سرویس مد و لباس هنرآنلاین: حسین پناهی آخرین روز تابستان 1350 در تهران متولد تهران شده است. خیلی زود وارد دنیای کار می‌شود؛ اولین خاطرات‌اش از تجربه‌های کاری بر می‌گردد به 8-9 سالگی؛ در دنیای کودکانه‌اش تصمیم می‌گیرد خیاط شود چون دوست نداشته شب‌ها با دست و پای روغنی و کثیف به خانه برگردد. خیاطی به نظر شیک و تمیز بوده و می‌توانسته بعدها برای خودش تولیدی راه بی‌اندازد. با نگاه کردن به دست‌های کارگران و استادکاران ماهر زیر و بم دوخت و دوز را یاد می‌گیرد و کم کم کسب و کار خودش را راه می‌اندازد. او همه چیز می‌دوزد؛ از لباس کودک تا بزرگ‌سال، زنانه و مردانه، تابستانه و زمستانه همه چیز می‌دوزد. در همان یکی دو برخورد اول به راحتی می‌فهمی عاشق کارش است و خیاطی برایش چیزی بیشتر از یک منبع درآمد. خیلی سال است به ساخته‌های طراحان لباس تئاتر و سینما جان می‌بخشد و آن‌ها را از روی کاغذها می‌نشاند به تن آدم‌ها. توی کار هم خوش اخلاق است هم بد اخلاق؛ یک وقت‌هایی هم ساکت و آرام، نشسته روی صندلی کنج کارگاه و دارد فکر می‌کند چطور می‌تواند به خطوط بی‌جان یک طرح جان ببخشد و بهترین راه را برای اجرای پیدا کند. کارگاهش محل رفت و آمد طراحان لباس است. بیش از یک خیاط با آنها تعامل دارد و گاهی بر سر جنس و مدل پارچه ساعت‌ها با آن‌ها بحث می‌کند. اما دست آخر، با همه سختی‌ها و کمبودها که مهم‌ترین‌شان پول و زمان است کار مطلوب می‌شود. دنیای طراحی لباس برای سینما، تئاتر و تلویزون از نگاه او به عنوان یک خیاط و دوزنده جالب و شنیدنی است. خصوصا اگر جزو معدود کسانی باشد که متمرکز و حرفه‌ای برای عالم هنر لباس بدوزد.

 

آقای پناهی چه شد که وارد کار خیاطی شدید و این حرفه را انتخاب کردید؟

من قبل از خیاطی در مکانیکی کار می‌کردم و در بهمن‌ سال 1359 وارد خیاطی شدم. آن موقع 9 ساله بودم. من وارد کارگاهی شدم که 10-12 نفر آنجا به صورت شبانه‌روزی کار می‌کردند و جای شلوغی بود. دو سه روز اول از خیاطی خوشم نمی‌آمد ولی وقتی آن را با مکانیکی مقایسه کردم، دیدم کار تمیز و شیکی است و طوری نیست که دست و پایم روغنی شود و عذاب بکشم. خروجی کار را هم نگاه کردم و دیدم آینده‌اش این است که شما می‌توانید یک کارخانه تولیدی یا یک کارگاه و چند کارگر داشته باشید و به‌عنوان یک تولیدکننده مطرح شوید؛ از فردای آن روز چسبیدم به کار. آن موقع کارفرمای ما نیاز به سه تا وسط‌کار که آن موقع به آنها پادو می‌گفتند، داشت و موقعی که من شروع به کار کردم، گفت دیگر نیاز به کسی ندارم. من پادویی می‌کردم، لایی می‌چسباندم، سرنخ می‌زدم، بسته‌بندی و انبارداری می‌کردم و تازه وقت اضافه هم می‌آوردم و می‌رفتم یواشکی برش‌کاری می‌کردم و پارچه قد می‌زدم. شب‌ها هم دوزندگی می‌کردم تا یاد بگیرم و زودتر به هدفی که می‌خواهم برسم. به هدفم رسیدم ولی متأسفانه به خاطر اتفاقاتی که در جامعه افتاد باعث شد عقب بیفتم.

