سرویس موسیقی هنرآنلاین: مهاجر بودن سختیهای خاص خودش را دارد و زمانی که درد هنر نیز به آن اضافه میشود مشکلات چند برابر میشود، اما در این میان هستند کسانی که نه تنها از پس این مشکلات برآمدند بلکه تا حد زیادی موفق نیز بودند. عارف جعفری یکی از این افراد است.
او شاعر و خواننده اهل افغانستان از بنیانگذاران خانه ادبیات افغانستان و عضو هیئت مدیره آن است. عضویت در دبیرخانه جشنواره ادبی قند پارسی، دبیرخانه سلسله همایشهای نقد ادبی "شبهای کابل" و شورای نویسندگان فصلنامه "فرخار" از دیگر فعالیتهای ادبی جعفری به شمار میرود. او به تازگی آلبومی با نام "تا آن سوی سمرقند" را منتشر کرده که شامل 12 قطعه با نامهای "تا آن سوی سمرقند"، "پاورچین"، "تبسم"، "نامه"، "انتظار"، "چراغ غم"، "پرواز"، "قسم"، "بار آخر"، "بی نصیب"، "زیر باران" و "آرزو" است.
به بهانه انتشار "تا آن سوی سمرقند" با عارف جعفری خواننده، آهنگساز و تنظیم کننده این اثر و مرتضی دلیری تهیه کننده آلبوم گفتوگو کردهایم.
آقای جعفری بازخورد آلبوم "تا آن سوی سمرقند" چطور بود؟
عارف جعفری: خوشبختانه بازخورد آلبوم خوب بود و هر کدام از دوستان ایرانی که این آلبوم را شنیدند، از آن تعریف کردند و این تعریفها برای من خیلی انرژیبخش بود. امیدوارم به همین شکل پیش برود و آلبوم جایگاه خودش را در میان مخاطبان موسیقی پیدا کند. من از قبل تصوری برای بازخورد آلبوم نداشتم چون اولین تجربهام در زمینه انتشار آلبوم در ایران بود اما امیدوارم بودم و خوشبختانه اتفاق خوبی هم افتاد.
چه شد که تصمیم گرفتید در ایران یک آلبوم موسیقی پاپ با لهجه افغانستانی منتشر کنید؟
جعفری: زمانی که خوانندگی میکردم، دوست داشتم آهنگهایم را جمعآوری کرده و آنها را در قالب یک پکیج ارائه دهم. آن موقع توسط یکی از دوستان به یک شرکت پخش موسیقی معرفی شدم و یک آلبوم هم با 9 قطعه با نام "رود" تولید کردم که قرار بود پخش شود، اما به علت کمکاری برخی از عوامل شرکت، آن آلبوم هیچوقت منتشر نشد. با این حال یک قطعه از آن آلبوم با نام قطعه "رود" منتشر شد و در میان مخاطبان موسیقی خیلی جا باز کرد. الآن مردم مرا بیشتر با همان قطعه "رود" میشناسند. بعد از مدتی من با آقای سعید بیابانکی آشنا شدم و ایشان هم مرا به آقای مرتضی دلیری معرفی کرد و آلبوم جدیدی که من آهنگسازی و تنظیم کردم، با همت آقای دلیری روانه بازار موسیقی شد.
در آلبوم "تا آن سوی سمرقند" چقدر به اشتراکات میان موسیقی و فرهنگ ایران و افغانستان توجه کردهاید؟
جعفری: ما در این آلبوم سعی کردیم از الگوهای مشترک میان موسیقی ایران و افغانستان استفاده کنیم تا آلبوم برای هم ایرانیان و مردم افغانستان جذاب باشد. در شاعرانی و نوازندگانی که در این آلبوم با من همکاری کردهاند، هم هنرمندان ایرانی دیده میشود و هم هنرمندان اهل افغانستان. در واقع این مسئله که آلبوم توسط تیمی مشترک از هنرمندان ایران و افغانستان ساخته شد، نقطه عطفی برای پیشرفت در زمینه فرهنگ و ارتباط این دو ملت بود.
