سرویس معماری هنرآنلاین، محراب‌ها محور اصلی در ساختار معماری مساجد به شمار می‌روند که در طول تاریخ تغییرات قابل توجهی را در متریال و نوع تزئینات پشت سر گذاشته‌اند. تازه‌ترین کتاب کیانوش معتقدی، پژوهش‌گر هنرهای اسلامی به بررسی سیر تحولات این نمونه‌های جذاب در معماری ایرانی اسلامی پرداخته است. کتاب "محراب‌های سفالین" که به گفته معتقدی نزدیک به ۸ سال برای پژوهش آن وقت صرف شده است، نگاهی کامل به این بخش از معماری دارد. این کتاب مقایسه‌ای جدی بین محراب‌های اولیه تا پایان دوره قاجار انجام داده است، به همین خاطر پژوهش‌گر این کتاب سفرهای متعددی را به بناهای ایران و موزه‌های مختلف دنیا برای به دست آوردن اطلاعات کافی و تصاویر ناب پشت سرگذاشته است. کتاب محراب‌های سفالین که با حمایت سازمان زیباسازی شهر تهران به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر شده، با استقبال خوبی از سوی مردم فرانسه و دیگر کشورها روبه‌رو شده است، زیرا به گفته کیانوش معتقدی، فرهنگ و تاریخ ایران و معماری اسلامی- ایرانی برای پژوهش‌گران بسیاری از کشورهای دنیا هنوز جذابیت دارد. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی هنرآنلاین با این پژوهش‌گر در زمینه محراب‌های سفالین و سیر تحولات آن در معماری اسلامی است.

 

به عنوان پرسش ابتدایی، لطفاً بفرمایید که چطور شد، به سمت پژوهش در عرصه تزئینات در معماری سوق پیدا کردید؟

من از سال 1380 فعالیت هنری خود را با کسب تجربه در زمینه‌های سفال و سرامیک، خط و تذهیب آغاز و چند نمایشگاه در این زمینه‌ها برپا کردم. به دلیل علاقه زیادی که در سنین جوانی به هنر داشتم، از سال 1389 به شکل جدی فعالیت در زمینه پژوهش هنر را آغاز کردم.  هم اکنون حدود 8 سال است که تمام وقت در این زمینه فعالیت می‌کنم. دو سال پیش به دعوت از موزه لوور پاریس به فرانسه رفتم و حدود سه ماه در لوور به عنوان پژوهش‌گر با پروژه نمایشگاه هنر قاجار در موزه لوور لانس همکاری کردم. همکاری‌هایم چه در داخل و چه خارج از کشور با برخی موزه‌های هنر اسلامی و دانشگاه‌ها همراه بوده و سخنرانی‌ و ورکشاپ‌های مرتبط با هنر ایران در دوران اسلامی در ایران و خارج از کشور برگزار کرده‌ام.

موضوعات پژوهشی در حوزه هنر و معماری ایران را چگونه و با تکیه بر چه نکاتی انتخاب می‌کنید؟

از آنجا که تخصص من در هنرهایی نظیر خوشنویسی، کتاب آرایی و سفال و کاشی است، پژوهش را نیز در همین زمینه‌ها دنبال کردم. به عقیده من هنرمندان هر عرصه‌ هنری، در فضای پژوهش، دریافت بهتری از حیطه کاری خود دارند. تفاوتی که در برخی آثار پژوهش‌گران غربی نسبت به پژوهش‌گران ایرانی وجود دارد، همین امر است که خود پژوهش‌گران با اجرا در کار هنر آشنایی دارند. اما عدم آشنایی سبب شده که فاصله‌ای میان واقعیت خلق اثر و بسیاری از ریزه‌کاری‌ها در روایت تاریخ هنر به وجود آید. البته در ایران توجه به منابع پژوهشی به روز و خارجی در برخی زمینه‌ها کم است. به طور مثال در حوزه کاشی‌کاری ایران، منابع پژوهشی در ایران و حتی در سطوح بین‌المللی بسیار ضعیف هستند و شاید کتاب‌های پژوهشی در این زمینه از تعداد انگشتان دست نیز تجاوز نکند. هرچند در زمینه کتاب‌آرایی ایرانی منابع خوبی در دست است اما  باز هم می‌بینیم که در این زمینه به شکل گزینشی عمل شده است. به طور مثال بیشتر پژوهش‌گران حوزه کتاب‌آرایی بر روی دوره‌های صفویه و تیموریان تأمل می‌کنند در صورتی‌که کتاب‌آرایی دوره ایلخانی و اخیراً دوره قاجار نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است.

