سرویس موسیقی هنرآنلاین: میلاد کیایی اول مهر سال 1323 در تهران متولد شد. وی در خانوادهای پا به عرصه وجود نهاد که همگی اهل فرهنگ، ادبیات، شعر و موسیقی بودند. پدر او با وجودی که در آن زمان از مشاغل مهم و بالای اداری برخوردار بودند ولی هرگز آن مشاغل عالی رتبه را افتخار ندانسته و همواره افتخارش براین بود که با هنر نقاشی، شعر، ادبیات و موسیقی سر و کار داشته و توانسته فرزندانش را با هنر والای موسیقی مانوس سازد.او جزو اولین نفرات بنیانگذار در تئاتر و سینمای ایران بوده و در چندین فیلم سینمایی فارسی نیز ایفای نقش نموده است. وی تار و سنتور را به سبک قدیمی به خوبی مینواخت و با چند زبان زنده دنیا به ویژه زبان فرانسه به خوبی آشنا بود.
تولد میلاد کیایی همزمان با برقراری صلح در جهان بود، از این جهت و با الهام از اسامی قهرمانان شاهنامه فردوسی نام او را "میلاد" نهادند. میلاد کیایی ذوق و استعداد سرشاری را از طفولیت نسبت به موسیقی نشان داد و نوازندگی سنتور را از سن هشت سالگی ابتدا نزد پدر و سپس آموزش ردیفهای موسیقی ایران را نزد برادر بزرگترش زندهیاد "ایرج کیایی" که در آن زمان از شاگردان با استعداد مکتب موسیقی استاد "ابوالحسن خان صبا" بودند فرا گرفت. سپس خودش نیز در نوازندگی این ساز، سبک و روش نوینی را دنبال کرد.
میلاد کیایی فعالیتهای هنری را از سن دوازده سالگی در برنامه کودک رادیو آغاز و پس از آن در سنین نوجوانی مسئولیت اجرای چند برنامه رادیویی و تلویزیونی به نامهای "احساس و اندیشه" و "بزم آدینه" را به مدت چهار سال عهدهدار بود. در سن هفده سالگی زمانی که در سال دوم دبیرستان تحصیل میکرد در مسابقات هنری آموزشگاههای سراسر کشور در رشته موسیقی، مقام نخست ساز سنتور را کسب کرد و در همان زمان برای مدت پنج سال نیز مدرس موسیقی کلاسهای فوق برنامه موزیکولوژی وابسته به دانشگاه تهران شد.
او در رشته آهنگسازی از محضر چندین استاد بزرگ بهرهمند شده است و تاکنون بیش از یکصد قطعه آهنگ ساخته که اکثر آنها بوسیله ارکسترهای بزرگ و کوچک و همچنین گروههای موسیقی ملی به مرحله اجرا و ضبط درآمده است. نام برخی از این قطعات پگاه، ابر بیباران، سبزهزار، موسیقی روی تمهای محلی ایران، چرا، یاد، حباب، یتیم سهگاه، این شرح بینهایت، سارا، قطعاتی برای سنتور و ارکستر، کوههای سفید، طلوع، راز آشکارا، گریز، مهر و ماه، شور و شادی، نقش تازه، گل آفتاب و ... است. همچنین این نوازنده برای هجده فیلم سینمایی و سریالهای تلویزیونی موسیقی متن ساخته است.
میلاد کیایی ابداعهایی نیز روی کوک سنتور داشته و تالیفاتی نیز در زمینه گامها و فواصل بین پردههای مقامات موسیقی ایران دارد که در شرف چاپ و انتشار است. وی در حال حاضر مدرس موسیقی و عضو هیئت امنای فرهنگ صوتی ایران است. همچنین در سال 1380 موفق به دریافت درجه دکترای موسیقی در رشته نوازندگی و آهنگسازی از شورای عالی ارزشیابی هنرمندان کشور شد و به همین مناسبت نیز استاد علی تجویدی با اینکه در آن زمان در بستر بیماری بودند ولی طی مراسمی لوح افتخار هنری را به خاطر چهل سال فعالیت هنری به ایشان اهداء کردند.
