماشاگر هم القا کنند. درواقع یکروند مواج است و یکنواخت نیست که شما مدام فقط یکچیزی را در دستگاه موسیقی بشنوید. مدام فراز و نشیب دارد. وقتی بچهها در این بازی درگیر میشوند، عملاً تماشاگرها هم درگیر میشوند. شما یکلحظه در تفکرتان سماع میکنید، گریه میکنید، شاد میشوید، به وجد میآیید و میخواهید دست بزنید. همه این اتفاقات وجود دارد و همانطور که آقای اثباتی گفتند، انتخاب شعر و نوع ملودیک هم به این موضوع کمک میکنند. من با توجه به تجربه این چند سال فکر میکنم تماشاگر باحالت شیفتگی و یا حتی سرگشتگی از سالن بیرون میرود و احساس میکند با یکچیز متفاوتی روبرو شده است. برای ما خیلی مهم است شعرهایی خوانده شوند که در عین پیچیدگی، برای مخاطبان قابلفهم باشد و خوب به گوش مخاطب برسد. موسیقی وصل یار تلفیق موسیقی و احساس و دل آدمها است.
مورد موسیقی تلفیقی و فیوژن در ایران یک سری ابهامات وجود دارد که بعضیها حتی وجود همچین گونهای از موسیقی در ایران را رد میکنند. نظر شما چیست؟
ابراهیم اثباتی: موسیقی فیوژن که در ایران به آن موسیقی تلفیقی میگویند، قطعاً وجود دارد اما انواع مختلفی را میتوانیم برای آن در نظر بگیریم. بنیان گروه وصل یار هم بر موسیقی تلفیقی بنا نهاده شده است. ما در شروع کارمان در کنار موسیقی ایرانی، فواصل و گامهایی را انتخاب کردیم و این فواصل و گامها در کنار موسیقی ایرانی با تنظیم یک کوارتت زهی کلاسیک توانستند با هم گفتوگو کنند و به نقاط مشترکی دست یابند. نوعی از تلفیق که ما انتخاب کردهایم، تلفیق موسیقی ملل است. هدف ما این است که بیایم از فضاهای موسیقی اسپانیش، آمریکا لاتین، آمریکا مرکزی و بخشهایی از اروپا بهره بگیریم. موسیقیهایی که فولک است و لحنهای خاص خودش دارد را در کنار موسیقی مقامی و کلاسیک قرار میدهیم. ما موسیقی محلی و مقامی متنوعی داریم و هر منطقه از ایران دارای موسیقی مختص به خودش است که این تنوع را در کشورهای دیگر خیلی کمتر میبینیم. ما موسیقیهای مقامی را در کنار موسیقی کلاسیک و موسیقی کشورهای دیگر قرار میدهیم و سعی میکنیم بین اینها یک رابطه خاص ایجاد کنیم که برای مخاطب شنیدنی باشد. هدفمان این نوع از تلفیق است و حتی در خوانشمان هم سعی میکنیم چنین اتفاقی بیفتد.
مصطفی محمودی: اولاً ترکیب با تلفیق متفاوت است و این دو را نباید با هم یکی کرد و دوماً، تلفیق و ترکیب نباید باعث شد که اصالت موسیقیها از دست بروند. یعنی مثلاً وقتی آقای اثباتی تنبور مینوازد، هیچوقت کوکی را برای تنبور در نظر نمیگیرد که اصالت آن از بین برود. یا وقتی من در بخشهایی کردی میخوانم و دوستان دیگر همآواز ایرانی، غربی یا ارمنی میخوانند، ضمن اینکه سعی میکنیم تلفیقی بین اینها ایجاد کنیم، اصالت این آوازها هم برایمان اهمیت دارد و به دنبال حفظ هویت و اصالت آوازها هم هستیم. به نظرم زمانی که دو یا چند موسیقی مختلف باهم تلفیق شوند و درعینحال به اصالت هیچکدام لطمهای وارد نشود، آن موقع تازه میشود اسم تلفیق را روی این کار گذاشت وگرنه ما هر ترکیبی را نمیتوانیم بهعنوان تلفیق در نظر بگیریم. مثلاً وقتی کسی میآید همراه با یک ارکستر بزرگ کلاسیک، تار مینوازد، به شرطی تلفیق رخ میدهد که اصالت نوازندگی تار حفظ شود و نوازنده سازش را طبق گامهای اروپایی کوک نکرده باشد. در بحث تلفیق، نوازندهها در عین اینکه به اصالت سازها را حفظ میکنند، باید بتوانند بین آنها هارمونی ایجاد کنند تا آن موسیقی برای مخاطب شنیدنی شود. شما بعضی مواقع یک موسیقی را میشنوید که برایتان سؤال میشود این موسیقی متعلق به کجاست؟ برای ایران است یا هند، اروپا یا کشوری دیگر؟ آن موقع است که در ذهن شنونده حق تلفیق به وجود میآید و شما موفق بودهاید.
