سرویس مد و لباس هنرآنلاین: امیر عمادالسلام اسکویی از مدیران جوانی است که در دو سال اخیر با پی بردن به ظرفیتهای گسترده عرصه مد و لباس از رشته دانشگاهی خود یعنی مهندسی برق به دنیای پوشاک پا گذاشته است. او با تأسیس مؤسسه مد و لباس "آرتا" در مسیر برگزاری رویدادهای مختلف این حوزه گام بر داشته و تاکنون کارگاههای آموزشی مؤثری را در این زمینه و با تکیه بر نیازسنجی شرایط موجود برپا کرده است.
گفتگوی هنرآنلاین با او را در ادامه بخوانید:
آقای اسکویی لطفاً در ابتدا درباره پیشینه فعالیتی خود در حوزه مد ولباس بگوئید.
من پیشینه خاصی در این عرصه نداشتم، اما یک سال پیش بهواسطه رویدادی در کاخ نیاوران با کارگروه ساماندهی مد و لباس آشنا شدم و در این حوزه وارد شدم. این رویداد یک ایونت مد و لباس بود. رشته من مهندسی برق است و کارشناسی ارشد از دانشگاه علم و صنعت دارم. بهواسطه تجربهای که از 18 سالگی تا یک سال پیش در فضای برگزاری نمایشگاه داشتم، تصمیم گرفتم یک سری نمایشگاههای مد و لباس استاندارد برگزار کنم. متوجه شدم بهغیراز جشنواره مد و لباس فجر، هیچ رویداد منظم دیگری در این حوزه نبوده است. ما رویدادی را در کاخ نیاوران برگزار کردیم و با موسسهای همکاری داشتیم که در حال حاضر همکاری ما قطع شده و بعد تصمیم گرفتیم این حضور مداومتر شود. خوشبختانه در یک سال اخیر در موسسهمان بیش از 700طراح عضو داریم که در رویدادهایمان بهصورت چرخشی شرکت میکنند و هرچند وقت یکبار عضو تازهای هم به ما اضافه میشود. نام موسسه ما "موسسه مد و لباس آرتا" است و خیلی وقتها با "مدآرت" ما را اشتباه میگیرند. همکاران ما در"مدآرت" هم خیلی خوب کارشان را میکنند و دوست داریم حامی ما باشند همانطور که تا امروز هم اینچنین بوده است. شروع فعالیت ما بانام "فعالیت مد و هنر" آغاز شد و به "مدآرت تیم" تغییر یافت. یکی از اولین رویکردهای ما در موسسه، آشتی طراحان با صنعت است که این اتفاق خیلی سخت به وجود میآید. طراحهای ما از صنعت دور هستند و هرکس را میبینید یک رگالی در خانه دارد یا واحدی اجاره کردهاند و بین دوستان و آشنایان کارهایشان را پخش میکند و نهایتاً یک سال، یک سال و نیم دوام میآورند و درآور از گردونه رقابت حذف میشوند. غیر از بزرگانی که در این صنعت خوب کار میکنند؛ ازجمله خانم بهمنی، زمانی و بزرگان دیگری که ممکن است اسمشان از قلم بیفتد و ناراحت شوند. دوست داشتم فعالان این حوزه به صنعت نزدیک شوند. دراینبین وقتی تحریم و نوسانات اقتصادی ایجاد شد، فکر کردیم که این افراد باید ارزآوری داشته باشند. به توجه به روابط بینالمللی که داشتیم، بچهها را به فروش طرح به خارج از کشور ترغیب کردیم. خوشبختانه سه برند داریم که از ما طرح میخرند مثل برندی در ایتالیا. به نظر خیلی سخت است که یک ایرانی از اینجا طرحی به برندی ایتالیایی میفرستد. امروز آوردن ارز خیلی مهمتر از این است که بخواهیم اینجا تولید کنیم و بفروشیم. در کنار این اهداف، هدف دیگر ما تشکیل یک خانواده مد و لباس بود که خوشبختانه در یک سال اخیر 700 طراح کنار ما جمع شدند و فکر نمیکنم جمع شدن این تعداد طراح کار آسانی باشد. بعد از بنیاد ملی مد و لباس، بیشترین تعداد طراحان را داریم و امیدواریم در سال 98 به 1500 طراح