سرویس معماری هنرآنلاین: تغییر شکل آموزش مهارتها از فرمت استاد- شاگردی به دانشگاه همان چیزی است که در تمام دنیای امروز دیده میشود؛ اما اینکه چرا بعد از پررنگ شدن دانشگاهها در ایران و طی چهار دهه اخیر، کمتر شاهد شکلگیری معماری متکی بر روابط زندگی شهری، مناسب با روحیه جامعه، همگام با طبیعت و جغرافیا زیستی و .... هستیم، مسئلهای است که بسیاری آن را مربوط به بدنه آموزش کشور میدانند.
در طی مصاحبههای متعددی که در هنرآنلاین انجام دادیم، اساتیدی بیشماری از روند و نحوه آموزش معماری در دانشگاهها انتقاد کردند و در نهایت دانشجویان و روند یادگیری آنان را متفاوت از گذشته خواندند. بر همین مبنا تصمیم گرفتیم که این بار صدای دانشجویان باشیم و درد دلها و نکات انتقادی آنان را بشنویم تا بدانیم که دقیقاً این سیستم و نظام آموزشی در کدام بخش با نقص روبرو شده که در بسیاری از موارد فارغالتحصیلان حتی برای ورود به دفاتر معماری با عدم اعتماد به نفس و مهارت روبرو هستند.
نبود فضای مناسب برای تعمق و اندیشیدن در دوران دانشجویی
سپهر امیدوار، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد معماری در دانشگاه پارس معتقد است که روند آموزش در ایران کاملاً یکسویه است. امیدوار که دوره کارشناسی خود را نیز در دانشگاه هنر و معماری گذرانده است، در این باره گفت: من فکر میکنم، بزرگترین مشکل این است که اساتید و سیستم آموزشی امروز ما نگاهی کاملاً یکسویه را دنبال میکند، یعنی در روند تعامل دانشجو و اساتید، رابطه رفت و برگشتی وجود ندارد زیرا متأسفانه اغلب اساتید مباحث را به شکل یکجانبه نگاه میکنند.
او افزود: به عنوان مثال اگر طرح آموزشی ما یک بیمارستان باشد، اواخر ترم میبینیم که عکسها همه شبیه به یکدیگر است زیرا نوع تفکر و شیوه طراحی به یک شکل دنبال میشود در صورتی که ممکن است اگر فضایی تعاملی ایجاد شود، ما دیدگاههای متفاوتی را شاهد باشیم.
این دانشجو تصریح کرد: متأسفانه در ایران اغلب اساتید به شکلی تدریس میکند که دیالوگ مناسبی بین دانشجو و اساتید ایجاد نمیشود یعنی روند به سمتی است که استاد صرفاً راهنمایی انجام میدهد اما فضایی برای رفتن دانشجو به دنبال سؤالاتش عملاً ایجاد نمیشود. در واقع فضا به نحوی است که استادان از مطرح کردن مباحثی که خود از آن اطلاع ندارند، خودداری میکنند.
امیدوار ادامه داد: در برخی از موارد دست دانشجویان باز گذاشته نمیشود درحالیکه یک ارتباط دو سویه میتواند باعث شود که گاهی استادان نیز از دانشجویان چیزهایی را بیاموزند اما متأسفانه این رابطه به خصوص در طرحها و کارهای عملی وجود ندارد.
او افزود: من فکر میکنم که در دوران دانشجویی فضای مناسبی برای تعمق و اندیشیدن ایجاد نمیشود بنابراین شاهد هستیم که دانشجویان در نهایت به یک فرم و کالبد دست پیدا میکنند؛ زیرا در اغلب موارد مبانی نظری و تئوری وارد اندیشه و افکار دانشجویان نمیشوند و در نهایت به طرحها نیز راه پیدا نمیکنند.
این دانشجو، خاطرنشان کرد: یکی از مواردی که واقعاً جای تأسف دارد، این است که چرا مباحث تئوریک وارد عمل نمیشوند و ما شاهد نیستیم که هر شخصی بر مبنای دیدگاه خود، یک اثر را دنبال کند. این اتفاق بسیار تأسفبرانگیز است زیرا باعث میشود، همه آثار یک شکل و یک فرم شوند.
دانشگاه بخش کوچکی از بازار کار
مهشید حسنی، دانشجوی مقطع ارشد معماری در دانشگاه هنر نیز فاصله بین مباحث اجرایی و نظری را در روند آموزش مایه تأسف خواند و در این باره گفت: به نظرم یک فاصله جدی بین مباحث اجرایی و آنچه که در دانشگاه آموزش داده میشود، وجود دارد به همین خاطر ما شاهد هستیم که دروس فنی واحدهای اندکی را به خود اختصاص میدهند و بسیار کمرنگ هستند.
او افزود: برای مقطع کنکور ارشد ما با مباحثی روبرو شدیم که در آن دروس فنی بسیار کمرنگتر از دروس نظری دیده شده بود. در واقع شرایط آموزش به گونهای است که ما عملاً وارد مباحث اجرایی نمیشویم درحالیکه پس از طراحی بحث اجرا وجود دارد.
