سرویس موسیقی هنرآنلاین: او متعلق به نسلی است که برای خواندن و بودن در عرصه موسیقی راهی جز آموختن نداشتند، نمیتوانستند با فنآوری ناتوانیهایشان را دور بزنند، زمان را دور بزنند و یک شبه راه چند ساله را طی کنند و معروف بشوند. آنها اگر معروف شدند به سبب تواناییهایشان در اجرا بود. قاسم افشار یکی از خوانندههای یا استعداد و خوشصدای نسلی است که این روزها جایشان در عرصه موسیقی خیلی خالی است. با او درباره جای خالی او و همنسلانش، تصمیمهای تازهاش درباره کارش و… گفتوگو انجام دادیم که آن را در ادامه میخوانید.
آقای افشار، چطور شد به موسیقی علاقهمند شدید؟
من از سنین 15-16 سالگی علاقه خیلی زیادی به موسیقی و به خصوص به خواندن داشتم. از همان موقع موسیقی را نه به طور جدی بلکه به صورت غیر حرفهای آغاز کردم تا اینکه در سن 20 یا 21 سالگی به یک خودباوری رسیدم که میتوانم خوانندگی کنم یا ساز بنوازم. از آن موقع کارم را به شکلی جدیتر شروع کردم و الآن 33-34 سال است که در این حرفه فعالیت میکنم. تمرکز اصلی من روی خوانندگی است ولی در کنار آن یکی دو ساز را هم به طور حرفهای مینوازم.
شما در اواسط دهه 70 به شهرت رسیدید. این شهرت برنامهریزی شده بود؟
سال 76 که ریاست بخش موسیقی تلویزیون به عهده آقای فریدون شهبازیان و آقای علی معلم بود، بستر خوبی برای اجرای موسیقی در تلویزیون فراهم آمد. آن موقع من و یک سری از دوستانم به تلویزیون رفتیم و تست صدا دادیم و پذیرفته شدیم. در ادامه شرایطی فراهم شد که ما بتوانیم خوانندگی کنیم. مدتی بعد من قطعه "وقف پرندهها" را خواندم و با آن به مردم معرفی شدم. مردم تا آن زمان موسیقی پاپ آنچنانی نشنیده بودند و وقتی من و دوستانم این فرم از موسیقی را اجرا کردیم، مورد پسند مخاطبان قرار گرفت.
شباهت صدای شما به یکی از خوانندههای ایرانی مقیم خارج از کشور چقدر در دیده شدنتان تأثیرگذار بود؟
قطعاً در زمان خودش تأثیرگذار بود ولی این شباهت صدا کاملاً غیرعمدی بود و من هیچوقت ادای کسی را در نیاوردم. یک خواننده زمانی که میخواند باید صدایش شبیه به صدای حرف زدنش باشد که میبینید صدای خواندن و حرف زدن من هیچ تفاوتی ندارد. من موقع خواندن صدایم را عوض نمیکنم، بنابراین آنچه میشنوید، کاملاً صدای خودم است. این شباهتی که شما از آن صحبت میکنید، قبلاً بوده و هنوز هم هست ولی در عین حال من معتقدم فرم خواندن من با خواندن آن خواننده کاملاً متفاوت است.
در دهه 70 شما و چند خواننده دیگر اصطلاحاً جاده صافکن موسیقی پاپ بعد از انقلاب بودید. از دشواریهای آن زمان بگویید.
درست است که آن موقع بستر اجرای موسیقی پاپ فراهم شده بود اما همچنان وزارت فرهنگ و ارشاد سختگیریهای خودش را داشت و به سختی به کارها مجوز میداد. ما برای کنسرت گذاشتن خیلی سختی میکشیدیم و باید مثل مجسمه بالای سن میایستادیم و به مردم میگفتیم دست نزنند. من فیلمهای اجراهای آن زمان را دارم که اگر آن فیلمها را ببینید، متوجه تفاوتهایش با الآن میشوید. ما نوک پیکان بودیم و جاده را صاف کردیم. من به شخصه گلهای ندارم اما فکر میکنم مسئولین یک مقدار نسبت به نسل ما بیدقتی کردند. شکر خدا من دارم کارم را انجام میدهم و زندگیام را میگذرانم و مشکلی از این بابت نیست. با این حال فکر میکنم باید از ما که موسیقی سالمی را شروع کرده بودیم و حرمت استیج را نگه میداشتیم، حمایت بیشتری میشد ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاد. ما هنوز همان هستیم و وقتی روی استیج میرویم، همان روال را داریم چون معتقدیم استیج یک حرمتی دارد که شما باید حرمت آن و مردم را نگه دارید. این اتفاقاتی که الآن روی سن میافتد دردآور است.
