سرویس موسیقی هنرآنلاین: محمدامین اکبرپور و مهرزاد هویدا از سال گذشته پروژهای مشترک را با هم آغاز کردند. آنها کنسرت "آب، خاک، پروانه" را روی صحنه بردند که با استقبال خوبی همراه و باعث شد که به همکاریشان تداوم ببخشند و برای اجراهای جدید برنامهریزی کنند.
محمدامین اکبرپور، متولد اهواز، کارشناس موسیقی از دانشگاه هنر و معماری، آهنگساز و نوازنده تار و سهتار است. او نزد هنرمندانی چون داریوش طلایی، داریوش پیرنیاکان، کیوان ساکت، زیدالله طلوعی و محمدرضا لطفی به فراگیری تار و سهتار پرداخته و آلبومهای مختلفی را آهنگسازی کرده است. اکبرپور سرپرست گروه "همنوازان سایه" است و با گروه "بازسازی شیدا" به سرپرستی استاد محمدرضا لطفی همکاری و اجرا داشته است.
مهرزاد هویدا، متولد تهران و نوازنده تمبک، دف و سنتور است. او نزد استادانی چون محمدرضا بنایی و محمدرضا لطفی به فراگیری موسیقی پرداخته و با گروههایی چون "آن"، "همنوازان شیدا"، و "سازینه نواحی ایران" همکاری میکند. وی در چندین فستیوال داخل و خارج از کشور نیز برنامه داشته و در آلبومهایی چون "شبروان؛ هنر بداههنوازی" به همراه استاد محمدرضا لطفی و احمد مستنبط، "سایه جان"، "هنر گام زمان"، "زخمه ساز" با آهنگسازی محمدرضا لطفی، "گلفرش"، "جادوی سکوت" و "با فراغت چند سازم" اجرا داشته است.
کنسرت همنوازی تار و سهتار محمدامین اکبرپور و دف مهرزاد هویدا با عنوان "پردیس" دوم آذر ماه در سالن خلیجفارس فرهنگسرای نیاوران برگزار میشود که به بهانه این کنسرت با این دو نوازنده موسیقی به گفتوگو پرداختهایم.
آقای اکبرپور و آقای هویدا چطور شد که از سال گذشته تصمیم گرفتید با هم همکاری کنید و همنوازی تار و دف و سهتار و دف را روی صحنه ببرید؟
محمدامین اکبرپور: من و آقای هویدا در مکتبخانه استاد محمدرضا لطفی با همدیگر آشنا شدیم. هر دوی ما در آنجا از استاد لطفی آموزش میدیدیم و دوستی خوبی هم با هم داشتیم که این دوستیها منجر به همکاری بین ما شد. اولین باری که با هم همکاری کردیم، مربوط به آلبوم "گلفرش" بود که آقای هویدا افتخار داد و با نوازندگی ساز دف در آلبوم من حضور پیدا کرد. بعد از آن دیدیم که وجوه مشترکی بینمان وجود دارد و دارای یک سری فضاهای ذهنی و احساسات مشترک هستیم. به خصوص اینکه هر دوی ما مدرسین مکتبخانه میرزا عبدالله بودیم و این وجه اشتراک در شکلگیری یک ذهنیت و نگرش مشترک در ما تأثیر زیادی گذاشته بود. ما بستر کارمان را در مکتب استاد لطفی بنا کردیم و کنسرت "آب، خاک، پروانه" را هم بر همین مبنا روی صحنه بردیم. کنسرت "پردیس" که قرار است دوم آذرماه اجرا شود هم خارج از این فضا نیست.
