سرویس معماری هنرآنلاین، پرفسور توماس مایر، معمار برجستهای است که سالهای طولانی از عمر خود را صرف پژوهش درباره فرهنگ و تمدن اسلامی کرده است. به گفته خودش تألیف کتاب "راهنمای معماری ایران" نتیجه فعالیتها و سفرهایی است که به ایران داشته است. شیفتگی عجیب او نسبت به معماری ایران و صد البته مردمی که در این کشور زیست میکنند، انرژی فوقالعادهای به این مصاحبه بخشید. تا جایی که او در پاسخ به هر سؤال با چنان شور و اشتیاقی رشته سخن را به دست میگرفت که مترجم اندکی سردرگم میماند. آنچه میخوانید، گفتوگوی هنرآنلاین با این پرفسور برجسته سوئیسی است که با عشق و علاقه خاصی از ایران و تمدنش سخن میگوید. به مناسبت روز معمار شما را دعوت میکنیم این گفتوگو را بخوانید:
پرفسور اجازه دهید، برای شروع بحث ابتدا موضوع را از معرفی و بیوگرافی شما شروع کنیم تا خوانندگان ما بهتر و بیشتر شما را بشناسند.
من معمار و برنامهریز شهری هستم. در رشتههای معماری و شهرسازی تحصیل کردهام و فارغالتحصیل دانشگاه فنی زوریخ هستم. از زمان دانشجویی علاقهمند به معماری و برنامهریزی شهری دنیای اسلام بودم. سال 1978 در دانشگاه بینالمللی معماری و شهرسازی اوربینو در ایتالیا تحصیل کردم و دوره کارآموزی خودم را در شرکت مهندسان مشاور مدام در تهران گذراندم. در سال 1979 به همراه تیم یونسکو روی پروژه تثبیت و بازسازی کاخ ساسانی قلعه دختر (فیروزآباد) استان فارس فعالیت کردم و بین سالهای 1980 تا 1984، دستیار پروفسور توماس اسوالد در دانشگاه فنی زوریخ بودم. از سال 2009 شرکت خودم را در زمینه فعالیتهای معماری و فرهنگی تأسیس کردم و بین سالهای 1995 تا 2005 هم در سوئیس مشغول تدریس رشته معماری منظر بودم.
نخستین باری که به ایران آمدید چه زمانی بود؟
سال 1979. برنامهام این بود که بعد از ایران به هندوستان بروم و یک سال در هند بمانم اما آنقدر ایران و افغانستان برایم جالب بودند که سفرم طولانی شد و بعد از یک سال به هند رفتم. ماجرای سفرم از اینجا شروع شد که من باید طبق سیستم آموزشی سوئیس یک دوره کارآموزی را میگذراندم. بر همین اساس نیز من با انتخاب خودم به ایران آمدم و این دوره را سپری کردم. فکر میکنم در آن زمان 20 یا نهایتاً 22 ساله بودم که شروع به کشف و بررسی ایران کردم. بعد از مشارکت با تیم یونسکو در بازسازی قلعه دختر، علاقه بیشتری به ایران پیدا کردم و از آن زمان میتوانم بگویم که حداقل سالی یکبار به ایران میآیم. سال 2011 با خانم دکتر حسنا پورهاشمی در دانشگاه ETH زوریخ آشنا شدم و از آن زمان با همکاری ایشان بیشتر از ۱۴ گروه اروپایی و سوییسی متشکل از معماران و شهرسازان را به ایران آورده و آنها را با سراچههای تاریخی و طبیعی ایران آشنا کردهایم. خانم دکتر پورهاشمی در کنار این سفرها همچنان سخنرانی و برنامههایی جهت ایجاد بحث و گفتگو حول مسائل روز دنیای معماری و تبادل نظر بین معماران ایرانی و اروپایی برگزار میکنند.
چه ویژگی خاصی در پروژه بازسازی قلعه دختر بود که باعث شد شما جذب ایران شوید و تصمیم بگیرید به اینجا رفت و آمد داشته باشید؟
این اولین پروژه بین رشتهای بود که من به عنوان معمار انجام دادم. در این پروژه با یک تیم مهندسی کار کردم و ما به همراه یک تیم کاوشگر وظیفه داشتیم نقش قلعه دختر را بر روی نقشه ثبت کنیم. ما این کار را با گرایش معماری انجام میدادیم و به همین خاطر روی یک شبکه شروع به طراحی کردیم. بیشترین چیزی که در ایران مرا جذب کرد، مردم بودند. جدای از معماری خاصی که با آن مواجه بودم، حس خوبی نسبت به مردم ایران داشته و دارم. در واقع اینجا احساس راحتی میکنم.