چه چیزی باعث شد شما یک مدت طولانی از موسیقی فاصله بگیرید؟
من علیرغم اینکه عاشق موسیقی هستم کمی از آن فاصله گرفتم چون شرایط خوب نبود. الآن دو سال است که دوباره شروع به کار کردهام و دارم تک آهنگ منتشر میکنم. چیزی که مرا اذیت میکند، بیقانونیهایی است که وجود دارد. مثلاً فلان خواننده کارش را برای پخش به تمام شبکههای ماهوارهای میدهد و در عین حال کنسرتش را هم به راحتی اجرا میکند. من به عنوان یک خواننده این اتفاقات را میبینم و میگویم چطور این کار را ما انجام بدهیم بد است و دیگران انجام بدهند خوب است؟ من نمیدانم در این موسیقی چه میگذرد. الآن شخصاً به جایی رسیدهام که فکر میکنم در این موسیقی باندبازی و فضای مافیایی وجود دارد.
در دهه 80 برخی خوانندهها درگیر پخش کلیپهایشان از شبکههای ماهوارهای شدند ولی شما به نسبت بقیه محتاطانهتر عمل کردید و ترجیح دادید پیوسته پیش بروید.
اکثر دوستانی که الآن دارند کار میکنند، با شبکههای ماهوارهای آمدند و معروف شدند ولی ما این کار را نکردیم. اشتباه هم بود که این کار را نکردیم. حداقل من فکر میکنم که باید این کار را انجام میدادم چون همه دیدیم که آن خوانندهها از ما راحتتر کار کنند و هیچ مشکلی هم برایشان پیش نیامد. من الآن به نقطهای رسیدهام که ترس را از دلم بیرون ریختهام و حتی برایم اهمیتی ندارد که بخواهند ممنوعالفعالیتم کند. 20 سال در هیچ مهمانی نرفتم و همیشه شریف کار کردم ولی الآن فکر میکنم وقتی تو خودت را حفظ میکنی و مسئولین بهت احترام نمیگذارند چه فایدهای دارد؟ من میگویم اگر قرار است قانون باشد، باید برای همه باشد، نه اینکه یک عده بی قانونی کنند و با ما هیچ فرقی نداشته باشند که هیچ، حتی راحتتر ما به کارشان ادامه بدهند و بیشتر احترام ببینند.
شرایط کنسرتها و موسیقیهای تولیدی پاپ به نسبت دهههای 70 و 80 را چگونه ارزیابی میکنید؟
موسیقی دائماً در حال تغییر است ولی ای کاش این تغییر رو به پیشرفت باشد. الآن کنسرتها به جایی رسیده که یک خواننده در 4 شب متوالی 8 سئانس کنسرت میگذارد. واقعاً چطور امکانپذیر است؟ در هیچ کجای دنیا خوانندهای را نمیبینی که یک خواننده در یک شب دو کنسرت داشته باشد و یک سری قطعات را در دو اجرا تکرار کند. این چه جذابیتی میتواند داشته باشد؟ من خودم 30 سال است که دارم میخوانم و میدانم در 4 شب نمیشود 8 سئانس اجرا کرد. معمولاً در یک اجرا 13-14 قطعه اجرا میشود که اگر دو سئانس در یک شب برگزار شود، تعداد قطعاتی که خواننده میخواند، میشود 27-28 قطعه. اصلاً امکان ندارد خوانندهای بتواند این تعداد قطعه را در یک شب به شکل درست و مفید بخواند. در نتیجه مجبور میشود لب بزند یا از مردم بخواهد برایش بخوانند. در حالیکه یک خواننده برای خواندن باید تمام وجودش را بگذارد و با تمام وجودش بخواند. من که خودم خواننده هستم و سالها تجربه خواندن دارم، این را میدانم که حنجره خواننده اذیت میشود و این تعداد اجرا در مدتی کوتاه شدنی نیست.