مهرزاد هویدا: ما به واسطه مکتبخانه استاد لطفی با هم آشنا شدیم و بعد از اینکه استاد لطفی از دنیا رفتند، احساس کردیم که باید به هم نزدیک شویم و یک سری دو نوازی داشته باشیم. بنابراین میشود گفت که در همکاری من و آقای اکبرپور، حضور استاد لطفی مؤثر بود. گرچه به نظرم اگر بین ما ارتباط حسی وجود نداشت، این همکاری هرگز شکل نمیگرفت چون ارتباط حسی بین نوازندگان در موسیقی ایرانی خیلی مهم است. ما در طول تاریخ موسیقی ایرانی همیشه زوجهای هنری موفقی از جمله استاد کسایی با استاد شهناز، استاد شجریان با استاد لطفی و همچنین استاد لطفی با استاد فرهنگفر را داشتهایم که وقتی با هم اجرا میکردند، حسهای مشترکی داشتند و از صمیم قلب به همدیگر علاقهمند بودند. متأسفانه این حسهای مشترک در این روزهای موسیقی ایرانی کمتر شده است ولی خوشحالم که من و آقای اکبرپور این احساس را داشتیم و هر دوی ما به واسطه همکاری با استاد لطفی، یک شکل مشخصی از موسیقی را دوست داشتیم. آقای اکبرپور سابقه همکاری با گروه "بازسازی شیدا" را داشتند و من هم عضو سابق گروه "همنوازان شیدا" بودم. احساس میکنم بعد از اینکه استاد لطفی درگذشت، ضرورت همکاری بین من و آقای اکبرپور حس شد که سال گذشته برای اولین بار این اتفاق افتاد و امیدوارم به همین شکل ادامه پیدا کند.
شما سال گذشته کنسرت "آب، خاک، پروانه" را برگزار کردید که بازخورد خوبی داشت و باعث شد نسبت به آینده این همکاری خوشبین شوید و تصمیم بگیرید امسال کنسرت "پردیس" را روی صحنه ببرید. فکر میکنید علت موفق بودن همکاری شما چه بوده است؟
محمد امین اکبرپور: به نظرم این پروژه اگر موفقیتی داشته، به خاطر همفکری و همدلی بین ما بوده است. ما از روزی که همکاریمان را شروع کردیم، کارمان را با همفکری پیش بردیم و قرار نبود کسی سرپرست و مؤلف باشد. ما همدیگر را نقد کردیم و به چالش کشیدیم تا در مورد هر دوی ما بهترین اتفاق ممکن بیفتد. وقتی قرار شد با همدیگر همکاری کنیم، چند مؤلفه را مد نظر قرار دادیم. یکی اینکه تصمیم گرفتیم موسیقی دستگاهی که بستر مکتب استاد لطفی بوده و موسیقی عرفانی که در سراسر کره خاکی وجود دارد را اجرا کنیم. ضمن اینکه در کنار موسیقی دستگاهی و عرفانی تصمیم گرفتیم یک نقبی هم به موسیقی نواحی کشور بزنیم تا فضای کارمان صرفاً منوط به موسیقی دستگاهی و عرفانی نباشد. در کنار آن به توافق رسیدیم که رپرتوارهایی که میخواهیم اجرا میکنیم خیلی طولانی نباشد. یعنی تصمیم گرفتیم رپرتوارهایی را اجرا کنیم که بین 30 تا 40 دقیقه طول بکشد تا مخاطبان از شنیدن رپرتوارهای طولانی خسته نشود. نکته سوم این بود که تصمیم گرفتیم موسیقی ما یک فضای آرامشبخش و احساسی را برای شنونده ایجاد کند. به هر حال فضای شهر تهران پر از هیاهو است و در این بین موزیسینهای دیگری هم وجود دارند که موسیقیهای هیجانی و پر تنش اجرا میکنند، پس ما تصمیم گرفتیم فضای احساسی و آرامتری را برای مخاطبانمان ایجاد کنیم.
قرار است روز پنجشنبه دوم آذرماه کنسرت "پردیس" را در تالار خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران روی صحنه ببرید. این کنسرت شامل چه بخشها و چه و رپرتواری خواهد بود؟
مهرزاد هویدا: اجرای پنجشنبه دوم آذرماه، شامل همنوازی دف من و تار و سهتار آقای اکبرپور است. این اجرا در امتداد اجرایی است که سال گذشته برگزار کردیم. اجرای روز پنجشنبه در دو بخش برگزار میشود که بخش اول همنوازی تار و دف در آواز بیات اصفهان است و بخش دوم هم همنوازی سهتار و دف در دستگاه نوا. شکل کلی اجرای ما بداهه نیست ولی خیلی از اتفاقات روی صحنه بر اساس بداهه شکل میگیرد.