برسیم. این عدد صرفاً مربوط به بانک اطلاعاتی نیست و نیروهای فعال ما هستند و وقتی رویدادی هست، شرکت میکنند. برخی مسائل را ما برای بچهها حل میکنیم مثل تأمین پارچه، دوزنده و... واقعاً تأمین پارچه قیمت کف بازار هم برای طراحی 23 ساله آسان نیست. ما این کمک را به آنها میکنیم یا دوزندهای که تکدوزی را باقیمت خیلی پایین بدوزد، زیاد نیست و پیدا کردنش سخت است و ما این کمک را هم به بچهها میکنیم. تمام این امور و کوچینگ بیزینس شان را مدنظر داشتیم که در حال حاضر 20 طراح ما کوچینگ یکبهیک میشوند؛ دستشان را گرفتیم، آنها را به یک جای مشخص رساندیم و حتی گفتیم اینستاگرامشان چطور باشد و تبلیغ کنند و کد شیما بگیرند، در مدتی که کوچ میشوند، تعدادی که کد شیما باید بگیرد را بگیرند تا در زمان تأسیس مزون به مشکل برنخورند و... حفظ این خانواده هدفی بود که در مسیر برای ما شکل گرفت و در ابتدای کار شاید اصلاً هدف اصلی ما نبود، امروز اما خانوادهای که تشکیل دادیم برایمان بهشدت مهم شده است.
شما ازجمله مدیران جوانی هستید که به برگزاری رویداد اهمیت میدهید و به دنبال کارهای روتین و تکراری نیستید و میخواهید وارد فضاهایی شوید که هم جنبه رقابت در آن مطرح باشد و هم عرضه محصولات. لطفاً درباره ایونتهایی که تاکنون برگزار کردهاید توضیح دهید؟
در سال 97 بعد از جدا شدن از موسسهای که سیاستهایشان با ما همخوانی نداشت، وقفهای چهار ماهه داشتیم. بعدازآن تصمیم گرفتیم طراحان را وارد فضای مارکتینگ و پول درآوردن کنیم و به آنها یاد بدهیم که چطور این کار را انجام دهند. بررسی کردیم و دیدیم افراد بسیار زیادی در ایران هستند که خوب پول در میآورند، اما ما میخواستیم آنهایی را که در حوزه مد و لباس شرایط مالی خوبی دارند دور هم جمع کنیم. همان اول کار به این نتیجه رسیدیم که بچهها برای پول درآوردن باید در برخی زمینهها پایه قوی داشته باشند و صرفاً دانستن بیزینس برای آنها کافی نیست؛ مثلاً طرح خوب، آشنایی فنی با لباس و...هم از اهمیت زیادی برخوردار است. این چالش چهار ماه زمان برد. در این مدت با دانشگاههای خارجی صحبت کردیم و آنها استادهایی به ما معرفی کردند. استادها را ترند کردیم و آماده رویدادی شدند که در شهریورماه با حمایت کارگروه ساماندهی مد و لباس برگزار شد، به اسم "اولین ورک شاپ مد، فروش و بازاریابی" که بیش از 150 طراح در آن شرکت کردند. عدهای از آنها به درآمد رسیده بودند و عدهای هم از دانشجوها بودند. غربال کردن این افراد سخت بود، اما خروجی رضایت 90درصدی بچهها را به همراه داشت که در ایران به نظرم بیسابقه است و فکر میکنم فقط سه فرم انتقاد داشتیم. بعدازاین قضیه مسئولیتی سنگینی را حس کردیم و گفتیم صرفاً برگزاری یک رویداد و خروجی رضایتمندانِ کافی نیست؛ چهکار کنیم که این بچهها را کنار هم داشته باشیم و این گروه بزرگتر شود و هدفی به اسم تشکیل خانواده مد و لباس مطرح شد. با دوستان صحبت کردیم و از لحاظ پارچه و دوخت ما را تأمین کردند، به لحاظ کوچینگ بیزینس گفتیم این 150نفر را کوچ میکنیم. از طرف دیگر عده زیادی آمدند و خواستار چنین برنامهای شدند. بنابراین دومین برنامه را آغاز کردیم. هدفهای ما در همان مجموعه کاری تشکیل میشود و اصولاً هدف بلندمدتی نمیگذاریم. ممکن است