سرویس معماری هنرآنلاین: وحید قبادیان از جمله چهره‌های برجسته عرصه معماری و آموزش ایران به شمار می‌رود که سال‌ها در آمریکا تحصیل کرده است. او که علاوه بر تدریس در ایران و دبی، آثار و تالیفات مهمی‌ را نیز در کارنامه کاری خود دارد، معتقد است که فاصله بین دانشگاه و محیط‌های اجرایی بسیار زیاد است به همین خاطر اساسا پژوهش‌ها و نظریه‌پردازی‌های آکادمیک وارد فضای اجرایی نمی‌شوند و بعضا کپی‌برداری از آثار خارجی رشد پیدا می‌کند. از جمله کارهای قبادیان می‌توان به پروژه‌هایی در تهران، شهرک پردیس و شعبات بانک ملی ایران در چند شهر مختلف اشاره کرد. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی هنرآنلاین با این معمار و مدرس دانشگاه است.

 

جناب قبادیان اجازه بدهید که بحث را از ورود شما به عرصه معماری آغاز کنیم. اساسا چطور شد که وارد حوزه معماری شدید؟

من دیپلم خود را از دبیرستان البرز تهران گرفتم و سال 1354 به آمریکا رفتم و در دانشگاه ایالتی اوهایو شروع به تحصیل کردم. در ابتدا در دانشگاه اوهایو عمران می‌خواندم اما همخانه‌ای داشتم که معماری می‌خواند. در این مدت من دیدم کارهایی که همخانه‌ام  برای کارهای دانشگاه انجام می‌دهد، از کارهایی که من برای دروس دانشگاه، انجام می‌دهم، جالب‌تر است. همین امر باعث علاقمندی من به رشته معماری شد. پس از تغییر رشته، در سال 1360 موفق به کسب مدرک کارشناسی معماری‌ و سال 1362 کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه ایالتی اوهایو شدم. یک سال در یک شرکت معماری در شهر واشنگتن آمریکا کار کردم تا اینکه در انتهای سال 63 به ایران برگشتم و به دانشگاه بوعلی سینا همدان رفتم. آن زمان دانشگاه بوعلی سینا رشته معماری نداشت. بنابراین من در رشته عمران، دروس معماری را تدریس می‌کردم. سال 1368 به دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران رفتم و تا سال 72 در آنجا تدریس کردم.

یک سال بعد برای دکتری در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد قبول شدم و مدرک دکترایم را از آنجا گرفتم و از زمان تا به امروز در دانشگاه آزاد اسلامی ‌واحد تهران مرکز تدریس می‌کنم. سال 85 نیز به دانشگاه آزاد دبی رفتم و حدود 12 سال در آنجا فعال بودم. از این 12 سال حدود 8 سال نیز رئیس دانشکده معماری و شهرسازی آنجا بودم تا اینکه سه سال قبل به ایران بازگشتم. پس از آن تا به امروز در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه آزاد تهران مرکز تدریس می‌کنم. چندین کتاب نیز راجع به معماری سنتی ایران، معماری معاصر غرب، معماری اقلیمی‌ و معماری معاصر ایران تالیف کرده‌ام که خدا را شکر این کتاب‌ها جزو پرفروش‌ترین آثار معماری بوده‌اند. البته برخی از این کتاب‌ها مربوط به 25 سال قبل است اما هنوز جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های معماری‌اند. من شرکت معماری نیز دارم و کار طراحی معماری نیز انجام می‌دهم.

یکی از انتقادات به دانشگاه‌ها این است که تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی رشته معماری در سال‌های اخیر بسیار زیاد شده است. برخی از کارشناسان معتقدند که این فارغ‌التحصیلان به لحاظ عملی توانایی کافی برای اجرای کار را ندارد و نواقص متعددی در کار آنها دیده می‌شود. فکر می‌کنید این معضل به کدام بخش مربوط است و آیا آموزش در این مسئله دخیل است یا خیر؟

آن‌چه که شما به آن اشاره کردید کاملاً صحیح است. متاسفانه دانشجویان ما چه در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری تنها با کتاب و کاغذ سر و کار دارند و به قول معروف دستشان به گچ و خاک نخورده و حتی ممکن است سرهیچ ساختمانی نرفته باشند. این مشکل در مورد دانشجوهای خانم بیشتر است زیرا کمتر به سراغ کار در ساختمان‌ها می‌روند. البته این روند در سال‌های اخیر بهبود پیدا کرده است. اما ما همچنان این نقیصه را در مسیر آموزش کشورمان داریم.

این در حالی است که اگر در کشور آلمان، فردی بخواهد لیسانس معماری بگیرد، حداقل باید دو سال، سر کار ساختمان حضور پیدا کند تا با سیستم ساختمانی آشنا شود. همانطور که می‌دانید، معماری یک رشته اجرایی و عملی است و مانند ادبیات نیست که فقط یک کار آکادمیک صرف باشد، زیرا معماری اساسا یک کار اجرایی است و این به معنای ساختن ساختمان است. متاسفانه ما این نقص را داریم که صرفا می‌خواهیم معماری را تنها روی کاغذ به دانشجویان یاد بدهیم در حالی‌که امکان‌پذیر نیست کما اینکه آموزش شنا بدون پریدن در آب و صرفا با توضیح دادن بر روی کاغذ و تئوری امکان‌پذیر نیست.

