سرویس مد و لباس هنرآنلاین: علی کورهچیان و ژیلا صابری، دو هنرمندی بودند که در ایام نوروز مهمان هنرآنلاین شدند. یکی در معماری و هنرهای تجسمی سابقه طولانی دارد و دیگری در عرصه مد و لباس. این دو با تلفیق این هنرها، آثاری کمنظیر را خلق میکنند و به نمایش میگذارند.
با این زوج هنرمند درباره جدیدترین فعالیتهایشان گپی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
خانم صابری و آقای کورهچیان لطفاً در شروع گفتوگو خودتان را معرفی کنید و از سابقه فعالیتتان در زمینه هنر برای مخاطبان هنرآنلاین بگویید.
ژیلا صابری: من ژیلا صابری متولد سال 1356 و فارغالتحصیل رشته طراحی لباس از دانشگاه فرهنگ و هنر (جهاد دانشگاهی سابق) هستم. سال 80 فارغالتحصیل شدم و بعد از آن شروع به کار کردم. اوایل یک مقدار در زمینه طراحی کار میکردم ولی کمکم کارم به بیزینس لباس کشیده شد. بیشتر در زمینه تجارت پوشاک و مرچندایزینگ فعالیت میکردم. تا سال 91 یا 92، دو سه فروشگاه برای خودم داشتم و نمایندگی یک سری برندهای خارجی را گرفته بودم. بعد از آن شروع به طراحی کردم و همزمان طرحهای خودم را در فروشگاه برندهایی که با آنها همکاری داشتم، عرضه میکردم تا اینکه 2-3 سال پیش به آمریکا مهاجرت کردم و آنجا فصل جدیدی از فعالیتهای من در زمینه طراحی لباس شروع شد. من و آقای کورهچیان اولین کلکسیونمان را 7-8 ماه پیش برای بهار و تابستان سال 2018 ارائه کردیم.
علی کورهچیان: من علی کورهچیان هستم، معمار و مجسمهساز. سال 77 فارغالتحصیل شدم و همیشه در زمینه معماری و مجسمهسازی فعالیت میکردم. گرچه معتقدم رشتههای هنرهای تجسمی از هم جدا نیستند و بیس همه از معماری شروع شده است. علاقه خاصی به حجمسازی داشتم، بهطوری که حتی بعضی از منتقدان میگویند ساختمانهایی که من کار کردهام شبیه به مجسمه است. تفاوتش این است که ما وقتی داخل ساختمان میرویم، ساختمان بر ما محاط است و وقتی مجسمه میسازیم، ما بر مجسمه محاط هستیم. بنابراین من خیلی قائل به جدا کردن هنرها از همدیگر نیستم.
پروژه مشترکی که شما با همدیگر داشتید چطور رقم خورد؟
علی کورهچیان: چند ماه پیش بنیاد فرهنگ در لس آنجلس یک پروژه و مسابقه طراحی لباس برگزار کرد که من و خانم صابری در آن با هم همکاری کردم تا یک ایده نو داشته باشیم و معماری ایرانی را با لباسها ترکیب کنیم. قبل از ما تجربههایی در این زمینه شده بود ولی دقیقاً به این شکل نبود و ما فکر کردیم کاری که میخواهیم انجام بدهیم یک ایده نو است. در نتیجه تخصص من در معماری و تخصصی که خانم صابری در طراحی لباس داشتند منجر به این همکاری شد.
ایده این پروژه را چه کسی مطرح کرد؟
علی کورهچیان: من قبلاً نمایشگاه ماسکها را با نام "بهانه چشمانت" در ایران و در نیویورک برگزار کرده بودم که خانم صابری آن ماسکها را دیده بود و پیشنهاد کرد ما یک سری لباس بر اساس آن ماسکها طراحی کنیم. در مجموعه ماسکهایی که من ساخته بودم، ناخودآگاه یکسری المانهای ایرانی وجود داشت که خانم صابری آنها را کشف کرد و ما آن المانها را در پروژه مشترکمان بولدتر کردیم. یک پروژهای بود که از قبل برای خودمان تعریفش کرده بودیم ولی وقتی بنیاد فرهنگ تصمیم گرفت یک مسابقه برگزار کند، ما آن پروژه را در قالب مسابقه بنیاد فرهنگ بردیم و برنده شدیم.
