سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین:سیامک گلشیری از نویسندگانی است که هم برای بزرگسالان می‌نویسد و هم نوجوانان اما خودش معتقد است که آثار نوجوانانه‌اش موفق‌تر بوده است و بیشتر با اقبال خوانندگان رو به رو شده‌اند و همیشه در نمایشگاه کتاب تهران به گرمی از آنها استقبال شده است. او خاطره خوشی از جشن امضای کتاب‌هایش در نمایشگاه دارد، با این حال معتقد است انتقال نمایشگاه به شهر آفتاب تاثیر بدی بر تعداد بازدیدکنندگان آن داشته است. گپ و گفت کوتاه ما را با این نویسنده و مترجم می‌خوانید. این گفت‌وگو زمانی انجام شد که گلشیری هنوز از نمایشگاه امسال بازدید نکرده بود.

آقای گلشیری با توجه به اینکه در حال حاضر کانون‌ها‍ یا محافل زیادی برای گردهمایی نویسندگان نداریم، فکر می‌کنید نمایشگاه کتاب تهران تا چه اندازه می‌تواند فرصتی برای گردهمایی و تبادل تجربیات نویسندگان فراهم آورد؟

نویسندگی کاری کاملا انفرادی است. مهم اثری است که منتشر می‌کنیم و خیلی نمی‌توان درباره آن تبادل نظر کرد اما به هر حال محافلی برای گردهمایی نویسندگان هست مانند انجمن صنفی نویسندگان که امیدوارم پا بگیرد یا انجمن نویسندگان کودک و نوجوان که خود من دو سال عضو هیات مدیره‌اش بودم و اینها فرصت‌های خیلی خوبی برای تبادل تجربیات است ولی بعید می‌دانم نمایشگاه کتاب تهران در مدت محدود ١٠ روز بتواند چنین کاری انجام دهد. آن هم در کشوری مانند ایران ما که مردم خیلی کم کتاب می‌خوانند، نمایشگاه کاربرد دیگری پیدا می‌کند. انجام چنین کاری نیازمند برنامه‌ریزی‌های طولانی‌مدتی است که در جای شلوغی مانند نمایشگاه، امکان‌پذیر نیست.

فرصت گفت‌وگوی میان نویسندگان و مخاطبان را چقدر می‌تواند فراهم کند؟ چون دسترسی به نویسندگان همیشه آسان نیست . ممکن است خیلی از خوانندگان کتاب‌هایی را بخوانند اما فرصت گفت‌وگوی مستقیم با نویسنده آن آثار را پیدا نکنند.

خب این موضوع متفاوتی است. اگر نمایشگاه بتواند فضایی ایجاد کند تا نویسنده بدون واسطه با خواننده‌اش گفت‌وگو کند، اتفاق بسیار خوبی است به ویژه اینکه تعداد بازدیدکنندگان نمایشگاه خیلی زیاد است و می‌تواند فضای خیلی خوبی باشد که نویسندگان بتوانند با خوانندگان خود مواجه شوند. در این فضا اتفاقاتی مانند جشن امضای کتاب‌ها هم در مقایسه با جشن امضاهایی که خارج از نمایشگاه برگزار می‌شود، خیلی بهتر جواب می‌دهد. مثلا در مورد کتاب‌های خودم به ویژه آثار مربوط به نوجوانان برگزاری جشن امضا در نمایشگاه با استقبال زیادی روبه‌رو شده است. چون هم تعداد بازدیدکنندگان بیشتر است و هم نمایشگاه در زمان مشخصی برگزار می‌شود. البته این را هم اضافه کنم پارسال که اولین دوره برگزاری نمایشگاه در مجموعه شهر آفتاب بود، تعداد بازدیدکنندگان در مقایسه با سال‌های گذشته خیلی کمتر بود.

یعنی جا به جایی نمایشگاه در میزان استقبال مخاطبان تاثیرگذار بوده است؟

قطعا چنین بوده است. زمانی که نمایشگاه در تهران برگزار می‌شد، حتی زمانی که در مصلی بود، تعداد بازدیدکنندگان خیلی بیشتر بود. درحالی که سال گذشته تعداد بازدیدکنندگان در غرفه انتشارات «افق» خیلی کم بود در صورتی که غرفه بسیار بزرگی داشتند. سال‌های گذشته دسترسی به محل برگزاری نمایشگاه برای مردم خیلی راحت‌تر بود. اما الان رفت و آمد به مجموعه شهر آفتاب خیلی سخت است. در شرایط کتابخوانی کشور ما، باید مردم را به کتاب خواندن تشویق کرد نه اینکه نمایشگاه را به جایی منتقل کرد که رفت و آمدش برای مردم سخت باشد و همین فرصت ١٠ روزه را هم از دست بدهیم. باید برای برگزاری نمایشگاه فکری اساسی کنیم. چون این رویداد با این شیوه، ماهیتش را از دست می‌دهد. پیش از این، محل دایمی نمایشگاه تهران در شأن نمایشگاه کتاب بود.

جالب است چون بعضی از ناشران معتقدند انتقال نمایشگاه به شهر آفتاب باعث شده بازدیدکنندگان آن تخصصی‌تر شوند و دیگر بازدیدکننده تفریحی و گذری نداشته باشیم.