در دانشگاه عجمان در کشور امارات، زمانی به دانشجو مدرک لیسانس معماری می‌دهند که حداقل سه تابستان به صورت عملی، سر ساختمان حضور داشته باشد و به صورت تجربی کار بیاموزد. زمانی که در آمریکا بودم نیز دیدم که سیستم صرفاً بر مبنای آموزش تئوری معماری است؛ به همین خاطر فکر می‌کنم سیستم آموزش معماری در ایران، الگوبرداری از یک سیستم آمریکایی است. زیرا در آمریکا نیز دانشجو را سر ساختمان نمی‌فرستند و تنها در صورتی که خود فرد علاقمند باشد، سر ساختمان می‌رود. این روند در آلمان و دانشگاه عجمان متفاوت است، به نحوی که دانشجو وظیفه دارد، کارهای عملی را نیز یاد بگیرد. من فکر می‌کنم یکی از اشکالات عمده این است که همه دانشگاه‌های ما از یک سیستم آکادمیک استفاده می‌کنند. اما در کشوری مانند آمریکا چارچوب‌های کلی و زیرمجموعه‌هایی وجود دارد که بر مبنای آن هر دانشکده می‌تواند زیرمجموعه خاص خود را تدریس کند.

یعنی معتقد هستید که باید در عرصه معماری تخصص‌بندی‌های مناسب تعریف کنیم؟

من فکر می‌کنم ما در ایران باید توسط وزارت علوم چارچوب کلی تعریف کنیم و هر دانشکده‌ای بر اساس مقتضیات خاص خود سرفصل‌های درسی را طراحی کند. زیرا ممکن است در شهرهایی اجرا مهم باشد اما تئوری کاربرد نداشته باشد. شاید ما در تهران و شهرهای بزرگ دیگر چند نظریه‌پرداز دانشگاهی نیاز داشته باشیم اما در شهرهایی که چندان بزرگ نیستند، معمارانی را نیاز داریم که ساختمان‌سازی کنند. این در حالی است ‌که ما بسیاری از مواقع صرفا معماران نظریه‌پرداز تربیت می‌کنیم. به نظر من وزارت علوم باید بر اساس نیاز و اقتضائات هر منطقه، نیازهای درسی را طراحی کند. بر این اساس یک عده می‌توانند وارد بخش اجرا شوند زیرا ما در این زمینه بسیار ضعیف هستیم. من معتقدم نمره ما در طراحی 20، در اجرا 15 و در استفاده از ساختمان 8 است.

وحید قبادیان

منظور شما طراحی بدون در نظر گرفتن اجرا و بهره‌برداری از ساختمان است؟

بله. مساله اینجاست که شما وقتی یک‌ ساختمان را در لپ‌تاپ می‌بینید، بسیار زیباست اما وقتی کار به اجرا می‌رسد، مسائل مختلفی رخ می‌دهد که در نهایت ما طرح زیبای داخل لپ تاپ را نمی‌بینیم. مثلا در روند اجرا مجری، کانال کولر یا یک آنتن تلویزیون را هر جایی که خواسته اضافه کرده است و نوع مصالح را عوض کرده است و اغلب دقت در اجرا نیز ضعیف است. همین عوامل سبب می‌شود که ساختمان اجرا شده با طرح اولیه آن متفاوت باشد. روند کار در کشوری مانند امارات بالعکس ایران است. مثلا در دبی کارفرما و طراح، از مجری همان طرح داخل لپ تاب را به صورت عین به عین می‌خواهند. بنابراین مجری موظف به اجرای همان چیزی است که طراحی شده و یا با نظر طراح عوض شده است. اما متاسفانه در ایران اینگونه نیست و فاصله بین طرح‌های جالب داخل لپ تاپ با واقعیت نسبتا زیاد است.

همانطور که در جریان هستید، اخیرا بحث حذف کنکور مطرح شده که نظرات مختلفی را در پی داشته است. شما فکر می‌کنید حذف کنکور، می‌تواند چه تأثیری بر روی رشته معماری داشته باشد؟