عدهای موسیقی اصیل و سنتی ایرانی را در کنار موسیقی کلاسیک ایرانی قرار میدهند و اینها را یکی میدانند، درحالیکه تفاوت خاصی بین این دو وجود دارد. لطفاً در مورد این تفاوت برای مخاطبان ما توضیح بدهید و بگویید که شما چقدر به موسیقی کلاسیک ایرانی که از علینقی وزیری آغاز شد وابسته هستید و چقدر به موسیقی اصیل ایرانی؟
مصطفی محمودی: موسیقی کلاسیک، موسیقی کلاسه شدهای است که دارای فرم شده و جنبه آکادمیک پیدا کرده است. این موسیقی در ایران قدمت خیلی زیادی هم ندارد و از چند سده پیش شکل گرفته است. شاید از قبل از تأسیس مدرسه دارالفنون بهطور سینهبهسینه منتقلشده و آنطور که گفته میشود، از حروف ابجد برای نتنویسی آن استفاده کردهاند. بعد هم در دوره معاصر آدمهایی مثل علینقی وزیری و شاگردانش سعی کردند شیوه جدیدی از این نتن ویسیها را به وجود بیاورند و آن را جهانی کنند. این موسیقی که با عنوان موسیقی کلاسیک ایرانی شناخته میشود، متفاوت از موسیقی محلی و مقامی است. من واژه سنتی را برای موسیقی ایرانی قبول ندارم و از همان عنوان موسیقی دستگاهی استفاده کنیم بهتر است. در مورد موسیقی کلاسیک ایرانی، کلمه کلاسیک هم غربی است ولی چون معنا و مفهومی همراه خودش میآورد و ذهن را به سمت تحصیلاتی و آکادمیک بودن میبرد، از آن برای موسیقی نتنویسی شده ایرانی استفاده میشود.
آقای اثباتی، چرا برای هر کنسرت یک اسم اختصاصی انتخاب میکنید؟
ابراهیم اثباتی: ما برای هر اجرا هدفی را در نظر میگیریم که از انتخاب شعر گرفته تا نوع ملودیها و تنظیمها را سعی میکنیم بر اساس آن هدف پیش ببریم. اسمی هم که برای اجرایمان انتخاب میکنیم بر اساس همان هدف است. ما در اجراهایمان اکت هم وجود دارد و بعضی وقتها کاری که روی صحنه انجام میدهیم به سمت پرفورمنس میرود. گروه وصل یار یکی از سردمداران اجرای توأمان موسیقی با هنرهای دیگر بود و ما یکجورهایی داعیهدار این اتفاق هستیم. ما سال 82 نهتنها ویدئو آرت را روی صحنه آوردیم بلکه از حرکت و سایه که در موسیقی متداول نبود هم استفاده کردیم. یا اینکه برای اولین بار برای اجرای دو سه تا از قطعاتمان، علاوه بر حسهای شنوایی، بینایی و لامسه، حس بویایی را استفاده کرده بودیم که تا آن زمانی کسی سراغ چنین ایدهای نرفته بود. ما با کمک جناب آقای مهندس زعیمی که مدیر فنی تالار وحدت بودند، توانستیم بویی که مدنظرمان بود را در سالن پخش کنیم. ما بو را در زمان اجرای قطعه "علیای همای رحمت" در وصف امام علی (ع) در سالن پخش کردیم و تماشاگر درگیر آن بود شد. یکی از دوستانم که تاجر عطر بود، برایمان از ترکیب سه مشک معروف دنیا یک مشک درست کرد. این عطر آنقدر قدرتمند بود که ما فقط از یک قطرهاش در تالار وحدت استفاده کردیم و کل سالن تحت تأثیر قرار گرفت. همزمان با پخش بوی عطر، یک نور سبز هم روی صحنه نشست و 800-900 تماشاگری که در سالن بود را وارد یک فضای غیرمتداول و ماورائی کرد. نکته جالب این بود که بوی عطر برای اجرای قطعه بعدی دیگر وجود نداشت و اثری از آن باقی نماند.