با توجه به آنکه تا به حال پیش نیامده یک آلبوم موسیقی پاپ با صدای یک خواننده اهل افغانستان در ایران منتشر شود، به نظر میرسد که آلبوم "تا آن سوی سمرقند" از این نظر یک تابوشکنی کرده باشد. اینطور نیست؟
جعفری: قبلاً چند آلبوم از خوانندگان افغانستانی در ایران منتشر شده که عمدتاً بازخوانی قطعات موسیقی سنتی قدیمی بودهاند. یک عده از قطعات آقای عبدالوهاب مددی را بازخوانی کردند که حوزه هنری آن آثار را منتشر کرد، اما تاکنون یک آلبوم موسیقی پاپ که حاصل همکاری موزیسینهای دو کشور ایران و افغانستان باشد و خواننده به لهجه افغانستانی بخواند، در ایران منتشر نشده بود و آلبوم "تا آن سوی سمرقند" از این لحاظ اولین آلبوم بود.
از چه زمانی به موسیقی علاقهمند شدید و از چه زمانی به طور حرفهای این کار را دنبال کردید؟
جعفری: من از بچگی عاشق موسیقی بودم و موسیقی کار میکردم اما نه به طور حرفهای چرا که در افغانستان امکانات این که بتوانم موسیقی را به طور حرفهای کار کنم وجود نداشت. برادر من موسیقی فولکلور گوش میداد و من به واسطه آن با موسیقی آشنا شدم. بعدها هم خودم یک نی زبانهدار ساختم و نینوازی میکردم، اما خیلی با اصولش آشنا نبودم. به ایران که آمدم، موسیقیهای پاپ و سنتی و صداهایی چون اساتید شجریان و ناظری را گوش میدادم و با ادبیات هم خیلی دمخور بودم. با شاعران زیادی هم ارتباط داشتم و یک مدت نیز شعرهایم را در روزنامهها چاپ میکردم. یک بار یک محفل دوستانه برای اولین بار اجرای موسیقی سنتی را از نزدیک دیدم و از آن روز به بعد، جذابیت موسیقی سنتی برایم بیشتر شد. با دوستی که مرا به آن محفل دعوت کرده بود، ارتباط بیشتری برقرار کردم و ایشان بود که مرا با موسیقی سنتی ایران آشنا کرد. بعد از آن من نی را به طور جدیتری یاد گرفتم و برای خودم نی مینواختم تا اینکه یک روز خیلی اتفاقی با یک نوازنده اهل هرات به نام جان آقا محمدی آشنا شدم و موسیقی افغانستان را به طور حرفهای از ایشان یاد گرفتم. ایشان رباب مینواخت و مرا مجبور کرد که مقامها را یاد بگیرم. آقای محمدی باعث شد که با نوازندهها و خوانندههای دیگری هم ارتباط بگیرم. به همین واسطه من با آقای حسن زکیزاده از شاگردهای آقای فریبرز لاچینی آشنا شدم و ایشان کیبورد را به من یاد داد، اما این اتفاق ادامهدار نبود چون آقای زکیزاده بعد از مدتی به افغانستان رفت.
بعد از آن من شروع به ساختن موسیقی برای خوانندگان افغانستانی کردم و این وضعیت ادامه داشت تا آمریکا به افغانستان حمله کرد و تمام دوربینهای دنیا روی افغانستان و فرهنگش زوم شد. از آن موقع یک سری از شرکتها به دنبال تولید موسیقی افغانستانی افتادند و آقای سید ضیاء قاسمی از شاعران معتبر افغانستان هم مرا به یکی از این شرکتها معرفی کرد. من از این طریق به استودیو چکاوک راه پیدا کردم و آلبوم "رود" را تولید کردم. بعد از آنکه عوامل شرکت کوتاهی کردند و آلبوم "رود" به بازار نیامد، من مدتی برای خوانندگان فعال در افغانستان آهنگسازی کردم که آن آثار از طریق فضای مجازی در ایران هم پخش میشدند. در ادامه با آقای دلیری آشنا شدم و چون مراحل اخذ مجوز برای من سخت بود، آقای دلیری این کار را انجام دادند و با حمایتهایی که از بنده داشتند، بالأخره نخستین آلبوم من در ایران به بازار آمد.