میلاد کیایی کنسرتهای متعددی را در داخل و خارج از کشور برگزار کرده است و تاکنون شاگردان بسیار زیادی را تربیت که عدهای از آنان به دانشکدههای مختلف هنر، رشته موسیقی راه یافتهاند و تعدادی نیز به درجات بالایی در هنر موسیقی ارتقاء یافتهاند. با این نوازنده و آهنگساز گفتگویی انجام دادیم که از نظرتان میگذرد:
شما نوازندگی را از سنین کودکی آغاز کردید، چگونه به موسیقی و ساز سنتور علاقهمند شدید؟
موسیقی در خانواده ما حالت موروثی داشت. ما در خانوادهای متولد شدیم که همه اهل موسیقی بودند و پدرم همیشه مشوق ما بود و بیشتر از همه به موسیقی و ادبیات علاقه داشت. مثلا در دورهای که ما کودک بودیم ایشان با وجود اینکه مشاغل اداری مهمی داشت ولی هرگز به یاد ندارم که این مشاغل را افتخار بداند. پدرم همیشه به ما میگفت افتخار من این است که شعر میگویم و ساز میزنم. یادم میآید روزی در این باره به دوست خودش میگفت: آنچه که از هر سلسله باقی میماند نام دانشمندان و هنرمندان است. مثلا زمانی که از سلسله ساسانی یاد میشود هیچکس نمیداند که وزیر دارایی این سلسله چه کسی بوده است، ولی زمانی که اسم سلسله ساسانی میآید بلافاصله نکیسا و باربد در ذهن مخاطب تداعی میشود. به طور کلی من در خانوادهای به دنیا آمدم که به موسیقی به عنوان یک هدف خاص نگاه میکردند. پدرم برای اولین بار ساز سنتور را در مقابلم گذاشت و به همین دلیل من به این ساز علاقهمند شدم. اما کوک این ساز من را بسیار اذیت کرد و بهتر است بگویم کوک ساز سنتور، من را پیر کرد. مثلا روزی حساب کردم که چه مدت از سالهای زندگیام را صرف کوک کردن ساز سنتور کردهام و در کمال تعجب متوجه شدم که نزدیک شش سال از عمرم را صرف کوک کردن این ساز کردهام. البته این ساز چیزهای زیادی به من آموخت و چون دارای رمز و راز زیادی بود به همین دلیل من به این ساز علاقهمند شدم. به طور کلی ساز سنتور نیاز به دقت فراوان دارد زیرا دارای 72 سیم است و هیچ سازی آنقدر دارای ظرافت نیست. این ساز جز سازهایی است که هم شنیدنی و هم دیدنی است. در حالی که بعضی از سازها را میتوانیم نبینیم و فقط بشنویم. به هر حال پدرم این ساز را برای من در نظر گرفت و با گذشت نیم قرن از آن دوران هنوز هم با علاقه این ساز را میزنم و بهتر است بگویم که با ساز سنتور زندگی میکنم. با اینکه پدرم و شرایط زندگی ما به نحوی بود که همه اعضای خانواده به سمت موسیقی رفتیم، اما پدرم معتقد بود که به هنر و موسیقی به چشم یک شغل نگاه نکنیم؛ بلکه موسیقی در زندگی ما یک هدف باشد که خوشبختانه همین طور هم شد و من و برادرم که در حال حاضر در نیویورک زندگی میکند و پیانیست خوبی است از روی عشق و علاقه ساز میزنیم. من در تمامی این سالها هیچگاه به موسیقی به عنوان یک راه کسب درآمد نگاه نکردم، زیرا موسیقی بخش مهمی از علاقه من را تشکیل میدهد.