حسین پناهی

خیاطی را تجربی یاد گرفتید یا یا پیش استاد خاصی دوره دیدید؟

فقط تجربی. آن روزها به‌ هیچ‌ عنوان به کسی کار یاد نمی‌دادند. شاید باورتان نشود ولی اگر شما به‌عنوان یک کارگر ساده می‌رفتید در یک کارگاهی کار می‌کردید و بعد از یک یا دو سال از فاصله یک متری چرخ یک دوزنده رد می‌شدید، شما را با پیچ‌گوشتی می‌زدند و می‌گفتند برای چی نگاه می‌کنی؟ می‌گفتند می‌خواهی یاد بگیری. البته این به خاطر کوتاه‌بینی‌شان بود. می‌گفتند دست زیاد شود کار ما کم می‌شود. متأسفانه همان اتفاقات باعث شده است که ما الان هنر خیاطی نداشته باشیم. شاید خیاطان و دوزنده‌های زیادی داشته باشیم ولی علم دوخت و دوز را ندارند، چون قدیمی‌ها این علم را با خودشان زیر خاک بردند و به کسی یاد ندادند. لباس‌هایی که 30-40 سال پیش با چرخ‌های قدیمی و عتیقه دوخته می‌شد از نظر هنر دوخت نمی‌‌توان با لباس‌های امروز مقایسه کرد. ما از هنر خیاطی هیچ نمی‌دانیم. شاید در کل ایران بتوانید پنجاه یا صد نفر خیاط را جمع کنید که یک چیزهایی بلد هستند و برای کاری که می‌کنند، فکر دارند و به یک راهکار می‌رسند؛ درحالی که قدیم اینطور نبود.

از کجا با گروه‌های تئاتری آشنا شدید؟

یکی از دوستان من که از بچه‌های هیئت محل بود با آقای حمید نیلی که الان رئیس انجمن هنرهای نمایشی هستند ارتباط داشتند و ایشان من را به آقای نیلی معرفی کردند. آقای نیلی آن موقع برای محرم و ایام فاطمیه نمایش‌های مناسبتی اجرا می‌کردند و یک‌بار به تولیدی من آمدند و گفتند ما لنگ لباس هستیم و می‌خواهیم تو برای‌مان لباس بدوزی. گفتم من از این لباس‌ها بلد نیستم و باید به من بگویید چه می‌خواهید. بعد گفتند یک سری لباس‌های فرم و... می‌خواهیم و کاری که می‌خواهیم اجرا کنیم هم برای ایام فاطمیه است و من هم صرفاً به خاطر اینکه کار برای ایام فاطمیه و اهل بیت بود گفتم نه پول پارچه می‌خواهم و نه پول دوخت. این‌طور شد که من برای اولین بار برای گروه‌های تئاتری لباس دوختم.

یعنی لباس تعزیه دوختید؟

خیر. کاری که اجرا کردند یک اثر نمایشی بود. نمایشی که اجرا کردند "روز هفتم" بود که در سالن پرواز در خیابان پیروزی روی صحنه رفت. این ماجرا تقریباً به 14-15 سال پیش برمی‌گردد. بعد از آن برای یک نمایشی به اسم "شعله در زمهریر" لباس دوختم. من با گروه آقای نیلی دوست شده بودم و آنها هر وقت لنگ لباس می‌شدند، می‌آمدند سراغ من و تا مدت‌ها فقط برای آن‌ها لباس‌های مناسبتی می‌دوختیم. در ادامه یک سری کارگردان‌ها و طراحان مثل آقای حسین پارسایی و آقای حسین مسافرآستانه پیشنهاد کار دادند و برای‌شان لباس دوختم و به مرور زمان طراحان دیگر هم به سراغم آمدند و با هم کار کردیم.

با کدام طراحان کار کرده‌اید؟

اولین طراحی که با ایشان کار کردم خانم مژگان عیوضی بود و بعد با خانم ادنا زینلیان، خانم مقدی شامیریان و خانم الهام شعبانی کار کردم. با آقای قربانزاده هم کار انجام دادم. با طراحان زیادی کار کرده‌ام و اسامی برخی از آنها یادم نیست.