آقای دلیری از آنجایی که تا پیش از این هیچ آلبوم پاپی از یک خواننده اهل افغانستان در ایران منتشر نشده بود، سرمایهگذاری و تهیهکنندگی آلبوم "تا آن سوی سمرقند" میتواند یک ریسک باشد. چطور ریسک این همکاری با آقای جعفری را پذیرفتید؟
مرتضی دلیری: من اصلاً تهیهکننده نیستم و کارهایی که برای دوستانم انجام دادهام هم دلی بوده است. آقای جعفری را آقای سعید بیابانکی به من معرفی کرد. من فکر میکنم که جامعه ما مردم اهل افغانستان را جور دیگری میشناسند و این دید لازم است تغییر کند. بخش عمدهای از افغانستانیها اهل شعر و موسیقی هستند و این کشور فرهنگی غنی دارد. من خواستم همسایه و هممرز کشورمان را به مردم خودمان معرفی کنم تا مردم با جنبههایی از هنر افغانستان هم آشنا شوند. اینطور شد که من با افتخار آلبوم آقای جعفری را تهیهکنندگی کردم و به نظرم به لحاظ فرهنگی در این زمینه خیلی موفق بودیم و بازخورد خوبی از سوی دریافت کردیم. مطمئنم که در آیندهای کوتاه، مردم متوجه میشوند که این آلبوم چیست و حاصل دسترنج چه کسانی است.
در ادامه هم قصد همکاری با آقای جعفری را دارید؟
دلیری: بله. ما در جشن رونمایی آلبوم "تا آن سوی سمرقند" اشاره کردیم که تولید آلبوم دوم آقای جعفری را استارت زدهایم و امیدوارم که آلبومی متفاوت از آلبوم اول تولید و روانه بازار شود.
در وضعیت فعلی موسیقی که کپی رایت رعایت نمیشود، همین که شما به عنوان تهیهکننده و اسپانسر از چنین آلبومی حمایت کردهاید نشان از حسن نیت و جسارتتان دارد. فکر میکنید که در تولید چنین آلبومهایی نقش اسپانسرینگ چقدر مهم و جدی است؟
دلیری: بسیار زیاد. متأسفانه در کشور ما فرهنگ نسبت به خیلی از مسائل دیگر عقب مانده و باید رو به جلو حرکت داده شود که اسپانسرینگ میتواند نقش مهمی در این زمینه داشته باشد. اگر برای هر فعالیت فرهنگی، اسپانسر پیدا شود، فرهنگ به مرور به مردم جامعه نزدیک میشود و وارد خانههای مردم خواهد شد، اما در مورد مسئله کپی رایت باید این نکته را بگویم که به اعتقاد من، کپی رایت مثال بارز حقالناس است چون یک عده برای یک اثری هزینه میکنند و ساعتها وقت میگذارند و مخاطب آن اثر را نباید مفت و رایگان بخواهد. من فکر میکنم که اگر دوستداران موسیقی همان هزینهای که صرف دانلود یک آلبوم میکنند را صرف هزینه 4 یا 5 هزارتومانی خرید آن کنند، کمک قابل توجهی به تهیهکننده و گروه موسیقی کردهاند. چون به هر حال این چرخه باید بچرخد و امثال آقای جعفری دوباره بتوانند آلبوم منتشر کنند که این اتفاق منوط به حمایت مخاطب است .
آقای جعفری موسیقی ایران و افغانستان چه تفاوتها و اشتراکهایی با هم دارند؟
جعفری: موسیقی ایران و افعانستان در یک دورهای یکجور بوده و موسیقی مناطق تاجیکستان و آسیای میانه هم به این موسیقیها شباهت بسیاری داشته اما از زمانی که موسیقی هند وارد افغانستان میشود، موسیقی افغانستان با موسیقی ایرانی فاصله میگیرد. البته همین حالا هم همان ملودیهای خراسانی در افغانستان اجرا میشود، منتها فرم اجرای آنها هندی شده و سازهای هندی جایگزین سازهای رایج در موسیقی خراسان شدهاند. به هر حال همچنان هم اشتراکهای زیادی میان موسیقی این دو کشور وجود دارد. الآن در افغانستان، مردم موسیقی پاپ و پاپ کلاسیک گوش میکنند و تاجیکستانیها هم به موسیقی ایران و افغانستان علاقه زیادی دارند. اشتراک میان این موسیقیها است که باعث به وجود آمدن چنین علاقهای میشود.
وضعیت موسیقی ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
جعفری: من در جایگاهی نیستم که بخواهم راجع به موسیقی ایران نظر بدهم اما آنچه برداشت من از موسیقی ایران است، نشان میدهد که موزیسینهای ایرانی چه در بخش پاپ و چه در بخش سنتی بسیار خوب کار میکنند. هر دوی این موسیقیها در ایران شنیدنی هستند. البته اخیراً یک بخشی موسیقی پاپ ایران به سمت موسیقی مدیترانهای گرایش پیدا کرده، اما هنوز هم موسیقی پاپ در ایران جایگاه خودش را دارد و شنیدنی است.
