سرویس موسیقی هنرآنلاین: سریالهای تلویزیونی در دهههای 60 و 70 با موسیقی بی کلام به پایان میرسیدند و بعضاً به ویژه در بخش کودک و نوجوان، قطعاتی به لحن کودکانه خوانده میشد و حس خوبی را به مخاطبان کودک و نوجوان منتقل میکرد. از اواخر دهه 70 که موسیقی پاپ شرایط خوبی در کشور پیدا کرده بود، برخی سریالها از موسیقی با کلام استفاده کردند که تعدادشان خیلی کم بود ولی از سالهای ابتدایی دهه 80، پدیده تیتراژخوانی به وجود آمد و از آن به بعد خیلی از خوانندگان کشور به همین واسطه شناخته شدند.
در ابتدا تیتراژخوانهای تلویزیون تعداد اندکی بودند و اکثر مخاطبان هم با این خوانندهها آشنایی داشتند تا اینکه به مرور با مجوز گرفتن خوانندههای مختلف، تعداد تیتراژخوانها بالا رفت و شرایطی فراهم آمد که خوانندگان بیشتری صدایشان در ابتدا، انتها و یا در وسط سریالها شنیده شود. گرچه شاید این موضوع باعث افت کیفی تیتراژها شد اما خوانندگان بیشتری را به موسیقی کشور معرفی کرد.
تیتراژهایی که در اواسط دهه 80 خوانده میشد، عموماً موفق بودند. تأثیرگذاری بعضی از آنها طوری بود که مخاطب پس از اتمام سریال هرگز به خودش اجازه قطع کردن موسیقی پایان سریال را نمیداد. خوانندگان بهترین آثارشان را برای تلویزیون کنار میگذاشتند و همین باعث میشد که فاصله بین تیتراژهای آنها با قطعاتی که در آلبومهایشان میگذاشتند، زمین تا آسمان باشد. به همین خاطر است که برخی از خوانندههای آن دوره حتی نام یک آلبومشان هم ذهن مخاطبان نیست ولی تیتراژهایی که برای تلویزیون خواندهاند همیشه در خاطرشان باقی مانده و احتمالاً باقی خواهند ماند؛ مخصوصاً اینکه سریالهای دهه 80 در چند سال اخیر از تلویزیون بازپخش میشود و فرصتی دوباره برای شنیده شدن موسیقی تیتراژ ابتدایی و پایانی آن سریالها به وجود آمده است.
آنچه در این یادداشت جای بحث دارد، کیفیت تیتراژخوانی در یک دهه اخیر است. به نظر میرسد در دهه 90، کیفیت موسیقی تیتراژهای سریالهای تلویزیونی هم به موازات خود سریالها با افت مواجه شده که البته این افت به نسبت افت خود سریالها نسبی است چون سریالها واقعاً از عرش به فرش رسیدهاند.
بدون شک نگاهی که امروز تلویزیون به موسیقی دارد، به نسبت ده سال پیش بازتر است و خوشبختانه آن فضای بسته ده سال پیش که خوانندگان فقط میبایست قطعات خاصی را در تلویزیون بخوانند از بین رفته و امروز میبینیم که قطعات مختلفی که بعضاً ریتم تند و شادی هم دارند توسط خوانندههای جوان اجرا میشود و اتفاق خاصی هم نمیافتد. با این حال، این فضای باز همانقدر که خوب است و جریان سانسور را کمرنگ کرده، به همان مقدار به افت کیفی موسیقیهایی منجر شده که اختصاصاً برای تیتراژها و برنامههای تلویزیونی ساخته میشود.
اگر در گذشته تمام تیتراژهای تلویزیونی یک سال را فقط 10 خواننده میخواندند، امسال بیش از 20 خواننده در شبکههای مختلف تلویزیون خوانندگی کردهاند و دیگر خبری از آن فضای انحصارگرایانه گذشته نیست ولی در عین حال چیز خاصی هم به کیفیت تیتراژها اضافه نشده است چون عملاً کسانی وارد عرصه تیتراژخوانی شدهاند که شخصیت و فرم موسیقیشان به فضای تیتراژ و تلویزیون نمیخورد.
نکتهای که در مورد خواندن تیتراژ مهم است و شاید خیلیها نسبت به آن بی تفاوت هستند این است که تیتراژ خواندن، درست مثل ساختن موسیقی متن یک تخصص مجزای از خوانندگی مستقل میخواهد و به همین خاطر است که خیلی از خوانندگان مطرح کشور در این زمینه موفق نیستند و یا خیلی از خوانندگانی که تیتراژهای خوب میخوانند، آلبومهایشان متوسط و یا حتی ضعیف است.
واقعیت است که صدا و جنس خوانندگی بعضی از خوانندهها مناسب تیتراژ خواندن نیست و آنها هر چقدر هم که خوانندگان خوبی باشند، خواندن تیتراژ موفق برای یک سریال خانوادگی ایرانی کار سختی برایشان محسوب میشود چون تلویزیون به خصوص در سالهای اخیر مخاطبان خاص خودش را دارد و قشری از جامعه که طرفدار موسیقیهای متفاوتتر هستند، به مانند گذشته بیننده تلویزیون محسوب نمیشوند. در نتیجه موسیقی تیتراژهای تلویزیونی برای کسانی ساخته میشود که مخاطب عام موسیقی محسوب میشوند و این نیاز به خلق اثر توسط افرادی دارد که به خوبی نبض مخاطب را میشناسند و در عین حال به شأن مخاطب هم احترام میگذارند و موسیقی دمدستی به مخاطب تحویل نمیدهند.
در سالهای اخیر، افت نسبی موسیقیهایی که برای تلویزیون ساخته میشود از یک طرف و افت شدید سریالها و برنامههای تلویزیونی از طرفی دیگر باعث شده تیتراژهای تلویزیونی کمتر شنیده شود اما همچنان تیتراژ برنامههایی مثل برنامه "ماه عسل" و یا سریالهای نوروزی و سریالهای ماه رمضان خوب شنیده میشود و میتوان نقطه پرشی برای خوانندگان جوان و تازهکار باشد. کما اینکه این اتفاق هم افتاده و در دو سه سال اخیر هم خوانندگان جدیدی به واسطه همین برنامهها و سریالها مخاطبان فراوان پیدا کردهاند و وارد فضای تازهای از زندگی هنریشان شدهاند.
تیتراژهای تلویزیونی به واسطه مخاطب گستردهای که تلویزیون دارد و به دلیل قرار گرفتن در کنار یک مدیوم پرطرفدار دیگر، یعنی فیلم یا سریال، قابلیت این را دارند که خوانندهای را یک شبه به جامعه موسیقی معرفی کنند و آینده او را تحت تأثیر قرار بدهند که البته این اتفاق زمانی رخ میدهد که همه انتخابها درست و به جا باشد، یعنی هم عوامل سریال دست روی انتخاب درستی بگذارند و هم خوانندهای که قرار است تیتراژ بخواند، سریالی را انتخاب کند که بداند میتواند یک موسیقی متناسب با روح اثر برای آن بسازد و به دیده شدن سریال کمک کند، در غیر این صورت هم خواننده ضربه میبیند و هم سریال.