سرویس مد و لباس هنرآنلاین: اسدالله سلیمانی متولد 1339 از پیشکسوتان صنعت پوشاک است که در سالهای اخیر مدیرعاملی برند "حجاب گستر" و عضو هیئت مدیره انجمن تولیدکنندگان محصولات حجاب را بر عهده داشته است و طرحهای او در زمینه توسعه فرهنگ عفاف و حجاب بارها و بارها به منصه ظهور رسیدهاند.
مشروح گفتوگوی هنرآنلاین با اسدالله سلیمانی را در ادامه بخوانید:
آقای سلیمانی، از سابقه فعالیتتان در حوزه پوشاک بگویید.
متولد 1339 هستم. از سن 11-12 سالگی به تهران آمدم و در کار پوشاک فعالیت کردم. تقریباً تمام رستههای پوشاک اعم از ماشینهای گرد، ماشینهای تخت، برشکاری، کشباف و... را کار کردم. تا سال 57 بافندگی میکردم و بعد از آن چون عقبه بزرگترمان هم تولید داشتند وارد کار تولید پوشاک شدم. در زمان جنگ به اتفاق برادرانم کارگاهمان را بستیم و وارد جبهه جنگ شدیم. سال 62 یکی از برادرانم جانباز و در سال 64 یکی از برادرانم شهید شد. برادر سومم هم در موشکباران تهران مجروح شد. مدتی در منطقه بودم ولی به خاطر همین مسائلی که اتفاق افتاد مجبور شدم به تهران بیایم. در تهران احساس کردیم نیاز به لباس گرم برای رزمندگان وجود دارد. شروع به تولید لباس کردیم و قرار شد چیزی برای خودمان برنداریم که احساس کنیم در جبهه هستیم. لباسهای رزمندگان را با 8 تومان میدوختیم و در زمستانها تا سقف 3 هزار دست در روز تولید لباس گرم برای رزمندگان داشتیم. جنگ که تمام شد، من وارد کارهای صادراتی شدم. به کشورهای تازه استقلال یافته مثل ازبکستان رفتم تا کارهای صادراتی داشته باشم. بازار خیلی خوبی داشتند متأسفانه دیر رسیدیم و ترکها بازار آنجا را گرفتند. من یک مقدار با آنها کار کردم ولی چون صادرات در کشور قانونی نبود، آنها لباسها را به قزاقها دادند و پول ما را هم ندادند. به همین شکل پیش رفتم تا اینکه متأسفانه در سال 76 در زمینه پوشاک ضربه خوردم و ورشکسته شدم. هر چه از ابتدای کارم در سال 51 تا آن سال اندوخته بودم را از دست دادم. به مدت 2-3 سال مشغول یکی دو کار دیگر شدم تا اینکه سال 79 مجدداً شروع به فعالیت در حوزه پوشاک کردم.
چه شد که تصمیم گرفتید چادر ملی تولید کنید؟
سال 81 گفتند خانمی توانسته یک چادری را طراحی کند که برای خانمهایی که محجبه هستند و میخواهند راحت باشند خیلی ایده خوبی است. من چادر را دیدم و احساس کردم این پوشش برای نسل جدید پوشش خوبی است. در نتیجه وارد کار تولید چادر شدم و تبدیل به اولین کسی شدم که به صورت انبوه چادر ملی تولید میکند. تا به امروز هم دارم تولید میکنم.