ما سال 88 هم باران اینتر اکتیو را روی صحنه آوردیم. بارانی را آوردیم که باران بود ولی کسی خیس نمیشد. یک شاهد عینی میگفت همین اتفاق قرار بود سال بعد در تئاتر برادوی بیفتد و یک گروهی به این نتیجه رسیده بودند که برای اولین بار چنین بارانی را روی صحنه ببرند که دوست ما گفته بود قبلاً این اتفاق در ایران افتاده است. فیلمش را هم نشان داده بود و گفته بود که شما اولین کسی نیستید که میخواهید این کار را انجام بدهید. به آنها برخورده بود و گفته بودند مگر در جهان سوم هم چنین اتفاقاتی میافتد؟ ما سال 92 هم یکبخشی از مثلث عشقی و قصه خسرو، شیرین و فرهاد را روی صحنه آوردیم که یک مناظره حقیقی و مجازی بود. نظامی، خسرو پرویز را نماد عشق زمینی و بازیگوشی با عشق قرار میدهد و فرهاد هم نماد عشق حقیقی و آسمانی میشود. بعد این دو شروع به صحبت کردن در این زمینه میشوند. ما بخشی از این مناظره را جدا کردیم و در کنسرت بهعنوان یک قطعه ارائه دادیم. احساس کردم خیلی از جوانهای ما نظامی را نمیشناسند. پس ما این رسالت را داریم که مخاطبان را با نظامی آشنا کنیم. اینطور بود که نظامی را بهعنوان راوی روی صحنه آوردم. بعد شیرین را هم وارد صحنه کردم که خانم نسیم ادبی آن را بازی کرد. از طرفی ما در کنار نمایش زنده، نقاشی را هم داشتیم که نقاش ما در ابعاد بزرگ 12 در 2 مترو، شخصیتهای داستان را نقاشی میکرد. بعد از آن اجرا 2-3 نفر از جوانها آمدند و گفتند که ما تحت تأثیر قرارگرفتهایم و میخواهیم برویم کتاب نظامی را بخریم و بخوانیم. فکر میکنم اگر از آن تماشاگرها یک نفر هم به این سمت رفته باشد، ما رسالتمان را انجام دادهایم و این برایمان کافی است.
برای کنسرت 9 اردیبهشت هم از برنامههای نمایشی استفاده خواهید کرد؟
ابراهیم اثباتی: ما در هر اجرای برای مخاطبانمان سورپرایز داریم و قطعاً اجرای روز نهم هم اتفاقات و سورپرایزهای خاص خودش را دارد. تماشاچیهای ما میدانند که اگر وارد سالن شوند، با یک سری اتفاقات خاص مواجه خواهند شد.
پروژه جدیدی برای تئاتر ندارید؟
ابراهیم اثباتی: یکی دو متن به من پیشنهاد شده است که دارم میخوانم تا ببینم کدام را انتخاب میکنم. یک کار بزرگی که میخواهم متن نویسیاش را انجام بدهم، کار "فروغ" است که هم جنبه نمایشی و همطبع موسیقی آن را خودم میخواهم انجام بدهم.
آقای محمودی شما برنامهای برای اجرا یا انتشار آلبومی جدید ندارید؟
مصطفی محمودی: در سال جدید من جدا از کاری که با آقای اثباتی انجام میدهیم، کاری را در حوزه فولکلور کردی دارم که آنهم تلفیقی از نمایش و موسیقی است. بخش ابتدایی این کار انجام شده است و آقای عبدالله صمدی متن نمایش را مینویسند و موسیقی آن را آقای کاوه فقیه زاده میسازند. یک کنسرتی هم با ﺍﺭﮐﺴﺘﺮ ﻓﯿﻼﺭﻣﻮﻧﯿﮏ ﻣﻮﮐﺮﯾﺎﻥ در شهرهای کردنشین روی صحنه میبریم که تقریباً نیمه دوم سال هم در تهران اجرا خواهد شد.
