سرویس معماری هنرآنلاین: مسابقه طراحی پلاسکوی نو و اتفاقات پیرامون آن، رخدادی بود که توسط بسیاری از طراحان در جامعه معماری به دلیل اهمیت موضوع در اذهان عمومی و خاطرهی حادثه آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو ، مورد توجه قرار گرفت.
در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که شرکت در مسابقات معماری با هر انگیزهای در حرفه معماری همواره مورد توجه بوده و هست. در حقیقت مسابقاتی نظیر پلاسکوی نو، پلی برای دستیابی به اعتبار اجتماعی و فراهمسازی بستر برای رشد معماران جوان و همچنین ادای دینی است از سوی معماران با تجربه به جامعه خویش است. از این رو ، ضمن ستایش از انگیزههای اجتماعی معماران شرکتکننده در این مسابقه، این وظیفه متوجه منتقدان است که با بررسی آثار به تکمیل حلقه گفتگوی معماری معاصر پیرامون این مسابقه پرداخته و با نقد آثار بر هر چه غنیتر شدن فهم معماری کمک نمایند.بر این مبنا نگارنده با توجه به دانش ناقص خود تلاش دارد چند سطری در مورد آثار شرکتکننده ، خصوصا آثار برتر ذکر کنند.
البته اشاره به اتفاقاتی که پیرامون تغییر چندباره فراخوان مسابقه ، خصوصا در تیم داوری و سایر موضاعات وحواشی پیش آمده در شبکه های مجازی در خصوص نحوه داوری وجایگاه آثار برتر نسبت به سایر آثار برخی معماران مشهور که برگزیده نشدهاند؛ در این کلام نمیگنجد ولی در فرصتی دیگر، نقش شبکههای اجتماعی، جایگاه رسالت معماران مشهور در این شبکه ها و تاثیرپذیری و تاثیرگذاری آنها بر فضای گفتمان معماری معاصر از طریق این شبکهها ، قابل اندیشه و بحث خواهد بود.
مسابقه پلاسکو، در زمینی بر روی خرابه های ساختمان فروریخته طرح شد، این خواسته بر مبنای تصمیمات مدیریت مسابقه به گونهای طرح شده است که بنایی عینا به لحاظ برنامه فیزیکی جایگزین بنای قبلی شود، این در حالی است که در بسیاری از حوادث و پروژههای مشابه زمین و عرصهای که محل وقوع یک فاجعه تاثیرگذار تاریخی بوده، برای یادبود خاطره آن حادثه تاریخی به گونهای متفاوت با آن برخورد میشود. البته گریز از این مساله که ساختمان پلاسکو ، محل کسب بیش از هفتصد واحد تجاری بوده است این انتظار را ایجاد میکند که جایگزین این خسارت مالی به شهروندان چه میتوانست باشد. در این میان در بین اکثریت ایدههایی که در مرحله اول مسابقه پلاسکو ارئه شدهاند ؛جای ارائه آلترناتیوهای مالی جهت احیای زمین به گونهای که بتوان تنها از آن استفادهای یادبودی کرد، خالی است.بنابراین زمین بهره برداری پروژه محکوم به حفظ کاربری تجاری شد، آن هم در میان خیابانهایی که در آن به دلیل شرایط اقتصادی، کاربری تجاری موج میزند.
در واقع میتوان ابراز تاسف کرد که ضعف مدیریت و عدم وجود ایدههای مشوق مالی سبب شد تا مسابقه دوم، چالشی بسیار پیچیده را پیش روی معماران معاصر ایران قرار دهد. چالشی که بر مبنای آن بنایی باید مطابق با برنامه معماری گذشته برای تامین نیازهای کسبه سابق طراحی شده و همزمان ضمن یادبود بودن حادثه دلخراش پلاسکو به دلیل قرارگرفتن در یکی از بافتهای شهری خاطره ساز معماری قرن نوزدهم و بیستم تهران، بتواند اتصالی میان گذشته وآینده تهران ترسیم کند. بنابراین میتوان نقد را بر این مبنا استوار ساخت که این مساله طراحی از سه جنبه قابل بررسی بوده است: صورت نمادین،سیرت کاربردی و نحوه گفتگو با محیط پیرامون. لذا این نوشتار سعی دارد بر مبنای نقد معیاری از هرگونه نقد ذوقی پرهیز کرده واین سه معیار را به عنوان را چهارچوب اصلی نقد این آثار، بنا کند .