آمریکاییها اخیراً به سمت هفتههای مد با رویکرد محصولات حجاب روی آوردهاند و به همچین طرحهایی اقبال نشان میدهند. کارهای شما چقدر برای آنها جذاب بود و مورد استقبالشان قرار گرفت؟
ژیلا صابری: ما دو نوع مخاطب داشتیم. یک نوع از مخاطبانمان ایرانی بودند که برایشان خیلی جالب بود که ما آمدیم یک سری از ساختمانهای ایرانی قدمتدار را در طراحی لباسها استفاده کردیم. از اینکه میتوانستند در یک لباس هم پوشاک و هم معماری را ببینند خیلی ذوقزده بودند، به ویژه اینکه این لباسها برایشان یادآور ساختمانهای ایرانی بود. اما دسته دوم مخاطبان ما، مخاطبان خارجی بودند که خیلی با این طرحها آشنایی نداشتند و شاید برای خیلیهایشان سؤالبرانگیز بود که این طرحها چیست و پشت آنها چه مفهومی وجود دارد. خارجیها وقتی به لباسها نگاه میکردند و یک چیزهایی از آن میفهمیدند، المانهایی که در معماری آورده بودیم را سرچ میکردند و این باعث میشد با معماری ایرانی آشنایی بیشتری پیدا کنند. در نهایت این کالکشن برای هر دو گروه جالب بود چون تاکنون چنین طرحهایی را ندیده بودند. شاید قبلاً پیش آمده که از المانهای معماری در طراحی لباس استفاده شده است ولی نمونهای وجود ندارد که از خود ساختمانها و مکانهای تاریخی برای طراحی لباس استفاده شده باشد.
لباسهایی که در این کالکشن طراحی کردهاید، کاربردی و قابل استفاده هستند؟
ژیلا صابری: حدود 70-80 درصد لباسها کاملاً قابل استفاده هستند و شاید فقط 2-3 مورد از آنها حالت سینمایی و نمایشی دارند و کاربردی نیستند ولی آنها هم برای مردم جذاب بودند.
چه هدفی پشت فشنشوهای آمریکا است و آنها در بحث فشن به دنبال چه هستند که اینقدر به کانسپچوال آرت توجه دارند؟
ژیلا صابری: فشن و مد یک شاخهای از هنر است. کسی که میآید طراحی میکند، فقط به کاربرد لباس فکر نمیکند. البته یک عده از طراحان همچون کلوین کلاین و رالف لورن به بخش آرت طراحی لباس کاری ندارند و دنبال این نیستند که کارشان به موزه برود بلکه فقط میخواهند مردم لباسهای آنها را بخرند و بپوشند اما طراحی مثل الکساندر مککوئین هیچوقت به دنبال لباس کاربردی نبود بلکه کارش جنبه هنری داشت. بعضی از طراحانی که لباسهای مفهومی تولید میکنند، طرحهایی هم دارند که در شاخه لباسهای کاربردی قرار میگیرد ولی در نهایت شوهایی که برگزار میکنند، فقط آرت است؛ مثل یک نمایشگاه نقاشی یا مجسمه و یا یک فیلم خیلی هنری.
کار شما بیشتر به کدام بخش گرایش دارد؟ کارهای مفهومی یا کاربردی؟
ژیلا صابری: من وقتی کارهای خودم را در کنار کارهای آقای کورهچیان میگذارم، کاملاً یک طراح لباس کاربردی هستم ولی آقای کورهچیان کارش موزهای است و به دنبال این نیست که کارش به دست مردم برسد و پوشیده شود.
یکی از موضوعاتی که در مجموعه جدیدتان به آن پرداختهاید، ماسک حجاب است. عنوان دیگری وجود نداشت که در بستر جهانی جایگزین حجاب کنید؟
علی کورهچیان: حجاب یک کلمه شناخته شدهای است که در همهجا آن را با همین عنوان میشناسند. خود حجاب هم یک نوع ماسک است. موضوع نمایشگاه من هم ماسک بود و به همین خاطر بهترین کار این بود که از همین عنوان استفاده کنیم. ما آمدیم از سروهایی که یواشیواش تبدیل به بتهجقه شدند بر روی لباسها کار کردیم که هر کدام از اینها نماد یک چیزی هستند. اگر از من بپرسند نماد ایرانی چیست، قبل از هر چیزی میگویم سرو. حالا چه شده که این سرو تبدیل به بتهجقه شده است، دلیل دارد. گفته میشود بتهجقه نماد یورشی است که اعراب، مغولها و... به ایران کردند و سرو هم تنها گیاهی است که بر اثر طوفان شدید خم میشود ولی نمیشکند. بنابراین معنای استفاده از بتهجقه و سرو این است که ما ایرانیها خم میشویم ولی نمیشکنیم.