پس حالا فقط به صورت تخصصی و حرفه‌ای، دوخت لباس تئاتر، سینما و تلویزیون را انجام می‌دهید؟

بله، روی دوخت لباس‌های سینما، تئاتر  و تلویزیون متمرکز هستم.

تفاوت دوخت لباس برای صحنه، سینما و تلویزیون با کار شخصی‌دوزی یا سری‌دوزی در چه چیزهایی است؟

ساده‌ترین کار تولید است. تولید یک چیز انبوه است و ما یک روز زمان‌ می‌گذاریم و نمونه‌دوزی می‌کنیم و الگو درمی‌آوریم و روی تیراژ کار می‌کنیم. دوختش هم به صورت زنجیره‌ای است و کارگرهای دیگر این کار را انجام می‌دهند. این کار راحت‌تر از شخصی‌دوزی است. شخصی‌دوزی و تک‌دوزی فوق‌العاده سخت است چون اکثراً بلاتکلیف هستند و خودشان هم نمی‌دانند چه می‌خواهند. وقتی لباس آماده می‌شود تازه یادشان می‌افتد که این تن‌نما هست یا تن‌نما نیست، در حالی‌که ما همان اول هم پیشنهاد می‌دهیم پارچه‌های‌تان چه باشد و چه نباشد. اما وقتی لباس دوخته شد تازه می‌خواهند یک چیزهایی را کم یا اضافه کنند که واقعاً آزاردهنده است. البته دوختن لباس برای دنیای هنر نسبت به شخصی‌دوزی راحت‌تر است؛ حداقل برای من این‌طور است.

تفاوت دوخت لباس برای سینما و تئاتر با شخصی‌دوزی چیست؟ چون به هر حال در سینما و تئاتر هم لباس را برای یک شخص که بازیگر است می‌دوزید.

تفاوتش این است که در شخصی‌دوزی برای دوخت لباس زمان داریم، مثلا شاید یک ماه به آن زمان اختصاص دهیم. ولی برای تئاتر یا سینما زمان زیادی نداریم. ما باید لباس تئاتر و سینما را در کمترین زمان و با بیشترین کیفیت بدوزیم.

در این میان وجود طراح لباس چقدر تأثیرگذار است؟ طراح لباس تسهیل‌کننده است یا کار را سخت‌تر می‌کند؟

کار خیلی دشوار می‌شود. به خاطر اینکه ما سعی می‌کنیم خودمان برویم اندازه‌‌ها را بگیریم و آنچه را که می‌خواهیم انجام بدهیم. طراحان اغلب با دوخت آشنایی ندارند و طرحی هم که می‌کشند معمولاً یک سیاه قلم ساده است. تعداد کسانی که طرح‌ها را رنگ می‌کنند تا بدانیم رنگ‌آمیزی و پارچه‌های لباس چیست، انگشت‌شمار هستند. معمولاً طراحان یک سیاه قلم می‌کشند و می‌دهند به ما؛ توضیح خاصی هم ندارد و اصل طراحی را هم ما باید انجام دهیم. طراح خودش هم بلاتکلیف است و می‌خواهد بگوید من همچین چیزی می‌خواهم، در حالی‌که نسبت به دوخت آشنایی ندارد و این باعث سختی کار، شکافتن و حتی تعویض پارچه می‌شود. گاهی نبودن طراح در حین انجام کار در کارگاه باعث می‌شود که ما کارمان را خیلی راحت‌تر انجام دهیم.