در سالهای اخیر شمار گروهنوازیهای موسیقی ایرانی بیشتر از تعداد تکنوازیها و دو نوازیها بوده و استقبال بهتری هم از این اجراها به عمل آمده است. در این شرایط چطور شد که تصمیم گرفتید کنسرتهای دو نوازی داشته باشید؟
محمد امین اکبرپور: من نزدیک به 30 سال است که دارم تار و سهتار مینوازم. در این 30 سال اکثراً در گروهها نوازندگی کردم ولی همیشه به دنبال فرصتی بودم که بتوانم به تکنوازی بپردازم چون تکنوازی هم حال و هوای متفاوت خودش را دارد. به نظرم تکنوازی سختترین کار برای یک نوازنده است و از قدیم هم این را گفتهاند که یک نوازنده باید به پختگی برسد و بعد تکنوازی کند. احساسی که در تکنوازی وجود دارد، متفاوت از احساسی است که از گروهنوازی میتوان گرفت. در گروهنوازی همه سازها به شنیده شدن یک صدای جمعی زیبا کمک میکنند اما در تکنوازی یک ساز قرار است به تنهایی مخاطب را با خود همراه کند. معمولاً مخاطبهایی که علاقه خاصی به برخی از سازهای ایرانی دارند، تکنوازی را به شدت دوست دارند. من در میان مخاطبان خودم هم دیدهام که خیلیها پیگیر تکنوازی هستند. اولین تکنوازی که انجام دادم، بر اساس نواختههای استاد نیداوود بود و بعد از آن تجربههای دیگری هم داشتم. وقتی قرار بود با آقای هویدا اجرای مشترک داشته باشیم هم به این فکر کردیم که چکار میتوانیم انجام بدهیم که اجرایمان در بخش تکنوازی چشمگیر باشد؟ سال گذشته روی این قضیه فکر کردیم و اجرای خوبی را روی صحنه بردیم که امیدوارم اجرای 2 آذر هم در همین راستا باشد. برای من باعث خوشحالی است که پس از سالها حضور در گروههای موسیقی ایرانی، حالا میتوانم تکنوازی و بداههپردازی کنم.
مهرزاد هویدا: تکنوازی در موسیقی ایرانی دوره قاجار و قبل از آن وجود داشت و مردم ساعتها به تکنوازی گوش میکردند. نوازندگانی که تکنوازی میکردند هم آنقدر توانایی داشتند که میتوانستند برای لحظات زیادی مردم را سرگرم کنند. در دوران پهلوی اجراهای تکنوازی کمتر شد و موسیقی ایرانی بیشتر به سمت گروهنوازی سوق پیدا کرد که شاید دلیلش این بود که تلویزیون اجراهای گروهنوازی را پخش میکرد و این اجراها برای موزیسینها و مخاطبان جذابیتهای صوتی و بصری پیدا میکرد. با این حال در همان زمان هم تکنوازیهای خوبی در برنامه "گلها" و سایر برنامههای صحنهای، رادیویی و تلویزیونی اجرا میشد. بعد از انقلاب هم اساتیدی مثل استاد شهناز، استاد علیزاده و استاد لطفی دوباره درخت تنومند تکنوازی را احیاء کردند و تکنوازیهایشان مخاطبهای خاص خودش را داشت. این اساتید بعدها پرچم تکنوازی را به دست شاگردهای خودشان سپردند و خوشبختانه تکنوازی همچنان هم ادامه دارد. تکنوازی کار سختی است و هر نوازندهای به سادگی نمیتواند به آن قدم بگذارد. این کار به پختگی احتیاج دارد چون یک نوازنده قرار است به تنهایی برای یک مدت طولانی تماشاگران را سرگرم کند و اگر اندکی ضعف از خود نشان بدهد، تماشاگران آن اجرا را از آن نوازنده نمیپذیرند. در مورد همکاریام با آقای اکبرپور هم بگویم که هر دوی ما نسبت به تکنوازی حساسیت داریم و علاقه نشان میدهیم. در حال حاضر در میان همکاران ما تعداد کمی این امکان را پیدا میکنند که به صورت تکنوازی و دو نوازی روی صحنه بروند و حالا که ما این فرصت را پیدا کردهایم، تأکید خاصی روی زنده نگه داشتن فضای تکنوازی و همنوازی خواهیم داشت.