فکر میکنید دلیل استقبال از این کنسرتها چیست؟
متأسفانه در جامعه ما سرگرمیهای دیگری وجود ندارد که مردم از طریق آن شاد شوند، در نتیجه جوانهای ما به سالنهای کنسرت میروند تا آنجا خودشان را تخلیه کنند. خیلی از مخاطبان کنسرتهای پاپ ما بین 15 تا 20 سال دارند. این جوانان نیاز به شادی بیشتری دارند و قطعاً شادی حق همه مردم است ولی شاید اگر تفریحات سالم دیگری برای آنها وجود داشت، انتخابشان از کنسرتهای پاپ طور دیگری بود.
اینکه بعضی از کنسرتهای پاپ در کمتر از یک ساعت سولد اوت میشود را باور دارید؟
نه. دروغ است. من فکر میکنم این کثیفبازی شرکتهاست و اسمش را میگذارم پدر سوختهبازی! مگر میشود صندلیهای دو شب اجرای یک خواننده با این وضع سرعت اینترنت در کشور ما در چند دقیقه پر شود؟ شما یک اسنپ بخواهی بگیرید، یک ربع طول میکشد، آنوقت چه انتظاری است که ما این آمارها را باور کنیم؟ این کار را میکنند که یک بازار سیاه راه بیندازند و تب و تابی به وجود بیاورند که مردم بروند بلیت اجراها را با قیمت بیشتری بخرند. اینکه هنر نیست و اصلاً زشت است با مردم اینطور رفتار شود. البته مردم ما خیلی باهوش هستند و اکثراً این را میفهمند و میدانند چنین چیزی شدنی نیست.
نظرتان راجع به آثار سطحی که در عرصه موسیقی پاپ منتشر میشود چیست؟ به هر حال در دهه 70 چنین آثاری وجود نداشت و ترانههایی که خوانده میشد ترانههای جدیتری بود.
بخشی میتواند این باشد که ما یک مدت از فضای موسیقی فاصله گرفتیم و بخش دیگرش هم میتواند به سهلالوصول بودن ورود به موسیقی برگردد. الآن ورود به عرصه خوانندگی در حد تا بشکن زدن است! از دید من، خواننده یعنی صدا و تکنیک. خیلیها این دو ویژگی را ندارند. خیلی از کسانی که 3-4 سئانس پر میکنند، صدای خوبی ندارند و به ضرب زور و دستگاه خواننده شدهاند. اینکه خوانندگی نمیشود. زمانی که ما شروع به خوانندگی کردیم، سیستم دیجیتال نیامده بود و سیستم هنوز آنالوگ بود. قطعاً اگر همچنان سیستم آنالوگ بود، 80 درصد این خوانندههای جدید نمیتوانستند کار کنند چون باید واقعاً میخواندند. من در شروع کارم تست صدا دادم و تازه 11 ماه بعد یک اثر دادند بخوانم ولی الآن خیلی راحت میشود آهنگ منتشر کرد. بیشتر برنامههایی که الآن به عنوان کنسرت برگزار میشود، کنسرت نیست، شو است. یک سری از خوانندهها دارند شومنی میکنند و من خیلی متأسفم که برخی از مردم برای تماشای شومنها به سالنهای کنسرت میروند چون در اروپا اینطوری نیست و مخاطبان برای موسیقی و صدا بلیت یک کنسرت را میخرند. وضعیت کنسرتهای ما خوب نیست، تا جاییکه در بعضی شهرستانها تماشاگران روی صندلی پلاستیکی مینشینند و کنسرت تماشا میکنند و این در شأن مردم ما نیست.
خیلی از خوانندگان هم به زجه زدن روی آوردهاند.
