سرویس موسیقی هنرآنلاین: جوانانی که بعد از نسل آغازین خوانندههای پاپ وارد عرصه خوانندگی شدند، با ممیزی ترانهها و آهنگهایشان رسمیت پیدا کردند و تقریباً هیچکسی مشفقانه راه درست را به آنها نشان نداد و کاری نکرد تا با صورت به دیوارِ محکمِ بیقانونی نخورند!
این بچهها چه دوستشان داشته و چه از آنها متنفر باشیم، بخشی از تاریخ موسیقی پاپ ما بودهاند. بخشی که خواننده شدن را آسان جلوه داد و خیلی از جوانهای کم سن و سال را به خواندن و ساخت ویدئو کلیپ ترغیب کرد.
هومن سزاوار یکی از همان جوانان بود، کسی که 12 سال پیش بیلبوردهای اولین آلبومش "چشمسیاه" در تهران به چشم آمد و همزمان ویدئو کلیپهایش خصوصاً کلیپی که در آن سحر زکریا چهره طنز معروف آن سالها بازی کرد به چشم میآمد.
از گذشتههایش آنقدر دور شده که در طول این گفت وگو چند بار با حس غریب اما عاشقانه از آن زمان صحبت می کرد، با او بعد از هشت سال ممنوع الفعالیت بودن و آغاز مجدد فعالیتهایش گفتگو داشتهایم:
موسیقی را از چه زمانی آغاز کردید و چطور شد که تصمیم گرفتید خواننده شوید؟
من از سال 80 شروع به آهنگسازی و تنظیم موسیقی کردم. یکبار خودم روی ماکت یکی از آهنگهایی که برای خوانندگان دیگر ساخته بودم، خواندم تا آن خواننده بتواند آهنگی که ساختهام را تمرین کند که دراینبین تهیهکننده آلبوم آن خواننده صدای مرا شنید و گفت خودت همصدای خوبی داری و اگر بخواهی میتوانی کارکنی. اینطور بود که شروع به خوانندگی کردم و به فکر جمعآوری یک آلبوم با صدای خودم افتادم. آلبوم "چشمسیاه" را جمعآوری کردم و با همت شرکت "ایران گام" به انتشار رساندم. "چشمسیاه" استقبال بدی نداشت و جزو 2-3 آلبومی بود که در آن بازه زمانی مورد استقبال قرار گرفت. مدتی بعد یک سری شبکههای ماهوارهای از وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز گرفتند و شروع به فعالیت کردند. این شبکهها خودشان از خوانندهها میخواستند که ویدئو کلیپ بسازند. من هم یکی از آن خوانندهها بودم که کلیپ میساختم و به این شبکهها میدادم تا پخش کنند اما بعد از 6-7 ماه مجوز این شبکهها به هر دلیلی قطع شد و شرایط ما همتغییر کرد. ویدئوهای من همچنان از شبکههای ماهوارهای پخش میشد و من هم چندان سعی نکردم جلوی سن کمی داشتم و در معرض توجه بود. این دیده شدن برایم جالب بود اما مدتی بعد به خاطر آن ممنوعالفعالیت شدم.
ویدئو کلیپهایی که شما و خوانندگانی همچون مهدی مقدم در آن سالها میساختید، بسیار مورد استقبال مردم قرارگرفته بود. ایده و تهیهکنندگی این ویدئوها به عهده چه کسی بود و اصلاً چطور شد که به ساخت ویدئو تمایل پیدا کردید؟
دلیل استقبال مردم از آن ویدئوها این بود که ما روی هرکدام از آنها فکر میکردیم و ایده داشتیم. البته من بهاندازه مهدی مقدم ویدئو نمیساختم چون بودجهای برای این کار ندشتم. سعی میکردیم ویدئوهایی که ساخته میشود، همه قصه داشته باشند تا مخاطب بتواند با آنها ارتباط بگیرد. ایده بعضی از این ویدئوها را خود من مطرح میکردم. مثلاً در یکی از ویدئوها به پیشنهاد من از مانکن استفاده کردیم که بعدها استفاده از مانکن برایمان دردسر درست کرد. آن زمان ساخت ویدئو راحتتر بود و مثل امروز مستلزم هزینههای هنگفت و استفاده از سیستمهای قوی بصری نبود. شیوه پخش ویدئوها هم از طریق لوح فشرده بود چون هنوز اینترنت گسترده نشده بود. بههرحال در آن دوره ویدئوهای من بهقدری دیدهشده بود که سعی نمیکردم مانع پخش آنها از شبکههای ماهوارهای شوم. هم جوان بودم و هم فرصتی برای کنسرت گذاشتن نداشتم چون در آن سالها فقط خوانندههای صداوسیمایی مثل مرحوم ناصر عبداللهی، محمد اصفهانی و علیرضا عصار میتوانستند کنسرت بگذارند. به همین خاطر پخش آن ویدئوها بهترین فرصت برای دیده شدن برای من و دوستانم بود. تا صحبت از صداوسیما شد، این را هم بگویم که من هنوز در صداوسیما ممنوعالتصویر هستم. یک برنامه مرا دعوت کردند که تهیهکننده برنامه همفکر میکرد مشکلی برای رفتن به آن برنامه ندارم ولی درنهایت گفتند این آقا ممنوعالتصویر است.
