گروه مد و لباس هنرآنلاین: اثر با محصول فرق دارد. اثر غالباً دارای جنبههای هنری و تزئینی بوده و اصطلاح محصول بیشتر بر وجوه عرضه و فروش کالایی کاربردی تکیه دارد.
آنچه در بازار عرضه و تقاضای حوزه مد و لباس در بررسی تفاوت جایگاه میان آثار و محصولات این بخش حائز اهمیت بوده، میزان گردش مالی در هر دو بخش است. یعنی آیا همان اندازه که بازارهای سنتی و مدرن به فرایند تولید، عرضه و فروش «محصولات» در این بخش اهمیت میدهند، «آثار» هنری نیز در چرخه اقتصاد حرفی برای گفتن دارند؟
در ارزیابی و تحلیل نتایج برآمده از برگزاری رویدادهای حوزه مد و لباس طی سالهای اخیر به ویژه از زمان شیوع ویروس کرونا، درمییابیم که نظامی هدفمند و دانشبنیان برای عرضه و فروش آثار هنرمندان عرصه مد و لباس با تکیه بر تعاریف اقتصاد هنر وجود ندارد.
به منظور درک بیشتر از آنچه در مقدمه ذکر شد، پیشنهاد میشود گزیدهای از مقاله «رویکردی اجمالی بر اقتصاد هنر» نوشته سید مصطفی زراوندیان را در ادامه بخوانید:
اقتصاد هنر، شاخهای از علم اقتصاد است که در ارزیابی و تحلیل نتایج مادی فعالیتهای هنری کاربرد دارد.
اقتصاد طی نیمه دوم قرن بیستم در ترکیب با پسوندهایی همچون فرهنگ، هنر و یا رسانه تبدیل به واژههای جدیدی همچون اقتصاد فرهنگ، اقتصاد هنر و یا اقتصاد رسانه شد؛ در واقع این شاخهها از زمانی جزء گرایشات علم اقتصاد محسوب شدند که دیگر تولید، توزیع و مصرف محدود به موضوعات خاص نبود.
هنر معاصر ایران در بازار خارج از مرزهای کشور به خصوص در بازارهای بینالمللی برای اولین بار در حراج کریستی دوبی همزمان با اولین سال افتتاح این شعبه در سال ۲۰۰۶ میلادی رخ داد.
طبق آمار اعلام شده بیش از ۴۰ درصد فروش سالیانه آثار هنری در حراجهای کریستی صورت میپذیرد. از میان ۸۵ شعبه کریستی در ۳۳ کشور جهان دوبی یکی از بزرگترین حراج آثار هنری جهان را میزبانی میکند و هر سال فروشی چند میلیارد دلاری برای این حراج ثبت میشود.
اقتصاد هنر، چرخهای است که شامل سه مؤلفه تولید، توزیع و مصرف است. در بحث اقتصاد هنر خارج از مرزهای کشور در ابتدا باید تولید اثر را مد نظر قرار دارد اما در تعریف اقتصادی عرضه و یا توزیع، هنر تجسمی در همه جای جهان از طریق واسطهها و نه خود هنرمند صورت میپذیرد.
نظام عرضه و فروش آثار هنری از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا باعث شهرت نه تنها هنرمند، به طبع آن اثر هنری خلق شده که از فرهنگی خاص که همانا پیشینه هنرمند برآمده است، خواهد شد.
پس نظام عرضه بینالمللی اثر هنری در چرخه اقتصاد هنر نه تنها تأثیر بسزایی در شناساندن هویت یک ملت به جهان مؤثر است که در شناسایی ذائقه مصرفکننده نیز نقش بسزایی دارد و این نشان از اهمیت حضور هنر در بخش بازارهای بینالمللی و خارج از مرزهای کشور است.
رونق بازار هنر معاصر ایران در حراج کریستی سال ۲۰۰۸ یعنی قبل از رکود اقتصادی جهانی بسیار قابل توجه است.
هنر ایران تنها چند سال پس از نخستین حضورش در این بازار بینالمللی توانست به رقم فروشی در حدود ۲۹ میلیون دلار برسد. این در حالی است که تنها یک سال پس از آن یعنی در سال ۲۰۰۹ میلادی رقم فروش آثار هنر معاصر ایران در حراج کریستی دوبی به حدود ۱۲ میلیون دلار یعنی کمتر از ۵۰ درصد نسبت به سال قبل از آن رسید.