شما ساز سنتور را زیر نظر چه کسانی آموزش دیدید؟
من آموزش ابتدایی موسیقی را زیر نظر برادرم آموختم و ایشان در سالهای 1330 تا 1333 شاگرد استاد ابوالحسنخان صبا بود. برادرم در موسیقی نابغه بود اما این راه را به صورت جدی دنبال نکرد و فقط گاهی ساز میزد. من دروس ابتدایی را پیش ایشان فراگرفتم. تا 13 سالگی تمام ردیفها را نزد برادرم آموختم و بعد از این دوران بود که تصمیم گرفتم که روش جدیدی را در سنتورنوازی ابداع کنم. به همین دلیل بیشتر بر روی این ساز تمرکز کردم و نوآوریهایی را به وجود آوردم. البته سنتگراها موافق این کار نبودند، مثلا یکی از کسانی که مخالف نوآوری بود پدر و برادرم بودند. به هرحال من احساس میکردم که دچار معضل تکرار شدهام و به همین دلیل به دنبال روشی نو بودم و سعی کردم بدعتی در کار نوازندگی به وجود آورم که موفق شدم. همین کار من باعث شد تا در سال 1342 در مسابقه موسیقی سراسر کشور بتوانم رتبه اول را کسب کنم. پدرم در آن زمان برای اینکه من به خودم مغرور نشوم گفت: تو به خاطر اینکه رقبایت ضعیف بودند موفق شدی رتبه نخست را کسب کنی. آن زمان خیلی از حرف پدرم ناراحت شدم اما الان متوجه میشوم که حرفهای پدرم باعث شد تا بیشتر تلاش کنم. این نوآوری ادامه پیدا کرد تا اینکه افراد دیگری هم پیدا شدند که ادامه دهنده روش و سبک جدید من شدند که معروفترین آنها اردوان کامکار است. به طور کلی ابداعات من سبب شد که بسیاری از جوانها به این ساز علاقهمند شدند؛ زیرا در زمان ما سنتور خیلی طرفدار نداشت و بیشتر به گیتار و آکاردئون توجه میشد، اما با روش ابداعی من بسیاری از جوانها به سمت این ساز گرایش پیدا کردند. یادم میآید در آن دوران از مغازهها با من تماس میگرفتند و میگفتند هر وقت که صدای ساز شما از رادیو پخش میشود تعداد مشتریان ما هم بیشتر میشود. این راهی بود تا همه افراد جذب این ساز شوند و این برای من یک هدیه بزرگ بود.
روش تدریس ایرج کیایی چه نکته ویژهای داشت؟
برادرم با صبر و حوصله بسیار ساعتها به من درس میداد و این موضوع باعث شد تا علاقه من به موسیقی بیشتر شود. شاید اگر برادرم با حوصله زیاد به من آموزش نمیداد من همان سالهای اول از مسیر موسیقی دور میشدم. به نظر من فقط نوازندگی هنر نیست بلکه معلم بودن نیز یک هنر است. خیلی از افراد نوازندگان خوبی هستند اما ممکن است معلم خوبی نباشند. به طور مثال من خیلی دوست داشتم که پسرم نوازنده خوبی شود و زمانی که هشت ساله بود تصمیم گرفتم که ساز پیانو را به او یاد دهم، به همین دلیل وقتی هشت ساله بود او را پیش یکی از بهترین هنرجویانم در هنرستان بردم. ولی بعد از مدتی متوجه شدم که بی میل شده است. یک روز به من گفت که دیگر تمایلی ندارد به کلاس برود. من با این حرف او خیلی ناراحت شدم زیرا یکی از آرزوهایم این بود که فرزندم نوازنده قابلی شود. من همان جا متوجه شدم که معلم او باعث شده است که از ساز زدن کناره بگیرد. به همین دلیل یک روز با پسرم سر کلاس رفتم و متوجه شدم که معلم موسیقی او اصلا با حوصله رفتار نمیکند. این دلزدگی پسرم باعث شد که دیگر به سراغ نوازندگی و آموختن موسیقی نرود. در حالی که از همان دوران کودکی زمانی که من از سر کار برمیگشتم برای او ماژیک و آبرنگ میخریدم و زمانی که نقاشی میکشید من یک شکلات به عنوان جایزه به او میدادم. این کار من باعث شد که نقاشی کشیدن برایش شیرین شود. در حال حاضر او یکی از بهترینترین نقاشان ایران است و خیلی پیشرفت کرده است. به طور حتم تشویقهای من بیتاثیر نبود، به همین دلیل معلم بودن هنر است. برادر من معلم نبود اما چون ذوق را در من میدید سعی میکرد این اشتیاق را بیشتر در من پرورش دهد. من در آن زمان هشت ساله بودم و به کمک برادرم پلههای ترقی را یکی یکی طی کردم.