آقای هویدا، در این سالها ساز دف معمولاً پای ثابت گروهنوازیها در موسیقی ایرانی است ولی به نسبت سازهایی همچون تار و سهتار کمتر دیده میشود. با توجه به اینکه ساز دف در دهههای گذشته نوازندگان مشهوری داشت و ساز شناختهشدهتری به حساب میآمد، فکر میکنید در حال حاضر چه اتفاقی برای این ساز افتاده است؟
مهرزاد هویدا: اینکه یک ساز در کشور همهگیر میشود، مستقیماً به کسانی که در این زمینه کار میکنند مربوط میشود. به طور مثال، ساز کمانچه در یک دورههایی در موسیقی ایرانی مهجور واقع شد و در تهران فقط 3-4 نوازنده کهنسال داشت که از نسل قبل باقی مانده بودند. در همان دورهها اوج گرفتن ساز ویولن باعث انقراض کمانچه شده بود اما مدتی بعد گروههایی پیدا شدند که مجدداً صدای کمانچه را به مردم ایران عرضه کردند و این ساز دوباره شنیده شد چون مردم هیچوقت از صداهای زیبا دوری نمیکنند. در مورد ساز دف هم در دهه 60، حضور نوازندگانی نظیر آقای ذوالفنون، آقای کامکار و آقای لطفی باعث شد این ساز بیشتر از همیشه شنیده شود. بنابراین اگر الان ساز دف خوب حرکت نمیکند به خاطر این است که آثاری تولید نمیشود که بتواند مثل آثار آقای ذوالفنون مخاطب دف را درگیر کند که این را هم باید آسیبشناسی کرد تا فهمید که چرا این ساز به چنین وضعی دچار شده است.
کمتر پیش آمده که در دو نوازیها از ساز دف استفاده شود. چطور شد که تصمیم گرفتید در این کنسرت به عنوان مکمل ساز تار و سهتار از ساز دف استفاده کنید؟
مهرزاد هویدا: به نکته خوبی اشاره کردید. انتخاب ساز دف به عنوان یک ساز مکمل، انتخاب غیرمتعارفی است. عموماً از تنبک به عنوان ساز مکمل سهتار استفاده میشود ولی ما در این اجرا سهتار و دف را در کنار هم داریم که فضای جدیدی را در همنوازی به وجود آورده است. از ساز دف برای اولین بار به طور جدی در جشن هنر شیراز استفاده شد که آقای بیژن کامکار در گروه "شیدا" دف نواختند. بعد از آن آقای ذوالفنون و اساتید دیگر هم به این ساز قوام دادند. دف به نسبت تنبک، ساز پهن پیکری است و ظرایف کمتری دارد. نوازندگی دف در اجراهای دو نوازی نیاز به نگرش متفاوتی از اجراهای گروهنوازی دارند که خیلی از نوازندگان به آن نگرشها آگاه نیستند. به همین خاطر نوازندگان دف را به شنیدن اجرای روز دوم آذر دعوت میکنم تا نگاه ویژهای به این اجرا داشته باشند و انشاءالله این اجرا شروعی برای استفادهای متفاوتتر از ساز دف باشد.