آقای کورهچیان، اشاره کردید که در مجموعه ماسکها بهطور ناخودآگاه از یک سری المانهای ایرانی استفاده کرده بودید. تاکنون پیش آمده سعی کنید بهطور آگاهانه هم از چنین المانهایی استفاده کنید؟
علی کورهچیان: در هنر منطقه خاورمیانه و بهطور کلی هنر شرقی، یک سری المانها وجود دارد که بین بعضی کشورهای شرقی مشترک است. مثلاً همان بتهجقههایی که ما داریم را هندیها هم دارند یا اینکه خیلی از المانهای پوششی بین ما و کشورهای عربی هم مشترک است. من معتقدم که الآن هنر یک مفهوم جهانی است و ما نمیتوانیم تأکید کنیم که این هنر ایرانی، شرقی یا غربی است. الآن هنرمند یک حرف دلی دارد که ممکن است حرف دل خودش و جامعهاش باشد و میخواهند آن را انتقال بدهد. شاعر حرف دلش را با شعرش انتقال میدهد و نقاش با نقاشی. وقتی هنر بدون آن حرف و خیلی فرمال باشد، به نظر من هنر نیست. من فکر میکنم وجه تمایز هنر ایرانی با بهطور مثال هنر گرجستانی این است که من چون ایرانی هستم و در ایران بزرگ شدهام، یک سری چیزها در خانه و ناخودآگاهم وجود داشته که باعث شده از یک سری المان ایرانی در ماسکها استفاده کنم. الآن رسالتی که برای خودم تعریف کردهام این است که یک حرفی را به مخاطبانم انتقال بدهم. البته خیلی قشنگ نیست که من بخواهم این حرفها را تعریف کنم بلکه دوست دارم ببینم مخاطب را چقدر میتواند درگیر کند و نظر مخاطب راجع به آنها چیست.
در مسابقهای که بنیاد فرهنگ در آمریکا برگزار کرد، چند شرکتکننده حضور داشت که طرح شما برنده شد؟
ژیلا صابری: خیلی برای ما بازش نکردند ولی گفتند تعداد شرکتکنندهها خیلی زیاد بوده که ما و یک نفر دیگر برنده شدیم.
بنیاد فرهنگ چطور بنیادی است و چه برنامههایی برگزار میکند؟
ژیلا صابری: بنیاد فرهنگ بنیادی در لسآنجلس است که هنرمندان ایرانی را در آمریکا ساپورت میکند.
علی کورهچیان: شاید نزدیک به 10 سال است که این بنیاد دارد کار میکند. یک بنیاد غیرمذهبی و غیرسیاسی است. این بنیاد کارهای جالبی انجام میدهد، مثلاً شب عید تمام لسآنجلس را تابلوهای تبریک نوروزی میزند و خیلی سعی میکند رسوم ایرانی از بین نرود. یکی از مهمترین کارهایی که این بنیاد انجام داد، برگزاری یک مسابقه بر اساس منشور کوروش بود که یک مجسمهساز سریلانکایی-انگلیسی جایزه آن مسابقه را برد. در واقع گفته بودند بر اساس منشور کوروش یک مجسمه بسازید و مهم هم نبود که مجسمهساز حتماً ایرانی باشد چون کانسپت مسابقه، منشور کوروش بود. این رویداد چند سال پیش و همزمان با سفر منشور کوروش از موزه بریتانیا به موزه گتی لسآنجلس برگزار شد.