معماری همواره یک رشته پرطرفدار بوده که در سال‌های اخیر طرفداران آن بیشتر هم شده است. از آنجایی که معماری یک رشته مهندسی است که در دل خود هنر را دارد، برای بسیاری از افراد جذابیت ایجاد می‌کند. همانطور که می‌دانید، ما پیش از انقلاب سه دانشکده معماری در دانشگاه‌های تهران، علم و صنعت و بهشتی داشتیم. اما امروز رشته معماری در بیش از 200 مؤسسه آموزش عالی در سطح کشور تدریس می‌شود که باعث شده دانشجوهای زیادی در رشته معماری داشته باشیم. شاید حذف کنکور اتفاق بدی نباشد زیرا سبب خواهد شد که نمرات دیپلم و دستاوردهای این دوره برای ورود به دانشگاه پررنگ‌تر شود. مساله اینجاست که ما مسیر را بالعکس تعیین کرده‌ایم به نحوی که ورود به دانشگاه سخت و مشکل و خروج از آن آسان است.  یعنی تنها سختی کار ورود به دانشگاه است و اگر کسی از این مرحله عبور کند، قطعا مدرک خود را گرفته است. این در حالی است که در کشورهای اروپایی و آمریکایی روند کاملا بالعکس است. یعنی ورود به دانشگاه راحت و فارغ‌التحصیل شدن کار مشکلی است و هر کسی نمی‌تواند مهندس معمار شود. زمانی که من وارد دانشگاه شدم، 180 نفر بودیم که در دانشگاه اوهایو معماری می‌خواندیم. اما تنها 45 نفر موفق به اتمام دوره لیسانس شدیم. بنابراین حذف کنکور در صورتی که بتوانیم خروجی‌ها را با دقت بیشتری مورد ارزیابی قرار دهیم، می‌تواند اتفاق خوبی باشد.

یعنی شما فکر می‌کنید اگر کنکور برداشته شود، ما نیز روندی نظیر کشورهای اروپایی و آمریکایی طی خواهیم کرد؟

شاید بد نباشد که ما اجازه دهیم دانشجویی با معدل 14 نیز وارد دانشگاه شود. اما دانشجویی که با معدل 14 وارد دانشگاه می‌شود، باید توان خود را نشان دهد. متاسفانه امروز شرایط اینگونه نیست و هر شخصی وارد دانشگاه شود، قطعا مدرک را به دست خواهد آورد. به نظر من اگر کنکور کمرنگ‌تر شود و اجازه دهیم دانشجوهای بیشتری به دانشگاه راه یابند اما درصد کمتری از آنها و بر مبنای توانایی‌هایشان فارغ‌التحصیل شوند، روند بهتری را در معماری کشور شاهد خواهیم بود.

همانطور که اشاره فرمودید، معماری دارای وجه پررنگی از هنر است اما ما در ایران شاهد هستیم که این هنر به خصوص در دهه‌‎های اخیر تنها در فرم و یا ظاهر و نمای بناها ظهور پیدا کرده است. فکر می‌کنید این مسئله چقدر به دروسی که به معماران آموزش داده می‌شود مربوط است؟ منظورم این است که آیا در فضای آموزش به دانشجوها می‌آموزند که معماری را صرفاً در این بخش‌ها خلاصه کنند یا عوامل دیگری باعث شده که معماری ما این‌ قدر دچار تکثر شود و سعی در خودنمایی آن هم در ظاهر و فرم داشته باشد؟

ما در گذشته تکلیف‌مان روشن بود زیرا در گذشته منبع الهام معماری ما همیشه گذشته بوده است. به این معنا که اگر در زمان شاه‌ عباس می‌خواستند یک مسجد بسازند، مشخص بود که این مسجد باید چارچوبی مانند مساجد گذشته داشته باشد. در واقع گزینه‌های معماران بسیار محدود و مشخص بود. بنابراین آنها می‌دانستند که باید چگونه‌ کار کنند. اما از سال 1319 و با تاسیس دانشکده معماری، آرام آرام معماری غرب وارد کشور ما شد و سیستم آموزش معماری ما را عوض کرد.

همانطور که می‌دانید ما از اواسط عصر قاجاریه به بعد، از جهان سنت به گونه‌ای وارد جهان مدرن شدیم و در این مرحله به لحاظ فرهنگی مقداری بلاتکلیف ماندیم. به این معنا که از یک سو نسبت به سنت‌های‌مان دلتنگی و حس نوستالوژی داریم و از طرف دیگر سعی داریم که مدرن و اصطلاحا فرنگی باشیم. این مباحث در کنار اینکه ما در عصر حاضر گزینه‌های بسیاری برای انتخاب داریم، سبب شده که شاهد این حجم از تکثر‌گرایی باشیم. به عنوان مثال امروزه، من به عنوان یک معمار در تهران هر نوع مصالح و هر رنگی را که بخواهم، می‌توانم استفاده کنم و گزینه‌هایم بسیار نامحدود است. اما در گذشته این امکان وجود نداشت. به همین خاطر اگر شما به بافت‌های قدیمی‌ در شهرهای کویری مراجعه و ساختمان‌های این مناطق را بررسی کنید، می‌بینید که ساختمان‌ها یا از آجر و یا خشت ساخته شده‌اند. در این بناها طاق‌هایی برای آن تعریف شده و یک حیاط مرکزی وجود دارد.