حسین پناهی

حضور طراح در کارگاه باعث دشواری کار می‌شود یا معتقدید که طراح کلا نباشد بهتر است؟

کلاً که نمی‌تواند نباشد. بالأخره این طراح است که یک طرح و ایده برای نمایش و چهره بازیگر دارد که ما وارد آن بحث نمی‌شویم و یک درصد هم مداخله نمی‌کنیم. ما صرفاً وقت‌ را برای دوخت می‌گذاریم. معمولاً طراحان، طرح‌ها و پارچه‌ها را به ما می‌دهند و با یک سری توضیحات که از آنها می‌گیریم کار را شروع می‌کنیم. از اینجا به بعد دیگر خودمان فکر می‌کنیم و سعی می‌کنیم چیزی را به‌ وجود بیاوریم که بالاتر از آن طرح باشد.

یعنی شما به‌عنوان خیاط، دوزنده یا مجری طرح یک ارزش افزوده هم به آن طرح اضافه می‌کنید؟

بله. من همیشه می‌گویم یک کسی یک چیزی را آفریده است و من دوزنده هم می‌آیم به آن جان و روح می‌دهم که بتواند راه برود و حرکت کند و حرف بزند.

دانش طراحان در حوزه دوخت چقدر روی کیفیت کار شما می‌تواند تأثیرگذار باشد؟

اگر آشنایی داشته باشند خیلی تاثیر دارد. می‌توانیم همفکری کنیم و سرعت کار بالا برود. برای خودشان هم می‌تواند مفید باشد. خیلی مواقع دیده‌ام طراحان می‌خواهند دو دست لباس بدوزند و واقعاً معطل هستند. شاید سراغ ده خیاط بروند و هر کدام از آنها بهانه‌های مختلفی می‌آورند و نرخ‌های بالا می‌خواهند و در نتیجه طراحان استرس می‌گیرند که شاید نتوانند کاری که می‌خواهند را آماده کنند. اما اگر طراحان از الگو و دوخت سررشته داشته باشند، هم برای خودشان خوب است و هم برای دوزنده. حداقل می‌توانند تشخیص دهند که طرح‌شان قابل اجرا هست یا نیست. الان اغلب لباس‌هایی که طراحی می‌شود اجرا شدنی نیست چون صرفاً یک نقاشی است. اما وقتی شما به طرح‌تان فکر می‌کنید و برایش راهکار پیدا می‌کنید طرح‌تان قابل اجرا می‌شود.

شما در سال‌های اخیر روی دوخت لباس‌هایی که در حوزه هنر استفاده می‌شود متمرکز شده‌اید. در این مسیر با چه چالش‌ها و سختی‌هایی مواجه شده‌اید؟

پارچه‌هایی که الان در ایران وجود دارد اغلب نامرغوب هستند. به نظرم اگر ما بخواهیم با نایلون لباس بدوزیم، ارزشش خیلی بیشتر از جنس‌هایی است که از چین و... می‌آورند و از بازیافت زباله تبدیل به الیاف و لباس می‌شود. متأسفانه بازار پر شده از این پارچه‌ها. ما زحمت زیادی می‌کشیم تا یک لباس را بدوزیم و آماده کنیم، اما کار وقتی به اتوکاری می‌رسد به‌ یک‌باره می‌بینیم لباس در زیر اتو تغییر شکل پیدا می‌کند. یا پارچه جمع می‌شود و یا رنگ می‌دهد. هم طراحان نسبت به تهیه پارچه‌های‌شان مشکل دارند و هم ما به‌عنوان خیاط و دوزنده.

آیا این به دانش طراح نسبت به شناخت پارچه و متریال برمی‌گردد؟

ربطی به دانش طراح ندارد. یک مقدار به فرهنگ‌ کارگردان‌های ما بر می‌گردد. مثلاً آنها از چند ماه قبل با گروه‌شان تمرین می‌کنند اما تازه ده یا پانزده روز مانده به اجرا به سراغ طراح لباس می‌روند. لباس‌ها عجله‌ای طراحی و تولید می‌شود؛ از آن‌طرف هم می‌گویند بودجه نداریم. در نتیجه طراح ناچار می‌شود با کمترین بودجه و امکانات یک سری لباس را طراحی و تولید کند و تحویل کارگردان بدهد. یعنی بها را به بازیگران می‌دهند و لباس که می‌تواند به نمایش جلوه و زیبایی بصری بدهد برای‌شان چندان مهم نیست. به نظر من این‌طور آدم‌ها از کارشان اطلاعی ندارند و اگر کارگردانی نکنند، هنر می‌تواند نفس بکشد. شما وقتی از دو ماه قبل شروع به تمرین کرده‌اید، باید طراح لباس را هم دعوت به کار کنید تا طراح زمان داشته باشد و بتواند کارش را به بهترین نحو انجام بدهد؛ اما متأسفانه طراحان زمان ندارند و وقتی پیش ما می‌آیند، می‌گویند ما سه، چهار روز دیگر اجرا داریم. این از معضلاتی است که به نظرم بیشتر متوجه کارگردان‌ها است تا طراحان.