چه زمانی متوجه شدید که ممنوعالفعالیت شدهاید و اجازه کار کردن در فضای رسمی موسیقی کشور را ندارید؟
زمانی که هنوز کلیپهای من از ماهواره پخش میشد، یکی دو نفر از بچهها باهوشتر بودند و به دنبال اخذ مجوز رفتند. من یک سال بعد از آنها متوجه شدم که بهتر است مجوز بگیرم اما این یک سال، دقیقاً هشت سال از موسیقی دورم کرد. این اتفاق به خاطر سیاست غلط دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت آقای احمدینژاد افتاد. سیاستشان این بود که چون تو با کلیپهای ماهوارهای دیده شدهای، حالا باید آنقدر منفعل شوی که مردم فراموشت کنند و بعد بیایی با یک چهره با مجوز و رسمی شناخته شوی. بهنوعی میخواستند لج کنند. غافل از اینکه این لجبازیها برای یک جوان بد تمام میشود چون کسی که طرفدار دارد و مردم او را میشناسند، بعد از هشت سال باید دوباره از صفر شروع کند. بههرحال منبعد از سالها دوباره به موسیقی برگشتم و کنسرت هم گذاشتم. باید دوباره خودم را ثابت کنم که کار سختی است اما فکر میکنم تواناییاش رادارم.
در دوره ممنوعالفعالیتیتان به چهکاری مشغول بودید و از چه راهی ارتزاق میکردید؟
هشت سال دوری از فضای موسیقی خیلی سخت است و فقط کسی میتواند این دوره طولانی را بگذراند که هدف اول و آخرش موسیقی است. در این مدت کافیشاپ و رستوران راهاندازی کردم و ارتزاقم از آن طریق بود. از وقتیکه دوباره مجاز شدم، رستوران و کافیشاپ را تحویل دادم و تمام تمرکزم را روی موسیقی گذاشتم که البته این هم ریسک بزرگی است که معلوم نیست چه نتیجهای میدهد. بااینحال در آن سال ها بیشتر به لحاظ روحی درگیر بودم چون مرا از کاری که عاشقش بودم، دور کرده بودند.
هیچوقت سعی نکردید از ایران خارج شوید و فعالیتتان در خارج از کشور ادامه دهید؟
خیر. به خاطر آنکه احساس میکردم، حضور در این مملکت و خواندن در سرزمینم، حقم است و حقم را باید بگیرم. من به لحاظ قانونی کار خلافی کرده بودم که باید جریمه میشدم ولی حکمی که برای من بریده شد، تقریباً با اعدام برابری میکرد. با این حکم، هومن سزاوار که دیده شده بود کشتند و حالا من یک هومن سزاوار دیگری هستم که طرفداران گذشته خودم را ندارم و باید همهچیز را از نو شروع کنم.