عدهای به این رویه انتقاد داشته باشند، اما خروجی خوبی داشته است. شاید در کوتاهمدت خوب بوده، ولی برای بلندمدت در سال آینده برنامه داریم. دومین ورک شاپ هم رضایت بچهها را دربی داشت، البته تغییراتی داشتیم، مثلاً برخی اساتید عوض شدند. در شورای سیاستگذاری تصمیم گرفتیم بحثها تخصصیتر شود؛ بنابراین مباحث را بازتر کردیم و فقط هشت ساعت در مورد برندینگ در ورک شاپ دوم صحبت کردیم درحالیکه در ورک شاپ اول فقط دو ساعت از آن حرف زدیم. همچنین بازاریابی دیجیتال را به بازاریابی صرف تغییر دادیم و هشت ساعت در ورک شاپ دوم به آن پرداختیم و در کنارش گفتیم که طراحی لباس را به تولید تبدیل کنیم و فقط اینطور نباشد که طراحها روی کاغذ موی شینیون شده و مانکنهای خوشگل بکشند و بگویند طراحی لباس کردهاند؛ این طرحها باید قابلتولید باشد. به کمک اساتید ازجمله خسروشاهی، بهمنی و محمودی که در رنگشناسی به ما کمک کردند، ورک شاپ دوم مورد استقبال بیشتری قرار گرفت. بعدازآن تصمیم گرفتیم تیم کارآموزی داشته باشیم تا از ایده تا تولید آنها را همراهی کنیم. فراخوانی در پیج منتشر کردیم که بیش 350 نفر اعلام آمادگی کردند، مصاحبهای کردیم تا بتوانیم 20 نفر را انتخاب کنیم، به این دلیل که نمی توانستیم بیش از 20 نفر را کوچ کنیم. در حال حاضر سه است که آنها کنار ما هستیند و از صفر آنها را پرورش دادیم. ابتدا 22 نفر انتخاب شدند، اما در طی مسیر هم غربالگری میکنیم و 20 نفر باقی ماندند. سیاستهای ما اینگونه است که چکشی برخورد میکنیم. این چکشی برخورد کردن به خواست بچهها بود به این دلیل که قرار نیست کسی بهاجبار این کار را انجام دهد و خروجی هم حاصل نمیشود. در نتیجه هم خودش سرخورده میشود هم کار مادر این حالت بیفایده است تنها ضرر این شد که وقتشان را گرفتیم و مجبور شدند یکی دو جلسه در کنار مجموعه باشند. قرار شد آنهایی که ماندند برای هشتمین جشنواره مد و لباس فجر آماده شوند. باید بچهها را ازنظر بیزنس جلو میبردیم و از طرف دیگر کالکشن مکران را تشکیل میدادیم. هم اینها دستبهدست هم داد تا پیش برویم و شبانهروزی بچهها را هدایت میکنیم. فکر میکنم 20 کالکشن عالی از بچهها تشکیل دادیم و کد شیما هم گرفتیم و تحویل دادهشده است. فکر نمیکنم آموزشگاههای دیگر کالکشن هنرجوهایشان را تحویل داده باشند. بعد از رشد بچهها فکر کردیم آنهایی که استعدادهایی دارند را چه کار کنیم؟ گفتیم بهتر است آنها را به صنعت نزدیکتر کنیم و نشستی تشکیل دادیم تحت عنوان "مد، تولید و بازار سازی". در این نشست تولیدکنندگانی مثل داورزنی، ملک شاهی، مشایخ، یاشار و دوستانی که در سطح بینالملل کار میکنند، از جمله طباطبایی، نظارتی و... حضور داشتند و علاوه بر اینکه بچهها آموزش میبینند، با این افراد ارتباط برقرار میکنند. دیدم که به نظرمی رسد نیروهای جوان میترسند و اعتمادبهنفس ندارند و میگفتند مگر طرح ما را کسی میخرد؟! آنها فکر میکردند که فقط میتوانند طرح را بکشند و مانتویی بدوزند و برای فروش ارائه دهند، اما ما به آنها یاد دادیم که میتوانند طرحشان را بفروشند. بعدازاین، اتفاقات خوبی افتاد و بیش از 150 شرکتکننده، 50تولیدکننده داشتیم و 35 قرارداد بین طراح و تولیدکننده امضا شد که از اتفاقات خیلی خوبی بود که در سال 