طراحی لباس برای تئاتر و سینما نسبت به کارهای تولیدی و شخصی که برای آدم‌های معمولی می‌دوزید چه لذت‌ها و ویژگی‌هایی دارد که باعث می‌شود شما با همه سختی‌ها این کار را انجام بدهید؟

لذتش برای این است که شما دارید یک دست لباس می‌دوزید که از آن در کل دنیا فقط همان یک دست وجود دارد. آن یک دست را وقتی زحمت می‌کشید، آماده‌اش می‌کنید و آدم‌ها آن را می‌پوشند و رضایت دارند و خودتان هم که نگاه می‌کنید و می‌بینید لباس، اصولی‌ در تن او نشسته است، لذت می‌برید. همان‌طوری که وقتی کاری را تولید می‌کنید و بعد در بازار تجسس می‌کنید و می‌بینید کارهای‌تان را خوب می‌خرند، وقتی لباس تئاتر و سینما می‌دوزید و کارتان مورد رضایت قرار می‌گیرد هم احساس رضایت به شما دست می‌دهد. در حال حاضر در ایران حداقل 40-50 تولیدی مدل‌هایی که ما برای تئاتر و سینما دوخته‌ایم را دارند تولید می‌کنند و این برای من خیلی لذت‌‌بخش است. لباس تکی که می‌دوزیم هم همین است. چه برای نمایش و چه برای اشخاص، وقتی لباس خوب از آب درمی‌آید، خودم لذت می‌برم و دیگران هم لذت می‌برند. بیشتر سعی می‌کنیم خودم از کار لذت ببریم چون وقتی خودم بعد از دوخت لباس  راضی هستم و لذت می‌برم، همه همان لذت را می‌برند.

کار کردن با بازیگران چطور است؟

مشکلی با بازیگرها ندارم. من اصلاً به حاشیه‌ها اهمیت نمی‌دهم و برایم مهم نیست که این شخص بازیگر است یا یک شخص معمولی؛ فرقی برای من نمی‌کند. اما من با خیلی از بازیگرها کار کرده‌ام و حتی برایشان لباس شخصی هم دوخته‌ام و مشکلی هم پیش نیامده است.

پس اینکه لباس برای یک چهره یا یک آدم معمولی باشد تأثیری در کار شما ندارد؟

اصلاً. برای من مهم نیست که بازیگر حرفه‌ای است یا یک آدم معمولی. من کار خودم را می‌کنم. همان‌طوری که بازیگر شغلش را انجام می‌دهد و بازیگری می‌کند، من هم خیاط هستم و وظیفه خودم را باید انجام بدهم. برای من فرقی نمی‌کند که بازیگر، دکتر، مهندس، دانشجو، آدم معمولی یا... باشد. من همه را به یک چشم می‌بینم و بیشتر به کارم اهمیت می‌دهم. درست است که از لحاظ لباسی که می‌خواهیم بدوزیم یک خرده سوال و جواب‌شان می‌کنم اما چندان به نظرات آنها اهمیت نمی‌دهم. من حتی به حرف کارگردان هم اهمیت نمی‌دهم چون مستقیماً با طراح لباس سروکار دارم و چیزی که طراح لباس به من سفارش داده و می‌خواهد را باید اجرا کنم.