در سالهای اخیر لباسهایی طراحی شده که در آن بهطور مثال مسجد شیخ لطفالله بر روی لباس نقش بسته است و در کالکشن شما هم میبینیم که از جام سیمین مرودشت استفاده کردهاید. اینها با هم وجه تمایزی دارند؟
ژیلا صابری: قطعاً. ما آگاهانه شروع به این کار کردیم. قبل از اینکه بنیاد فرهنگ در لسآنجلس بخواهد یک برنامه اینطوری بگذارد و درست زمانی که آقای کورهچیان نمایشگاه ماسکها را گذاشته بود، من به ایشان گفتم این ماسکها خیلی جالب است و بد نیست اگر برای اینها لباس هم طراحی شود. بنابراین ما شروع به طراحی واسکیس زدن کردیم، بدون اینکه هدف خاصی را دنبال کنیم و یا بخواهیم در برنامهای شرکت کنیم. میخواستیم کارها خیلی به ماسکها نزدیک باشد ول بعد دیدیم کارهای آقای کورهچیان به معماری نزدیک شده است و حتی فرم طراحی لباسش هم معماریگونه است؛ انگار مانکن یک اثر معماری را راه میبرد. بعد به این نتیجه رسیدیم که بیاییم از معماری ایرانی استفاده کنیم و لباس طراحی کنیم. یک طرح تحقیقاتی انجام دادیم و دیدیم کسانی که قبلاً این کار را انجام دادهاند، یا یک سری از المانهای معماری را برداشتهاند و فقط از آنها استفاده کردهاند و یا با این کار برخورد فرمی کردهاند. درواقع همان فرم را روی لباس پیاده کرده بودند که در این حالت به نظرم طراح هیچ کاری انجام نداده است. درنتیجه کاری که ما انجام دادیم، متفاوت از این کارها بود. ما آمدیم یک سری استوریبردهایی را درست کردیم که این ساختمانها، مساجد یا اماکن تاریخی را داشته باشد و بعد آمدیم فرمهای آن را برداشتیم و در لباسها استفاده کردیم. حالا اینکه این فرم کجای لباس قرار بگیرد که لباس شکل جالبی بگیرد، به ذهن طراح برمیگردد که خودش یک داستان دیگری است.
علی کورهچیان: ما علاوه بر برخورد فرمی و محتوایی که داشتیم، چرایی و چگونگی قضیه را هم بررسی کردیم.
ژیلا صابری: ما اگر میخواستیم با این لباسها برخورد فرمی کنیم، کارمان تبدیل به مانکنی میشد که یک ساختمانی را پوشیده است ولی نمیخواستیم ساختمان را کاملاً داخل لباس بیاوریم. فرض بگیرید میخواهیم از معماری یک مسجد بر روی یک لباس استفاده کنیم، اینکه آرکهای آن مسجد کجای لباس قرار بگیرد که زیباییشناسی لباس را بالا ببرد خودش یک داستان است. مثلاً در یکی از لباسهایی که ما در آن از معماری مسجد استفاده کردیم، آرکهای مسجد یک جاهایی قرار گرفته که اگر کسی آن مسجد را ندیده باشد هم تا لباس را میبیند، متوجه میشود پشت این یک چیزی بوده که به اینجا رسیده است. در عین حال آمدیم از یک سری طراحها و نقاشیها روی کاشیهای درج شده بر روی لباسها استفاده کردیم که لباسها یک احساس خوبی را به مخاطب بدهد. این نقاشیها را هم خودمان انجام دادیم.
بنابراین کار شما تلفیقی از معماری، نقاشی و طراحی لباس بوده است؟
علی کورهچیان: بله. وقتی نقاشی خودش دارد حرفی را به مخاطب انتقال میدهد، آن موقع اسمش میشود نقاشی. ولی در اینجا، نقاشی برای ما یک ابزار است. یعنی همه این مدیاها در کنار هم قرار گرفتند.
پس میتوانیم بگویم شما یک هنرمند بینارشتهای هستید؟
علی کورهچیان: بله هستم. نمیدانم چه اسمی میشود روی این کار گذاشت. حالا یا هنرمند بینارشتهای یا یک چیزی شبیه به این. من نمیخواهم بین اینها مرز بگذارم چون هیچوقت خودم را به یک کار محدود نکردهام. ولی در نتیجه من به این اعتقاد دارم که هنر برای هنر است و برای مردم نیست. در نمایشگاهم در ایران از من سؤال پرسیدند تو که معمار هستی چرا مجسمه ساختهای؟ گفتم من یک حرفهایی که میخواهم آنها را انتقال بدهم و مهم نیست این کار را با چه مدیایی انجام بدهم.
