سرویس معماری هنرآنلاین: امیر رضا اسماعیلی، هنرمند معمار، درباره فاصله ادبیات داستانی و موضوع شهر به خبرنگار هنرآنلاین گفت: به نظرم در ادبیات داستانی ما، شهر بهندرت موضوع داستان بوده است به این معنا که عملاً شهر کمتر به عنوان یک موضوع مستقل به چشم آمده است.
او افزود: در اواسط دهه 80 شاهد هستیم که شهر تا حدی به موضوع داستانها تبدیل میشود و نمونههایی از توجه به شهر و سبک زندگی طبقه متوسط مد نظر قرار میگیرد. در این دوران رمانهایی چون "یوسف آباد، خیابان سیوسوم" اثر سینا دادخواه، تهران را وارد بافت داستان میکند و به آن شخصیت میبخشد.
این معمار تصریح کرد: در این دهه نگاهی که به شهر وجود داشت بیشتر رمانتیک استُ یعنی نگاهی که یا به صورت مداوم در حال حسرت خوردن است یا سعی میکند که یک پیوند عاطفی را با فضاهای شهری و نمادها برقرار کند. این در حالی است که در زندگی شهری کلانشهرها و مشخصاً تهران، خشونت روزمره مشهود است و همهچیز ضرباهنگی تند دارد که توأم با فشردگی زمان است. این زندگی که سرشار از خشونت و سرکوبهاست هنوز کمتر در داستانهای با موضوع شهر دیده میشود و بیشتر نگاه احساسی به فضاهای شهری و روابط قابل ارزیابی است.
اسماعیلی ادامه داد: این نگاه در ادامه منجر به خلق آثاری شد که حتی نگاههای فانتزی داشتند و نویسنده سعی میکرد که به شکلی تخیلی زندگی قشر مرفه را تصویر کند.
او درباره دلیل نگاه نوستالژی به فضاهای شهری در ادبیات داستانی، گفت: به نظر میرسد که نگاههای نوستالژیک به گذشته از اواخر دهه 40 و هم عرض با جریان سنتگرایی که در نقاشی، معماری و ... تأثیرگذار بود، شکل گرفت. از جمله تأثیرگذاری این نگرش بر ادبیات داستانی را میتوان در رمان "شب هول" از هرمز شهدادی مشاهده کرد که در عین نقد گذشته، نگاهی حسرتبار و نوستالژیک به آن دارد که در طی چهار دهه اخیر نیز ردپای آن قابل بازخوانی است.
این معمار درباره دلایل گسست شهر و ادبیات، گفت: یکی از دلایل اصلی این است که وقتی جنگ تحمیلی رخ داد، گسستی در تداوم زیست طبقه متوسط که در حال شکلگیری بود، به وجود آمد به نحوی که جریان زندگی طبقه متوسط با فضاهای شهری دچار گسست شد و شهر از جایگاه خود به شکلی نزول کرد. در واقع طی این دوران شاهد هستیم که توجه دولت و افکار عمومی به سمت روستاها میرود و نگاه به شهر منفی و به عنوان سمبل سرمایهداری است.
اسماعیلی خاطرنشان کرد: به طور حتم مقداری از شیوه زندگی طبقه متوسط و آنچه که در ادبیات بازنمایی میشود فاصله وجود دارد زیرا به نحوی ادبیات از جامعه عقب افتاده است. البته این فاصله در معماری نیز رخ داد و به نحوی بین معماری و ادبیات شکافی جدی شکل گرفت.
او خاطره سازی در شهر را منوط به شکلگیری فضاهای شهری دانست و گفت: به نظرم تا زمانی که نتوانیم واقعاً از شیوه زیست جامعه اکنون به شکل بیپرده بنویسیم نمیتوانیم پیوندی در این حوزه برقرار کنیم. در واقع معمارها برای ساخت فضاهای خاطرهانگیز این دوران با مشکلات عدیدهای رو به رو هستند.
این معمار ادامه داد: در بخش فضاهای عمومی ما شاهد هستیم که اغلب کارفرماها دولتی و نیمه دولتی هستند بنابراین در چنین عرصههایی بخشهایی چون دولت و شهرداری میتوانند بسیار مؤثر باشند کما اینکه اقداماتی چون باغ کتاب و پل طبیعت با وجود نقدهایی که به آن وارد است، شکل گرفت و توانست تا حدودی در این عرصه مؤثر باشد. در واقع وقتی فضاهای شهری شکل میگیرند، شهروندان در این بخشها حاضر میشوند و خاطرهسازی شکل میگیرد و پس از آن ادبیات آرام از چنین فضاهایی میتواند تغذیه کند.
اسماعیلی نبود فضایی برای بروز و ظهور معماری را مشکل اصلی دانست و بیان کرد: متأسفانه در بخش بناهای خصوصی کارفرماها به دلیل تسلط جریان سوداگری اجازه کار خلاقانه را به معماران نمیدهند به همین خاطر شاهد افت سلیقه و ذائقه شهروندان شدهایم که باعث شده عملاً معماران نتوانند کار خلاقانهای انجام دهند که منجر به خلق یک فضای معمارانه شود.