اشاره کردید که در تمام رستهها فعالیت کردهاید اما از جایی به بعد محصولاتتان به سمت عفاف و حجاب سوق پیدا کرد، اما در سالهای اخیر همین حوزه فعالیتی عفاف و حجاب هم فراز و نشیبهای زیادی داشته است. شاید در مقطعی که شما تصمیم گرفتید چادر ملی تولید کنید، طرفداران حجاب چادر خیلی بیشتر از امروز بود. در این سالها با چه مشکلات و معضلاتی دست و پنجه نرم کردید و چه انگیزهای باعث شد که هنوز هم فعالیتتان را در این زمینه ادامه بدهید؟
من جوانی و عمرم را برای انقلاب گذاشتهام و اگر انتقادهایی دارم، از موضع موافق و از سر دلسوزی است. امیدوارم کسانی که حرفهای من را میخوانند، تصور نکنند که به خاطر منافع شخصیام دارم این صحبتها را انجام میدهم. همیشه سعی کردهام منافع عموم را در نظر بگیرم اما به خاطر تجربیاتم وظیفه دارم صحبتهایی را مطرح کنم. در کشور ما کار تولید هم خیلی سخت است و هم جایگاه ندارد. واقعاً بهایی به تولید داده نمیشود. به نظر من کسانی که در کار تولید هستند، یا راه دیگری ندارند و یا عاشق این کار هستند. من به شخصه عاشق این کار هستم. وقتی میبینم وسیله روزی چند نفر آدم شدهام، احساس جوانی و انرژی مضاعف میکنم، اما متأسفانه در این زمینه خیلی اذیت میشویم. چند روز پیش به دارایی رفتم که ممیز دارایی گفت شما به اندازه اجارهای که میدهید باید به ما مالیات بدهید. سقف مالیاتی من در سال 92، دو میلیون تومان بوده اما الآن به 72 میلیون تومان رسیده است، یعنی ماهی 6 میلیون تومان. مشکل بیمه هم جای خود. بیمه به خاطر خانمی که کارگر من نبود و فقط در نمایشگاهها به من کمک میکرد بالای 2 میلیون تومان من را جریمه کرد. از طرفی من وقتی برای دریافت وام به بانک مراجعه میکنم، وام 28 درصد سود به من میدهند. این در حالی است که تولیدکنندههای ترکیه وام 4 درصد میگیرند و میآیند در تهران بهترین فروشگاهها را میگیرند. 50 درصد هزینهها را هم دولت ترکیه متقبل میشود. ما اخیراً توانستیم قیمت چادر را کنترل کنیم و اجازه ندادیم چیزی به قیمتها اضافه شود ولی بزرگترین کاری که انجام دادند این بود که به ما یک تقدیرنامه دادند. البته لطف کردند ولی واقعاً تولیدکننده هیچ اجر و قربی ندارد. ما در هیچکجای دنیا اینقدر ورشکسته و تولیدکننده با استرس نداریم. همه تولیدکنندهها دارند با عشق کار میکنند ولی اگر خدایی نکرده یک اتفاقی بیفتد هیچ پشتوانهای ندارند.
معمولاً جلسات متعددی میان مسئولان و رؤسای اصناف گوناگون در زمینه پوشاک برگزار میشود. خروجی این جلسات چیست؟
متأسفانه در جایگاهی نیستم که بتوانم در این زمینه کاری انجام بدهم. حرفم را تحت هر شرایطی میزنم اما میدانم حرفم خریدار ندارد. اگر حرفم خریدار داشت، رئیس صنف را کنار میکشیدم و به ایشان میگفتم حاج آقا شما کجا بودید که الآن این اتفاق افتاده است؟ شما کجا بودید که الآن بازار ما در اشغال چین و ترکیه است؟ خیلی دوست دارم به این دوستان بگویم که چرا اجازه دادید ترکیه و چین بازار ما را بگیرند و بعد بروید پیش آقای لاریجانی؟ آن موقع باید به مجلس میرفتید و کمک میخواستید نه الآن. ما اگر الآن از تولیدکننده مالیات و بیمه نگیریم و وام صفر درصد هم به او بدهیم، باز هم خیلی طول میکشد تا دوباره بتوانیم بازارمان را از ترکیه بگیریم. اگر این کار را انجام ندهند که دیگر واویلا. به نظرم اینها دارند فرار رو به جلو میکنند. کسی که پوشاک برایش دغدغه است باید بپرسد که چرا در این جلسات یک جوان 30 ساله وجود ندارد؟ چرا ما باید پستها را قبضه کنیم و رها نکنیم؟ یکی از علتهایی که صنوف و اتحادیههای ما پیشرفت نمیکنند این است که انتخاباتی که در اتحادیهها و مجامع عمومی صنفی میشود بر اساس شایستهسالاری نیست. در نتیجه آدمهایی که از نظر ثروت و موقعیت کاری اشباع شدهاند وارد هیئت مدیره میشوند. آنها دور میز مینشینند تا فقط روز را بگذرانند. هیچ انگیزهای ندارند. من با تمام احترامی که برای این عزیزان قائل هستم، میدانم که 80 درصدشان مثل من در استفاده از تلگرام هم مشکل دارند. ما واقعیت را باید بپذیریم. ما به جوانان با انگیزه، پویا و بهروز احتیاج داریم.