با این تعریف شما، فکر می‌کنید این‌که معماران امروزی گزینه‌های زیادی برای طراحی دارند، اتفاق خوبی است یا بد؟

قطعا این‌که معماران امروز محدودیت کمتری در اجرای آثار خود دارند، اتفاق خوبی است. اما نباید از جنبه‌های منفی این امر گذشت زیرا این تنوع‌گرایی سبب شده که شهرهای ما دچار یک تکثر و شکل‌های عجیب و غریب شوند. سال گذشته از چند نفر اساتید هندی که به سمینار معماری ایران و هند در تهران دعوت کرده بودیم، درباره تهران پرسیدم. یکی از آنها گفت: به نظر من شما در تهران تک بناهای قشنگی دارید اما بدنه‌های شهری و خیابان‌ها و ساختمان‌های شما در کنار یکدیگر نسبتا نازیباست. در واقع در ساختمان‌سازی شهر تهران تنوع و کثرت زیادی وجود دارد که اصلا جالب نیست و باید یک توازن بین وحدت و کثرت برقرار شود. البته در سال‌های اخیر، نهادی تحت عنوان کمیته نما در شهرداری تهران فعال شده که در آنجا طرح نمای ساختمان و میزان هماهنگی با ساختمان‌های مجاور بررسی می‌شود. این نوع دیدگاه قطعا اتفاق خوبی است. اما مساله اینجاست که قوانین برای همه یکسان نیست به نحوی که خود شهرداری علی رغم حرف‌هایی که زده می‌شود، برج بزرگی را تحت عنوان بانک شهر بدون توجه به فضای مجاور در میدان فردوسی می‌سازد! سوال این است که چرا شهرداری که به قول خودشان مو را از ماست می‌کشند، خود دچار تخلف می‌شود؟

مواردی از این دست زیاد است. به عنوان مثال هم اکنون روی محور میدان ارگ و درست وسط بازار تاریخی تهران، یک برج هشت طبقه در حال ساخت است! سوال من این است که شهرداری چطور برای ساخت چنین بنایی مجوز صادر کرده است؟ میراث فرهنگی چطور نمی‌تواند از بازاری بزرگ در مرکز پایتخت حفاظت کند؟ بنابراین ما نواقصی در سیستم‌ خود داریم که سبب می‌شود توازن و زیبایی شهر از بین برود. شهر تهران آشفته و نا به سامان است و همین باعث تنش بصری شده که در نهایت بر روی روح و روان ما اثرگذار است. در شهرهایی مانند رم و فلورانس، افراد می‌توانند در داخل خانه خود هر تغییری انجام دهند اما در مورد بدنه شهری اینگونه نیست زیرا این نما و بدنه متعلق به خود شهر است.

وحید قبادیان

چطور ممکن است این میزان معمار از یک خروجی دانشگاهی فارغ‌التحصیل شوند اما تا این حد، عمق تفکرات‌شان با یکدیگر متفاوت باشد؟ آیا شما معتقدید آنچه که ما در تکثرگرایی معماران می‌بینیم با مدیریت شهری قابل رفع است؟

من فکر نمی‌کنم این کار با مدیریت شهری نیز عملی باشد. مشکل اینجاست که شهرداری هزینه‌هایی دارد که همواره از طریق فروش تراکم به دست آمده است. یعنی شهرداری به دنبال یک درآمد ثابت است که از فروش تراکم تامین می‌شود. درآمد ثابت پایدار چگونه به دست می‌آید؟ اکثر شهرداری شهرهای بزرگ دنیا مانند رم یا پاریس درآمد خود را با دریافت عوارض سالیانه از ساختمان‌ها کسب می‌کنند. اما ما در ایران مبلغ ناچیزی از این بخش دریافت می‌کنیم که پاسخگوی نیاز شهرداری نیست. من معتقدم ما باید مقداری فرهنگ‌سازی را در اولویت قرار دهیم. بدیهی است که اگر میراث فرهنگی خانه یک فرد را جزء میراث اعلام کند، ناخوشایند است زیرا آن فرد دیگر امکان فروش خانه خود را ندارد و میراث فرهنگی نیز بودجه‌ای مناسب برای خرید آن خانه ندارد. بنابراین صاحب خانه هم برای بازگرداندن خانه خود، شبانه آب را درخانه باز می‌گذارد تا خانه خراب شود و آزادی عمل خود را به دست آورد و این اتفاق بسیار بدی است.

برای رفع این مشکل، قطعا باید بودجه‌ای برای سازمان میراث فرهنگی تعیین شود تا امکان خرید چنین بناهایی را داشته باشد. البته ما ارگان‌های دیگری نیز داریم که در این رابطه دخیل هستند. به نظر من سازمان نظام مهندسی کشور که در کار ساخت ‌و ساز دخیل است، نیز باید در این عرصه فعالیت کند. مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن که وابسته به وزارت راه و شهرسازی است و خود وزارت راه و شهرسازی نیز در این امر دخیل هستند. دانشگاه‌ها نیز دخیل هستند. باید کاری کنیم که پروژه‌ها، رساله‌ها و تحقیقات دانشگاهی و نهادهای پژوهشی به مرحله اجرا نزدیک شوند. من فکر می‌کنم ما به یک همکاری نزدیک‌تر بین دانشگاه‌ها با شهرداری‌ها، سازمان نظام مهندسی و سایر نهادهای مدیریتی و اجرایی نیاز داریم تا آنچه که در دانشگاه گفته می‌شود با چیزی که اجرایی و عملی می‌شود، تطبیق داده شود. در دانشگاه‌ها مداوم حرف‌های نظری مطرح می‌شود از سوی دیگر در مراکز اجرایی صرفا حرف از پول و سرمایه است و متأسفانه ارتباطی مناسب بین بخش دانشگاهی و بخش عملی نیست. بنابراین حرف‌های علمی ‌با کارهای اجرایی تطبیق پیدا نمی‌کنند.