کیانوش معتقدی

ظاهراً شما در زمینه پژوهش و کتاب‌آرایی تجربه‌های موفقی داشتید؟

در زمینه کتاب آرایی از سری کتاب‌های مجموعه "گلستان هنر" از انتشارات "پیکره"، سه عنوان را بنده انجام دادم. نخستین کتابم مربوط به بررسی زندگی و آثار "خاندان روزبهان شیرازی" و کتاب‌آرایی دوره صفویه و ترکمانان بود. کتاب دیگری درباره زندگی و آثار استاد بیوک احمری از هنرمندان معاصر و فعال در زمینه کتاب‌آرایی، نقاشی و مرمت منتشر کردم. تازه‌ترین پژوهش بنده نیز درباره "خاندان وراق غزنوی" و کتاب‌آرایی ایران در دوره سلجوقی و غزنوی با تکیه بر تحولات خط کوفی پیرآموز بوده است.

چه شد که پس از تجربیات خود در زمینه پژوهش هنر، به سراغ سفال رفتید و در کتاب "محراب‌های سفالین" به این موضوع پرداختید؟

من یک پژوهش‌گر مستقل هستم و همواره تلاش کرده‌ام تجربیات و تازه‌ترین پژوهش‌های داخل و خارج از ایران را مورد توجه قرار دهم. به همین خاطر همواره سعی کرده‌ام،  بیشتر کتاب‌ها، مقالات و کنفرانس‌ها در زمینه پژوهش هنر ایران در دوران اسلامی  را در سراسر جهان رصد کنم، زیرا برخی موضوعات برایم بیشتر جذاب هستند. در بررسی تاریخچه تزئینات وابسته به معماری، موضوع محراب‌ها به عنوان نماد اصلی و محور معماری در مهم‌ترین بناهای اسلامی توجه مرا به خود جلب کرد. جالب است بدانید در طول تاریخ، هنرمندان ایرانی، بیشترین تلاش خود را صرف زیباسازی مساجد می‌کردند و از آنجا که تمام تمرکز نمازگزاران برای حضور در مساجد بر روی محراب‌ها بوده است، ناخودآگاه در ادامه مسیر محراب‌ها تبدیل به مهم‌ترین نقطه معماری در ارائه جلوه‌های هنری با انواع مواد و مصالح شدند.

تحولات طراحی و مواد و مصالح به کار گرفته شده در حوزه معماری در طول تاریخ به وجود آمده است. اساساً محراب چگونه وارد عرصه معمای مذهبی شد؟

در کتاب "محراب‌های سفالین ایرانی" و در ابتدا، تعریفی از واژه محراب در پیش و بعد از اسلام ارائه کرده‌ام. محراب‌ها ریشه در دوران پیش از اسلام دارند و از سوی زبان‌شناسان و باستان‌شناسان، تعاریف مختلفی را به خود اختصاص می‌دهند. طراحی‌های مختلفی نیز، در دوران پیش از اسلام از مهرابه‌ها مشاهده می‌شود. هرچند، ساختارها مهرابه‌ها متفاوت و بسیار ساده‌تر بوده است. البته در زمینه ریشه‌یابی واژه محراب در دوران مختلف، نظریه‌های متعددی وجود دارد. تمامی این نظریات در فصل نخست کتاب "محراب‌های سفالین ایرانی" آورده شده است. این نظریات کمک می‌کند تا به اهمیت محراب که اتفاقاً مورد مناقشات بسیاری هم قرار داشته، در طول تاریخ پی بریم. در یک برهه تاریخی پس از اسلام، محراب محل دفن افراد مهم و مقدسی می‌شود که البته تا قرون میانی هم این رویه ادامه دارد. از جایی به بعد طراحی محراب‌ها به یکدیگر مشابهت پیدا می‌کند. به طور مشخص در دوره ایلخانی بیشتر محراب‌های گچی و سفالین و البته نمونه‌ای زرین‌فام و لوح مزارات زرین فام بودند که در طراحی شبیه یکدیگر هستند و تفاوت‌ها در ابعاد، تناسبات و آیات به کارگرفته شده در تزئینات آنها بود. البته در محراب‌ها بیشتر آیات درباره اهمیت برپایی نماز و ساختن مساجد بوده و در سنگ مزارها بیشتر آیات درباره دنیای پس از مرگ است. تمامی این مباحث در فصل دوم کتاب آورده شده است. در ادامه با اشاره به نخستین نمونه‌های محراب‌های اسلامی از ساده‌ترین نمونه‌های سفالین تولید شده ایران، در دوران اسلامی صحبت می‌شود. در ابتدای ظهور اسلام، محراب‌ها بسیار ساده و تحت تأثیر تزئینات دوره ساسانی بودند. پس از آن محراب‌ها آرام آرام شکل و شمایل خود را پیدا می‌کنند که با تمرکز بر روح هنر سفالگری، با خشت‌های کوچکی به شکل امروزی محراب مواجه می‌شویم. به ندرت محراب‌ها به وسیله خط کوفی تزئین می‌شوند و از سده چهارم هجری به بعد محراب‌ها به شکل تکامل یافته خود می‌رسند. این مباحث به همراه توضیحات و درج تصاویر در فصل سوم کتاب آورده شده است.