تفاوت سنتورنوازی معاصر و قدیم در چیست؟
به طور کلی قطعاتی وجود دارد که از اوایل سلسله قاجار جمعآوری شدهاند که نام آنها ردیفهای موسیقی است. این جمعآوری توسط میرزا عبدالله آقا مجرد ایرانی انجام شد که بعدها به صورت مکتوب توسط اساتیدی چون ابولحسنخان صبا، روحالله خالقی و ... جمعآوری شد. این ردیفها مانند جدول ضرب است و یک موسیقیدان در ابتدا باید این ردیفها را بیاموزد. اما بعد از آموزش این ردیفها باید به دنبال حرف تازه و جدید باشیم. مثلا قطعه کرشمه سینه به سینه به نسلهای بعد منتقل شد و توسط خوانندگان بسیاری خوانده شد اما بعد از مدتی نوآوری و قطعات نو جای این قطعات را گرفت. به طور کلی ما نباید دست روی دست بگذاریم بلکه باید حرکت نویی در موسیقی به وجود آوریم. این نوآوریها اگر جاذبه داشته باشد و مطلوب جامعه هنری باشد، ماندگار میشود، اما اگر مطلوب نباشد از ذهن مخاطبان محو میشوند. به نظرم این ضرورت زمانه است که نوآوریهایی به وجود آید زیرا یکی از معانی هنر خلاقیت است. به همین دلیل سنتورنوازی معاصر برای همه جاذبه داشت که در ذهنها ماندگار شد.
از نظر شما یک آهنگساز باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
بعضیها فکر میکنند به کسی که نتی را مینویسد باید آهنگساز بگویند در حالی که این افراد نغمهپرداز هستند. کسی که با علم ارکستراسیون و..... آشنا باشد و بتواند قطعاتی را که مینویسد برای ارکستر تنظیم کند را آهنگساز میگوییم. من هیچ وقت در دانشگاه درس آهنگسازی را نخواندم. دانشگاه من اجتماع بود. اما از همان دوره جوانی این شانس را داشتم که به خاطر شرایط خانوادگی با بزرگان این حوزه آشنا شوم و از مکاتب آنها بهرهمند شوم. بنابراین از سالهای 1345 و 1346 به مدت 11 سال این شانس را داشتم که با بزرگانی همچون مرتضی حنانه، حسین علی ملاح، حسن یوسف زمانی و ... با رشته آهنگسازی آشنا شوم. همچنین برای یادگیری تئوری موسیقی و آهنگسازی چندین جلسه نزد استاد مصطفی کمال پورتراب رفتم. در ادامه به دلیل ذوق و شوق فراوان کتابهای زیادی را درباره آهنگسازی مطالعه کردم تا موفق شدم آهنگسازی را فرا بگیرم. در واقع من به صورت تجربی آهنگسازی را آموختم. در سال 1380 آثار من در شورای عالی ارزشیابی هنرمندان وزارت فرهگ و ارشاد مورد ارزشیابی قرار گرفت و در زمینه آهنگسازی مدرک درجه یک هنری برای من صادر شد که این مدرک معادل دکترای موسیقی است.