همواره بحث بر سر این بوده که ما پژوهش‌هایی مختص ایران و اقلیم خودمان نداریم اما ظاهراً مساله کاملا برعکس است یعنی ما پژوهش‌هایی داریم که عملا استفاده اجرایی نمی‌شود. اینطور نیست؟

بله ما به میزان بسیار زیادی پژوهش در کشور داریم. هم اکنون ما در کشور تقریبا سالیانه هزار دانشجوی فوق لیسانس و حدود 200 یا 300 دانشجوی دکتری معماری و شهرسازی داریم. این بدان معناست که ما سالی 1200 تا 1300 پژوهش تهیه می‌کنم اما متاسفانه من فکر نمی‌کنم که حتی یکی از این مقالات و پژوهش‌ها وارد بدنه اجرایی کشور شود.

اجازه دهید بحث را به دروسی که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، بازگردانیم. طی سال‌های اخیر بسیار از این موضوع صحبت شده که معماری ایرانی را احیاء کنیم و یک معماری منطبق با کشورمان داشته باشیم. آیا در دنیایی که امروز به سمت جهانی شدن می‌رود، اساساً مقدور است که معماری مختص مرز و بوم خودمان تعریف کنیم؟ اگر امکان‌پذیر است چه راهکارهایی در دانشگاه برای این امر پیش‌بینی شده است؟

در یکی از سخنرانی‌هایی که من در ارتباط با معماری معاصر ایران داشتم، خبرنگاری از من پرسید: به نظر شما معماری ایرانی اسلامی‌ چیست؟ و آیا ما باید برای دستیابی به این معماری به سمت معماری دوره سلجوقی دوره صفوی حرکت کنیم؟ پاسخ من این بود که بازگشت به هر دوی این دوران‌ها اشتباه است. یقینا معماری سلجوقی و صفوی بسیار خوب است اما این خوبی برای آن دوره از زمان تعریف شده در صورتی که امروز مسئله ما عوض شده است. ما امروزه در آپارتمان زندگی می‌کنیم بنابراین دیگر نمی‌توان حیاط مرکزی و گنبد داشت و چنین مسائلی دیگر موضوعیت ندارند. بالغ بر چهل سال است که ما بر معماری ایرانی- اسلامی‌ تأکید داریم اما امروز گران‌ترین خانه‌ها و ساختمان‌هایی که در کشورمان ساخته می‌شوند، نمای رومی‌ است. ما چهل سال است که می‌گوییم معمار ایرانی باید به هویت خود بازگردد اما جامعه درست به عکس این صحبت معتقد است زیرا از نظر جامعه و بازار، با ارزش‌ترین و گران‌ترین خانه‌ها مربوط به معماری نئوکلاسیک و کاملاً غربی است.

به نظر من سلیقه مخاطب بر اساس آنچه که می‌بیند، دچار تغییر و تحول می‌شود بنابراین ممکن است اگر مخاطب چند نمونه مناسب معماری ایرانی را ببیند به سمت آن متمایل شود اما به نظر می‌رسد، گسترش معماری نمای رومی، حاصل ساخت‌ و سازهای متعددی است که انجام شده و توانسته بر روی ذائقه مخاطب تأثیر بگذارد. با چنین شرایطی این سؤال مطرح می‌شود که مخاطب بر روی معماری تأثیرگذار است یا معماری بر روی مخاطب؟

به نظرم هر دو این مسائل مهم است زیرا ما نتوانسته‌ایم در مقابل نمای رومی‌، یک گزینه جالب را به جامعه معرفی کنیم. شخصا نزدیک به سی یا چهل سال است که می‌گویم نمای رومی‌ متعلق به ما نیست. اما در این شرایط هم معمار و هم کارفرما نقش دارند و می‌توانند یک جایگزین را برای نمای رومی‌ به ما معرفی کنند. در این میان نقش معمار این است که بتواند کار خوب انجام دهد و گزینه‌های خوبی را به جامعه معرفی کند.