97 رخ داد. از سوی دیگر خانم غزال بهمنی دو ارتباط خیلی خوب برای ما با حضور در نمایشگاه کشورهای اسلامی در ترکیه برقرار کردند و میخواهیم این رابطه ایجاد شود که علاوه بر ایتالیا، با ترکیه هم بتوانیم در ارتباطات بینالمللی قرار بگیریم تا طرحهایمان را ساپورت کنند. طی همه این فرآیندها بود که سرمان خیلی شلوغ شد و از دنیای برق خارج شدم و فکر کنم برای دکتری پارچه سازی بخوانم! بهمنی سر کلاس میگوید تو از همه طراحها بیشتر میدانی به این دلیل که هم سر کلاسها میآیی، هم مطالعهات زیاد است و... خیلیها مخالف اسم تیم مدآرت هستند و میگویند همان "مد و هنر آرتا" باشیم تا هویت خودمان را حفظ کنیم و اتفاقاً از این قضیه خوشحالم به این دلیل که بزرگان صنعت ما را موردتوجه قرار دادهاند و میگویند حالا که کارتان اینقدر قوی شده، بیدلیل اسم یک دانشگاه بیگانه را تبلیغ کنید. من به آنها کاملاً حق میدهم به این دلیل که اصلاً دوست ندارم مثل خیلیها با اسم یک دانشگاه معروف غربی خودمان را بلد کنیم. موسسه ما کار مشاوره هم این روزها انجام میدهد؛ مشاوره گرافیستی، مشاوره برندینگ و... که با هزینه اندک انجام میشود. این روزها افراد فعال در حوزه طراحی دغدغه مالی زیادی دارند. ازلحاظ مالی هم در تمام دورهها و کارهایمان بیشترین همراهی را با آنها داریم. در اقساط پنج، شش ماهه میتوانند هزینهها را پرداخت کنند و شاید به همین دلیل خانواده ما خیلی صمیمی شد که با هم همدل بودیم و من دیده بودم که افراد زیادی به دلیل مسائل مالی از آن خداحافظی میکنند. میخواهم کسی به خاطر مسئله مالی از این حوزه خارج نشود و نگویند اگر قرار است من اینهمه هزینه کنم، پس کی درآمدی به دست میآورم؟ مشکل اصلی ما مواد اولیه است؛ من نه طراحم نه تولیدکننده، اما شاهدم که نبود مواد اولیه به شدت فعالان حوزه مد و لباس را آزار میدهد. نداشتن پارچه، اکس سواری و جزئیترین موارد بهسختی گیر میآید و به این دلیل که تولید داخل نداریم و همهچیز وارداتی است، قیمتش خیلی بالا است. طراحها هم حق میدارند که به دنبال درآمد خودشان باشند وقتی پارچه با متری 200 هزار تومان میخرند و با سایر هزینهها نزدیک به پنج میلیون یک کالکشن مانتو و شلوار برایشان خرج برمیدارد. ما در دورهای زندگی نمیکنیم که بگوییم برای دلمان کار میکنیم. پس امرار معاش چه میشود؟ در کشور ما این کار خیلی سخت شده است. برای همین با دردسرهایی که طراحها دارند، ما هم دردسر دیگری نشویم که مدام فکر هزینهها باشند. ما علاقهمندان و طراحانی داشتیم که مثلاً بندرعباس زندگی میکردند و با ما تماس میگرفتند و میگفتند دوست داریم در ورک شاپهای شما شرکت کنیم، ولی به تهران آمدن و سه روز ماندن برای شرکت در دورهها هزینههای زیادی دارد. ما برای این افراد کمکهای خاصی را در نظر داشتیم مثلاً هنرجوهایی از سیستان و بلوچستان بودند که ما رایگان آنها را در تهران پذیرفتیم. به این دلیل که میخواستیم این مسائل را در شهرهای دیگر هم نشر دهیم. نمیگویم هر کسی میتواند از این امکان برخوردار شود و ما تحقیق میکنیم تا ببینیم آن فرد واقعاً نمیتواند هزینهها را پرداخت کند. هدفهای اصلی من نهفقط در مد و لباس که در هر بحثی این بود که تلاش کنیم کسی به دلیل مسائل مالی از علاقهاش دست نکشد.