این دانشجوی معماری که مقطع کارشناسی خود را در دانشگاه آزاد گذرانده است، تصریح کرد: کمرنگ بودن مباحث فنی در دانشگاه سبب شده که بسیاری فارغالتحصیلان نتوانند در بازار کار، حرفی برای گفتن داشته باشند؛ زیرا وقتی وارد فضای کار میشوند تازه درمییابند که بسیاری از طرحهایی که میکشند، قابلیت اجرا ندارد و محدودیتهایی در این زمینه وجود دارد.
حسنی ادامه داد: روند امروز آموزش در دانشگاه سبب شده که تعداد ماکتهای واقعی در پایان هر ترم بسیار اندک باشند تا جایی که ما حتی در رشتههای عملی نیز باید امتحان را بر روی کاغذ بدهیم و عملاً هیچ نوع آشنایی و آموزشی با متریال شکل نمیگیرد.
او درباره نحوه استفاده از نرمافزار در رشته معماری، بیان کرد: ما امروز شاهد هستیم که در دفاتر معماری، تنوع بالایی از نرمافزارها مورد استفاده قرار میگیرند درحالیکه دانشگاهها فاقد این نوع آموزش هستند یعنی ما تنها چند واحد اندک نرمافزار آموزش میبینیم به همین خاطر اغلب دفاتر به طرحها و ترسیمهای ما نگاه نمیاندازند؛ بنابراین ما باید در کنار دانشگاه با استفاده از کلاسها و آموزشگاههای غیرانتفاعی، این نوع کارها را آموزش ببینیم زیرا آنچه که در دانشگاه به ما میآموزند، تنها بخش کوچکی از بازار امروز است.
این دانشجو، خاطرنشان کرد: به نظرم سرفصلهای موجود در دوره ارشد معماری بسیار به دوره کارشناسی شبیه بود ضمن اینکه در دوره ارشد بیشتر مباحث تئوری است و عملاً هیچ نوع برخوردی با بخشهای فنی و عملی به وجود نمیآید.
استادان و دانشجویان منتقد و سیستم آموزشی که راه خود را میرود
سینا زینالزاده، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه شهید بهشتی معتقد است که فرایند آموزش در سیستم کنونی به درستی تعریف نشده است. او که مقطع کارشناسی خود را در دانشگاه هنر گذرانده است، در این باره گفت: آموزش یک سیستم به شمار میرود و همانطور که میدانید هر سیستمی یک فرایند است اما مسئله اصلی این است که ورود به این سیستم و فرایند بر چه مبنایی تعریف میشود.
او افزود: اگر ما بهترین سیستم و فرایند را تعریف کنیم اما ورودی مناسب را بر مبنای آن انتخاب کنیم، قطعاً خروجی مناسب و درستی نیز نخواهیم داشت در واقع مسئله اینجاست که ما برای انتخاب و پذیرش دانشجو در رشتهای مانند معماری، نگاه درستی را دنبال نمیکنیم و شکل کنونی کاملاً غلط است.
این دانشجو تصریح کرد: به طور حتم در دو سال نخست، دانشگاه تلاش میکند که ورودیهای پذیرفته شده را تربیت کند و نگاهی مناسب به آنها ببخشد اما نقد اصلی این است که اساساً چه کسانی این سیستم را اداره میکنند و آیا آنها خود در نقطه مطلوبی برای آموزش و تربیت نسل جوان هستند.
زینالزاده ادامه داد: بدیهی است که پرورش معمار نیازمند معلم است زیرا اساساً برای وارد شدن یک معلم به این چرخه روند و فرایند متفاوتی باید طی شود اما امروز ما نمیتوانیم بگوییم که به تعداد مناسب معلم و استاد داریم.
او خاطرنشان کرد: ما در سه بخش یعنی ورودیهای دانشگاه و اینکه چه کسانی فرایندها را شکل میدهند و به آن وارد و سپس از آن خارج میشوند، دچار مشکل هستیم زیرا به طور حتم نمیتوان یک معمار را صرفاً بر مبنای نمرههای دانشگاه و پاس کردن واحدهای دانشگاه تشخیص داد؛ بنابراین در بدو امر ما نیازمند نگاهی متفاوت در جذب و سپس آموزش و فارغالتحصیلی دانشجویان این رشته هستیم.
به نظر میرسد که هم استادان و هم دانشجویان از روند پذیرش، تربیت و فارغالتحصیلی دانشجویان انتقاد دارند اما با این وجود هنوز هیچ اقدامی در راستای تغییر روند کنونی در دست انجام نیست. در شرایطی که بسیاری از معماران از سطح دانش و مهارت فنی فارغالتحصیلان شکایت دارند، سؤال اصلی این است که چرا در بدنه تدریس کشور ما علاوه بر کمبود دروس فنی، فضایی برای آموزش درست این مباحث و صد البته استادانی که تجربه چنین کارهایی را داشته باشند، دیده نشده است؟