گروه مد و لباس هنرآنلاین: از آنجا که پوشاک یکی از نیازهای ضروری و اولیه مردم و از این منظر که مقوله مد و لباس، پرچم هویتی و فرهنگی هر ملت است، امروز مد به پدیدهای خاص در سایر جوامع انسانی بدل شده که با مفهوم مدرنیسم ارتباطی تنگاتنگ دارد و میکوشد در راستای تجمیع آرای حداکثری، با نیمنگاهی به سنتها، قلمرو تاریخی خود را حفظ کند؛ هر چند که در قرون متمادی پدیدهای به نام مد و مدگرایی در میان توده مردم جایگاه محسوس امروزی خود را نداشت و با نگاهی به تاریخ شاید بتوان این پدیده را در میان تمدنهای بزرگ دنیا و بیشتر در میان طبقات خاصی از جوامع مشاهده کرد.
امروز اما اوضاع با گذشته فرق دارد. مدسازان در سطوح بینالمللی نه تنها در تمام نقاط کره زمین برای خود ویترین ساختهاند بلکه از زمان خود نیز جلوتر حرکت میکنند و قابلیت پیش بینی آینده را دارند در نتیجه در مسیر توجه به پیشینه و عملکرد برخی برندهای مطرح جهانی، به وضوح میتوان به میزان بالای تأثیرگذاری سبکهای به اصطلاح مد و ترند شده از سوی آنها پی برد.
البته در این میان، نقش بسزایی که رسانهها به ویژه در قالب شبکههای اجتماعی در ایجاد هرگونه جریانسازی در این عرصه ایفا میکنند بر کسی پوشیده نیست.
کسب آگاهی بیشتر رسانهها از نقش و جایگاه خود در مسیر توسعه مدهای پوششی همسو با فرهنگ جامعه، اتخاذ مواضع مناسب در شرایط زمانی خاص با نیم نگاهی به تحولات جهانی، شناخت خود و ارزشهای وجودی خود، داشتن فلسفهای روشن از حیات بر اساس اندیشههای ملی و دینی، شناخت فرهنگهای گوناگون و نقد و ارزیابی آنها، داشتن بینش سیاسی و شناخت جریانات و تحولات اجتماعی و فهم اندیشههای سیاسی ازجمله عواملی هستند که در تقویت جنبههای مثبت نوگرایی و تضعیف جنبههای منفی در حوزه بررسی و واکاوی نقش رسانهها در رواج مد مؤثر خواهند بود.
باید پذیرفت که در دنیای امروز، رابطه افراد با رسانهها از نوع همنشینی و معاشرت است و وقتی ما یک رسانه را برای استفاده انتخاب میکنیم، در حقیقت گردانندگان آن رسانه را برای معاشرت و همنشینی برگزیدهایم و هرچند که رویکرد ما به یک رسانه منتقدانه هم باشد، رفتهرفته این معاشرت بر افکار ما تأثیرگذار خواهد بود.
قطعاً در جوامعی که در آن مظاهر پستمدرن و حتی گاه پسا پستمدرن در زندگی افراد هویدا است، به دلیل پیشرفت علم و تکنولوژی، مرزهای جغرافیایی در فضایی مجازی و نه واقعی در هم میشکند و آنجا که صحبت از دهکده بزرگ جهانی میشود، دیگر شاید کمتر صحبت از هویت قومی و انتساب فرد به امور فرهنگی خاصی مطرح باشد و این همه گویای آن است که چنین تفکراتی این خطر را نیز به دنبال دارد که باید هر آنچه بدان بر اساس سنت، باور و وثوق داشتهاند را فراموش کنند و به یکشکل و فرم واحد درآیند.
این اقتضای شرایطی جدید است و آنجا که بحث خودباختگی و مستحیل شدن در باور فرهنگی نامتجانس به میان میآید، دیگر فرهنگ جامعه مورد هدف قرار گرفته که یکی از مظاهر آن سبک پوشش خواهد بود.
در چنین مقطعی است که بهویژه در مقولات فرهنگی، صحبت از رجعت به اصالتها میشود و بهخصوص در عرصه لباس، مدسازی با استفاده از طرحها و موتیفهای سنتی که در البسه و پوشش اقوام ایرانی مظهری از اصالت و باور ملی است و همچنین الگوها و دستورات فرهنگی، اخلاقی و انسانی، معنایی تازه مییابد که از قضا چنین تکاپوی فرهنگی، دستارودهای اقتصادی پویا نیز به دنبال خواهد داشت.