بنابراین تمرکز کارتان را از تهران برداشتید و به شهرهای دیگر همفکر کردید و رویدادی هم در رامسر پیش رو دارید.
بله دقیقاً. برنامه رامسر اینطور شکل گفت که ما به این مسئله فکر میکردیم که بچههای طراح فروش خوبی ندارند و این از بزرگترین و اولین دغدغههای من بود. واقعاً چرا ایونتها فروش ندارند؟ ما رد رویدادهایمان تغییر سبک دادیم و بحث آموزش را پیش آوردیم به این دلیل که افراد برای شرکت در ایونت پول میدادند و گفتیم اگر در ایونتها فروش ندارند، حداقل ازلحاظ علمی چیزی دریافت کنند. به این دلیل که متأسفانه در کشورمان مدرکگرایی وجود دارد، گفتیم بچهها مدارکی دریافت کنند. با یک سری دانشگاههای خارجی صحبتهایی کردیم و قرار شد در ارتباط باشیم تا به خاطر مدرک هم که شده به این ایونت بیایند. برای دغدغه فروش همفکرهایی داشتیم؛ به دلیل مشکلات ارزی مسافرتهای خارجی بهشدت کاهش پیدا کرده است و اولین مقصدی که مردم در پیش میگیرند، شهرهای شمالی کشوراست. شهرهای شمالی در نوروز حدود یک و نیم میلیون مسافر دارد بهخصوص در هفته اول که تعداد مراجعهکنندگان به شمال 900 هزار نفر تخمین زدهشده است.این عدد واقعاً بزرگ است. شهرهای شمالی ما محدود به یک بازارچه نیست و در سه چهار شهر پخش میشوند. نبود سالن در مازندران ما را به سمت هتل رامسر برد. در تهران هم به این دلیل که دوست داریم همه بیایند و کار کنند، سراغ هتل رفتیم تا ازنظر محل برگزاری تأمین باشیم، برای همین به سمت هتل رفتیم. در هتل رامسر به توافقی رسیدیم و وقتی فهمیدند برنامه در راستای حمایت از تولید و کالای ملی است و عنوان برنامه هم "تولید ملی، افتخار ایرانی" است، خیلی حمایت کردند و حتی تعرفهای که داشتند را نصف کردند. ایام عید اوج کار هتل در شمال است بهخصوص هتل رامسر که به دلیل قدمتش نهتنها کارکرد اقامتی دارد، بلکه عدهای برای بازدید از آنهم میروند. سوم، چهارم و پنجم فروردین در هتل رامسر میزبان چهل طراح ایرانی هستیم و در حال حاضر که تبلیغی صورت نگرفته، بیش از 50درصد ظرفیت پرشده است و رویدادی هم که در تهران 22،23 و 24 اسفند و در محل نمایشگاه کتابخانه ملی داریم، تکمیل ظرفیت شده است و عنوان آنهم "تولید ملی، افتخار ایرانی" است به این دلیل که ما معتقدیم پوشیدن لباس ایرانی افتخار بزرگی است که شاید نصیب خیلیها نشود. غربزدگی ما را بیچاره کرده است. ما برندهای خوبی داخل کشور داریم، اگر از آنها حمایت شود، میتوانند بهجاهای خوبی برسند. اصلابه برندهای بزرگ کاری ندارم و منظورم همان تولیدات کوچک و در حد خانگی است که میتوانند با لویی ویتون و چنل و... رقابت کنند و بهتر هم باشند و اگر کمی پول درآورند، می توان روی آنها حساب باز کرد. واقعاً برندهای ریز زیادی را میشناسم که خیلی خوب کار میکنند و قوی هستند و امیدواریم از آنها حمایت کنید. مسئولیت ابتدایی حمایت از آنها روی دوش ما است که بهعنوان موسسه مد و لباس فعالیت میکنیم.