محراب های سفالین

محراب کاشی هفت رنگ در موزه سینسیناتی آمریکا

 

چه پیش و چه پس از اسلام، نگاه سمبلیک و نمادگرایانه تا چه اندازه در طراحی و ساخت محراب‌ها وجود داشته است؟

بسیار زیاد. محراب نقطه‌ای است برای ورود اندیشه مؤمن در مسیر رسیدن به خداوند و به همین واسطه در طول تاریخ شاهد انواع تزئینات سمبولیک بر روی محراب‌ها هستیم. یکی از نمونه‌ها، فرم چراغدان به ویژه در دوره سلجوقیان و ایلخانان است که از آیه "الله نور السماوات و الارض" الهام گرفته شده است. چراغدان تصویری سمبولیک از همان نور است. تزئیناتی که در محراب‌ها و سنگ مزارها به کار گرفته شده در گذر زمان اثبات شده و از جایی به بعد تبدیل به اصولی در زمینه طراحی و ساخت محراب می‌شود.

آیا در دوره‌های بعد، شاهد تغییر در دیدگاه سمبولیک معماران برای طراحی و ساخت محراب هستیم؟

بله. محراب‌های اولیه با سنگ، آجر و بعدها با گچ بنا شده‌اند اما کمی بعد، هنرمندان کاشی‌کار در کاشان، محراب‌های کاشی‌کاری با لعاب زرین‌فام را برای تزئین محراب‌ها تولید می‌کنند. این هنرمندان جلوه باشکوهی از سفالگری اسلامی را عرضه کرده و تحولی تازه در اندازه، ابعاد و مبانی طراحی در محراب‌ها را رقم می‌زنند. به طور کلی از دوره سلجوقی به بعد به شکل شگفت‌انگیزی با یک استانداردسازی در هنر و معماری مواجه هستیم و می‌بینیم به شکل هم‌زمان در سراسر کشور، نوعی وحدت رویه در ساخت بناها و تزئینات به وجود می‌آید. در حقیقت با آمدن سلاجقه پس از حدود 5 قرن که می‌توان از آن‌ها به عنوان یک حکومت مرکزی از وجوه سیاسی و اقتصادی یاد کرد، این رویکرد در عرصه‌های هنری نیز پیش می‌آید و بسیاری از دستاوردهای هنری تحت تأثیر رویکرد، استانداردها و سلیقه غالب طراحی‌ها حامیان هنر قرار می‌گیرد. یکی از مهم‌ترین و زیباترین محراب‌های همه زمان‌ها، محرابی است که برای حرم امام رضا (ع) در سال 612 هجری قمری طراحی و ساخته شد. این محراب اثری مشترک از خاندان طاهر و ابو زید نقاش است که از قدیمی‌ترین، بزرگ‌ترین و زیباترین محراب‌های ایران به شمار می‌رود. در این حرم، سه محراب بزرگ زرین‌فام وجود دارد که در موزه امام رضا (ع) نگهداری می‌شوند.

از آنجا نقطه عطفی در طراحی، متریال، ابعاد و تناسبات در محراب‌های سفالین رقم می‌خورد و در ادامه شاهد رویکردی تازه در این باب هستیم. این روند حدود یک قرن در برخی خاندان‌ها به ویژه خاندان طاهر کاشانی ادامه دارد و تا زمان سقوط ایلخانان با رویکردی نو در این زمینه مواجهیم. تغییر سلسله در آن دوران به طور سمبلیک با پدید آمدن تکنیکی تازه با عنوان کاشی معرق همراه می‌شود. کاشی معرق دستاورد تازه‌ای است که هنرمندان ایرانی به ویژه در منطقه خراسان و در دوران تیموریان به آن دست می‌یابند البته بعدها در تمام ایران از این تکنیک برای تزئین مساجد و محراب‌ها استفاده می‌شود. کاشی معرق ابزار تازه‌ای را در اختیار معماران قرار می‌دهد که می‌تواند هر فضای بیرونی و درونی بناها را پوشش دهد. تغییرات در عمق و ابعاد به وجود می‌آید و کیفیت آثار متفاوت می‌شود. این هنر، سرعت را نیز در کار افزایش می‌دهد. به طور مثال هم‌زمان از خراسان شمالی گرفته تا اصفهان و یزد در تزیین محراب‌ها از این تکنیک بهره گرفته‌اند.

در این میان تأثیر حامیان هنری در تهیه و تولید این آثار و به خصوص تحولات سبکی چقدر اهمیت دارد؟

قطعاً بدون وجود حامیان، هنر در هیچ عصری به وجود نمی‌آمد. در واقع این حامیان هستند که موجب می‌شوند هنر ایرانی زنده بماند. این‌گونه است که از قرن 5 به بعد با رویکردی مشابه و البته ظهور برخی سبک‌های محلی مواجهیم. به طور مثال آنچه در یزد و اصفهان ساخته می‌شود، به بنای ساخته شده در شهر تبریز بسیار نزدیک است ولی با یک هارمونی و هماهنگی مشترک مواجهید.