خیلی از دوستان ما در مجامع امور صنفی خودشان واردکننده هستند. دولت اگر میخواهد ما از این وضعیت بیرون بیاییم باید اشتغال ایجاد کند. به اعتقاد من امالفساد جامعه ما بیکاری است. کسی که بیکار است امید ندارد و کسی که امید ندارد مثل یک مین است که هر لحظه ممکن است منفجر شود. خیلی از خشونتهای جامعه ناشی از همین بیکاری است. پسران من یکی از نسل دهه 60 و یکی دیگر از نسل دهه 70 است. هر دویشان هم از نظر تدین، هم از نظر احترام به والدین و هم از نظر منطقی بودن از خود من بهتر هستند. ما باید این جوانها را جدی بگیریم. خیلی از دوستان به من میگویند چرا اینقدر میگویی ورشکست شدهای؟ میگویم من خیلی دوست دارم که تجربهام را در اختیار جوانها بگذارم. هیچ عیبی ندارد. بگذار من خرد شوم ولی تجربهام به درد یک عده بخورد.
ما امروز 90 میلیون متر پارچه از کره وارد میکنیم. عربستان و عراق هم از کره پارچه وارد میکنند چون وقتی از کره پارچه میگیرند، نزدیک 2000 تن بهشان باربری میخورد. از ما ببرند، 500 تن. این یعنی ما بازارهای اطرافمان را نمیبینیم. غیر از نوک بینیمان جایی را نمیبینیم چون اشباع هستیم و دغدغه نداریم. کارخانه را دست یک آدم دولتی دادهاند و کارخانه چرخش نچرخیده است.
به مدیری که در یک پست دولتی مشغول به کار بوده و ماهانه 5 میلیون تومان حقوق میگرفته است، به یکباره یک کارخانهای دادهاند و گفتهاند این کارخانه را بچرخان. خروجی این کارخانه ماهی دو میلیارد بوده است. آن شخص یکدفعه با خودش گفته آن 5 میلیون کجا و این دو میلیارد کجا؟ اصلاً از این رو به آن رو شده است. تجربهای نداشته و این کاره هم که نیست. بنابراین نخواسته و یا نتوانسته کارخانه را بچرخاند. دلیلش هم مشخص است. یک آدم دولتی برای خودش نمیدود، برای دولت میدود ولی من برای خودم میدوم چون اگر کوچکترین خطایی کنم، ورشکست میشوم و باید بروم دستفروشی. پس نهایت تلاشم را میکنم و دنبال صادرات، نخ بهتر، رنگ بهتر و... میروم تا ورشکسته نشوم. ما هر روز شعار میدهیم که میخواهیم تصدیگری را به بخش خصوصی بسپاریم ولی هر روز داریم دولتیتر میشویم. تا زمانی که صنعت پوشاک ما دست بخش خصوصی نباشد، راه به جایی نخواهد برد. نتیجهاش این است که ما برای اینکه جنسمان را بفروشیم مجبور هستیم مارک ترکیه را روی جنسمان بزنیم. این برای تولیدکننده خیلی آزادکننده است. مثل این است که آدم برای بچه خودش یک شناسنامه با هویت یک آدم دیگر بگیرد. آدم خسته و تحقیر میشود.
اخیراً نمایشگاه عفاف و حجاب برگزار شد که من با هر کسی که صحبت میکردم از این موضوع گلهگی میکرد که دولت آمده شرایطی را برای ما فراهم کرده که ما بتوانیم محصولاتمان را به فروش برسانیم ولی از ما پول اجاره غرفه میگیرند. نظر شما در این مورد چیست؟
نمیخواهم شخص خاصی را متهم کنم ولی کلاً سیستم ما پشتیبان تولید نیست. به نظر من تولیدکننده امروز ما به عنوان یک طعمه است. به هر کجا که میروید به چشم یک طعمه به شما نگاه میکنند. ما هزاران مدیر داوطلب تحت عنوان تولیدکنندههای بخش خصوصی داریم که اینها عمرشان را صرف تولید کردهاند و دارند کار میکنند. اگر میخواهیم طراحی و اشتغالمان درست شود و جامعهمان رو به بهبودی برود، باید تولیدکنندههایمان را حمایت کنیم. وقتی بغل گوش من ترکیه یا چین هستند که دارند جنس به ما صادر میکنند، ما اگر بخواهیم واردات جنس آنها را قطع کنیم باید با آنها رقابت کنیم. مردم ما به خاطر عرقی که دارند تا جایی میپذیرند کالاهای داخلی را خریداری کنند ولی ما نباید انتظار داشته باشیم که هیچ کاری نکنیم و فقط از مردم بخواهیم کالای داخلی بخرند. ما باید بتوانیم کارمان را رقابتپذیر کنیم. اگر دولت بخواهد تولید پوشاک در کشور رو پا باشد، با جلسات و سمینارها نمیتواند کاری انجام بدهد. قدم اول این است که پوشاک معاف از مالیات شود. الآن اینطوری است که من اگر 5 کارگر دارم، مالیات 10 درصد میدهم و اگر یک کارگر اضافه کنم، مالیاتم 30 درصد میشود. اگر یک روز پول بیمهام را بدهم، سه برابر جریمهام میکنند. اگر داعشیها را بگیرند زندانی کنند، این کارها را با آنها انجام نمیدهند!