تا به حال پیش آمده که یک بازیگر بخواهد خلاف کار طراح اعمال نظر کند و دستوری در این زمینه بدهد؟

بله. بارها شده است به من گفته‌اند که این لباس یک خرده اذیت‌مان می‌کند و این را برای‌مان درست کن که من گفته‌ام شرمنده‌ام نمی‌توانم این کار را کنم. می‌گویم شما باید این مسئله را به طراح لباس بگویید و طراح لباس به من بگوید. اگر من بیایم لباس را آن‌طور که بازیگر می‌خواهد درست کنم ممکن است طراح بگوید طرح لباس من به هم ریخته است. طراح دلش می‌خواهد بازیگر با آن تیپی که طراحی کرده است روی صحنه برود. به همین خاطر است که نظر طراح برای من نسبت به بقیه در اولویت است و سعی می‌کنم بیشتر با نظر طراح جلو بروم.

آیا دوخت لباس برای سینما، تلویزیون و تئاتر تخصصی است و لازم است یک تیم از قبل آموزش دیده باشند که در این حوزه کار کنند و یا یک خیاط معمولی یا مزون‌دوز هم به راحتی می‌تواند در حوزه کار تئاتر و سینما موفق شود؟

خیر. تنها کسانی که می‌توانند در این‌طور حوزه‌ها موفق باشند و کارگاه‌های بزرگ راه بیندازند و نفرات را آموزش بدهند که لباس تئاتر و سینما بدوزند، تولیدکننده‌ها هستند چون تولیدکننده تجربه خیاطی و دوخت مدل‌های مختلف را دارد و با کار کردن با ماشین‌های دوخت، نوع سوزن‌ها، نوع نخ‌ها و... آشنایی دارد. اما متأسفانه مزون‌دوزها آشنایی زیادی با ماشین‌آلات دوخت و خرج کار و... ندارند. آنها فقط خیاطی را یاد گرفته‌اند و صرفاً بلد هستند یا لباس زنانه بدوزند و یا لباس مردانه. تنها کسی که می‌تواند از پس این کار بر بیاید فقط یک تولیدکننده است. نه اینکه مزون‌دوزها نتوانند این کار را بکنند، اما شاید بعد از 5 یا 10 سال جا بیفتند، در حالی‌که یک تولیدکننده بعد از دو ماه می‌تواند همه کار را انجام بدهد چون ذهنش باز است و مدل‌های مختلف را کار کرده است.

حسین پناهی

شناخت و فهم زبان طراح چقدر تخصصی است؟ شما با طراحان مختلفی کار کرده‌اید و احتمالاً با بعضی از آنها به یک زبان و فهم مشترک رسیده‌اید که شاید لازم نباشد یک سری توضیحات داده شود. این مسئله چقدر در کار شما مؤثر است؟ ما قبلاً کارگاه دوخت داشتیم که لباس‌هایی که برای اجرا در تئاتر شهر و تالار وحدت تولید می‌شد در آن کارگاه دوخته می‌شد و تیم خیاط هم یک تیم ثابتی بوده است و احتمالاً آن تیم با طراحان به یک فهمی رسیده است. آیا ما به این کارگاه احتیاج داریم؟