خانم صابری شما هم به هنر برای هنر اعتقاد دارید؟
ژیلا صابری: من هنرم را برای مردم میگذارم.
این اختلاف فکری مانعی برای همکاریتان نشد؟
علی کورهچیان: خیر. این اختلاف را با تعامل به جایی رساندیم که هم جنبه آرتیستی داشت و هم جنبه کاربردی. به نظرم این اختلاف خیلی مهم نیست چون هدف نهایی هر دوی ما هنر و انتقال یک پیام بود که همین هدف باعث شد همکاریمان بدون مشکل به سرانجام برسد.
خانم صابری، فعالیت آیندهتان در زمینه فشن چه خواهد بود؟
ژیلا صابری: من قصد دارم کلکسیونم را بهطور فصلی ارائه بدهم و در فشنشوها شرکت کنم. من هر بار از یک چیزی الهام میگیرم. کلکسیون قبلی من بیشتر گل و گیاه و طبیعت بود ولی بیشتر کارهای من مدرن است و خیلی نمیآیم روی کارهای ایرانی و سنتی کار کنم؛ مگر مواردی همچون پروژهای که با آقای کورهچیان داشتم. چیزی که خودم دوست دارم کار کنم بیشتر لباسهای مینیمال مدرن است.
پروژه ماسکها همچنان ادامه دارد یا پرونده آن بسته شده است؟
علی کورهچیان: ادامه خواهد داشت.
آقای کورهچیان برنامه بعدی شما چیست؟
علی کورهچیان: نمایشگاه بعدی که روی آن کار میکنم، موضوعش درخت است ولی خیلی با این ماسکها بیگانه نیست. شاید این نمایشگاه را شهریور و مهرماه در ایران و بعد در نیویورک برپا کنم. از اواخر خردادماه هم نمایشگاهی شامل مجموعه ماسکها و نمایشگاههای قبلی من با نام "تنهایی" برگزار میشود. هنوز مشخص نشده که این نمایشگاه در کدام گالری خواهد بود. کیوریتور من آقای مسعود نادر هستند که ایشان تصمیم میگیرند نمایشگاههای من کجا برگزار شود. من فقط مجسمهام را میسازم و به این مسائل کاری ندارم.
کارتان را در حوزه طراحی مد ادامه خواهید داد؟
علی کورهچیان: حتماً. من پروژههای مختلفی را برای خودم تعریف میکنم. علاوه بر این که به کارهای مجسمه میرسم، درکنارخانم صابری کارهای لباس هم انجام میدهم.
در نیویورک، پروژههای معماری هم انجام میدهید؟
علی کورهچیان: خیر. من از دو سال پیش معماری را کنار گذاشتم و ترجیح دادم فقط به مجسمهسازی بپردازم. در معماری سخت است آن حرفی که میخواهی را انتقال بدهی چون دستِ ذهن کارفرما هستی و باید آن چیزی که کارفرما فکر میکند را بفهمی و بکشی. الآن که سنم بیشتر شده و تجربیات بیشتری کسب کردهام، دلم میخواهد آنچه در من انباشته شده را بدون واسطه و بدون تغییر انتقال بدهم و شاید چند وقت دیگر دوباره به سراغ معماری بروم.
خانم صابری، رابطه بین هنرهای تجسمی و طراحی لباس را چگونه میبینید؟
ژیلا صابری: طراحی لباس مفهومی یک بخشی از زیرشاخه فاین آرت است ولی طراحی لباسی که کاربردی میشود، یک نوع پوشش و لباس است. بنابراین بخشی از طراحی لباس کاملاً مرتبط با فاین آرت است و نمیشود اینها را از هم جدا کرد. من همیشه در کار خودم از هنرهای تجسمی الهام گرفتهام. الکساندر مککوئین که کارهایش کاملاً مفهومی است، وقتی کارهایش را ارائه میکرد، یک سری طراح لباس دیگر میآمدند از لباسهایش الهام میگرفتند و لباس کاربردی طراحی میکردند. همکاری من و آقای کورهچیان هم میتواند اینطور باشد؛ یعنی ایشان لباسی که کاملاً جنبه کانسپچوال آرت دارد را طراحی کند و من با الهام از آن، لباسی کاربردی طراحی کنم.