طی مدتی که درزمینه مد و لباس کشور فعالیت میکنید و بهعنوان یک مدیر با سازمانها و کارگروههای مختلف هم سروکار داشتهاید. چه نقد یا پیشنهادی پیرامون این حوزه دارید؟
از صمیم قلب از بنیاد ملی مد و لباس و کارگروه ساماندهی مد و لباس و شخص آقایان قبادی، کاشف و همه همکاران آنها تشکر میکنم. مد واقعاً بهواسطه تلاشهای شبانهروزی قبادی جا افتاد. آنها تابوشکنی کردند و ما راحت میرویم و درخواست مجوز میدهیم. شاید پنج سال پیش اسم مد خیلی سنگین بود و برگزاری شو لباس در مکان عمومی غیرممکن بود، درحالیکه ایونت های امروزی ما شو لباس هستند. نمیتوانم به این مدیران نقد کنم به این دلیل که شبانهروزی در تلاش هستند. گاهی به بنیاد میروم و میبینم شخصاً روی همه کارها نظارت دارند. اگر مدیرانی مثل قبادی هر جای کشور باشند اتفاقات خوبی میافتد. تنها درخواستی که دارم این است که در برگزاری ایونتها، همایشها و رویدادها ما را کمک کنند و با هزینههای کمتر و پتانسیل دولتی بتوانیم کارکنیم. ما نمیخواهیم بنگاه اقتصادی باشیم و هدف ما کار فرهنگی و هنری است. میدانم امکانش هست که محلی دولتی را با 50 درصد قیمت به ما بدهند. مکانهایی که برای برگزاری رویدادها به ما میدهند تقریباً روی 15 میلیون هزینهدارند. حساب کنید رویدادی سهروزه فقط 50-60میلیون هزینه اجاره جا میخواهد و این مبلغ واقعاً سنگین است. اگر هزینه کم شود، ماهم پول کمتری از شرکتکنندگان میگیریم تعداد افرادی که میآیند، بیشترمی شود و درنهایت سطح کارها هم بهمرور بالا میرود پس رشد همگانی صورت میگیرد و صنعت مد تجدید پیدا میکند. از این تریبون دوستانه میگویم که مشکل و خواست اصلی ما مکان برگزاری رویدادها است. افرادی که فضای کاردارند برای همکاری روی خوش نشان نمیدهند و شرایط کار با آنها فراهم نیست و رقمهایی میدهند که اصلاً امکان برگزاری هیچ رویدادی با این هزینهها وجود ندارد. فکر کنید میخواهید یک رویداد برای افراد نوپا برگزار کنید وطبیعتا یک فلت 400-500 متری نیاز است و شبی 25 تا 30 میلیون هزینه دارد و باید حداقل 100 میلیون پول برای مکان رویداد داشت و این در توان طراحها نیست. برندهای بزرگ که میآیند، میتوانند نمایشگاه بینالمللی یا مکان دیگر را اجاره کنند وتوانش رادارند. ما اگر بنگاه اقتصادی بودیم میگفتیم صرفاً رویداد برگزار میکنیم، به فکر پولش نبودیم و میدانستیم درمیآوریم. ما از همینجا اعلام میکنم که هر شخص یا ارگانی که میتواند به ما کمک کند، دست یاری ما را بگیرد تا بتوانیم بهتر کارها را پیش ببریم.