این مسئله زیاد مهم نیست. هر کسی یک سری وظایف دارد و اگر وظیفه خودش را درست انجام بدهد نتیجه کار رضایت‌بخش خواهد بود. اگر طراح بخواهد در محیط کار ما باشد و ما برای هر کاری نظر طراح را بپرسیم، حکایت همان مثلی است که می‌گویند آشپز اگر دو تا شود، غذا یا شور می‌شود یا بی‌نمک. ما یک طراح داریم که لباس را طراحی می‌کند و یک سری توضیحات به ما می‌دهد و من دوزنده هم در نوع خودم باید طراح باشم. یعنی باید بتوانم طراحی دوخت بکنم. باید بدانم چطوری برش بزنم و چه‌کار باید کنم که از این دوخت یک چیز تمیز و مرتب بیرون بیاید چون این من هستم که با دوخت آشنایی دارم نه طراح. پس اگر قرار باشد طراح همه چیز را به من بگوید، من مثل یک پادویی می‌مانم که به من می‌گویند شما این کار را بکن و آن کار را نکن. یعنی با نظر خودم پیش نمی‌روم. آنها طراحی می‌کنند و طرح‌شان را روی کاغذ می‌آورند و بعد از آن دیگر این من هستم که تشخیص می‌دهم لباس باید چگونه دوخته شود. البته به نظر من الان در عصر کامپیوتر دیگر واقعاً خنده‌دار است که طراحان یک سیاه‌قلم روی کاغذ می‌کشند. طراحان ما به جای اینکه وقت‌ بگذارند و کاغذ هدر بدهند باید طراحی سه بعدی بکنند و یک تصویر سه بعدی به من و کارگردان بدهند تا ما بدانیم لباس و رنگ‌آمیزی آن قرار است چجوری باشد. ما این‌طوری خیلی راحت‌تر هستیم. در کل بهترین کار این است که هر کسی وظیفه خودش را انجام بدهد. همانطوری که ما در وظایف طراحان هیچ دخالتی نمی‌کنیم، آنها هم بهتر است در وظایف ما دخالت نکنند. خود من شاید گاهی نظری بدهم که صرفاً راجع به کار است اما هیچ‌وقت در طراحی آنها مداخله نمی‌کنم و طبیعتاً این اجازه را به آنها هم نمی‌دهم که در کار دوخت مداخله کنند چون دوخت هم یک کار تخصصی است و طراحان از دوخت سر در نمی‌آورند.

و حرف آخر...

آن‌ گونه که من از بسیاری از دانشجوها می‌پرسم، دانشگاه‌ها خیاط‌خانه و امکانات دارند ولی هنوز در گذشته جا مانده‌اند و در جا می‌زنند. با علم روز پیش نمی‌روند. خود استادها هم علم جدیدی ندارند. کمتر کسانی در میان آنها پیدا می‌شوند که یک کارگاهی را دایر کرده‌اند و مانتو یا پیراهن می‌دوزند و فقط در حد همان مانتو یا پیراهن یک علمی دارند و شاید همان را هم انتقال ندهند. به نظر من استادهای دانشگاهی باید حداقل در ماه یک روز از وقت‌شان را بگذارند و به تولیدی‌ها بروند و روش‌های جدید دوخت را ببینند. این کار را بکنند تا به‌روز باشند. از آن‌طرف دانشجوها را هم حداقل هفته‌ای یک روز یا ماهی یک بار به یک کارگاه خیاطی بفرستند که کار کنند. حتماً نباید دوزندگی کنند بلکه فقط در بدنه آن کارگاه باشند تا بعد از مدتی به کار عادت کنند و در آینده جای امثال بنده را بگیرند. دانش اساتید ما نسبت به دوخت و ماشین‌های دوخت بسیار ناچیز است. می‌توانم بگویم که پنجاه درصد طراحان لباس در خانه چرخ خیاطی دارند و همیشه چرخ‌های‌شان را می‌آورند تا من برایشان تنظیم کنم. یعنی حتی تنظیم ساده چرخ خیاطی را بلد نیستند. اگر آنها در کارگاه‌های تولیدی چرخیده باشند و کار کرده باشند، راحت به چرخ‌ها عادت می‌کنند و یاد می‌گیرند. این‌ها الفبای اولیه خیاطی است. من یک تریکودوز و تولیدکننده هستم و تریکودوزی اصلاً ربطی به کت و شلوار، پیراهن، لباس زنانه و چرم‌دوزی ندارد و اینها در راسته کاری ما نیست و در آن نمی‌گنجد، اما اگر من به‌عنوان یک تریکودوز دارم همه جور لباسی را برای نمایش و آدم‌های مختلف می‌دوزم به خاطر این است که از مایه گذاشته‌ام و یاد گرفته‌ام. توصیه‌ام این است که دانشجوها، طراحان و استادان دانشگاه‌ها حداقل یک روز در ماه وقت بگذارند و از کارگاه‌ها بازدید کنند.