موافق نیستم. مگر مخاطب گذری چه ایرادی دارد؟ چه اشکالی دارد کسی که به اطراف مصلی می‌آمد، از سر کنجکاوی سری هم به نمایشگاه کتاب بزند و شاید در همین حضور کوتاه به کتاب علاقه‌مند و جذب آن شود. به نظرم این سخن حرف دل خیلی از ناشران نیست.

شما برای گروه سنی نوجوان هم می‌نویسید و آثارتان هم مورد استقبال قرار گرفته است اما به نظر می‌رسد نوجوانی مقطعی فراموش شده در کشور ما است و هنرمندان رشته‌های گوناگون کمتر تمایل دارند برای این رده سنی کار هنری خلق کنند. چه عواملی باعث شده رغبت کمی برای کار در این زمینه وجود داشته باشد؟ برخی معتقدند سانسور نقش پررنگی دارد چون نمی‌توان بسیاری از مسایل مربوط به نوجوانی و بلوغ را در این آثار بازتاب داد؟

بخش مربوط به سانسور را نمی‌دانم. اما نگارش کتاب برای نوجوانان در آغاز راه است. برای این رده سنی آثار متعددی ترجمه شده است اما بخش تالیفش نوپا ولی خوشبختانه رو به افزایش است. اما آنچه در این میان اهمیت دارد، بحث حمایت ناشران است. در گذشته کانون پرورش فکری از تالیف این گونه آثار حمایت می‌کرد و پروژه‌ای را برای نوجوانان تعریف کرده و جواب هم داده بود اما با تغییر مدیریت، پرونده این پروژه به کلی بسته شد درحالی که پیشرفت خوبی کرده بود و کم‌کم ناشران دیگر هم تشویق شده بودند تا از آثار تالیفی مربوط به نوجوانان حمایت کنند که متاسفانه ماجرا متوقف شد.

خود مخاطبان نوجوان چقدر از این آثار استقبال می‌کنند؟

اتفاقا اگر داستان پرکششی باشد، خیلی خوب استقبال می‌کنند و فروش آثار نوجوان از بزرگسال بیشتر خواهد شد. رمان‌های نوجوان خود من پرفروش‌تر از کتاب‌های بزرگسالم بوده چون برای این گروه سنی جذاب و پرکشش بوده است ولی متاسفانه حمایت و تشویقی وجود ندارد. به هر حال در آغاز راهیم و خوشبختانه با وجود همه مشکلات، تعداد رمان‌های نوجوان خیلی بیشتر شده است. حتی خیلی از نویسندگان ترغیب شده‌اند برای این رده سنی بنویسند و مثلا به خود من می گویند چندین رمان نوجوان داریم ولی ناشری از آنها استقبال نمی‌کند.

همین که فروش این آثار خوب است دلیلی کافی نیست که ناشران از انتشار آن استقبال کنند چون به هر حال چرخه اقتصادی خوبی خواهد بود؟

در حال حاضر کم‌کم این اتفاق می‌افتد و ناشرانی دست به کار شده‌اند مثلا خود نشر افق از کتاب‌های تالیفی حمایت می‌کند. خیلی از ناشران هم از امثال ما که کتاب‌های پرفروشی داشته‌ایم، دعوت به کار می‌کنند. اما در حال حاضر مساله گرانی کتاب هم به عنوان یک مشکل دیگر مطرح است و ناشران دست به عصا شده‌اند.

بله، قیمت کتاب بالا رفته و ممکن است عده‌ای قدرت خرید نداشته باشند؟

درست است اما مگر قیمت یک کتاب نوجوان چقدر است. قیمت آن را با قیمت یک پیتزا مقایسه کنید. این موضوع به فرهنگ ما هم برمی‌گردد. البته مردم هم مقصر نیستند و باید آنان را آموزش داد ولی هیچ حمایتی در این زمینه صورت نمی‌گیرد. اگر هر یک از امثال ما جای دیگری بودیم، کتاب‌های‌مان خیلی بیشتر از این فروش داشت. متاسفانه در شهرستان‌ها واقعا وضعیت اسفناک است. چندی پیش ساری بودم آنجا فقط یک شهر کتاب داشت. بسیاری از شهرهای ما حتی شهرهای بزرگ، اصلا کتابفروشی خوبی ندارند و این یکی از مشکلات بزرگ ما است . مشکل دیگر اینکه در کتاب‌های درسی مدارس یک داستان از نویسندگان معاصر نیست. در حالی که باید در این کتاب‌ها آثاری از نویسندگانی که کتاب‌های موفقی داشته‌اند، منتشر شود ولی متاسفانه انتخاب داستان برای کتاب‌های مدرسه به شدت گزینشی است که شخصا این مساله را حتی بدتر از سانسور می‌دانم. داستان‌هایی انتخاب می‌شوند که مورد تایید خودشان باشند و عموما هم برای دانش‌آموزان جذابیتی ندارند.

خود شما پیش‌تر عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بوده‌اید، آیا این انجمن با آموزش و پرورش هیچ گونه رایزنی انجام داد تا این مسایل مطرح شود؟

انجمن خیلی رایزنی کرد ولی متاسفانه آموزش و پرورش هیچ گونه همکاری انجام نداد و اصولا گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست. آنها باید امثال ما را بخواهند و با ما مشورت کنند از امثال ما که آثار موفقی داشته‌ایم، راهکار بخواهند نه اینکه گزینشی عمل کنند ولی هیچ رغبتی به این کار ندارند و این چنین است که هیچ اثری از ادبیات معاصر در کتاب‌های مدارس نیست.


ندا آل طیب/اعتماد