در مورد سؤالی که شما پرسیدید من فکر میکنم که نمایشگاه نه تنها باید رایگان باشد بلکه باید تولیدکننده را حمایت کنند چون نتیجهاش به خود جامعه برمیگردد. وقتی شما 5 میلیون تومان از من پول اجاره میگیرید، من آن مبلغ را روی پول جنسم میکشم. طبیعی است. ندارم... از کجا بیاورم؟ متأسفانه فشار این اتفاق هم به مصرفکننده میآید. بعد مصرفکننده مقایسه میکند و میبیند من تیشرت را به قیمت 25 هزار تومان میفروشم ولی یک تیشرت ترکیهای 15 هزار تومان است. طبیعی است که میرود تیشرت ترکیهای را میخرد. پارچههایی که ما استفاده میکنیم کاملاً کرهای است. در داخل کشور هم یک درصدی پارچه تولید میشود که یا دست ما نمیرسد و یا اگر برسد هم با شرایط سختتر از کره به دستمان میرسد. ما قبل از عید پارچه را به قیمت هر یارد 7 هزار تومان میخریدیم ولی الآن داریم 12 هزار تومان میخریم. یعنی حدود 100 درصد گران شده است.
فکر میکنید کیفیت پوشاک ایرانی واقعاً به حدی هست که اگر قیمت پوشاک از پوشاک ترک گرانتر نباشد، مردم پوشاک ایرانی را ترجیح بدهند؟
بله. ما واقعاً تولیدکنندههای پوشاک خوبی داریم. من به عنوان کسی که تقریباً در تمام رستهها تخصص دارم این را میگویم که تولیدکنندههای ما در زمینه پوشاک با سلیقهترین، با ذوقترین و متبحرترین تولیدکنندهها هستند. دقیقاً همان شرایطی که در مورد فرش وجود دارد و در میان تمام تحریمها و مشکلات هم کسی نمیتواند فرش ایران را کنار بگذارد، در پوشاک حاکم است و ما سلیقههای خیلی خوبی داریم ولی متأسفانه تولیدکنندههای ما سرخورده شدهاند. یکی از کارهای خیلی خوبی که آقای قبادی و بنیاد ملی مد و لباس انجام داده، دیده شدن تولیدکنندهها است. تولیدکننده وقتی دیده شود، انگیزه و رقابت برایش ایجاد میشود. این اتفاق مبارکی است ولی ما به حمایتهای بیشتری احتیاج داریم. دولت میگوید من برای ایجاد یک شغل 75 میلیون تومان هزینه میکنم. خب آقای دولت، شما تشریف بیاورید و ببینید که من 20 کارگر دور خودم جمع کردهام. 20 تا 75 میلیون تومان میشود حدود دو میلیارد تومان. حالا این دو میلیارد تومان خوب است یا اینکه شما 50 میلیون تومان از من مالیات بگیرید؟ شما اگر 50 میلیارد تومان از من مالیات بگیرید، من حقیقیتاً کارم را تعطیل میکنم. خیلیها خسته شدهاند و کارشان را تعطیل کردهاند. این نشان میدهد که ما کارشناس نداریم و فقط امروز را میبینیم. آقای ربیعی، وزیر محترم کار گفتند ما اگر 35 درصد از وارداتمان کم کنیم، 600 هزار نفر اشتغال ایجاد میشود. خب این کار را انجام بدهید. چرا کم نمیکنید؟ تا کی میخواهید شعار بدهید؟ ما اگر بچهها، جوانان و آینده کشورمان برایمان مهم است باید دست به کار شویم. ما اگر الآن میبینیم که آمار طلاقهای جامعه به شکل سرسامآوری افزایش پیدا کرده است، باید بدانیم که این به خاطر بیکاری و ناامیدی جوانهاست. چرا امید را داریم از جوانها میگیریم؟ چرا اشتغالی که توی مشتمان است را از دست میدهیم؟
یکی از طرحهای جالبی که شما در زمینه عفاف و حجاب از آن رونمایی کردید، طرح ملی نذر حجاب با عنوان "فردوس" بود. این طرح به کجا رسید؟ چقدر در این زمینه حمایت شدید؟