شهریورماه امسال پس از حدود هشت سال ممنوعالفعالیت بودن، برای اولین بار در تالار ایوان شمس روی صحنه رفتید. تجربه حضور روی صحنه پس از سالها دوری از موسیقی چطور بود؟
من خیلی منطقی به این کنسرت نگاه کردم چون خوشبختانه خیلی با خودم تعارف و رودربایستی ندارم. میدانم که یک روزی در یک سطح و جایگاهی بودهام که حالا از آن فاصله دارم. دلیل این فاصله هم این است که نگذاشتهاند کارکنم. یک سری از همدورهایهای من اجازه کار کردن داشتند ولی دیدند که مردم دیگر آنها را نمیخواهند، درنتیجه کنار کشیدند و ادامه ندادند اما دلیل فاصله گرفتن من از جایگاه قبلیام این بود که برای من ممنوعیت ایجاد کرده بودند. به همین خاطر برگشتم چون فکر کردم میتوانم دوباره مخاطب جمعآوری کنم. بااینحال، این آگاهی را داشتم که قرار نیست همه بلیتهای کنسرت من در 2 دقیقه به فروش برسد. تالار ایوان شمس که یک سالن کوچک است و 400 صندلی دارد را برای اجرای دو سئانس اجاره کردیم. معمولاً اینطور است که از بلیتهای هر کنسرت، 100-120 بلیت به مهمانها داده میشود که در مورد کنسرت من هم این اتفاق افتاد. ضمن اینکه من حدود 100 بلیت را هم به انجمن "امید" دادم چون از قبل هم همچین تصمیمی داشتم و با خودم عهد بسته بودم که در اولین کنسرتم این کار را انجام بدهم. خوشبختانه باقی 500-600 بلیت کنسرت هم فروش رفت. خیلی خوب و منطقی بود چون فعلاً در توانم در همین حد است. میخواهم همهچیز واقعی باشد و به دنبال آمارهای جعلی نیستم. نمیخواهم خودم را گول بزنم. به من پیامهای مختلفی میدهند و میگویند اگر بخواهید میتوانیم تعداد فالوئرهای صفحه اینستاگرامتان را چند برابر کنیم. حتی فیش مبلغی که از خوانندههای دیگر گرفتهاند را هم برایم میفرستند تا به من ثابت کنند که این کار شدنی است اما من همیشه به اینها گفتهام که به دنبال شو دادن نیستم.
برنامهتان برای برگزاری کنسرتهای بعدیتان در تهران و همینطور کنسرت در شهرستانها چیست؟
میخواهم کنسرتهایم را آرامآرام جلو ببرم چون باید منطقی پیش برویم تا سرمایه سرمایهگذارم از بین برود. به دنبال شروع کردن یک سری برنامههای ارگانی هستم و میخواهم به یک سری شبستانهایی که کشش دارد بروم. برگزاری کنسرت در سالنهای 200-300 نفره را افت نمیدانم. در این سالها روی صحنه میروم اما میخواهم کنسرتم بهخوبی کنسرتهای برج میلاد برگزار شود. کنسرتی که من در تالار ایوان شمس برگزار کردم، نهتنها سود خاصی به دست آورد، بلکه برایمان ضرر هم داشت چون ضمن پرداخت هزینههای مجوز، اماکن، فیلمبردار، سالن، نور، صدا و اعضای گروه، فقط 40 میلیون تومان هم هزینه تبلیغات بیلبورد کردیم. من الآن قطعه هیت در بازار موسیقی ندارم و باید کارهای جدید بسازم ولی در کنارش میخواهم برگزاری کنسرت را هم بهصورت موازی پیش ببرم. عجیبترین اتفاقی که در کنسرت تهران برایم افتاد، کامنت یک آقای مسن حدوداً 60 ساله بود که نوشته بود:"به خاطر دخترم به این کنسرت آمدم و شمارا نمیشناختم اما از امروز خودم یکی از هوادارهایت هستم. تابهحال کنسرت به این خوبی نرفته بودم. هر بار لبخند دخترم را دیدم، خودم هم لذت بردم. از این به بعد هرکجا کنسرت داشته باشی میآیم". این کامنت برایم خیلی ارزشمند بود. امیدوارم که با برگزاری کنسرت در شهرستانهای مختلف، مخاطب بیشتری جمع کنم. در این تورهای کوچک به دنبال کسب درآمد نیستم و حتی ممکن است با ضرر سنگینی هم مواجه شوم که این در وهله اول سرمایهگذار من متوجه این ضرر میشود ولی بههرحال اینیک برنامه 3 ساله است که باید زحمت کشید تا به نتیجه رسید. سرمایهگذاری که پای همچین کاری میماند هنر کرده و اینکاره بوده است. از این نظر فکر میکنم برنامه گذار من کار بزرگی دارد انجام میدهد و من از او متشکرم.