خودتان فکر میکنید نوازنده خوب یا آهنگساز خوبی هستید؟
به نظر خودم من نه آهنگساز و نه نوازنده خوبی هستم و این واقعیت است، زیرا شخصی که در عرصه هنر گام برمیدارد باید بر این باور باشد که باید فردایی بهتر از امروز داشته باشد. اگر من احساس کنم که نوازنده خوبی هستم به خودم مغرور میشوم و پیشرفت نمیکنم. همچنین اگر احساس کنم که آهنگساز خوبی هستم حتما در زمان متوقف میشوم. در یک مصاحبهای از من سوال کردند که بهترین قطعهای که ساختید کدام قطعه است و من سریع پاسخ دادم که هنوز قطعهای را که میخواهم نساختهام. به نظر من هنوز خیلی راه باقی مانده است که خودم را یک آهنگساز خوب بدانم ، زیرا اقیانوس هنر خیلی وسیع است و من هنوز در ساحل هستم. به طور کلی اگر فکر کنم که به جایگاه مطلوبی رسیدهام دارای افکار پوچ و بسته هستم. همچنین به نظر من خدای بزرگ و بینیاز خیلی به من لطف کرده است؛ زیرا اگر لطف خدا نبود من هیچوقت قدم در این مسیر نمیگذاشتم، یعنی اینکه من اصلا قابلیت این جایگاه را ندارم. من شاگردان زیادی دارم و فقط به آنها نوازندگی را آموزش نمیدهم بلکه احترام به پیشکسوتان را هم آموزش میدهم. اگر یاد نگیریم که به بزرگان موسیقی احترام بگذاریم هیچ پیشرفتی نمیکنیم، زیرا کم کم غرور بر هنر حاکم میشود و از مسیر اصلی هنر دور میشویم. به طور کلی فقط ساز زدن مهم نیست بلکه در ابتدا باید فرهنگ را بشناسیم، زیرا اگر فرهنگ داشته باشیم روح یک هنرمند وسیعتر میشود و از اینکه خود را یک آهنگساز یا نوازنده بداند شرمنده میشود. به طور کلی من به آهنگسازی بیشتر از نوازندگی علاقه دارم و بیشتر کارهای من بداهه است. این ذوق و علاقه خدادادی است و من هیچ وقت خودم را نمیبخشم زیرا فکر میکنم از قابلیتهای خوم کمتر استفاده کردم.
سرآمدان سنتور نوازان ایرانی چه کسانی هستند؟
سرآمدان سبکهای سنتور نوازی رضا ورزنده، منصور صارمی، فرامرز پایور، فضلالله توکل، ابراهیم سلمکی، پرویز مشکاتیان و... هستند.
به نظر شما ساز سنتور توانسته نقش ارکسترال خود را ارتقا دهد؟
سنتور در عین حال که ساز پر توان و پر تکنیک است، اما از نظر ساختاری دارای اشکالاتی است که تا این اشکالات به طور دقیق برطرف نشود، نوازنده در ارکستر دچار مشکل میشود. تفاوت ساز سنتور با دیگر سازها مانند تار در این است که سازهای دیگر نتهای چسبیده به هم دارند ولی نتهای سنتور جدا جدا است. همچنین زمانی که ویولن یا تار را کوک میکنیم میتوانیم چد مایه و آواز را اجرا کنیم و نیازی به تغییر کوک نیست؛ در حالی که سنتور برای هر دستگاه باید کوک شود. نکته دیگر این است که سنتور تنها سازی است که انتقال حس از طریق مضراب صورت میگیرد؛ یعنی اینکه انگشت را مستقیم روی سازهای دیگر میگذاریم و حس سریع منتقل میشود. اما مضراب کار را مشکلتر میکند، به همین دلیل نوازندگی ساز سنتور مشکل و دشوار است. در حال حاضر اقداماتی در جهت ارتقا سطح این ساز انجام شده است، مثلا سنتور کراماتیک ساخته شده است اما بنا به دلایلی جذب بازار هنر نشده است. به طور کلی ساز سنتور دارای رمز و رازهای فراوان است. با اینکه کارهای زیادی انجام شده است اما مشکلات ساز سنتور بر طرف نشده است. خیلیها معتقد هستند که اگر ساز سنتور را تغییر دهیم دیگر ساز سنتور نیست، ولی به نظر من ضرورت زمانه ایجاب میکند تا دگرگونیهایی را در این ساز به وجود آوریم. همان طور که ساز سنتور در 100 سال گذشته به شکل کنونی نبود مثلا سیمهای آن فلز نبود بلکه زه بوده است. در آن زمان عدهای سیم را از کشوری دیگر میآورند ولی سنتگراها این کار را سنت شکنی میدانستند. به مرور زمان سیم جایگزین زه شد و همه متوجه شدند که هم صدای بهتری دارد و هم دیرتر پاره میشود، پس در نتیجه ضرورت تحول همیشه وجود دارد.