قصد همخوانی با هیچکدام از خوانندگان پاپ ایران را ندارید؟
جعفری: آرزویم است که با خوانندگانی چون رضا صادقی، امیر تاجیک و احسان خواجهامیری همکاری کنم. صدای مانی رهنما و حمید حامی را هم دوست دارم. اینطور صداها مورد علاقه من است. تا کنون پیشنهادهایی برای اجرای مشترک داشتهام اما بیشتر این پیشنهادها از طرف خوانندههای خانم بوده و شما میدانید که چنین اتفاقی در ایران سخت میافتد. در میان خوانندگان سنتی هم به جز اساتیدی چون استاد شجریان یا استاد ناظری، از صدای خوانندههای جوانتری نظیر همایون شجریان، محمد معتمدی و علیرضا قربانی هم لذت میبرم. به نظرم موسیقی پاپ ارتباط بیشتری با مردم دارد و مخاطبهای موسیقی سنتی یک قشر خاصی از جامعه هستند. اما هر دوی این موسیقیها در ایران طرفدار خودشان را دارند و مردم هم سنتی گوش میکنند و هم پاپ. این خیلی اتفاق خوبی است.
آلبوم دومتان اکنون در چه وضعیتی است و چه تغییراتی نسبت به آلبوم اول در آن لحاظ کردهاید؟
جعفری: ملودیهای آلبوم دوم آماده شده و الآن به دنبال جمعآوری شعرهای آن هستیم. احتمالاً در آلبوم دوم هم با همان موزیسینهای آلبوم اول همکاری میکنم اما اینبار در بخش تنظیم از کار تنظیمکنندههای ایرانی هم بهره خواهم گرفت.
دلیری: در سازبندی این آلبوم هم یک سری تغییرات ایجاد میشود و قرار است در آن از سازهای افغانستانی بیشتر استفاده شود.
برنامهای برای برگزاری کنسرت در ایران و یا حتی در افغانستان ندارید؟
جعفری: برای اجرای کنسرت در ایران به زودی اقدام خواهید کرد اما برگزاری کنسرت در افغانستان به علت مسائل امنیتی مشکل است. البته مردم افغانستان در سراسر دنیا خواهان برگزاری کنسرت هستند و اگر از اجرای من در ایران استقبال شود، در خارج از کشور هم برای فارسیزبانهای ایرانی و افغانستانی کنسرت برگزار خواهم کرد.
چطور شد که به برنامه "خندوانه" دعوت شدید؟
جعفری: باعث و بانی این اتفاق هم آقای بیابانکی بود. ایشان خیلی به من لطف دارد. آقای بیابانکی خودش در برنامه "خندوانه" حضور پیدا کرده بود و در پایان برنامه پیشنهاد کرده بود که یک قسمت از برنامه "خندوانه" با مهمان و تماشاگران اهل افغانستان برگزار شود که آقای رامبد جوان هم این پیشنهاد را پذیرفت. بنابراین از من هم دعوت شد و من به آن برنامه رفتم که حضورم در آنجا خیلی بازخورد خوبی داشت. خیلیها برای من نامه نوشتند و ابزار محبت کردند. در اصفهان هم مردم اصفهان مرا دیدند و خیلی به من محبت داشتند. در کل حضور در برنامه "خنداونه" اتفاق خوبی برای من بود.
محتوای آلبوم "تا آن سوی سمرقند" طوری است که احساس میکنم میخواهید یک سری از دغدغههایی که در ایران و افغانستان داشتهاید را بازگو کنید. اینطور نیست؟
جعفری: مولانا میگوید: چوب را چون بشکنی گوید تراق/ این تراق از بهر چیست؟ بهر فراق. به هر حال من از وطن و اقوامم دور هستم و خود این موضوع باعث میشود که یک احساس غربت در من به وجود بیاید. این احساس در آثار من تأثیرگذار است و در آلبوم اولم هم خودش را نشان داد. البته دلم میخواهد که در آلبوم دوم یک مقدار از آن احساس فاصله بگیرم و با اجرای یک سری قطعات شادتر، در شادی مردم هم شریک شوم.
طرح روی جلد آلبومتان هم طرح جالبی است که شاید نشانگر این باشد که شما علیرغم دوری از وطن، همچنان اصالت خودتان را حفظ کردید.
جعفری: من ملیت خودم را دوست دارم و از آن گریزان نیستم.