حالا که مجوز فعالیت موسیقی گرفتهاید، قصد انتشار یک آلبوم جدید ندارید؟
در حال حاضر انتشار آلبوم اشتباه است. تنها چیزی که میتواند خوانندگانی مثل مرا دوباره بالا بیاورد، منتشر کردن یک قطعه "بسیار موفق" است که آنهم تقریباً هر دو سال یکبار در موسیقی اتفاق میافتد. از سال 83 تا الآن شاید فقط 10 قطعه "بسیار موفق" در موسیقی ایران منتشرشده است. الآن مرجع رسمی و مشخصی برای پخش موسیقی ندارد. یک سری از وبسایتها وجود دارد که مورد تأیید وزارت فرهنگ و ارشاد نیست و هر کس اثرش را به آن وبسایتها بدهد، احتمالاً ممنوعالفعالیت میشود. یک سری وبسایت رسمی خبر و تحلیل موسیقی در داخل کشور هم وجود دارد که فقط مخاطبان حرفهای موسیقی آنها را دنبال میکنند و مردم عادی این سایتها را دنبال نمیکنند. وزارت فرهنگ و ارشاد باید یک مرجع رسمی مشخص کند تا موزیسینهای ما سرگردان نباشند. بههرحال یک موسیقی که تولید میشود، باید از یک مرجع معتبر پخش شود تا به دست مردم برسد. الآن تنها سایتی که مردم آن را دنبال میکنند تا ببینند اثر جدیدی پخششده یا نه، سایت "رادیو جوان" است که این سایت جزو همان سایتهایی است که همکاری با آن به ممنوعالفعالیت شدن خواننده میانجامد.
پیشنهاد و راهکار شما برای رفع مشکل مرجع پخش آثار موسیقی چیست؟
خود وزارت ارشاد باید یک وبسایت دانلود قانونی موسیقی داشته باشد که مخاطب هرروز آن را باز کند تا ببینند که اثر جدیدی منتشرشده است یا نه. اگر این سایت را داشته باشد، آن موقع میتواند به فلان خواننده بگوید چرا اثرت را به سایت "رادیو جوان" دادی؟ الآن وزارت ارشاد این امکان را فراهم نکرده ولی انتظار دارد خوانندگان ما اثرشان را برای پخش به "رادیو جوان" هم ندهند. بههرحال یک موسیقی باید شنیده شود یا نه؟ تلویزیون و وزارت فرهنگ و ارشاد مقصر هستند. شما خودتان یک شبکه مربوط به پخش موزیک ویدئو بسازید و آن موقع ببینید که کسی اثرش را به شبکههای خارج از کشور میدهد یا نه. وقتی مرجع درست و درمانی برای پخش موسیقی و موزیک ویدئو وجود نداشته باشد، همهچیز تبدیل به فیک و بازی میشود. الآن واقعاً چنین اتفاقی افتاده و یک آشفتهبازار در موسیقی به وجود آمده است. هر کس بتواند خودش را در این آشفتهبازار بیرون بکشد، خیلی هنر کرده است. امیدوارم یکبار دیگر در مجلس بحث قانون کپیرایت مطرح شود چون وقتی کپیرایت رعایت شود، موسیقی بهشدت پیشرفت میکند. فعلاً که خبر از اتفاق جدیدی نیست و مسئولان ما به این قضیهها بیتوجه هستند. آینده را نمیدانم چه میشود.
با توجه به مشکلاتی که در مسیر موسیقی وجود دارد، از اینکه در سال 80 شروع به آهنگسازی، تنظیم و خوانندگی کردید، پشیمان نیستید؟
من مریض موسیقی هستم که هنوز هم دارم فعالیت میکنم ولی پیشنهادم به کسانی که مریض این کار نیستند این است که به سمت موسیقی نیایند چون هیچ تضمینی وجود ندارد که شما در موسیقی موفق شوید و بتوانید زندگیتان را از راه موسیقی بچرخانید. من اگر چهار برج بلندقامت هم داشته باشم، بازهم بهاندازه رسیدن به یک ملوی دلنشین و دلنواز شادم نمیکند. وقتی ببینم آدمهای دیگر هم با من هم حس هستند و موسیقی را گوش میکنند، خیلی خوشحال میشوم. این بهترین چیزی است که میتوان به من داد. همسایه های من فکر میکنند من افسرده هستم. همیشه به آنها میگویم افسرده نیستم و اگر صدای ساز میشنوید، بدانید که این کار من است. من به عنوان یک موزیسین برای خودم دنیایی دارم که این دنیا از دید یک عده دنیای احمقانهای است. البته طبیعی است چون قرار نیست همه آدمها همدیگر را درک کنند. پدر خود بنده برای اولین بار در کنسرت شهریور ماه موسیقی مرا گوش کرد چون از نظر ایشان من دارم کاری انجام میدهم که توجیه عقلانی و اقتصادی ندارد و آیندهای در پیش روی آن نیست. من هم نمیتوانم برای پدرم توضیح بدهم که موسیقی چه دنیایی دارد چون موسیقی از نگاه من قشنگ است و ایشان آن را دوست ندارد.