وحید قبادیان

آیا با امکانات امروز نیز می‌توان تعریفی از معماری ایرانی داشت؟

بله، به نظرم نخستین کاری که باید انجام دهیم این است که آنچه که هست و آثار با ارزشی از میراث گذشته ما است را بتوانیم حفظ کنیم. اما متأسفانه این کار را هم نمی‌کنیم. دومین کار نیز این است که معماری ایرانی اسلامی‌ را تعریف کنیم. من تاکنون ندیده‌ام کسی معماری ایرانی اسلامی‌ را با توجه به شرایط امروز جامعه ما تعریف کند. به هر جهت نظرم این است که معماری امروز ما باید پاسخگوی ویژگی‌های هم اکنون ما باشد. این ویژگی‌ها شامل مباحث فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تکنولوژی و رفتارهای اجتماعی است. مشکل دیگر این است که دانشگاه‌های‌ ما به شدت تحت تأثیر معماری غرب است. از زمانی که مدرسه دارالفنون در تهران ساخته و دروس آکادمیک غرب در ایران تدریس شد، این رویکرد مدام گسترش پیدا کرد. از سال 1319 نیز دانشکده هنرهای زیبا شد و معماری غربی به صورت دانشگاهی تدریس شد. در نتیجه امروز می‌بینیم که بیش از 99 درصد ساختمان‌هایی که در کشورمان ساخته می‌شود تحت تأثیر معماری غرب است. سوال من این است که در تهران کدام ساختمان به شکل سنتی و ایرانی در حال ساخت است؟ من در تقاطع خیابان مفتح و سمیه، برج جدیدی را دیدم که بالای آن چند گنبد طراحی شده بود و اساسا یک بنای آشفته و ناهمگون بود که هیچ سنخیتی اجزای آن با یکدیگر نداشت. به طور حتم این نوع بناها معماری سنتی و ایرانی نیست. یکی از مشکلاتی که ما در دانشگاه‌های خودمان داریم این است که همه چیز را به ‌جز معماری معاصر ایران تدریس می‌کنیم.

به نظرم همین عدم تعریف از معماری معاصر ایرانی باعث تکثر شده است یعنی ما هنوز تعریفی نداریم که برگرفته از معماری گذشته و مناسب زمان حال ما باشد. سوالی که پیش می‌آید این است که آیا تعریف کردن معماری معاصر ایرانی بر عهده نظریه‌پردازان است؟ و اگر هست آیا ما نظریه‌پردازانی داریم که بتوانند این کار را انجام بدهند؟

به طور حتم جایگاه نظریه‌پرداز در دانشگاه است. اما متاسفانه ما فرد یا ارگانی نداریم که این عناوین را تعریف کرده باشد. البته خوشبختانه در طی ده سال اخیر چند کتاب راجع به معماری معاصر ایران منتشر شده است. مهندس امیر بانی مسعود، دکتر اسکندر مختاری و خود بنده راجع به این موضوع کتاب نوشته‌ایم و هر کدام از دیدگاه خودمان معماری معاصر ایران را تحلیل کرده‌ایم. این اقدامات قدم مثبتی است، زیرا قبلا کتاب مدون و جامع در ارتباط با معماری معاصر ایران نداشتیم و نظریات و تالیفات عمدتا تا ابتدای دوره قاجار را شامل می‌شد. اتفاق خوب دیگری که افتاده، این است که اخیرا معماری معاصر ایران در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه تهران تدریس می‌شود. اما متأسفانه این گرایش با تاکید بر معماری معاصر ایران در دانشگاه‌های دیگر نداریم.

 به نظر شما معماری معاصر در شرایط کنونی چطور می‌تواند منطبق با خواسته و روحیات ایرانی‌ها جلوه و بروز پیدا کند؟

من به‌عنوان معمار در یک آپارتمان 60 متری، شاید نتوانم کار چندان خاصی انجام دهم. اما بسیار خوب است اگر قسمت خواب و حمام توی چشم مهمانان نباشد و به عنوان یک معمار فضای خصوصی برای بنا تعریف کنیم. البته در برخی از آپارتمان‌ها این مباحث رعایت شده است. در بعضی از مواقع افراد پیشنهاد می‌کنند با بستن آشپزخانه می‌توان فضای معماری اسلامی‌ ایجاد کرد. اما مگر یک خانه 60 متری چقدر فضا برای این اقدام دارد؟ در واقع گاهی کوچک بودن خانه‌ها دست ما را برای استفاده از المان‌های معماری ایرانی می‌بندد. 

برخی از معماران معتقدند که هر بنایی باید مفهومی‌ را در درون خود داشته باشد و آن را دنبال کند. در این شرایط که معماری ما به‌ هم ریخته و آشوب‌زده است، بناهایی نیز هستند که در آن معمار سعی کرده، نگاهی سمبلیک را دنبال و مفهومی‌ را ایجاد کند. آیا این بناها هم می‌توانند در شرایط فعلی مفید باشند و موجی را ایجاد کنند؟ سوال من این است که آیا اساسا نیاز است که ما مفهوم را در یک بنا بگنجانیم و کاملاً هنری به آن نگاه کنیم؟

مسئله‌ای که وجود دارد این است که برای 99 درصد مردم، معماری به معنای سرپناه است. اما اگر شما بخواهید یک اثر فاخر داشته باشید که الگو باشد، حتماً باید مفهوم را در آن دنبال کنید که البته این مفهوم می‌تواند مباحث مختلفی را شامل شود. مثلاً ممکن است یک معمار بگوید، می‌خواهم جدیدترین تکنولوژی را نشان دهم و دیگری بر موضوع همگونی محیط مصنوع با محیط طبیعی و یا مباحث فرهنگی و یا تاریخی تاکید کند. لذا ساختمان‌هایی که قرار است فاخر باشند باید حتما مفهوم را مد نظر قرار دهند.

