سرویس موسیقی هنرآنلاین: در سالهای اخیر برخی از آهنگسازها، تنظیمکنندهها، ترانهسرایان و نوازندگان موسیقی روی به خوانندگی آوردهاند و سعی میکنند هرچند وقت یکبار اثری با صدای خودشان منتشر کنند.
از آنجایی که این آثار عموماً موردتوجه مخاطبان قرار نمیگیرد، نقدهایی به خواننده شدن آنها وارد میشود ولی آنها همچنان میخوانند و این میل عجیب به خواندن، این سؤال را در ذهن مخاطب به وجود میآورد که چرا آهنگسازان و تنظیمکنندهها سودای خوانندگی دارند؟
بالطبع وسوسه آواز خواندن چیزی نیست که بشود انکارش کرد. آدمهای عادی هم در خلوت خودشان گاه و بیگاه زیر آواز میزنند و حتی اگر هم مطمئن باشند که صدایشان خوب نیست باز کوتاه نمیآیند و برای خودشان یا دیگران میخوانند، اما وقتی بحث خواندن در فضای حرفهای موسیقی میشود، همه چیز متفاوت است چون همراه با اجرای حرفهای، بحث نقد حرفهای هم به میان میآید. درنتیجه فقط درصد خیلی کمی از آدمهایی که در خلوت خودشان میخوانند، تمایل دارند و راغب هستند که در فضای حرفهای بخوانند و بقیه هرگز به چنین اتفاقی فکر هم نمیکنند.
ساختار موسیقی حرفهای متشکل از بخشهای مختلفی از جمله آهنگسازی، ترانهسرایی، خوانندگی، تنظیم، نوازندگی و... است و معمولاً موزیسینها در بدو ورودشان به عرصه موسیقی مشخص میکنند که میخواهند تمرکزشان را بیشتر روی کدامیک از این بخشها بگذارند. بعضیها که صدای بهتری دارند، خوانندگی را انتخاب میکنند و آنهایی که ذوق آهنگسازی دارند هم به سراغ آهنگسازی میروند. بقیه هم بنا بر نوع استعدادشان به سراغ بخشهای دیگر میروند تا در نهایت بتوانند در کنار همدیگر یک اثر موسیقی را تولید کنند. در این بین جالب است که اکثر موزیسینها میل به آواز خواندن دارند و میخواهند در کنار حرفه تخصصی خودشان، خوانندگی هم کنند. این اتفاق بیشتر برای آهنگسازها میافتد که حتماً آنها دلایل قانعکنندهتری برای انجام این کار دارند.
یکی از دلایلی که باعث میشود آهنگسازها میل به خواندن داشته باشند و گاهی اوقات بخواهند خواندن را هم تجربه کنند این است که آنها علیرغم نقش اساسی که در دیده شدن آثار موسیقی دارند، به نسبت خوانندگان کمتر توی چشم هستند و به چشم مخاطب عام نمیآیند. در کشور ما فاصله شهرت خوانندگان با آهنگسازها، تنظیمکنندگان و نوازندگان موسیقی خیلی زیاد است و حتی در گروههای موسیقی هم خوانندهها بیش از سایر اعضای گروه دیده میشوند.
شاید یک آهنگساز برای مشهور شدن نیاز به ساخت چندین اثر دارد ولی یک خواننده ممکن است در اولین تجربه خودش بهشدت دیده شود و مخاطبان پرشماری جمع کند. بنابراین آهنگسازان گاهی اوقات سعی میکنند اثری را که ساختهاند خودشان بخواند تا شاید شهرتی را که بهعنوان آهنگساز نتوانستند کسب کنند بهعنوان یک خواننده به دست بیاورند. مخصوصاً اینکه بازار موسیقی پاپ ایران در این سالها نشان داده که صداهای معمولی هم میتوانند پرطرفدار باشند!