در میان صحبتهایتان به نزدیک بودن تفکرات و داشتن حسهای مشترک اشاره کردید. وجود چنین فاکتورهایی در دو نوازی و همنوازی چقدر کمککننده است؟
مهرزاد هویدا: خیلی مهم است. من نزدیک بودن را به دو بخش تقسیم میکنم، یکی نزدیک بودن به لحاظ تکنیکی و شکل موسیقی و دیگری نزدیک بودن به لحاظ احساسی. دو نوازنده که قرار است روی صحنه با همدیگر همنوازی کنند، لازم است به لحاظ شکل موسیقی به همدیگر نزدیک باشند. یک نوازنده که در مکتب تبریز ساز میزد با نوازندهای که در مکتب اصفهان ساز میزند، به لحاظ اجرایی دارای اشتراک صد درصد نیستند و ممکن است چندان با هم هماهنگ نباشند و احساس راحتی نکنند. خیلی مهم است که شما بدانید نوازنده همراهتان در نوازندگی خود چه روندی را طی میکند تا بتوانید به خوبی کاملکننده ساز او باشید. در همه جای دنیا هم اینطور است که نوازندهها معمولاً کنار دست نوازندهای مینشینند که در یک سبک و مکتب مشترک رشد کردهاند. وجه دوم نزدیکی هم مربوط به نزدیکی احساس است. طبیعتاً نوازندهای که به نوازنده همراه خود احساس قلبی دارد، لحظات بهتری را روی صحنه تجربه میکند و نزدیکی احساس هم در کیفیت اجرا مؤثر است.
محمد امین اکبرپور: در دو نوازی، حس و حال شما روی شخص مقابل تأثیر میگذارد و خیلی مهم است که بتوانید حال خوبی را به کسی که با شما نوازندگی میکند منتقل کنید. در چنین شرایطی معمولاً رفت و آمدها و همنشینیهای بین دو نوازنده باعث میشود که هر دوی آنها با احساس بهتری روی صحنه حاضر شوند. من و آقای هویدا این حال خوب را روی صحنه داریم چون همیشه در فضای تمرینات و خارج از آن فضا با هم در تماس هستیم و از همدیگر مراقبت میکنیم تا این حال خوب از بین نرود. روزهای تمرین و کنسرت با هم قرار میگذاریم، غذا میخوریم و گفتوگو میکنیم و خاطره میگوییم. این همنشینیها حس و حال خوبی به هر دوی ما میدهد و حس و حال خوب به روی صحنه هم منتقل میشود و آنجا هم حال هر دوی ما را خوب میکند.
در سالهای اخیر حضور خوانندهها در گروههای موسیقی ایرانی بیشتر به چشم میآید و خیلی وقتها آهنگسازها و نوازندگان زیر سایه نام خوانندگان قرار میگیرند و کمتر دیده میشوند. این مسئله نوازندهها را دلخور و ناراحت نمیکند؟
مهرزاد هویدا: من در برابر این اتفاق موضع نمیگیرم چون فکر میکنم که این اتفاق حاصل یک روند است و یک روند باعث شده مردم بیشتر به آواز علاقهمند شوند. خوشبختانه خوانندگان و نوازندگان حرفهای موسیقی ایرانی چندان برایشان مهم نیست که در یک همکاری گروهی چه کسی دیده میشود و چه کسی دیده نمیشود. آنهایی که به بلوغ حرفهای دست پیدا کردهاند، به نتیجه کار گروهی فکر میکنند و پافشاری خاصی روی دیده شدن شخص خودشان ندارند. البته که در نهایت هر کسی تلاش میکند که بهترین اجرایش را ارائه بدهد تا موسیقی خوب به گوش مخاطب برسد اما کسی نمیگوید من باید از بقیه بیشتر دیده شوم. من خوشحالم که مخاطبان حرفهای هم نگاهشان به این موضوع حرفهای است و هیچوقت صرفاً به خاطر یک بخش خاصی از موسیقی، به سالن کنسرت نمیروند. مخاطبان حرفهای هم میآیند یک موسیقی خوب و اصیل ایرانی گوش کنند و دوست دارند آن موسیقی حالشان را خوب کند. به نظرم آن شنوندهای که بخواهد به تماشای یک کنسرت برود تا صرفاً یک موضوع خاصی را دنبال کند، خیلی در فضای موسیقی ایرانی نیست و چیزی از گروهنوازی نمیداند. قبول دارم که در یک گروه ممکن است شخص خواننده بیشتر توی چشم باشد اما جای بسی خوشحالی است که در کشورمان خوانندگانی وجود دارد که به کار گروهی دید مثبتی دارند و به چنین مسائلی توجه نمیکنند.