زمانی به من میگفتند صدایت شبیه یک خواننده دیگر است، گفتم این را نمیشود کاری کرد چون این صدای من است ولی الآن بعضی خوانندهها صدای واقعیشان طور دیگری است و سعی میکنند طوری دیگر بخوانند. این همان ادا در آوردن است. یک سری صداها از دید من صداهای تو دماغی و تو گلویی است، شاید این صداها یک سری طرفدار هم داشته باشد ولی خواننده باید با صدای خودش بخواند. متأسفم که موسیقی ما دارد رو به نابودی میرود. الآن فصل صدا نیست، فصل سر و صدا است. الآن حتی دیگر صدا مهم نیست و کافی است شما روی صحنه بروید و شو اجرا کنید تا مخاطب داشته باشید. البته من مخالف صد درصد شو اجرا کردن نیستم ولی هر موسیقی هنجارهای خودش را دارد. یک خواننده پاپ باید خیلی شیک و سنگین و با لباس مناسب روی صحنه برود و اجرا کند. وقتی میخواهید کنسرتی اجرا کنید که دو هزار نفر بیننده آن هستند، باید لباسی را بپوشید که در شأن استیج و مردم باشد. آمریکا نیست که هر چه دوست داشته باشید بپوشید! اصلاً قشنگ نیست که خواننده ما با تیشرت روی صحنه میآید. یک سری از خوانندهها واقعاً به مردم احترام نمیگذارند.
شما در 20 سالی که در فضای حرفهای موسیقی کشور فعالیت میکنید، درآمدی هم به جز درآمد موسیقی داشتهاید؟
من زمانی در بازار آهن کار میکردم اما بعد از آن فقط موسیقی کار کردم و با کنارهگیری از موسیقی، تا حدی ضربه هم خوردم. بحث مالی برایم مسئله است ولی خیلی هم اهمیت ندارد، فقط فضای موجود در موسیقی مرا اذیت میکرد و الآن هم اذیت میکند. به عنوان یک آدم معمولی، میگویم ما صداهای خوب زیاد داریم ولی خیلی از آنها حتی نمیتوانند سالن دو هزار نفری را پر کنند. بعضی افراد آمدهاند و فضای موسیقی را تغییر دادهاند و آن را به سمت یک سری موسیقیها بردهاند که مردم برای آنها به در و دیوار بزنند تا کنسرتشان را ببینند. دلم میسوزد چون ما صداهای خوبی داریم که نمیتوانند و اجازه پیدا نمیکنند اجرا بگذارند؛ حتی اگر بتوانند آنها را زمین هم میزنند. کنسرتگذارهای ما باید درست و سالم کار بکنند. اصلاً به این کاری ندارم که دوره یک نفر تمام شده است یا نه. اگر اینطور باشد پس قطعاً همین دوستانی هم که الآن هستند، ۳-۲ سال دیگر دورهشان به اتمام میرسد. آنوقت باید ببینیم آنها میتوانند مثل خوانندههای قدر در فضای موسیقی باقی بمانند یا نه؟ من میگویم آنها کنار میروند و نمیمانند. یک سری افراد خاص هر سال در کیش برنامه اجرا میکنند. شما اگر با مردم این شهر صحبت کنید میگویند از این تکرارها خسته شدیم. در کیش بعضی سالنها خالی اجرا میروند و مجبور میشوند درب سالنها را باز کنند تا مردم بیایند. متاسفانه یک مقدار در حق دوستانی که با توان هستند بی عدالتی میشود.