آیا می‌توان گفت وجود نگاه سمبولیک در طراحی و ساخت محراب‌ها، در گذر زمان بر دیگر بخش‌های مساجد اثر گذاشته است؟

هنر ایرانی در دوران پس از اسلام از زوایای مختلف بسیار جذاب است. نخست آنکه نگاه کلی نگر در هنر ایرانی احاطه دارد و روحی واحد در تمامی آثار هنری ایران وجود دارد. روح هنر ایرانی در طول تاریخ و با وجود حمله اقوام ترک و مغول، هنوز هم در آثار به جا مانده دیده می‌شود. علی رغم اینکه هنرمندان شرایط و تغییرات تاریخی مختلفی را تجربه می‌کنند اما همواره به آن روح کلی وفادار و وابسته بوده‌اند. شما با دیدن آثار مکتوب و بناها به وجود این روح هنری پی خواهید برد که البته طی یک شب به وجود نیامده است. مسیری است که هنرمندان در طول تاریخ طی کرده‌اند و هریک توانسته‌اند بخش کوچکی به این پازل تاریخ هنر بیافزایند. وجود نگاه کلی از ابتدای اسلام تا دوره قاجار موجب شده که هنرمندان دانش خود را در مسیری مشابه و کلی قرار داده و این‌گونه جریان رودخانه هنر ایران، مسیر خود را دنبال کند که البته در این بین فراز و فرودهایی را نیز، تجربه می‌کند. بسیاری از سبک‌های بومی و محلی تأثیر خود را گذاشته‌اند. به طور کلی این هنر همواره زاینده، رو به جلو و البته با تکیه بر پایه و اساس اولیه در حرکت است. به همین دلیل اگر شما یک اثر سلجوقی و یا نسخه خطی از دوره ایلخانی را مشاهده کنید، با چند قرن فاصله گرفتن و دیدن نمونه‌های بعدی، شاید به برخی تفاوت‌ها در ویژگی‌های مکتبی و ظاهری برخورد کنید اما به طور کل شما شاهد تکمیل یک مسیر هستید و این نکته بسیار جالب و قابل توجه است.

آیا محراب‌های ایرانی توانسته‌اند بر روی تزئینات محراب‌های دیگر کشورهای اسلامی و یا در سطحی وسیع‌تر هنر ایرانی بر روی هنر دیگر کشورها طی تاریخ تأثیرگذار باشند؟

بله. به طور مثال نمونه‌های مشابهی به تقلید از محراب‌های گچی که در دوره سلجوقی و ایلخانی بنا شده‌اند، در کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند عمان ساخته شده‌اند. البته محراب‌های سفالین به واسطه کوچک و قابل حمل بودن قطعات، به راحتی به دیگر کشورها سفر کرده و منشأ تأثیر شده‌اند. این تأثیر از بستر ایران فرهنگی نشأت گرفته است. ایرانی که زمانی کشورهایی مانند تاجیکستان و افغانستان جزوی از آن بوده و ویژگی‌های مشخص هنری در این بخش‌ها مشاهده می‌شدند. به طور مشخص از دوره تیموری به بعد با فراگیر شدن تکنیک‌هایی مانند کاشی معرق و کاشی هفت رنگ، حجم بالایی از آثار به یک شکل درآمده و حتی تا ترکیه و دیگر کشورها هم این شکل از هنر و به کارگیری آن به پیش می‌رود. به طور مثال در تزئینات ابنیه کشور ترکیه همچون محراب‌ها و کتیبه‌های خوشنویسی از قرن نهم هجری به بعد این تأثیر مشاهده می‌شود و چه بسیار هنرمندانی که از تبریز به ترکیه یا سمرقند و بخارا رفته و این آثار را خلق کرده‌اند. بسیاری از تکنیک‌ها با رفت و آمد هنرمندان جابجا شده است. به طور مثال ما هنرمندی داریم که طراح پروژه‌های محراب با گچ است و با فاصله زمانی کم و البته کیفیت‌های متفاوت، پروژه‌ای را در تربت جام و اشترجان اجرا کرده است. جالب آنکه بیشتر محراب‌سازان به ویژه با استفاده از کاشی و سرامیک، پای اثر خود امضاء داشته‌اند که این امضاءها به نوعی بیانگر روند و سیر هنر ایرانی در دوره‌های مختلف تاریخ است، به همین خاطر حضور هنرمندان را در کنار آثار هنری می‌توان به خوبی پیگیری کرد.

رنگ در طراحی بسیاری از محراب‌ها اثرگذار بوده و به آن‌ها غنای بیشتر بخشیده و موجب زیباتر شدن تزئینات شده است. لطفاً دراین‌باره برای‌مان بگوئید.