ما سال 96 طرحی را تحت عنوان فردوس به کمک بنیاد ملی مد و لباس رونمایی کردیم که واقعاً یک طرح تأثیرگذار بود و همه مسئولین از آن تعریف کردند. قیمت را به نصف رساندیم و دست واسطهها را قطع کردیم. مردم هم خیلی راضی بودند ولی حتی یک نفر دست ما را نگرفت. همه جا هم رفتیم و کمک خواستیم ولی توجهی به ما نشد. ما صد هزار کار دوخته شده را با نصف قیمت در کل کشور پخش کردیم و رقم خیلی بزرگی را به نفع اقتصاد کشور کار کردیم. به صدا و سیما رفتیم و گفتیم این کار نذر حجاب و نذر فرهنگی است، شما هم در آن دخیل شوید. گفتند ما اگر از بقیه 100 میلیون تومان میگیریم، از شما 50 میلیون تومان میگیریم! گفتیم این کار اصلاً سود ندارد، ما داریم اشتغال ایجاد میکنیم. ما حتی میخواستیم در اربعین چادرها را به مرز مهران ببریم و به زائرین بدهیم تا خانمها در عراق چادر نخرند که ارز از کشور خارج نشود. به قمیت ارزانتر هم میخواستیم این کار را انجام بدهیم ولی هیچ حمایتی ندیدیم. حتی دوستانی که فکر میکنیم خیلی به این مسائل اعتقاد دارند هم به ما کمک نکردند. من الآن در یک اتاق از فروشگاهم فقط لوح و تقدیرنامه گذاشتهام ولی کاش به جای این لوحها نمیگذاشتند طرح "فردوس" زمین بخورد. خیلی از آدمهای بی بضاعت از این طرح استفاده کردند و من لذت بردم ولی متأسفانه این کار عامالمنفعه زمینگیر شد و هیچکس هم ما را کمک نکرد. فکر نمیکنم که دیگر در این رابطه جلو برویم. تا جایی که اطلاع دارم، از قبل ماه رمضان تا الآن 5-6 تا از تولیدکنندههای حوزه حجاب کارشان را تعطیل کردهاند. متأسفانه الآن از کویت و عراق برای ما چادر میآید. ما قبلاً خودمان به کویت و عراق چادر صادر میکردیم ولی حالا برعکس شده است. همین بازار را هم دارند به خاطر بی کفایتی از ما میگیرند. من کاری به مسائل عقیدتی ندارم و دارم از بعد اقتصادی صحبت میکنم. من به عنوان کسی که جوانیام را برای این انقلاب گذاشتهام احساس میکنم که خیلیها دارند عمداً زیر پا را خالی میکنند. مگر میشود که اهمیت اشتغال و تولید را ندانند؟ همه میدانند منتها خیلیها بار خودشان را بستهاند و یک تعدادی هم دیگر حال ندارند.
و صحبتهای پایانی شما؟
من فکر میکنم که اگر ما بخواهیم تعارف کنیم و جدی حرف نزنیم، خیانت کردهایم. مشکل ما این است که بدنه مسئولین ما، از رئیسجمهور گرفته تا رؤسای اتحادیهها و تعاونیها پیر شدهاند و نمیخواهند جایشان را به جوانها بدهند. حتی هیئت امنای مساجد ما هم نمیخواهند اجازه بدهند که 4 تا جوان بیایند جای آنها را بگیرند. چرا به جوانها اعتماد نمیکنیم؟ الآن خانمی وارد اتحادیه پوشاک شده که اصلاً در کار پوشاک نیست ولی من خوشحالم چون جوان است. خودم را مثال میزنم. من الآن در 58 سالگی دیگر آن حوصله، انرژی و خلاقیت گذشته را ندارم. دیگر حوصله سر زدن به کارگاههایم را ندارم ولی وقتی 30 سالم بود در سه نقطه کشور (نهاوند، اراک و تهران) نمایشگاه داشتم و در 24 ساعت به هر سه سر میزدم. الآن نمیتوانم. الآن از خانه تا اینجا میآیم خسته میشوم. من میگویم بدنه اداری کشور، چه بخش خصوصی و چه بخش دولتی باید جوان شود. امیدوارم این پوسته عوض شود و جوانترها روی کار بیایند و حمایت شوند