آقای اثباتی وضعیت بیماریتان به چه صورت است؟
ابراهیم اثباتی: من بیماریام را بهطور معجزهآسایی باانرژی تمام دوستان پشت سر گذاشتهام. دوستان آنقدر لطف داشتند و ازلحاظ روانی انرژی فرستادند که روح مریضیام کم شد و فهمید اینجا نمیتواند لانه کند. بعد از طی روال طبیعی شیمیدرمانی و ۳ عمل جراحی، خداراشکر بیماریام مرتفع شد و فعلاً از من دور شده است. خوشبختانه محققین، پزشکان، تیمهای پرستاری و خیریهها درزمینهٔ این بیماریهای خاص خیلی زحمت میکشند. گرچه متأسفانه آنقدر این بیماری اپیدمی شده است که من هر بار به مرکز شیمیدرمانی میرفتم، یک سری آدم جدید میآمدند و تعداد مریضها تدریجاً بالا میرفت. این بیماری تبدیل به یک سونامی در وسعت بالا شده است و اصلاً هم تعارف ندارد که این خیلی برایم غمانگیز بود. تنها راهش این است که آن را جدی نگیریم و روحیه و انرژی داشته باشیم. به نظرم امید و روحیه حرف اصلی را میزند.
در پروژههای بعدی هم با همسرتان (نسیم ادبی) همکاری میکنید؟
ابراهیم اثباتی: بله. خانم ادبی قرار است در پروژه "فروغ" نقش فروغ را بازی کنند. خوشبختانه خانم ادبی خمیرمایه و قابلیت خواندن را دارد و همیشه در این زمینه خوب کار کرده است. البته من خیلی سختگیر هستم و خانم ادبی الآن هم دارد کلاسهای آوازش را میگذراند.
برنامهای برای انتشار آلبوم ندارید؟
ابراهیم اثباتی: به این موضوع فکر کردهایم ولی ما معمولاً خلاف جهت آب شنا میکنیم. همکارانمان اول آلبومشان را بیرون میدهند و بعد کنسرتش را برگزار میکنند. البته کاری که دوستان انجام میدهند از نظر بیزینسی درستتر است ولی ما چون فضای کارمان پرفورمنس است، دوست داریم ابتدا یک تست پرفورمنس زده شود. این به خاطر نانونمک تئاتر است که میخواهیم یک اتفاقی را روی صحنه بیاوریم تا تماشاگر درگیر شود و حس و حال خودمان هم تغییر کند. من معتقدم باید آزمونوخطاهای آن انجام شود و بعد آلبومش کنیم. برای کنسرت جدید همین کار را کردیم و بعد از اجرا درگیر این خواهم شد که هر چه زودتر مقدمات ضبط را فراهم کنم تاعلاوهبر آلبوم، ویدئو تصویریاش را هم بیرون بدهیم. در حال حاضر با این تکنولوژی و بحث اینترنت، فضای مجازی و موبایلها، یک آلبوم به شکل فیزیکی خیلی معنا پیدا نمیکند مگر اینکه کسی آن را بهعنوان یادگاری برای گنجینهاش خریداری کند. کتابها و فیلمهای سینمایی هم دچار همین مشکل شدهاند. از زمانی که کتابهای الکترونیکی آمدند، کتابهای فیزیکی کمتری خریداری شدند. این امکان برای مردم فراهم شده است که هر آلبومی از هر خواننده شناخته و ناشناخته را بلافاصله در سایتهای مخصوص موسیقی جستجو و دانلود کنند. در ایران هم بحث کپیرایت معنایی ندارد و مردم خیلی راحت دانلود میکنند. ما هم آلبومهای قدیمی خودمان را در سایتهای بیب تونز، آیتونز، اسپاتیفای و آمازون گذاشتهایم.