محراب‌های سفالین، در ابتدا خشت‌های تک رنگ و به رنگ‌هایی مانند فیروزه‌ای، سبز یا لاجوردی بودند. استفاده زیاد از رنگ فیروزه‌ای در هنر ایرانی به این دلیل است که این عنصر در کشور ما به وفور یافت می‌شود. در قرون اولیه، اغلب محراب‌ها تک رنگ بودند و در دوران خوارزمشاهی و پیش از حضور مغول‌ها در ایران ما با تکنیک تازه زرین‌فام روبرو می‌شویم. چیزی حدود یک‌صد سال، عمده محراب‌های ما زرین‌فام هستند و هم‌زمان محراب‌های فیروزه‌ای و لاجوردی تولید می‌شوند. از آن به بعد تکنیک معرق کاشی و بعد کاشی هفت رنگ وارد تزئینات محراب‌ها می‌شود. در دوره معاصر نیز بیشتر محراب‌ها با تکیه بر تکنیک معرق و کاشی هفت رنگ تزئین می‌شوند.

کیانوش معتقدی

در معماری حال حاضر، آیا توجهی به طراحی محراب‌ها بر اساس این سنت ماندگار وجود دارد؟ به چه دلیل در دوره اخیر، محراب مساجد بسیار ساده هستند و تزئینات خاصی ندارند؟

پرسش بسیار خوبی مطرح کردید.  یکی از اهداف من در این کتاب نیز رسیدن به پاسخ همین پرسش است. اینکه آیا در دوره معاصر، طراحان محراب‌ها، نگاهی به تاریخچه هنر طراحی و ساخت محراب در ایران دارند؟ ما دارای سرزمینی با تاریخچه طولانی در هنر اسلامی و ساخت مساجد هستیم اما امروز مهم‌ترین مساجد در شهرها مانند مصلی‌ها، کمترین توجه را به معماری گذشته دارند. استفاده از آجر کم کم کنار گذاشته شده و مهم‌ترین نکته مربوط به طراحی کتیبه‌های خوشنویسی است. کتیبه‌های خوشنویسی و محراب‌ها با رویکرد دیگری تولید می‌شوند که به نظر می‌رسد مسیر درستی نباشد. وقتی شما هزار سال سابقه فعالیت در یک زمینه هنری دارید، به طور مثال همین کاشی‌کاری در محراب، شما با یک نگاه ساده متوجه می‌شوید که تا چه اندازه در تناسب با دیگر عناصر در جای خود قرار دارند. متأسفانه امروز طراحان مساجد و محراب‌ها در یک کار گروهی با یکدیگر هماهنگ نیستند. در گذشته معمار مسجد برای تمام مراحل کار تصمیمات لازم را اتخاذ می‌کرد و او ناظر پروژه و مسلط به هنرهای مختلف مورد نیاز بود. شخصیتی با این کیفیت از آگاهی، دانش و اندیشه بسیاری از تناسبات را به درستی محاسبه می‌کرد و از آغاز راه، انتهای پروژه را می‌دید. امروز اما زمانی که پروژه ساخت یک مسجد کلید می‌خورد، مجموعه‌ای افراد در نقاط مختلف بدون هماهنگی کار خود را انجام می‌دهند. اما در گذشته تمام افراد در کنار یکدیگر و با هماهنگی و تعامل مشترک و البته با نظارت یک استادکار بزرگ، به طور مثال قوام‌الدین شیرازی معمار اصلی بنای مسجد گوهرشاد، کار می‌کردند. بنابراین پروژه به نتیجه‌ای دلپذیر منجر می‌شد. شما به عنوان یک ایرانی و گاه از منظر یک گردشگر خارجی، به محض آنکه وارد مساجد قدیمی ایران می‌شوید، شیفته فضای یک بنای قدیمی شده و از این همه زیبایی شگفت زده می‌شوید. آنچه که مسجد شیخ لطف‌الله را به نتیجه مقبول رسانده، یک فرد نبوده، بلکه این جریان متکی به یک تاریخ، فرهنگ غنی و سنت بوده است و محراب‌ها سمبل و بهانه‌ای در این مسیرند. در طراحی و ساخت مساجد به تمام تناسبات فکر شده است و محراب‌ها به عنوان نقطه محوری و مرکزی، همواره چکیده‌ای از هنرهای وابسته به معماری ایرانی هستند.

نگاهی فراتر از معماری خشک و خشن امروز ما در برخی مساجد و حتی خانه‌ها وجود دارد. این نگاه از کجا نشأت گرفته است که یک جا در محراب، جای دیگر در گنبد و حتی در خانه‌ها، خود را نشان می‌دهد؟

دو عنصر تناسب و تزئین، هنر ایرانی را پیش و پس از اسلام تشکیل داده است. این دو عنصر در فرهنگ شرقی ما موجب شده که هنر ما قوام یابد و مانند الماسی در گذر زمان تراش خورده و شکوفا شود. معماری هنری برای عموم است. به طور مثال محراب و کتیبه‌ها در نقطه‌ای قرار دارد که در معرض دید تمام مردم است و باید همگان را تحت تأثیر قرار دهد. ما از نقطه‌ای آغاز کرده‌ایم، متحول و شکوفا شده‌ایم و به قله‌ای رسیده‌ایم که البته روایت‌های مختلفی درباره برهه‌های تاریخی اوج هنر ما وجود دارد. اما می‌توان گفت پس از دوره صوفیه هنر ما در عرصه‌های مختلف در یک سرازیری قرار گرفته است. چرا که هنرمندی که تعریف مشخص و درستی از تناسب در ذهن خود دارد، به مرور با تعاریفی مواجه می‌شود که نوعی شتاب‌زدگی نیز در آن به چشم می‌خورد.