محمد امین اکبرپور: موسیقی دستگاهی ایران 5 فرم دارد؛ پیش درآمد، چهار مضراب، ساز و آواز، تصنیف و رنگ. به قول استاد لطفی، گل موسیقی ایرانی ساز و آواز است. مردم ما از دیرباز به کلام و آواز علاقه قلبی داشتهاند. خیلیها ممکن است به موسیقی علاقهای نداشته باشند و از آن لذتی هم نبرند ولی چون در موسیقی شعر خوانده میشود به موسیقی گوش میکنند. بنابراین نقش خواننده را در موسیقی ایرانی نمیشود انکار کرد. گرچه خیلی وقتها دیده شدن خواننده باعث میشود آهنگسازها و نوازندگان کمتر دیده شوند ولی به هر حال خواننده یک رکن مهم در موسیقی ایرانی است و نمیشود نقشش را کمرنگ کرد. در موسیقی آدمهایی وجود دارد که مثل کارگردان در سینما هستند، یعنی آنها نقش هدایتکننده دارند ولی کمتر دیده میشوند. متأسفانه هنر انتزاعی همیشه پشت پرده است و چارهای هم نیست.
آقای اکبرپور شما نوازنده و سرپرست گروه "همنوازان سایه" هم هستید. این گروه در حال حاضر در چه وضعیتی قرار دارد؟
محمد امین اکبرپور: ما در گروه "همنوازان سایه" در حال ساختن موسیقیهای جدید هستیم. یک بخشی از موسیقیهای جدید ما برگرفته از آثار استاد علیاکبر خان شهنازی در دستگاه چهارگاه است و بخش دیگرش هم آواز شهنازی است که من آهنگسازش هستم.
قصد ندارید اجرای کنسرت "پردیس" را تمدید کنید و یا کنسرت "آب، خاک، پروانه" را یکبار دیگر در تهران و یا در شهرستانها روی صحنه ببرید؟
مهرزاد هویدا: برگزاری کنسرت در تهران به خاطر تعدد گروهها و درخواستهای مکرر برای اجرا سخت شده و دفتر موسیقی این امکان را ندارد که در یک بازه مشخص به همه گروهها مجوز بدهد. فکر میکنم برگزاری یک کنسرت در طول سال برای گروههای اینچنینی بسیار ایدهآل است. ما انشاءالله در سال آینده در شهرهای دیگر ایران، کنسرتهای کوچکی را برگزار میکنیم و اگر فرصت اجرا در تهران پیش بیاید هم حتماً از آن استقبال خواهیم کرد. الان برگزاری کنسرت به لحاظ اقتصادی هم دشوار شده است چون به جز یک سری از خوانندگان شناختهشده کشور که در سالنهای بزرگ شهر تهران به صحنه میروند، بقیه موزیسینها کنسرتهایی را برگزار میکنند که آورده مالی برایشان ندارد. این شرایط عمومی اکثریت گروهها است و ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم. ما هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ جهتگیری فرهنگی یک گروه مستقل هستیم که تمام کارهایمان را خودمان ساپورت میکنیم.
محمد امین اکبرپور: یکی از خوبیهای اجرای ما این است که هر دو بخش کنسرتمان ضبط میشود و بعد در استودیو پردازش میشود و به عنوان یک مجموعه آلبوم به بازار میآید. در حال حاضر آلبوم "آب، خاک، پروانه" آماده انتشار است که این آلبوم شامل دو لوح فشرده است. در حال رایزنی با چند شرکت معتبر هستیم که در نهایت برای انتشار آن به توافق برسیم و این آلبوم را به نحو احسن به گوش علاقمندان به موسیقی برسانیم. همچون مشغول تمرین مجموعه "پردیس" هستیم که امیدواریم این اثر را هم بتوانیم خیلی با کیفیت اجرا کنیم تا بعداً در اختیار علاقمندان قرار بگیرد.
و صحبتهای پایانی؟
مهرزاد هویدا: امیدوارم اجراهای تکنوازی و همنوازی در موسیقی ایرانی بیشتر شود و مردم از این اجراها لذت ببرند.
محمد امین اکبرپور: به امید دیدار هموطنان عزیزم، دوم آذرماه در فرهنگسرای نیاوران.