صورت نمادین
دستیابی به صورتی نمادین در بستر اتفاقی مهم در تاریخ ذهنی یک ملت چالشی برای معماران معاصر ایران در دههای اخیر محسوب میشود. در این مسابقه امری که بسیاری از معماران حرفهای و آماتور بدان احتمام ورزیدهاند.
نخست باید به برخی از ویژگیهای اساسی، صورت نمادین اشاره شود. صورت نمادین از این جهت اهمیت دارد که ویژگی زیباییشناسی آن به نحوی با با محدودیتهای دستگاه فهم اجتماعی روبرو است. صورت نمادین از این جهت اهمیت می یابد که باید علاوه بر قابل شناسایی بودن در در دستگاه نشانهشناسی مخاطبان حرفه بایستی برای مخاطبان غیر آشنا با زبان فرم ، بتواند واجد معنی باشد.این معناپذیری مشترک اجتماعی وجهی است که یک بنا را به تجسدی از معناهای مشترک جمعی بدل کرده و آن را خاطرهپذیر میکند.از این جهت وجه تجربه پذیری براساس تجربیات بصری گذشته اجتماعی اهمیت دارد.سادگی،قابل فهم بودن و تمثیلپذیر بودن از صورتهای آشنا در تجربهی جمعی گذشته بایستی مد نظر قرار میگرفت.
با نگاهی به آثار ارائه شده میتوان دریافت که در رده آثار برگزیده داوران تلاش شده تا از طریق استعارههای فرمی به مهم توجه شود.این توجه در قالب عناصر معماری به نحوی در نظرگرفته شده که یادبودی برای رشادت شهدای آتشنان باشند. این امر توسط بسیاری از طراحان با دست یازیدن به عناصری نظیر ستونهای کشیده اغلب سرخ فام تحقق پذیرفته که این امر بسیار قابل تامل است. قرار دادن ستون به مثابه یادمانی از عدم حضور یک وجود متعالی ایدهای تکراری در تاریخ معاصر است که نیازی به ذکر پیشینه تاریخی آن در تاریخ یادمان سازی ( نظیر آثار یادمانی لیبسکیند و آیزنمن)در تاریخ معماری خصوصا در قرن بیستم نیست. از طرفی فهم پذیر بودن جمعی این امر در بستر فرهنگی ایران قابل پرسش است. گروهی دیگر نیز با دستمایه قراردادن عناصر آتشنشانی نظیر میلهها و رمپهای انتقالی سرخ فام در ایستگاههای آتشنشانی سعی کردند تا نظام نشانهای فهمپذیرتری خلق کنند؛ این برخورد با مساله برخوردی پسامدرن با مساله بود که بر خلاف رویکرد قبلی سعی در ایجاد اتمسفری یادمانی در بنا داشت که اهمیت بیشتری به فهم مخاطب عام میدهد. در رویکرد سوم گشودگیها و کشیدگیهای عمودی راست قامت یا سطوح خمیدهای که به راستی گرویده، در حجم کلی، تلاش دارند تا با ارائه سیمایی پایدار از بنا ، خاطرهی جمعی فروریختن بنا را از خاطرهها حذف و اشاره کنند که چنین حادثهای هرگز دوباره در چنین بنای اطمینان پذیری، رخ نخواهد داد. جای تعجب دارد که به رویکرد سوم که در تلاش برای حذف رویداد تاریخی بوده؛ عنوان طرح نخست اعطا شد.در بسیاری از آثار که در قالب این سه رویکرد قرار نمیگیرند یا به مساله نمادین یک حادثه تاریخی توجه نشده یا آن را به نحوی ارائه کرده که قابلیت تبدیل به یک صورت نمادین با امکان ایجاد معنای جمعی، ندارند.