آیا می‌توان گفت نگاه معمار مسجد درگذشته این بوده است که مساجد مکانی برای اندیشیدن و کسب احساسات والا هستند و مخاطب به دنبال راه‌های رسیدن به آرامش از پس این حجم از هنر در اماکن مقدس می‌رود؛ اما مساجد امروز صرفاً کپی برداری بدون درگیر شدن هنرمند به لحاظ احساسی و عاطفی هستند؟

البته در دوره معاصر و یک قرن گذشته، نمونه‌هایی از معماری مساجد موفق را داریم که بسیار قابل توجه هستند اما به طور کل، از آنجا که افراد یا دستگاه‌های دولتی به دلیل علایق و ارادتشان، حامی مالی ساخت مساجد می‌شوند، به مرور این نگاه به وجود می‌آید که ما نباید در ساخت مسجد تنها به فکر ساختن یک فضای مذهبی باشیم و احتمالاً کاربری‌های متفاوتی نیز باید مد نظر داشته باشیم. این فضا باید با ساختار شهری پیرامون خود در ارتباط باشد. مسئله دیگر سلسله مراتب در معماری ایرانی است که باید در معماری مساجد رعایت شود تا مخاطب با یک روشمندی وارد فضاهای مختلف شود، فضا را درک کند، از آن لذت برده و آنجا را ترک کند. تزئینات عنصر مهمی در معماری هستند و روزگاری نقش مهمی در این مسیر ایفا می کردند اما در روزگار معاصر و به ویژه پس از دوران قاجار، ویژگی‌های تزئینات به فراموشی سپرده شده است. ما فراموش کرده‌ایم که یک کتیبه خوشنویسی باید خوانا باشد و در ارتفاعی قرار گیرد که مخاطب عام بتواند آن را بخواند. ابعاد قلم و تناسبات مهم است اما وقتی نمی‌دانید که کتیبه مسجد قرار است کجا و در چه ارتفاعی در بنا نصب شود، پس ممکن است کتیبه نوشته شده توسط هنرمند آن‌گونه که باید خوانا نباشد. در روزگار معاصر مساجد ما کاربری‌های متفاوتی پیدا کرده‌اند، به همین خاطر گاه فراموش می‌کنیم که این تناسبات باید در جای درست خود به کار بسته شوند. به طور مثال محراب باید ابعادی داشته باشد که در مرکز فضا به خوبی دیده شود و نباید تزئینات اضافی به آن افزوده شود که تصویر آن را مخدوش کند. ما از این مسائل به راحتی عبور می‌کنیم و در طراحی و رنگ آمیزی نیز از واقعیتی که در گذشته وجود داشته است، دور شده‌ایم. امروزه در طراحی و رنگ‌آمیزی کاشی‌کاری مساجد شاهد رویکردی متفاوت هستیم و در این میان شاید برخی از معماران به این فکر هستند کار نو و جدیدی انجام دهند اما الزاماً کار نو و جدید به معنای کار موفق نیست. ما وقتی یک هزار سال سابقه در حوزه‌ای داریم، نمی‌توانیم به راحتی در آن نوگرایی داشته باشیم. به عقیده من اگر ما تلاش می‌کردیم که تکنیک ساخت و طراحی محراب یا کتیبه‌نگاری را به همان شکل سنتی حفظ کنیم، امروز با روایت بهتری از معماری و تزئینات مساجد مواجه بودیم. به هر حال دوران معاصر تأثیر خود را بر روی ذهن هنرمند خواهد گذاشت اما اگر مسیر درست باشد، یک روایت امروزی با نگاهی به گذشته رقم خواهد خورد. این فاصله امروز به دلیل "ندیدن" قطع شده است.

منظور شما عدم آشنایی با گذشته است؟

بله. یکی از دغدغه‌های من در این کتاب، آشنایی هنرمندان امروز با این سنت و تأکید بر جنبه آموزشی در طراحی محراب‌هاست. متأسفانه دایره اطلاعات فعالان امروز در این عرصه، محدود به یکی دو قرن اخیر است اما در این کتاب شما با نمونه‌هایی طی هزار سال مواجه هستید و متوجه می‌شوید که تا چه اندازه می‌توان از فرم‌های اسلیمی و نقش‌مایه‌های ایرانی و کتیبه‌ها با یک رویکرد متفاوت استفاده کرد.