در فضای موسیقی پاپ همدلی هم وجود ندارد و خیلیها سعی میکنند همدیگر را بزنند. در این شرایط چکار باید کرد؟ چطور میشود موسیقی پاپ کشور را از این وضعیت خارج کرد و دوباره همدلی را به فضای موسیقی بازگرداند؟
نجات دهنده اصلی خداوند است. همدلی و همفکری خیلی خوب است اما متأسفانه نسل ما خیلی با هم همدل نیستند. در نسل جدید هم این همدلی و یکی بودن وجود ندارد و آنها میآیند در تلویزیون زیر آب یکدیگر را میزنند. بعضی وقتها تعریف و تمجید از دیگران برایمان سخت میشود و انگار میترسیم از همدیگر تعریف کنیم. اگر مجری برنامه تلویزیونی بپرسد نظرتان را در مورد این خواننده بگویید، مثبتش را میگوییم ولی این تعریف کردن نیست. در حرفه ما سخت است که بگوییم فلانی صدای خوبی دارد. خوانندههای نسل جدید هم با خودشان خیلی خوب نیستند و احترامی که باید بگذارند را نمیگذارند. چند ماه پیش پسرم که 16 ساله است و پیانو هم مینوازد، گفت میخواهم کنسرت فلان خواننده را بروم و من هم شماره آن خواننده را گرفتم و زنگ زدم، اما جواب نداد. این جواب ندادنها و رد تماسها آدم را اذیت میکند. پیام دادم فلانی هستم و بعد به من زنگ زد. گفتم اگر در تهران کنسرت گذاشتید، من و پسرم هم خوشحال میشویم بیایبم. مدتی از این قضیه گذشت تا اینکه یک روز پسرم گفت فلانی در تهران کنسرت گذاشته است. در تلگرام برایش پیام گذاشتم، اما جواب نداد و حتی پیامم را هم نگاه نکرد. پسرم وقتی فهید ناراحت شد که چرا به آن خواننده پیام دادم. به پسرم گفتم این را مینویسم که این تیپ آدمها تا ۳-۲ سال دیگر نخواهند ماند. این نوع رفتارها اصلا قشنگ نیست. شما هر چقدر بالاتر هم باشید، باز باید افتادهتر رفتار کنید. زمان ما باعث افتخار بود که دوستانمان به کنسرت ما بیایند اما در ذهن این خوانندهها چیز دیگری میگذرد. وقتی شما ۴ شب در تهران کنسرت میگذارید و هر ۴ شب سولد اوت میشود، یعنی چیز دیگری برای شما مهم است و مردم شوخی هستند.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
الآن دارم یک سری تک آهنگ آماده میکنم که عکسهای آن را هم گرفتهام. دو قطعه جدید آماده پخش دارم که امیدوارم زودتر به دست مخاطبان برسد.
قصد برگزاری کنسرت ندارید؟
انشاءالله در سال 97 بعد از 8-9 سال یک کنسرت بزرگ در تهران برگزار خواهم کرد.
به موسیقی برگشتهاید که بمانید؟
من که هستم و کارم را ادامه میدهم ولی اینکه بمانم یا نمانم را مردم مشخص میکنند. مردم وقتی مرا میبینند خیلی پیگیر میشوند و میپرسند چرا کنسرت نمیگذاری؟ خوشبختانه مردم هنوز هم به من لطف دارند. انشاءالله اگر اتفاقی نیفتد و زیر آب ما را نزنند، در سال جدید برای مردم اجرا خواهم کرد.
زمان دقیق این اجرا مشخص نیست؟
خیر. احتمالاً تابستان. اگر برگزار شود، بهروز علیاری رهبری ارکستر را به عهده خواهد داشت که از موزیسینهای عالی و دوست صمیمی من از گذشته تا کنون است. انشاءالله با یک ارکستر شکیل و خوب روی صحنه میرویم تا هم با همدیگر از اجرای روی صحنه لذت ببریم و هم با مردم یک دیداری تازه کنیم.
خوانندههای پاپ دیگر آلبوم منتشر نمیکنند. شما هم قصد دارید همین رویه انتشار تک آهنگ را ادامه بدهید؟
انتشار آلبوم هزینه زیادی را میطلبد و از طرفی فروش هم نمیکند و همهاش ضرر است. پخش تک آهنگ در اینترنت راحتتر است و بهتر و سریعتر هم به دست مخاطب میرسد. از نظر من تولید آلبوم و انتشار آن در سراسر کشور خیلی بهتر است ولی متأسفانه شرایط عوض شده است.
از نوروز خاطره خاصی دارید؟
بهار کلاً فصل قشنگی است و نوروز هم همیشه خاطرهانگیز است. بهترین نوروز سال 81 بود چون 27 اسفند سال 80 پسرم متولد شد. هم قبل و هم بعد از نوروز آن سال برایم قشنگ بود.
و صحبتهای پایانی؟
آرزو میکنم حال همه مردم خوب باشد و حال موسیقی هم بهتر شود. ما صداهای خوبی داریم و در نسل جوان هم کسانی هستند که خوب میخوانند. انشاءالله فرصتی فراهم شود که اینها خودی نشان بدهند و ما بتوانیم موسیقیهای خوبی به گوش مردم برسانیم. اصلاً مهم نیست که قاسم افشار باشد یا نه. من فقط میخواهم مردم موسیقی خوب بشنوند.