سیرت کاربردی
در این مهم نخست باید اشاره شود که منظور از سیرت کاربردی، نحوه تحقق زندگی انسانی در رابطه با بنا است.این تحقق، متوجه تمامی وجوه مرتبط با رفتارهای فردی و جمعی انسان در محیط است. لذا بر کنش میان انسان و بنا میتواند عرصه بروز تاثیرات و تأثرات متقابل باشد.
برنامه فیزیکی طرح شده از سوی مدیران مسابقه به نوعی است که ماهیت مجموعه پلاسکو به لحاظ تعداد واحدهای تجاری مقدار زیادی با مجموعه پیشین مطابقت دارد و این ناشی از فشار نیروهای اقتصادی و عدم وجود آلترناتیوهای مطالعه شده مالی در حوزه برنامهریزی پروژه است.این مهم سبب شده است تا دست معمار در حوزه برنامهدهی بسته باشد اندکی از طراحان با آگاهی از آسیبزا بودن جایگزینی مجموعهای با همان برنامهی گذشته، به نقد خواستههای مدیران مسابقه پرداخته و طرحهایی را ارائه کردهاند که در آنها تلاش بر احیای کیفی فضاهای عمومی در طبقات پایینی و ایجاد نوعی پلازا شهری در بدنه خیابان بود. این دسته از طرحها نه تنها توسط هیأت داوران مورد توجه قرار نگرفتهاند بلکه به دلیل مغایرت با برنامه مورد ملامت گروهی از جامعه معماری هم قرار گرفتهاند.
طراحی یک فضای تجاری که توسط برنامه از کاربری تجاری انباشته شده است، کار را برای طراحان به جایی کشاند که به اعتقاد نگارنده؛ کاری جز ایجاد ویدها و تراسهای سبز در ارتفاع باقی نمیگذاشت. علت تکرار بیش از حد وید و تراس در ایدههای ارائه شده نیز همین موضوع است. در این میان نیز طرحها به سه دسته قابل ملاحظه تقسیم پذیر هستند برخی از طرحها تلاش کردند تا با کشاندن مردم به بام طبقه پنجم بخش شمالی به نحوی، این فضا را به مکانی برای تجمع ورویدادهای شهری بدل کنند، در دسته دیگر این فضای جمعی به بام برج یا طبقات بالاتر انتقال یافت و در دستهی سوم این وظیفه به جداره بیرونی بنا سپرده شد که از همه خلاقانهتر بود.
وید به مثابه فضایی که در داخل بنا در طبقات دیدی عمودی و گشوده ایجاد میکند ، میتواند در بناهای عمومی، جهت ایجاد شفافیت و سیالیت در بناها، راهگشا باشد. اما برنامه فشرده پروژه و شاید کم توجهی برخی طراحان سبب شکلگیری ویدهایی با تناسبات تهوعآور انسانی است. این فضاها با تناسبات اغلب بسیار کشیده نه تنها ارتباط عمودی دلپذیری ایجاد نمیکنند بلکه در هنگام آتش سوزی بهترین دودکشها برای انتقال دود ناشی از سوختن مواد قابل اشتعال هستند و مشخص نیست چرا بسیاری از طراحان به جای این همه توجه به ارائههای بسیار زیبا به این مسائل فنی بسیار مهم توجه نکردهاند. مسائلی که هم به لحاظ عملکردی و هم به لحاظ تجربه فضا از مهمترین مفردات طراحی هستند.