اعمال تحریم علیه ایران از سال ۲۰۱۰ میلادی حتی بر بزرگترین حراج بینالمللی سالانه که هنر معاصر ایران میتوانست در آن جایگاه ویژهای بیابد نیز اثر گذاشت و صعود اقتصاد هنر ایران در بازارهای بینالمللی که طی چند سال قبل از آن آغاز شده بود رو به رکود گذاشت.
توسعه هنر و فرهنگ میتواند موجبات رشد و بالندگی توسعه در سایر حوزهها از جمله حوزه دینی را نیز فراهم آورد.
اقتصاد و هنر:
رابطه هنرهای مختلف با اقتصاد با توجه به درآمدزایی آن، متفاوت هستند. برخی هنرها نیازمند سرمایه اولیهای هستند تا بتوانند ظهور یابند همچون سینما و معماری.
برخی هنرها به صورت متعادلی نیازمند ابزار و وسایلی هستند همچون موسیقی و نقاشی و برخی دیگر با وجود قلم و کاغذی میتوانند به منصه ظهور برسند همچون آثار ادبی و شعر و موسیقی.
البته این نکته قابل تأمل است که نگرش نامتعارف مالی از هنر، اثر هنری را در حد خواستهها و یا بهتر بگوییم درجه شناخت و فهم و دانش و تقاضای خریدار تقلیل میدهد لذا در تبیین رابطه هنر و اقتصاد در فرهنگ ایرانی توجه متعادل و متناسب به آنها در جهانبینیای واحد که معیارهای ارزیابی و الگوها نیز بر آن اساس تدوین شده باشند، ضرورت دارد. اما در جامعه فعلی کشور دو رویکرد در روند اجرایی هنر کشور وجود دارد: مدرن و سنتی
عقلانیت هنر مدرن، همان رشنالیته رایج در غرب است که به عقل جزئی و تجربه استوار است. به تعبیری اساس هنر مدرن امروز، بر اصالت عقل (که مبنای فرهنگ است) و اصالت رفاه (که مبنای زندگی است) مبتنی است.
مبنای هنر در جامعه مدرن، انسانی است که در مکتب اومانیسم تعریف شده است. در حالی که انسان مورد نظر در جامعه سنتی، انسانی است که متصل به ماوراءالطبیعه میشود؛ یکی از صفات انسان که به صورت خداوند خلق شده است. اما در رویکر هنر سنتی و در جامعه سنتی، هنر جزئی از فعالیتهای آحاد جامعه است که در تولیداتشان نمود پیدا میکند و سعی بر آن است تا در همه مقولات جاری باشد در حالیکه در هنر مدرن، هنر موضوعی مستقل و در عرض سایر مقولات مورد توجه است.
جامعه سنتی، رواج هنر با هدف درآمد اقتصادی بیشتر و یا تأثیر مثبت بر رشد و توسعه اقتصادی را انجام نمیدهد. در واقع در هنر مدرن «هنر برای هنر» بدون هیچگونه قیدی مطرح است. در حالیکه در هنر سنتی که میتواند معاصر هم باشد، هنر با قیودی همچون هنر برای انسان، هنر متعهد، هنر پیشرو، هنر قدسی و امثالهم مطرح میشود.
هنر قدسی یا معنوی:
یکی از ویژگیهای بارز هنرِ معنوی، یگانگی و وحدت هنرمند و اثر هنری است؛ به این معنا که وجود اخلاص و صدق در فرایند تولید اثر هنری امری ضروری است و هنرمندی که خود، به درجهای از کمال رسیده باشد، متجلی ساختن اخلاص و صداقت و کمالی که خود به آن قایل شده است را دارد والا اگر چه از خلوص و صدق و کمال گفته باشد، چیزی جز دورویی و نفاق را به نمایش نگذاشته است.
به عبارت دیگر برای ارایه حقایق و زیباییها در یک اثر هنری، درک آنها و معرفت به آنها از سوی هنرمند شرطی لازمالوجود است.