دلیری: عکاسی آلبوم را آقای محمد عباسیان و طراحی آن را آقای مصدق انجام دادند. ما این کار را با کمک نشر دیبایه انجام دادیم و به همین دلیل میخواستیم کارمان یک مقدار متفاوت باشد. ما در این آلبوم از المانهای پارسیزبانان استفاده کردیم تا بگوییم که این آلبوم یک اثر مشترک برای همه پارسیزبانها است. به نظرم مهمترین بخش این آلبوم، ترانههای ناب آن است که در آن ترانههایی هم از ترانهسرایان ایرانی و هم ترانهسرایان افغانستانی وجود دارد و هیچ ترانه هجوی در آلبوم دیده نمیشود.
آقای دلیری شما چرا با موزیسینهایی فعالیت میکنید که موسیقیشان برای جامعه فعلی ایران موسیقی خاص به شمار میرود؟
دلیری: چون شغل من تهیهکنندگی نیست. من به موسیقی علاقه دارم و به همین خاطر به سراغ موسیقیهای خاص میروم. الآن به جز آقای جعفری، با گروه عجم و مازیار بازیار هم همکاری دارم و امیدوارم که در این زمینه موفق شوم.
آقای جعفری برای اینکه به اینجا برسید چه مشکلاتی را پشت سر گذاشتهاید؟
جعفری: من خیلی دوست داشتم که موسیقی را به طور آکادمیک در ایران دنبال کنم اما این اتفاق نیفتاد. در تاریخ موسیقی پاپ ایران آهنگسازی چون فرید زولاند با اصالت افغانستانی وجود داشته که تحصیلات آکادمیک موسیقی را گذرانده و جزو آهنگسازهای تأثیرگذار موسیقی پاپ ایران به شمار میرود. متأسفانه این فرصت برای من فراهم نشد چون افغانستانیها تا یک مدتی در ایران اصلاً نمیتوانستند به دانشگاه بروند و بعد از آنکه در دانشگاهها برای ما باز شد هم رشته موسیقی وجود نداشت و من به همین خاطر هیچوقت نتوانستم این علاقهمندی خودم را در دانشگاه دنبال کنم. به همین خاطر الآن حتی یک نوازنده خوب کلاسیک افغانستانی هم در ایران وجود ندارد، در حالیکه نوازندگان افغانستانی خوبی از همین جنس در آلمان، آمریکا و مناطق مختلف حضور دارند و کار میکنند. به هر حال حضور من در ایران اتفاق بسیاری خوبی بود و من موسیقی را از اساتید ایرانی یاد گرفتم. آقای رحمتالله وطن دوست به من پیانو را آموخت و آقای جهانگیر رها هم هارمونی را به من آموزش داد. اینها بخشی از اتفاقات خوبی بود که در ایران برایم افتاد.
پیامتان به آن دسته از مردمی که دید خوبی نسبت به مردم اهل افغانستان ندارند چیست؟
جعفری: پیام من این است که روی فرهنگ افغانستان زوم بیشتری داشته باشند چون حتماً با این اتفاق دیدشان نسبت به کشور ما عوض خواهد شد. من دوستان ایرانی زیادی دارم که با افغانستانیها در ارتباط بودهاند و در نتیجه دیدشان نسبت به مردم افغانستان کاملاً عوض شده و احساس یکی بودن کردهاند. بنابراین من از همه عزیزانی که این مصاحبه را میخوانند، خواهش میکنم که قدری در مورد فرهنگ کشور افغانستان مطالعه کنند.
در حال حاضر به جز خوانندگی فعالیت دیگری برای امرار معاش دارید؟
جعفری: من برای هموطنان خودم آهنگ میسازم و یک پولی از آن طریق کسب میکنم که البته پول زیادی نیست چون این کار را نمیتوانم به طور فراگیر انجام بدهم. شاید اگر مجوز یک آموزشگاه به من داده میشد تا موسیقی را به هموطنان خودم آموزش بدهم، شرایطم خیلی بهتر بود.
آقای دلیری شما فکر میکنید که چه باید کرد تا مشکل تدریس کردن آقای جعفری حل شود؟
دلیری: به نظرم آقای جعفری میتواند در آموزشگاههای دیگر کلاسهای آموزشی بگذارد تا اگر از آن کلاسها حمایت شد، کمک بیشتری به ایشان شود. من هم در پایان تقاضا دارم که مردم با دید دیگری به مردم افغانستان نگاه کنند و آنها را با دید مثبت ببینند چون مردم افغانستان واقعاً مردم مظلوم و افتادهای هستند و فرهنگشان هم غنی است و با ایران اشتراکات بسیاری دارد.