جایگاه ساز سنتور را در جامعه کنونی چطور ارزیابی میکنید؟
به طور کلی در کشور ما به موسیقی توجه نمیشود و این موضوع باعث سست شدن پایههای موسیقی شده است. در کشور ما هیچ نهادی موسیقی را به رسمیت نمیشناسد . مثلا رادیو و تلویزیون برنامه ثابت موسیقی ندارد و روز مشخصی را به برنامه موسیقی اختصاص نمیدهند و این بزرگترین توهین به موسیقی است. بنابراین به این نتیجه میرسیم که در حق سازها، موسیقی و موسیقیدانها خیلی اجحاف شده است. از نظر درجه بندی سازها باید جلساتی را برگزار کنیم تا جایگاه هر ساز مشخص شود. به طور کلی ویولن و پیانو ساز غربی هستند و در تمام دنیا راه پیدا کردهاند. هر کشوری ساز پیانو را به عنوان ساز مادر میشناسد، زیرا ویولن و پیانو قابلیت اجرای هر نوع موسیقی و قطعهای را دارند. بنابراین ویولن جای خود را در موسیقی ملل باز کرد و در واقع استخوانبندی ارکستر سازهای زهی است. بعد از ویولن در ارکسترهای ملی ساز کمانچه جایگزین این ساز میشود. به نظر من ساز سنتور هم قابلیتهای بسیای دارد زیرا سرپرست ارکسترها نوازندگان سنتور هستند، مثلا اگر صد گروه موسیقی ایرانی داشته باشیم، سرپرستهای گروه نوازندگان سنتور هستند. به نظر من ساز سنتور انسان را مرتاض میکند و نوازنده خیلی باید ریاضت بکشد تا این ساز را به خوبی بنوازد. ساز سنتور 72 سیم دارد در حالی که ساز ویولن فقط چهار سیم دارد. در موسیقی ایرانی حرف اول را حس میزند و بعد از حس، صحبت علم به میان میآید. در نتیجه ساز سنتور تنها سازی است که در ابتدا باید دارای حس قوی باشیم تا بتوانیم نوازنده این ساز شویم. کسی که فاقد حس باشد بهتر است که نوازنده سنتور نشود.
آهنگسازی و نوازندگی شما وابسته به مکتب خاصی است؟
هر هنرمندی زمانی که در خلوت خودش است، متوجه میشود که فردی در زندگی هنریاش الهامبخش او بوده است. به هر حال انگیزه اول را از کسی گرفته است. من یادم میآید در زمانی که در سنین کودکی بودم تحت تاثیر بیژن حکمتی بودم، زیرا ایشان دارای حس و تکنیک ویژهای بود. بعد از ایشان تحت تاثیر هنرمندان دیگر مانند انوشیروان روحانی بودم. به طور کلی سبک ایشان را همه میپسندند به همین دلیل در یک دوره ایشان را سرلوحه خودم قرار دادم و تصمیم گرفتم در حوزه آهنگسازی مانند ایشان باشم تا در دلهای مردم نفوذ کنم. من از همان ابتدا عاشقانه مردم را دوست داشتم و علاقهمند بودم کاری ارائه دهم تا مورد توجه مردم قرار گیرد. به طور مثال در این چند سال بیش از 32 هزار آهنگ ساخته شده است اما هیچ کدام در دلهای مردم جا نگرفت، زیرا این آهنگها بوی عشق نمیدهد و بیشتر مناسبتی ساخته شده است. به نظر من این واقعا جای تاسف دارد که یک آهنگ با بودجه بالا ساخته میشود ولی بعد از یک هفته از خاطرهها محو میشود و فقط در آرشیو نگهداری میشود.