اصل تسبیح «تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن ان من شیء الا یسبح بحمده» که در آیات مختلف قرآنکریم بهصُور مختلف بیان شده است، یکی از بنیادها و مبانی هنر معنوی است؛ به این معنا که هیچ اثر هنری نباید این تسبیحی را که در مواد جریان دارد، نقض و یا تضعیف نماید، بلکه بایستی آن را تقویت کند. ارزش هر اثر هنری و هر فعل انسانی به مرتبهای است که توانسته در این کار توفیق یابد در حالیکه هنر در جامعه مدرن، گسسته از اصل ازلی خویش است؛ سمبلهایش قراردادی است و یا لااقل قراردادی تلقی میشود.
چالشها:
اقتصاد هنر، چند سالی ست که به حوزه کسب و کار آثار هنری وارد شده اما اصل موضوع از حدود ۲۵ سال پیش مطرح گردید. بحث اقتصاد هنر فقط به خرید و فروش آثار هنری قدیمی محدود نیست و اکنون عرصههای مختلفی در این حوزه از جمله سرمایهگذاری و حمایت از هنر و تأسیس آموزشگاههای هنری ادامه پیدا کرده است.
مکانیزم عرضه و تقاضای بازار هنری بر ۲ عنصر استوار است که این دو عنصر، عرضه و تقاضا است که باید به صورت بازار آزاد باشد و هیچ دخالتی نباید در آن نبوده یعنی صرفاً عرضه و تقاضا دخیل باشد.
در مورد حراجهای آثار هنری باید گفت به هر حال این حراجها محاسنی هم دارند و یکی از محسنات آنها ورود و معرفی چهرههای جدید به بازار است و دیگر اینکه هنرجویانی که این فروشها را میبینند، چشماندازی را در برابر خود میبینند که اگر خلاقیت خود را به خوبی نشان دهند، میتوانند آثار خود را به فروش برسانند و از این راه امرار معاش کند.
همچنین متعاقب اجرای حراجیها و رونق آنها آموزشگاههای هنری، هنرجویان و موارد دیگر هنری افزایش پیدا میکند و این باعث رونق اقتصاد هنر میشود و باعث رواج نقد در جامعه هنری میشود.
اقتصاد هنر باید جایگاه خودش را در جامعه پیدا کند. البته تند روی در این مسئله ممکن است ما را از آن سوی بام به زمین بیفکند.این همان اتفاقی است که الان در نقاشی ما افتاده است.
این هراسها، هنرمندان ما را به اشتباه انداخته است و با توجه به قیمتها در اکسپوهای دیگر قیمتهایی بر روی آثارشان میگذارند که این قیمتها در توان اقتصادی جامعهی ما نیست.
در حال حاضر، یکی از معضلاتی که وجود دارد، این است که چگونه قیمتگذاری کنیم؟ گالریها بر سر این قیمت گذاری در حال صدمه خوردن هستند زیرا ما در مقوله حراجها آثار هنری تازه کار و جوان هستیم و هنوز جایگاه خودمان را پیدا نکردهایم. ما در اقتصاد هنر دچار یک بیماری شدهایم و اگر این اصلاح نشود و گفته نشود آینده بدی در انتظار ماست.
قیمتگذاری آثار هنری پدیدهای پیچیده و چند وجهی است و فاکتورهای مختلفی در آن دخیل هستند؛ این است که علیرغم مشکلات قیمتگذاری، جامعه هنری ما دچار این بیماری شده است که جایگاه حراجها را به اشتباه درک کرده است.
حراج یک مقوله صرفاً اقتصادی است با یک ساز و کار صرفاً اقتصادی که ملاکها و ارزشهای هنری فقط میتواند چند درصد کوچکی از آن امتیازها را تشکیل دهد.
اقتصاد هنر را متن جامعهای که توان خرید آثار هنری داشته باشد، تأمین میکند. امروز حراجها در لایه محدودی از جامعه کار میکند. چند اثر را میفروشند، دوباره چند کار میخرند و میفروشند و در این در دایرهای معین و محدود در حال چرخش است. همین مسئله باعث شده اتفاقاً برخلاف آنچه گفته میشود دسترسی جامعه به آثار هنری کم شود و این تاوان را نه تنها جامعه بلکه خود هنرمند هم میدهد و آثار هنری با رویکرد دینی و سنتی نیز از این روند جدا نخواهد بود.