آقای محمودی از فعالیتها و کارهایتان بگویید. چطور شد که با آقای اثباتی همکاری کردید؟
مصطفی محمودی: من و آقای اثباتی سال ۷۶ در گروه حافظ با یکدیگر آشنا شدیم و بعد همکاری ما با پروژه "شمس پرنده" ادامه پیدا کرد. در ادامه موسیقی نمایش "آنتیگونه" را کار کردیم که من آنجا با آقای کریستف رضاعی آشنا شدم. من و آقای رضاعی یک سری کار مشترک باهم انجام دادیم و این همکاری همچنان هم پابرجاست. کریستف رضاعی اثر "سرود صلح برای هزاره سوم" را ساخت که من آن را خواندم و در سال ۲۰۰۰ هم ما آلبومی بانام "آلبا" را منتشر کردیم که جزو اولین کارهای کریستف بود. جدیداً هم بخشی از انیمیشن جدید اشکان رهگذر را خواندم و در دو اپرای "عاشورا" و "مولوی" با آقای بهروز غریبپور همکاری کردم. یک سری کارهای کردی هم انجام دادم چون خودم را خیلی جدا از این اتفاق نمیدانم. خیلی درگیر ردیفها نیستم ولی از مقامها خیلی استفاده میکنم.
فکر میکنم موسیقی کردی حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد و جزو موسیقیهایی هست که خیلی آوا دارد.
مصطفی محمودی: صد درصد. ما برای کار جدیدمان که امسال منتشر میشود، خیلی سعی کردهایم از لحاظ شعر و موسیقایی بهتر عمل کنیم. ما برای تمام آثارمان این کار را انجام میدهیم. مثلاً من و کریستف رضاعی برای آلبوم "آلبا" حدود ۴ سال تحقیق، تمرین و بررسی کردیم. آن آلبوم جزو پرفروشترینها در دنیا بود و هنوز هم فروشش ادامه دارد.
آقای اثباتی اسم گروه را میخواستید تغییر بدهید. این کار را انجام دادید؟
ابراهیم اثباتی: واقعیت این است که ما اسم را تغییر دادیم اما در اتاق فکر گروهمان به این نتیجه رسیدیم که شاید عوض شدن اسم گروه برای طرفداران و کسانی که با ما آمدهاند، آزاردهنده باشد. به همین دلیل دوباره به خانه اول برگشتیم. من اسم وصل یار را باهدف انتخاب کرده بودم و اسمی نبود که بیدلیل و همینطوری انتخاب شده باشد. کلمه یار در ادبیات و فرهنگ ایران خیلی نفوذ کرده است و کلمات زیادی از کلمه یار وام گرفتهاند. مثلاً میگویند همیاری کنید یا به یاری سبز شما نیازمندیم. یار همیشه یک نقطه عطف و کلیدی برای نزدیک کردن دلها به همدیگر است. کلمه یار، ناخودآگاه ما را یاد جوانمردی، رفاقت، مهربانی کردن، عاشق بودن و عاشقی کردن میاندازد. وقتی کلمه یار را به کسی میگویی، دیگر دلت نمیآید آن را آزار بدهی و دوست داری جانت را فدایش کنی. ما گفتیم حالا که تمام هدف موسیقی، ادبیات و فرهنگمان در این بستر خوابیده و تمام عرفای ما اطرافیانشان را به این سمت سوق میدهند، چرا ما این کار را انجام ندهیم؟ به همین دلیل اسمش را وصل یار گذاشتیم و حالا هر اجرای ما وصل شدن یارها در کنار هم است. این همدلی، عاشق بودن، دوست داشتن و دوری از تمام رخوتها و تلخیهای روزگار است. میشود اینها را کنار گذاشت و فهمید دنیا هیچ ارزشی ندارد. یک ضربالمثلی داریم که خیلی درست میگوید: به تنت نناز که به یک تب بند است، به مالت نناز که به یک شب بند است. جز انسانیت، معرفت و خوبی کردن هیچچیزی ماندگار نیست. اصلاً ذات پروردگار یعنی عشق و عاشق بودن. من یک قطعه دارم که خیلی فراز و نشیب دارد و سالهاست با آن کلنجار میروم اما هنوز چیز دلبخواهم نشده است. ابیاتی از شعر مثنوی مولانا است که میگوید "دوش در مهتاب دیدم مجلسی از دور مست / طفل مست و پیر مست و مطرب تنبور مست." در آخر مولانا از این شعر نتیجهگیری میکند و میگوید وقتی خداوند این آفرینش را خلق کرد، خودش هم مست بوده است و در عین شور و شعف و عاشقی این آفرینش را به وجود آورده است. وقتی همهچیز را اینطور ببینیم؛ دیگر کسی را آزار نمیدهیم. کسی اگر عاشق و دلباخته همسایهاش باشد او را اذیت نمیکند، بلکه مراعات میکند. وقتی این دوستی و عشق در جامعه جا بیفتد، دیگر کسی نمیآید ناجوانمردانه دلار تلنبار کند تا به فقر دامن بزند.