آیا وزارت ارشاد هم میتواند کمکی کند و این کار را کرده است؟
بله. آقای قبادی بارها راه را هموار کرده است، اما گاهی از دست بنیاد ملی مد و لباس یا وزارت ارشاد خارج است و سازمان دیگری باید به ما کمک کند. مثلاً طرف مقابل ما سازمان کتابخانه ملی است و تعرفه خودش را دارد و ارشاد نمیتواند کاری کند. اگر تعرفهای مشخص باشد، حداقل برای رویدادهای مد و لباس و با سازمانهای دولتی ارتباط برقرار شود، کار ما راحتتر میشود، اما فعلاً با همین سختیها هم با عشق کار میکنیم.
در ایونتی که در خانه کتاب دارید، آیا کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور کمکی به شما کرده است؟
بله. اتفاقاً آقای قبادی پیشنهادهای خیلی خوبی هم داده است و همیشه و همهجا نکات ریزی را به ما میگفتند که در مسیر ما تغییرات مثبت ایجاد میکرد. هم مقابل خودشان همپشت سرشان همبارها گفتهام که بعد از هر رویداد ضعفهای ما را بگویید تا برطرفش کنیم به این دلیل که گاهی ما ضعفها را نمیبینیم و فکر میکنیم خوب است و شرکتکننده هم که تعریف میکند، مشکلات را نمیبیند، اما اگر ما نکات ظریفی که قبادی میگوید را رعایت کنیم، تغییرات زیادی ایجاد میشود. در رویداد دوم ما در آبان ماه، او ایدههای خوبی به ما داد مثل نمایش نمونه کارها و رقابتی کردن رویداد و دیدیم که چقدر سطح برنامه را بالا برد و شور و اشتیاقها بال رفت و روز سوم که همه خالی از انرژی شده بودند، چشمبهراه معرفی استعداد برتر شده بودند و هیجانها بالا رفت. در بحث فروش و رویدادهای بعدی هم ایدههای خوبی دادند و ما تقویم یک سالانهای تقدیم حمید قبادی کردیم و برنامههای متفاوتی را در آن در نظر گرفتیم ازجمله ارتباط با دانشگاهی در ایتالیا که بعداً اسمش را میآورم و شرکت در هفته مد ایتالیا بهعنوان اولین تیم ایرانی که بتوانیم فرهنگ ایرانی اسلامی را به دنیا نشان دهیم به این دلیل که خیلیها از طراحهای قابل ایرانی غافل هستند. اگر تیم فرهنگ ایرانی و اسلامی را به این هفته مد ببرد قطعاً اتفاقات بسیار خوبی رخ میدهد و به این دلیل که خیلی از اتفاقات پیش روی ما قطعی نیست، نمیتوانم صد درصد از همه آنها نام ببرم و اگر اهداف محقق شود حتماً ما چند پله ترقی میکنیم.
اگر نکتهای هست که دوست دارید به آن اشارهکنید، بفرمایید؟
اولاز همه از خانم غزال بهمنی سپاسگزارم که در سال 98 افتخار همکاری به ما دادند. یکی از ضعفهای ما در موسسه کمبود نیروی حرفهای بود. او بسیار مشغله دارد و با توجه به تولیدات بسیار گسترده خودش، خواهش عاجزانه کردیم که بهعنوان رئیس هیئت مدیره کنار ما باشند و از آذر 97 در سمت رئیس هیأت مدیره موسسه حضور دارند و واقعاً روند برنامههای موسسه تغییر کرد به این دلیل که تا آن روز نیروی متخصص خوب کنارم نداشتم و هرچه بود نیروی اجرایی خوب بود که فکر میکنم بچهها در خوب بودن ما بزرگنمایی میکردند. نیروی متخصص اتفاقات خوبی پدید آورد ازجمله ارتباط با سطوح بینالمللی و برقراری رابطه نزدیک با تیم کارآموز که بهشدت نیازمند چنین روابطی بودند. تشکر ویژهای از دکتر قبادی و آقای کاشف دارم که میتوان گفت پدر فعالان مد و لباس هستند و برای ما پسرها در حوزه مد و لباس مایه امید هستند به این دلیل که تعداد ما بسیار کم است. آنها مسیر را آنقدر برایم هموار کردند که بعضی وقتها نمیتوانم بگویم مجوز مد و لباسی کار سختی است! آنها حمایت کردند تا این اتفاقات خوبرخ دهد.