بخشی از هنر اسلامی به ویژه از دوره قاجار به تکایا مربوط می‌شود. آیا می‌توان گفت بخشی از هنر به کار گرفته شده در  طراحی و بنای این تکایا، مرهون تلاش‌هایی است که طی تاریخ در زمینه معماری مساجد به کار بسته شده است؟

اتفاقاً تکایا برای من اتفاقی مدرن در دوره قاجار هستند. در این دوره ما با گفتمان تازه‌ای در معماری و تزئینات ابنیه مواجه می‌شویم. استفاده از بسیاری از تصاویر پیکره‌ای که در مساجد امکان حضور نداشته‌اند، در تزئینات مربوط به تکایا ورود پیدا می‌کند. تکیه "معاون الملک"، یکی از شاهکارهای این عرصه در شهر کرمانشاه و فستیوالی از کاشی‌کاری در دوره قاجار است. تکیه دیگری مانند تکیه مشیر، پلی واسط میان یک فضای مذهبی با معیارهای خود که تصویرگری در آن جایی ندارد، هست. در این فضا با کتیبه‌ها و نقش‌مایه‌های نباتی و موتیف ها مواجهیم که البته در کنار این تزئینات، با تصویری از کربلا رو به رو هستیم. پلان تکایا با پلان مساجد متفاوت است. یکی از شاخص‌ترین تکایا، تکیه دولت در تهران بوده که متأسفانه در دوره پهلوی تخریب شده است. ما در این بنا با رویکردی متفاوت مواجهیم. این بناها از یک دیدگاه مذهبی نشأت گرفته و در میانه راه تبدیل به مکانی برای هنر نمایش می‌شود که البته در آن هم المان‌های هنری همچون هنر کاشی‌کاری وجود دارد. تفاوت اینجاست که کاشی‌کاری مساجد با تکیه بر آیات و روایات است اما در تکایا علاوه بر این هنر، شاهد تصویرگری هم هستیم.

محراب های سفالین

محراب زرین‌فام تاریخ 667 ه.ق در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن

 

سال‌هاست که به نظر می‌رسد ایده جدیدی وارد مطالعات معماری اسلامی نمی‌شود. آیا می‌توان گفت این مسئله به این دلیل است که ما در این زمینه احساس نیاز نمی‌کنیم؟ 

البته که زحمات زیادی در چند دهه اخیر در سطح آکادمیک انجام شده، ولی به نظر من در شرایط فعلی اگر بتوانیم همین داشته‌های‌مان را هم حفظ کنیم، هنر بزرگی کرده‌ایم. هر روز یک داستان غم‌انگیز درباره تخریب یک بنای قدیمی یا دزدی تعدادی کاشی یا بخشی از یک کتیبه را می‌شنویم. قبل از هر چیز باید داشته‌های‌مان را حفظ کنیم و در قدم بعدی به شناخت لازم و کافی درباره آن‌ها برسیم. کتاب "محراب‌های سفالین ایرانی" نمونه‌ای از مستندنگاری برای تاریخ هنر ایران است. ما هنوز هم مستندنگاری جامعی از آثار سرزمین خودمان نداریم. معتبرترین کتاب درباره هنر و معماری ایران توسط پروفسور آرتور پوپ حدود 50 سال پیش به رشته تحریر درآمده است البته حدود 40 سال طول کشید که ما این اثر را به فارسی ترجمه کنیم. در کشور ما مؤسسات و نهادهای آموزشی ذیربط بسیاری وجود دارد که به نوعی با هنر و معماری عجین هستند اما شما ببینید چند درصد از آثار و ابنیه هنری و موزه‌های ایران مورد مستندنگاری قرارگرفته است. ما هنوز لیست کاملی از آثار موجود در موزه‌های‌‌مان نیز نداریم.

چه عواملی موجب ضعف ما در زمینه مستندنگاری آثار و ابنیه تاریخی شده است؟

به عقیده من این ضعف بزرگ فرهنگی است و یکی از دغدغه‌های پژوهش‌گران هنر ایران در کشور باید همین بحث مستندنگاری باشد. ما باید آنچه را که داریم به درستی ثبت و ضبط کنیم و در مراحل بعدی، افراد آگاهی آن‌ها را تجزیه و تحلیل کنند. صرف 8 سال زمان برای کتاب "محراب‌های سفالین ایرانی" در همین راستا شکل گرفته است. تا جای ممکن به کشورهای مختلف سفر و موزه‌ها را رصد کردم. این نوع از فعالیت مستندنگاری باید یک‌بار برای همیشه در تمامی زمینه‌های هنری رخ دهد و هنرمندان و پژوهش‌گران معاصر با تکیه بر این مستندات، می‌توانند آثار هنری و پژوهشی تازه‌ای خلق کند.