مصطفی محمودی: آقای قریشی که کاریکاتوریست است حرف قشنگی میزند. ایشان میگوید که الآن آدمها اتاقخواب دارند اما خواب ندارند. در خانه هال و پذیرایی دارند ولی حال ندارند. فکر میکنم عالم هنر به دنبال آن عشق و صفا است تا دلها را به همدیگر نزدیک و حال آدمها را خوب کند. متأسفانه در دنیای امروز، هنر اصالت دلی و احساسی خودش را از دست داده است. آهنگهای قبل از انقلاب هنوز هم طرفدار دارند جون همهچیز دلی بود و به شکل کارمندی نبود. من همیشه میگویم که کارمندها یکی دو ماه اول در کارشان ذوق دارند و کارشان را درست انجام میدهند اما یواشیواش طلبکار هم میشوند. به نظرم خیلی از کنسرتها و آهنگها آدم را به تفکر وانمیدارد و اینطور نیست که آدمها به شعر آن توجه کنند. ما سری اول نمایش "شمس پرنده" را ۲۶۰ شب اجرا کردیم. ۲۶۰ شب اجرا کردن و خواندن برایم تجربه بزرگ و سختی بود. خیلیها سؤال میکردند چطور تکست ۱۴۰ صفحهای را حفظ کردهاید؟ من هر شب یکچیزی از آن را میفهمیدم و مرا منقلب میکرد. بازیگرها و موزیسینها بهصورت ناخودآگاه سر یکچیزی به همدیگر نگاه میکردند. بههرحال تفکر و احساس گذشته در موسیقی الآن وجود ندارد و همهچیز بهصورت آنی شده است. دیگر به این فکر نمیکنیم که تفکری پشت این موسیقی هست یا نه؟ متأسفانه کسانی که تفکر خوبی پشتکارشان دارند هم ضعیف واقعشدهاند و این خیلی بد است. مخاطبان ما در کنسرت "وصال یار" شعرهای کلاسیک خوبی میشنوند. این موسیقی تفکر دارد و خیلی برایش زحمتکشیده است. خیلی خوب است اگر مردم بیایند و این کنسرت را ببینند.
آقای اثباتی، تابهحال دوست نداشتهاید در تئاتر بهعنوان بازیگر ظاهر شوید؟
ابراهیم اثباتی: من عاشق کارگردانی هستم. در یکی دو فیلم کوتاه بازی کردهام ولی به نظرم بازی کردن در تئاتر جرئت میخواهد. حیطه بازیگری بسیار وسیع، سخت و مانند خوانندگی دارای یک موهبت الهی است. خداوند یکی را دوست دارد و به آن حنجره خوبی میدهد. اینطور نیست که من خودم را بکشم تا خواننده بشوم. شاید بتوانید فرمها و نفسگیریها را یاد بگیرید ولی اگر آن موهبت الهی را نداشته باشید هیجوقت صدایتان تأثیرگذار نخواهد شد. بعضیها صدایشان این تأثیرگذاری را دارد و بعضیها هر کاری بکنند، خوانندههای خوبی نمیشوند. بازیگری هم یک خمیرمایه میخواهد و کار هرکسی نیست.
آقای محمودی شما چطور؟
مصطفی محمودی: من در نمایش "آنتیگونه" تجربه بازیگری را داشتم. خانم صابری اصرار داشتند که من آواز بخوانم. من علیرغم اینکه خیلی از این فضا دور نیستم و کارگردانی سینما خواندهام ولی قبول نمیکردم تا اینکه در آخر گفتند این شخصیت نابینا است و یک نفر دستش را بگیرد و او را روی صحنه بیاورد تا او بخواند. اینطور شد که قبول کردم بازی کنم وگرنه در برابر این اتفاق خیلی مقاومت میکردم.