شما خودتان برنده جایزه معماری شده‌اید و در مسابقات معماری حضور داشته‌اید. به نظر شما مسابقات معماری، چقدر در بروز و ظهور معماران جوان موثر است؟

به نظرم مسابقات معماری اتفاق بسیار خوبی است به نحوی که امروز درصد زیادی از معماران جوان و موفق ما کسانی هستند که جایزه برده‌اند. من معتقدم که کلیت این مسابقات سالم، مثبت و مفید است.

یکی از مباحثی که شما به آن پرداخته‌اید، معماری پایدار است، لطفا بفرمایید که به شکل کلی معمار پایدار چیست و چگونه تعریف می‌شود؟

خاستگاه معماری پایدار توسعه پایدار است. توسعه پایدار از دهه 1970 شروع شده و صحبت بر سر ظرفیت کره زمین و محیط زیست نسبت به توسعه‌ای است که ما در دنیا ایجاد کرده‌ایم. در واقع حرف توسعه پایدار این است که شما باید نیازهای نسل کنونی را برآورده کنید اما منابع کره زمین را برای نسل‌های آینده نیز پایدار بدارید. توسعه پایدار به تدریج به شاخه‌های مختلفی مانند اقتصاد پایدار، دولت پایدار، جامعه‌شناسی پایدار و معماری و شهرسازی پایدار تقسیم شده است. در معماری پایدار هدف این است که شما با ساخت ‌و سازها حداقل ضرر و زیان را به محیط زیست بزنید. کاهش مصرف آب، استفاده درست و بهینه از انرژی، عدم آسیب رساندن به منابع طبیعی و جنگل‌ها، عدم تولید گاز کربنیک و بسیاری موارد دیگر شامل معماری پایدار است. شهر "مصدر" در ابوظبی امارات به همین شکل و با تاکید بر معماری پایدار ساخته شده که الگوی خوبی برای این امر است. طرح جامع و کلی این شهر توسط دفتر نورمن فاستر انجام شده است.

وحید قبادیان

در ایران چه اقداماتی در زمینه معماری پایدار انجام شده است؟

در ایران طی 10 یا 15 سال اخیر، در دانشگاه‌های ما صحبت‌هایی درباره معماری پایدار انجام شده و حتی پایان نامه‌هایی نیز در این مورد داشته‌ایم اما متاسفانه این مباحث هنوز از حد دانشگاهی بیرون نرفته است. به همین خاطر ما هنوز ساختمانی در ایران نداریم که بتواند به‌عنوان معماری پایدار مطرح شود.

آیا از این نمونه‌ها در معماری گذشته‌ ایران داشته‌ایم؟

بله، نمونه‌هایی داشته‌ایم که با توجه به اقلیم ساخته شده است. در واقع ما در گذشته ساختمان‌های اقلیمی‌ داشته‌ایم. برهمین مبنا خانه‌ای که در یزد بوده با خانه‌ای که در رشت ساخته شده، فرق داشته است. من کتابی به نام "بررسی اقلیمی‌ ابنیه سنتی ایران" دارم که در آن به همین مباحث پرداخته شده است.

آیا می‌شود معماری اقلیمی‌ و معماری پایدار را جمع‌بندی کرد؟ به این معنا که بگوییم که شاید از بین رفتن‌ تفاوت‌ها در اقلیم‌ها و شرایط مختلف باعث افزایش استفاده افراد از انرژی و امکانات شده است؟

معماری اقلیمی ‌بسیار خوب است و معماری سنتی ما نیز از نظر اقلیمی‌ در دنیا سرآمد است که البته جزو افتخارات کشور ماست. اما معماری اقلیمی‌ عمدتاً بر اقلیم متمرکز است. یعنی شما باید خانه خود را به نحوی بسازید که در فصول مختلف راحت باشید. اما معماری پایدار فراتر از این مباحث است. اقلیم بخشی از معماری پایدار است و تمام آن نیست. در معماری پایدار، شما گاز کربنیک و زباله و نخاله ساختمانی نیز نباید تولید کنید و حمل و نقل و امکانات رفاهی و اجتماعی را نیز باید مد نظر قرار دهید. بسیاری از مصالحی که ما استفاده می‌کنیم از نظر معماری پایدار مناسب نیست. مثلاً در رنگ روغن یا سیلر و کیلر و یا حتی ام‌. دی. ‌اف. از ترکیباب شیمیایی ساخته شده‌ که برای سلامتی انسان خوب نیست و در معماری پایدار از آنها استفاده نمی‌شود.