در خاتمه با رسانههایی که اخبار حوزه مد و لباس را پوشش میدهند صحبتی دارید؟
من عقیده دارم رسانه باید در شأن موسسه باشد و خوشحالم که هنرآنلاین کنار ما هست. از دو سه رسانه که شیطنت کردند دلگیرم که میخواستند برای ما حاشیه ایجاد کنند، اما دبیر کارگروه دخالت کرد و خیلی زود این حواشی جمع شد، بهخصوص رویداد نیاوران را که رسانههای مکتوب و تصویری بهصورت هدفدار حرفهایی زدند. البته هدفشان موسسه ما هم نبود و قصد دیگری داشتند، اما ترکشش به ما و حتی مدیران کاخ نیاوران هم خورد. امیدوار واقعاً رسانهها اینگونه هدفدار گزارش نکنند و مثل هنرآنلاین وخیلی رسانههای دیگر کار کنند و اجازه دهند مخاطب خودش قضاوت کند. بزرگنمایی در تیتر و کوچکنمایی از سوی دیگر اصلاً کار قشنگی نیست و همه میبینند و میفهمند هدفدار کاری انجامشده است. شاید یک رسانه تلویزیونی 30میلیون مخاطب داشته باشد و هر خبری تأثیرات خودش را بهجا میگذارد و قشنگ نیست چون قلم یا دوربینی در دست دارند، بخواهند مسائلی را القا کنند کما اینکه ممکن است بعد از برطرف شدن مسئله مجبور به عذرخواهی شوند البته این کار را هم نمیکنند. موسسه ما هنوز هم از ترکشهای آن چند رسانه دردمند است. خواهشی که از رسانهها دارم این است که به تولید کشور کمک کنند؛ ما در دورهای هستیم که اگر این چرخه تولید خوب پیش نرود، ممکن است واقعاً به قحطی برخورد کنیم و لازم است متکیبهخودمان باشیم و به خیلیها در دنیا ثابت کنیم که از تحریم نمیترسیم. چند روز قبل هم گفتم به امید روزی که کلمه تحریم در قیمتهای کشور ما نتواند تغییری ایجاد کند و این در شرایطی محقق است که همهچیز در کشور خودمان تولید شود. رسانهها نهتنها به صنعت مد و لباس که روزمرگی ما را دربرمی گیرد، بلکه صنایع دیگر مثل غذا و دارو ... را هم حمایت کنند تا بهتر بتوانند کار کنند. رسانه می توانند در بحث تبلیغاتی به ما کمک کنند. همه نمیتوانند میلیونها تومان پول بدهند تا تبلیغ تلویزیونی بگیرند که مثلاً کالایی که با همه توان شخص در کارگاهی تولید میشود، در تلویزیون دیده شود. از رسانهها خواهش میکنم برای تولیدات داخلی هزینه تبلیغات را نصف کنند حتی صفر کنند حداقل هزینههای ثابت رسانه را از آن تولیدکننده بگیرند تا بتوانند رشد کنند. افرادی به اسم حمایت از تولید ملی صفحاتی دارند که میلیونها تومان میگیرند که مثلاً از کالای داخلی حمایت کنند! اگر هدف شما معرفی فلان طراح لباس است، پس چرا او را تحت فشار قرار میدهی که این میزان پول برای تبلیغ بدهد؟! هدف ما این است که همه دیده شوند و بیشتر دیده شدن حق همه ماست و اصلاً شعار ما همین است. اگر این مسئله را سرلوحه زندگی قرار دهیم خیلی خوب میشود. اگر برقی که اختراع شد، تبلیغ و دیده نمیشد، هیچ اتفاق خاصی برای تولیدکننده آن نمیافتاد و همیشه این جرقه در ذهنش باقی میماند.