از میان قطعات پرطرفداری که در دهه 80 اجرا کردید، یکی دو قطعه مانند "منو ببخش" و "من واسه تو" با استقبال بیشتری مواجه شدند. فکر میکنید بتوانید موفقیت این قطعات را دوباره تکرار کنید؟
در طول هفت-هشت سالی که قطعه "منو ببخش" منتشر شده، 300-400 نفر به من گفتهاند که این قطعه چقدر خوب است. من به همان اندازه و شاید حتی بیشتر روی بقیه قطعاتم نیز کار کردهام ولی گاهی اوقات یک سری از قطعات خیلی ناخودآگاه هیت میشوند و به دل مردم مینشینند. همیشه حس میکنم تمام آهنگهایی که ساخته میشود، از قبل در دنیای ما وجود داشته و فقط یک آهنگساز که شاید خدا حس برتری به او داده، این آهنگها را شنیده و به گوش بقیه رسانده است. یک آهنگساز بعضی وقتها شانس این را دارد که اثری که خلق میکند، با مردم بیشتری همذاتپنداری میکند. این دست خود آهنگساز نیست و آن آهنگساز نمیتواند بگوید من یک اثری میسازم که از همه قطعاتم بیشتر شنیده شود. قطعه "منو ببخش" یکی از آن شانسهای من بوده است. قطعه خیلی سادهای هم است. یعنی اگر شما ترانه این قطعه را به یک انجمن ترانه ببرید، آن را ترور خواهند کرد! حق هم دارند چون از لحاظ تکنیکی و فنی هیچی ندارد. ترانه این قطعه را مادرم سروده است. مادرم اصلاً شاعر نیست و من آن را در دفتر ایشان پیدا کردم و کمی بالا و پایین کردم و یک ملودی روی آن گذاشتم. آهنگ و تنظیمش که کار خودم است هم به لحاظ فنی هیچ تکنیکی ندارد ولی مجموع همه اینها یک حس دلنشین را ساخته است. جالب است بدانید که این قطعه را در فقط هشت ساعت ساختم، خواندم و تنظیم کردم. یعنی کل پروسه تولید این قطعه هشت ساعت زمان برد، در صورتی که برای خیلی از کارهایم یک ماه وقت گذاشتهام اما هیچوقت آن آثار به اندازه "منو ببخش" در دل مردم ننشستهاند. این قطعه را میخواستم به عنوان بدهی به یک نفر بدهم که میلاد فرهودی گفت این بهترین قطعهای است که تو ساختهای و دیگر هیچوقت مثل آن را نمیسازی. نگذاشت آن را بفروشم و من خودم وارد استودیو شدم و ضبطش کردم. بعد هم پول طلبکار را جور کردم و به او دادم. میلاد فرهودی در آنجا خیلی به کمکم آمد. زمانی که شناخته شده شدم، پیام شمس هنوز در ایران بود و گرانترین موزیسین کشور محسوب میشد. همه به من گفتند حالا که کارت گرفته، با پیام شمس همکاری کن تا کارهایت حرفهایتر شود. من پول زیادی را جمع کردم و به عنوان دستمزد به پیام که دوستم بود دادم و پیام هم دو قطعه موسیقی برایم ساخت که در کنار یک سری دیگر از آثارم در یک آلبوم غیر مجاز اینترنتی منتشر شد ولی در نهایت همان قطعات سادهای که خودم ساخته بودم، بیشتر دیده و شنیده شد.
مخاطبانتان تا پایان سال منتظر چه آثار و اجراهایی از شما باشند؟
تا پایان سال چند تک آهنگ جدید منتشر خواهم کرد. همچنین ویدئو کلیپ قطعه "دیدی دیوونه" را هم در کنسرت تهران ضبط کردهایم و میخواهیم به صورت اینترنتی پخشش کنیم. در مورد کنسرت هم میخواهم در شهرستانها روی صحنه بروم و فعلاً برنامهای برای کنسرت در تهران ندارم اما در این مورد نمیتوان به قطعیت سخن گفت چون ممکن است یک ماه دیگر یک قطعهای از من منتشر شود و تمام معادلات را بهم بریزد. یعنی من به هوای آن شناخته شوم و دوباره در تهران روی صحنه بروم.