اشاره کردید که ارتباط بین دانشگاه و بخش اجرایی کمرنگ است. اساساً وظیفه چه کسی است که دانشگاه را به بخش اجرایی مرتبط کند و مسئول مدیریت این بخش گمشده کیست؟

این مشکل تنها مربوط به معماری نیست و در همه رشته‌ها وجود دارد. امروز تنها دانشگاهی که نسبتاً موفق عمل کرده، دانشگاه صنعتی شریف است. به طور کلی دانشکده‌های فنی در این زمینه بهتر هستند. به نظر من این مسئله‌ای است که وزارت علوم و سایر وزارتخانه‌ها باید در مورد آن طی جلساتی بحث کنند تا به یک ایده و برنامه دست یابند. امروز در ایران پایان‌نامه‌ها نوشته می‌شوند و تنها در کتابخانه ملی آرشیو می‌شوند. به نظرم وزارتخانه‌ها باید برای ارتباط بین دانشگاه با بخش اجرایی بودجه مصوب کنند. اما مساله اینجاست که برای بسیاری از ما راحت‌تر است که یک سری مباحث آماده را از غرب کپی کنیم که اما و اگر نداشته باشد.

فکر می‌کنم یکی از دلایلی که کمتر تألیف ایرانی در زمینه معماری ایرانی داریم و بیشتر شاهد ترجمه هستیم، نیز همین مبحث است.

مساله اینجاست که معماران مؤلف ما در آن سوی مرزها هستند و اساسا سبک معماری ما از آن سو می‌آید. بنابراین اگر چیزی در آن سوی مرزها مد شد، ما نیز آن را مد می‌کنیم. پروژه‌های ساختمانی معروفی که در غرب به اجرا رسیده است، را تجزیه و تحلیل می‌کنیم و بدون اینکه به فکر ویژگی‌ها این مملکت و تحقیقات خودمان باشیم، بعضا از الگوهای غربی در طرح‌ها استفاده می‌کنیم.

با این شرایط آینده معماری ما را چطور می‌بینید؟

درست است که ما آینده روشن و زیبایی را ترسیم نکرده‌ایم اما در هر صورت باید در جهت بهبود این وضعیت حرکت کنیم. من فکر می‌کنم که البته اقدامات مثبتی نیز در دست انجام است هر چند که این میزان اقدامات اندک است اما باز هم دریچه‌های امیدی وجود دارد. به نظرم باید بر روی معماری معاصر بیشتر کار کنیم ضمن اینکه رشته معماری معاصر ایران باید یکی از شاخه‌های رشته معماری در مقطع کارشناسی ارشد باشد. مشکل دیگری که ما در معماری داریم این است که دست ما از رسانه‌ها کوتاه است. من در برخی از سمینارها می‌بینم که حضور یک هنرپیشه، باعث شلوغ شدن نشست‌ها می‌شود. اما متاسفانه مباحث تخصصی اینگونه نیست و رسانه‌ها چندان کوششی در راستای مباحث معماری ندارند. در واقع تنها فعالیت رسانه‌ها این است که هر از چند گاهی یک مقاله معماری در یکی از روزنامه‌ها به چاپ برسد یا یک برنامه تلویزیونی کم‌بیننده به معماری آن هم در آخر شب اختصاص پیدا کند. امروزه معماری جزو اولویت‌های کشور ما نیست، به خاطر اینکه ما امروز مسائل زیادی داریم که هنر و معماری را از اولویت‌ها خارج کرده است. بدیهی است که برای پرداختن به هنر و معماری باید جامعه حداقل مقداری آسوده و راحت باشد. اما وقتی ما مسائل مهمتر داریم، نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که هنر و معماری جزو اولویت‌ها باشند.

وحید قبادیان

در پایان اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.

تمدن ما یک سری آثار بسیار برجسته دارد. همان‌طور که ادبیات گذشته ما در دنیا سرآمد است، معماری ما نیز در دنیا سرآمد و جزو افتخارات ماست. ما همان‌طور که شاهنامه و دیوان حافظ را داریم، تخت جمشید، میدان نقش جهان، چغازنبیل و بافت‌های بسیار ارزشمند دیگری را نیز داریم، اما واکنش ما به این شاهکارها صرفا نوستالژی و دلتنگی گذشته است. من فکر می‌کنم که ما باید تمدن گذشته خودمان را بزرگ بداریم. درست است که شرایط اقتصادی مملکت چندان خوب نیست اما به هر جهت بخشی از برنامه‌های رسانه‌های ما باید روی مباحث معماری باشد. اگر این مباحث مطرح شود مسلماً شهرهای بهتری خواهیم داشت و منابع اقصادی ما در راه درستی خرج خواهد شد. من امیدوارم که معماران جوان ما بتوانند آثار باارزشی را خلق کنند و معماری ما بتواند مطرح شود تا وظیفه خود را به ‌عنوان بخشی از تمدن این مملکت ایفا کند.