با توجه به اینکه شما هنرجویان زیادی دارید، وضعیت هنرجویان موسیقی را چطور ارزیابی میکنید؟
من به نسل جوان بسیار خوشبین هستم، زیرا دارای هوش بالایی هستند. من حدود 45 سال سابقه تدریس دارم. در زمان گذشته زمانی که تدریس میکردیم انرژی زیادی مصرف میکردیم ولی بازدهی کم بود و در نهایت دو نفر وارد مسیر اصلی نوازندگی میشدند. اما در حال حاضر برای تدریس انرژی کمی مصرف میکنیم ولی بازدهی بسیار بالا است.
چرا امروزه کمتر شاهد پیشرفت موسیقی و موسیقیدانها هستیم؟
به طور کلی روش و تدریس موسیقی اشتباه است. در زمان گذشته موسیقیدانها خود ساخته و خود جوش بودند، اما موسیقیدانهای الان کوششی هستند. البته در حال حاضر موسیقیدانهای با استعدادی داریم ولی کمتر به موسیقی توجه میکنند. به نظر من آینده موسیقی درخشان است زیرا نسل فعلی دارای ضریب هوشی بالایی هستند که این موضوع باعث خوشبینی من شده است. تنها نگرانی من این است که هنرمندان جایی برای شکوفا شدن ندارند و هیچ نهادی از این افراد حمایت و پشتیبانی نمیکند. امیدوارم در آینده راه مناسبی برای این هنرمندان باز شود تا جوانهای با استعداد ما بتوانند در جامعه هنری بیشتر ابراز وجود کنند.
مدتی است که اخبار کمتری از فعالیت پیشکسوتان در عرصه موسیقی منتشر میشود، آیا این موضوع به دلیل کم کاری این هنرمندان است یا دلیل دیگری دارد؟
به نظر من باید راه را برای قشر جوان باز کنیم. اساتید اگر حضور پررنگ در عرصه هنری داشته باشد عرصه برای قشر جوان بسته میشود و استعدادها شکوفا نمیشود. به طور کلی باید از پیشکسوتان تجلیل و قدردانی شود، زیرا این افراد در دوره خودشان یکی از بهترینها بودند و با این کار زمینه را برای حضور هنرمندان جوان فراهم میکنیم.
چه مشکلاتی پیش روی هنرمندان است؟
در حال حاضر بزرگترین مشکل هنرمندان مشکلات مالی است. به طور کلی در هر شغلی پیشرفت وجود دارد که در کنار پیشرفت آن فرد میتواند درآمد مطلوبی داشته باشد. اما یک هنرمند و موسیقیدان به دلیل مشکلات مالی کم کم از عرصه هنر دور میشود و ناخود آگاه مجبور میشود سراغ کار جدیدی برود تا بتواند هزینههای زندگی خود را تامین کند. به نظر من در موسیقی پیشرفت مالی وجود ندارد. در زندگی هنرمندان هیچ وقت نمیتوانیم وسایل قیمتی پیدا کنیم زیرا این افراد درآمد مناسبی ندارند و بیشتر در آمد خود را صرف تولید آثار جدید میکنند. ثروت یک نوازنده، ساز او است ولی به این موضوع اهمیتی داده نمیشود. مثلا من چند سال گذشته وارد شغل جدیدی شدم ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که من برای این کارها ساخته نشدهام و موسیقی با خون من عجین شده است. بهتر است که ارگانی از موسیقیدانها حمایت کند تا در مواقع پیری دچار مشکلات مالی نشوند. یک خواننده تا زمانی که جوان است حمایت میشود اما زمانی که پا به سن میگذارد همه او را فراموش میکنند و در نتیجه آن هنرمند در انزوا خاموش میشود.