گروهی از طراحان حتی قادر به مشخص کردن محدوده تعداد واحدهای تجاری نبودهاند و علت این امر نیز توجه بسیار وسواس گونه به زیباییشناسی پلانها و مقاطع در ارائه است. این نظام زیباییشناسی مسلط، بر روح کل پروژه در طراحی تا جایی پیش میرود که در یکی از طرحهای برتر میان مقاطع و پلان عدم تطابق نیز دیده میشود. این نشان میدهد که گروهی از معماران معاصر ایرانی تا چه حد حاضر هستند برای زیبایی، همه چیز را فدا کنند.
نحوه گفتگو با محیط پیرامون
یک بنا مثل هر موجودی واجد یک نوع رابطهی سامانه-محور است که دارای اجزایی است که در درون آن سامان یافته اند همچنین خود در یک سامانه بزرگتر محلی وشهری جای گرفته است. اگر بر این مبنا به آثار ارائه شده در مسابقه پلاسکو بنگریم باید گفت که اغلب این آثار در این حوزه ضعف دارند.
اغلب طرحها، تراس، وید و پلازا در همکف را به عنوان الگوهای ممکن فضاهای جمعی در پروژههای عمومی پذیرفته اند و غیر از یک اثر شایسته که به سازماندهی فضایی بازار ایرانی توجه داشته است. البته این ایده را میتوان در قالب شباهت دیاگرامی، به طرح کتابخانه ژوسیو اثر رمکولهاس و ایده مقطع آزاد نیز ارتباط داد.
تراسهای سبز در ارتفاع به عنوان، در بسیاری از آثار جهت ایجاد دید به باغسفارتها و همچنین تجدید خاطرهای از باغ بودن گذشتهی تاریخی مکان پروژه امری پسندیده است. هدیهای که جدای از بحث امکانپذیر بودن آن از سوی معماران مناطق برجنشین تهرانبه مردم مناطق مرکزی داده شده است و میتوان از آن به عنوان امید معماران معاصر ایران برای تسخیر دید در آسمان نام برد و نشان میدهد که اصول معماری کهن ایرانی توسط آنها سالهاست که محدود به جلوههای پوستهای و گرافیکی شده است تا مفاهیم اصیلی نظیر حرمت و حریم. لذا قابل تعجب نیست که توجه به ارائه یک دید متحیر کننده از خیابان جمهوری به بنا یا از داخل هلیکوپتر مهمتر از توجه به جدارهها وهمسایهگیهای ارزشمند پروژه شده است.
مسابقه پلاسکو نشان داد که عرصه تصمیمات بیرون از حوزه معماران دست معماران را تاجایی محدود کرده و آنها جایگاهی جز، ارائههای فرمال برای خود نیافتهاند. نکته قابل توجه این است که معماران این نقش را به مثابه خالق تصاویر متحیرکننده پذیرفتهاند و به جای خلاقیت در عرصههای اجتماعی وفضایی به خلاقیتهای صوری و بصری پرداخته و تا جایی برای نظام زیباییشناسیشان ارزش قائل هستند که حاضرند مقیاس انسانی و واقعیتهای عملکردی را نادیده بگیرند.
مسابقه پلاسکو حقیقتا یک مسابقه بود مسابقهای که نشان داد که رابطه حوزه معماری با بیرون از آن بسیار آشفته است تا جایی که در بیرون از حوزه تصمیمات غلط برنامهریزی، حضور معماران را در حل مسأله به ارائه دهندگان فرمهای متحیرکننده کاهیده است و در آن سو معماران نیز توجهی به امری بیشتر از صورت ندارند. مسابقهای که در آن مسئولان و معماران رودرروی هم بازی میکنند و احتمال زیاد کاربران بنا تماشاچی خواهند بود. مشارکت جمعی چه در حوزه برنامه ریزی و چه در حوزه ارائه راه حل، ابدا در هیچ جایی از این مسابقه جا نداشت. حقیقا مسابقه پلاسکو یک مسابقه بود و گمانم باید خوانندگان قضاوت کنند که برنده کیست ؟
سید محمد مهدی معصومی، دکترای معماری