وسوسه خواندن فقط در بین آهنگسازها نیست، بلکه ترانهسراها، تنظیمکنندهها و نوازندهها هم بیمیل به خواندن نیستند. بهروز صفاریان، شهاب اکبری، حامد برادران، فرشاد حسامی، پدرام کشتکار، میلاد ترابی و معین راهبر از جمله تنظیمکنندههایی هستند که خوانندگی میکنند. البته فعالیت آنها بهعنوان خواننده مداوم نیست و فقط هرازچندگاهی اثری را منتشر میکنند که خیلی با بازخورد خوبی هم مواجه نمیشود. شاید آنها هم دوست دارند تجربیات خودشان را داشته باشند و بدون اینکه بخواهند سلایق خواننده یا آهنگساز دیگری را در نظر بگیرند، موسیقی موردعلاقه خودشان را تنظیم کنند ولی بههرحال تجربیاتشان تا به امروز موفق نشان نداده و هیچکدام در خوانندگی بهخوبی تنظیم کردن موسیقی نبودهاند.
از میان ترانهسراها هم چهرههایی نظیر روزبه بمانی، یغما گلرویی، حسین صفا، امیر ارجینی، اهورا ایمان و مهرزاد امیرخانی تاکنون خوانندگی کردهاند که تجربیات آنها هم خیلی موفق نبوده است و فقط این اواخر روزبه بمانی نشان داد که میتوانند خواننده خوبی هم باشد. دوستی با آهنگسازها و تنظیمکنندهها مهمترین دلیلی است که ترانهسراها را به خواندن نزدیک میکند. بعضی از آنها هم مثل آهنگسازها و تنظیمکنندههایی که گاهی دوست دارند تجربیات خودشان را رقم بزنند، مایل هستند ترانههایی که نوشتهاند و به دلشان نشسته را خودشان بخوانند.
در جهان موسیقی، یک موزیسین میتواند هم خواننده باشد، هم آهنگساز و هم نوازنده. هیچ خطکشی و محدودیتی برای هنر وجود ندارد. موزیسینهای زیادی در سطح دنیا هستند که همه این قابلیتها را بهطور یکجا دارند و حتی تنظیم هم میکنند و میکس و مسترینگ کارشان را هم خودشان انجام میدهند. در کشور ما هم همچین چهرههایی وجود دارند ولی بهراستی چندتای آنها واقعاً به همه فاکتورهای موسیقی مسلط هستند که هم بتوانند خوب بخوانند، هم خوب آهنگ بسازند، هم خوب ترانه بگویند و هم خوب تنظیم کنند؟
تجربه چند سال اخیر موسیقی در ایران نشان داده که نه تنها آهنگسازها، تنظیمکنندهها و ترانهسراها در خوانندگی موفق نبودهاند، بلکه خوانندهها هم زمانی که به این مقولهها ورود کردهاند کارشان با اقبال مخاطب مواجه نشده است. البته در این بین استثناءهایی هم وجود دارد و گاهی پیش آمده که یک خواننده در آهنگسازی موفق باشد و یا بتواند از پس تنظیم کارهایش بربیاید ولی بهجز این استثناءها، بقیه تجربهها ناموفق نشان داده است.
ناموفق بودن تجربیات خوانندهها در زمینههای دیگر موسیقی و ناموفق تجربیات آهنگسازها، تنظیمکنندهها و ترانهسرایان درزمینهٔ خوانندگی به ما نشان میدهد که موزیسینها تنها در صورتی باید به زمینههای دیگر موسیقی ورود کنند که توانایی موفق شدن در آن زمینه را داشته باشند. حتی گاهی پیش آمده که یک ترانهسرا و آهنگساز خوب به خاطر اینکه سودای خوانندگی دارد، به مقوله خوانندگی ورود کرده و سودای خوانندگی او را از ترانهسرایی یا آهنگسازی دور کرده است و او حالا ترانه خوب هم نمیتواند بنویسد و آهنگ خوب هم نمیتواند بسازد. این اتفاق تنها به این دلیل افتاده که یک هنرمند جایگاه خودش بهعنوان ترانهسرا و آهنگساز را باور نکرده و خواسته خودش را بهعنوان یک خواننده معرفی کند، درحالیکه موسیقی کشور همانطور که به خواننده خوب احتیاج دارد، نیازمند آهنگساز، تنظیمکننده و ترانهسرای خوب هم هست و موزیسینها باید کاملاً به این امر واقف باشند.