با توجه به اینکه مطالعات زیادی روی تاریخ ایران و اسلام انجام دادهاید، در پروژههای معماریتان چقدر از المانها و عناصر تاریخی استفاده میکنید؟
من به عنوان یک معمار چندان از تاریخ استفاده نمیکنم اما به صورت شخصی علاقه زیادی به تاریخ و ارتباط بین معماری با تاریخ و شهرسازی دارم. شما وقتی به یک شهر نگاه میکنید، میتوانید آن را مانند یک کتاب ورق بزنید و بخوانید زیرا لایههای مختلفی دارد و این بسیار جالب است. شما وقتی به کشور دیگری نگاه میکنید، بسیار دقیقتر میتوانید در مورد تاریخ آن کشور مطالعه کنید. این مساله در مورد ایران که همواره مذهب نقش مهمی در معماری آن داشته، پررنگ است و بیشتر دیده میشود. به عنوان مثال در زمان صفویه استفاده از عناصر شهری در قزوین آغاز میشود و بعد همان عناصر در اصفهان نیز به کار گرفته میشود. شما وقتی به نقشه شهر قزوین نگاه میکنید، عناصری همچون ایوان، خیابان، امامزاده و... را میبینید که مشابه همین عناصر را در اصفهان هم استفاده کردهاند. این بدان معناست که یک خط ارتباطی بین المانهای شهری این دو منطقه وجود دارد. صفویان با دلایل سیاسی سعی در ساخت مکانهای مذهبی داشتند. بر همین مبنا نیز ما در اصفهان، بازار را میبینید که قطب تجاری شهر است. در سمت دیگری از شهر، قطب سیاسی وجود دارد و روبروی آن هم مسجد شیخ لطفالله است که قطب مذهبی شهر محسوب میشود.
در صحبتهایتان به یک خط ارتباطی در معماری گذشته ایران اشاره کردید که میشود این المانها را از یک شهر به شهر دیگر دنبال کرد. آیا این مسئله از یک دوره تاریخی مانند صفویه به دوره تاریخی دیگر مانند قاجاریه نیز کشیده شده است؟
تئوری من این است که از سال ۱۵۰۱ میلادی این سیر شروع شد و این روند همینطور ادامه پیدا کرد اما همیشه بالانسی وجود داشته و یک طرف ترازو همواره سنگینی میکند. در واقع گاهی اوقات بخش اسلامی سنگینتر میشود و بعضی وقتها هم بیشتر توجهها به سمت مباحثی بوده است که به سنتها و گذشته دور ایران برمیگردد. به نظرم شما از زمانی صحبت میکنید که جامعه بیشتر به سمت اسلام گرایش داشته و حرکت میکرده است.
چطور شد که تصمیم گرفتید کتاب "راهنمای معماری ایران" را بنویسید؟
من ابتدا کتابی را در مورد شهر قاهره نوشتم و بعد از آن سفری به موزه هنرهای اسلامی در کشور سوئیس داشتم و در آنجا این ایده به ذهنم رسید که کتابی را در مورد ایران بنویسم. همان جا این ایده را به ناشر گفتم و ناشر هم در کمتر از دو روز گفت ایده خوبی است. در ادامه شروع به نوشتن نسخه آلمانی کتاب کردم. نمیتوانم به راحتی بگویم نوشتن کتاب چقدر طول کشید ولی پروسه نوشتن، دیزاین کردن صفحات و بحثهای ویرایشی آن حدود سه ماه زمان برد.
برای نوشتن این کتاب تحقیقات میدانی هم داشتید؟
بحث ویرایش و نوشتاری این کتاب سه ماه طول کشید اما واقعیت این است که کلیت این ماجرا از شروع کار من در حوزه معماری شروع شد. من به فکر افتادم که چرا صرفاً نتایج تحقیقات دیگران را بیاورم و بررسی کنم؟ در صورتیکه خودم به این شهرها رفتهام و آنها را مشاهده کردهام. فکر کردم با توجه به علمی که دارم میتوانم این کتاب را بنویسم و این کار را هم انجام دادم. به هر حال نوشتن کتاب سه ماه طول کشید ولی پروسه شکلگیری آن از دهه ۱۹۸۰ میلادی و دوره جوانیام آغاز شده بود.
به نظرتان شگفتانگیزترین بنایی که در ایران وجود دارد، کدام بناست و آن بنا به چه دلیل برایتان جذاب و شگفتانگیز بوده است؟
اگر بخواهم در مورد طراحی یک شهر صحبت کنم، اسم شهر شوشتر نو را میآورم که توسط آقای کامران دیبا طراحی شده است. طراحی شوشتر نو در واقع یک طراحی مدرن شهری است. من فکر میکنم طراحی آقای دیبا، اوج هنر مدرن هنرمندان ایرانی است. حتی کسانی که در مورد معماری اطلاعات ندارند هم وقتی به طراحی این شهر نگاه میکنند جذبش میشوند.
معماری اسلامی فقط در ایران نیست و کشورهای حاشیه خلیج فارس هم معماریهای خاص اسلامی دارند. فکر میکنید در این زمینه معماری ایرانی، چه ویژگی منحصر به فردی را وارد این حوزه و ثبت کرده است؟
من در سخنرانی اخیرم در تهران در مورد این مسئله و تعاملاتی که بین اسلام و کشورهای مختلف افتاده است، صحبت کردهام. زمانی که از طرف خلفای عربی به سمت کشور ایران آمدند تا دولت ایران را تسخیر کنند، اتفاقات خوبی برای هر دو طرف افتاد. کشور ایران در آن زمان صنعت چاپ نداشت و این سود را از عربها برد و عربها هم فرهنگ ایران و سیستم دولتی و مدیریتی ایران را نداشتند و این را از ایران یاد گرفتند. بنابراین به خاطر فرهنگ غنی ایران میتوانیم بگوییم که تقریباً اکثر اتفاقاتی که در معماری اسلامی وجود دارد، از کشور ایران آمده و دارای فرهنگ ایرانی است.
پژوهش و یا کتاب جدیدی در مورد ایران ندارید؟
فعلاً چیزی نمیتوانم بگویم اما خیلی دوست دارم کتابهایی به صورت مجزا در مورد شهرهای تهران و اصفهان بنویسم.