آیا از شما به عنوان پژوهشگر آثار هنری حمایتی می‌شود؟

 خیر. در تمامی این سال‌ها کاملاً پروژه‌ها را به‌طور شخصی انجام داده‌ام. پژوهش هنر در ایران تنها استوار بر عشق و علاقه است. برای برخی از نهادهای فرهنگی نیز این موضوع از اهمیت چندانی برخوردار نیست. من بارها به فرهنگستان هنر، سازمان میراث فرهنگی و دانشگاه‌ها مراجعه کردم و در این رابطه مذاکراتی داشته‌ام اما متأسفانه حتی گاهی در حد یک عکس‌برداری ساده از یک بنا، دادن یک فایل تصویری و دریافت معرفی نامه هم راه به جایی نبرده‌ام. متأسفانه در جامعه ما پژوهش چندان دارای اهمیت نیست.

به نظر می‌رسد این دست کتاب‌ها در دیگر کشورها بیشتر مورد توجه قرار گیرد و با اقبال مواجه شود.

بله ، همین چند وقت پیش و طی سفری که به کشور فرانسه داشتم، استقبال بسیار خوبی از این اثر در مراسم رونمایی آن در شهر پاریس شد. در حال حاضر پژوهش‌های بسیاری در ایران انجام می‌شود اما مشکل بزرگ کار پژوهش هنر در ایران این بوده که همه چیز به فارسی است. مادامی‌که این کتاب‌ها و مقالات به دیگر زبان‌ها ترجمه نشوند و فعالیت ما از دایره سرزمین‌مان خارج نشود، هیچ‌گونه فایده‌ای برای جهانیان ندارد. دو زبانه بودن آثار پژوهشی بسیار حائز اهمیت است و موجب افزایش استقبال از این آثار می‌شود. حتی اگر شده تنها بخش کوچکی از کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شود حتماً برای  هنرجویان و پژوهشگران غربی مفید خواهد بود.

با این تفسیر، پس بودجه‌های بالای بخش پژوهش در ایران به کجا می‌روند؟

این پرسش بسیار مهم و جدی است و احتمالاً پاسخ غم‌انگیزی دارد اما افراد باید تا جای ممکن و در حد توان منشأ اثر شوند. ما نباید منتظر باشیم که تشکیلات دولتی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا سازمان میراث فرهنگی که مشکلات فراوان بودجه‌ای دارند، در این رابطه بودجه‌ای را در اختیار ما قرار دهند. تک تک ما موظفیم که فرهنگ و هنر کشورمان را حفظ کنیم و اشاعه دهیم البته در خارج از ایران نیز همین‌طور است. فارغ از حمایت دولت، افراد، مجموعه‌های خصوصی و تشکل‌های مردم نهاد دست به دست می‌دهند که فعالیت‌های این‌چنینی انجام شود. نگاه موزه‌ای برای حفظ داشته‌ها کفایت نمی‌کند و باید دیدگاه پژوهشی را در این حوزه جدی بگیریم.

کیانوش معتقدی

در پایان اگر نکته دیگری درباره کتاب "محراب‌های سفالین ایرانی" وجود دارد، بفرمائید.

به نظر می‌رسد امروز لازم است تا در مطالعات هنر ایرانی و هنر اسلامی بازگشتی به گذشته داشته باشیم و با مستندنگاری عمیق و دقیق، یک‌بار برای همیشه پژوهش‌های لازم را در این حوزه انجام دهیم. این‌گونه لازم نیست یک دانشجوی هنر برای درک و شناخت یک اثر هنری به نقاط مختلف ایران و جهان سفر کند و بهتر است این زحمت توسط افراد و گروه‌هایی برای یک‌بار کشیده شود. بازبینی هنر برای اینکه روایت درستی از تاریخ هنر ایران نوشته شود بسیار مهم است. در کتاب "محراب‌های سفالین ایرانی" هدف این بوده است که آنچه در این زمینه داریم گرداوری شود و مورد مطالعه قرار گیرد.

البته نکته دیگر در باب پژوهش درباره هنر ایران این است که مجموعه‌ای از اشیاء و آثار طی دهه‌های اخیر از طریق حراج‌های هنر اسلامی در اروپا و امریکا به فروش رسیده‌اند. این آثار یک‌بار در این حراج خانه‌ها رؤیت می‌شوند و سرنوشت‌شان پس از آن نامعلوم است. کاری که من در این کتاب انجام داده‌ام و پیشنهاد می‌کنم تا دیگر پژوهش‌گران نیز انجام دهند، این است که 5 دهه کاتالوگ تمام حراج‌های اسلامی دنیا را ورق زده و اگر آثار مهمی در بین‌شان وجود دارد را در پژوهش‌ها مورد نظر قرار دهند. گاهی اوقات در این حراج‌ها آثاری به فروش می‌رسند که حلقه‌ای واسط و تعیین کننده در تاریخ هنر هستند و البته تصاویر تمامی این آثار را بنده در کتاب محراب‌ها برای مطالعه علاقه‌مندان منتشر کرده‌ام.