سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمود دولتآبادی برای همه کتابخوانها چهره جذابی است؛ نویسندهای که با رمانهایش خاطرات مشترک زیادی را در ذهن همه ما ساخته، از "کلیدر" تا "جای خالی سلوچ" و "روزگار سپری شده مردم سالخورده"، "سلوک"، "آن مادیان سرخ یال" و... نویسندهای که آوازه شهرت و اعتبارش فراتر از مرزهای وطن رفته وآثارش به زبانهای مختلفی همچون انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی، عربی، هلندی، سوئدی و... ترجمه شده است. طبیعتا همه آنان که با آثار و شخصیتهای این نویسنده خاطره دارند علاقهمندند گاهی هم به خلوت او سرک بکشند و دریابند که نویسنده مورد علاقه شان چگونه به هستی و امورات آن مینگرد و شاید کتاب "این گفت و سخنها" پاسخی برای همین کنجکاویها باشد.
این کتاب دربر دارنده چندین گفتوگو با دولتآبادی است که در نشریات گوناگونی منتشر شده بود که اکنون از سوی نشر "چشمه" منتشر و در قالب یک کتاب به چاپ رسیده است و یکی از آثار تازهای است که در نمایشگاه کتاب تهران ارایه شده است. هرچند که انتشار این کتاب خبری خوشحالکننده برای دوستداران دولتآبادی است اما همچنان جای خالی "زوال کلنل" اثر توقیفی او رخنمایی میکند و آقای نویسنده همچنان این احتمال را میدهد تا باز هم نسخههای جعلی این اثر منتشر شود. به انگیزه عرضه کتاب "این گفت و سخنها" در نمایشگاه کتاب تهران گپ و گفتی کوتاه با او داریم.
به عنوان نخستین پرسش یکی از نقاط ضعف ما نبود و کمبود منابع مکتوب درباره چهرههای صاحب نام کشور است و همیشه این سخن مطرح میشود که ما ملتی شفاهی هستیم و در مکتوب کردن تجربیات چهرههای سرشناس کشورمان کمکاری میکنیم. آیا کتاب "این گفت و سخنها" به نوعی زندگی نامه یا تاریخچه شفاهی درباره شماست؟
بله، متاسفانه تا اکنون ما ملتى بیشتر شفاهى بودهایم و علت تاریخی آن از این بابت بوده و شاید هنوز هست که امر کتابت منحصر به بخش یا قشر نازکى از جامعه بوده است، اما از آستانه مشروطیت به این سو- اگر شده با حداقلهاى چاپ و انتشار کتاب و روزنامه، گرایش به سمت بیرون آمدن از موقعیت شفاهى به تدریج پدید آمده و در حال رشد بوده و هست با وجود همه مضایق- البته در گذشتههاى دور زندگینامهنویسى در سطح وزارت وجود داشته که ازمیان رفته بود تا دوران معاصر. خوشبختانه در این روزگار به جبر تاریخ بسیارى از رجال و شخصیتهایى که نقش قابل توجهى در دوره خودشان داشتهاند، زندگینامهنویسى رونق یافته و این بسیار خوب است. اما مجموعه "این گفت و سخنها" هیچ شباهتى به زندگى نامه ندارد، بلکه بیشتر به بیان نقطه نظرهاى تجربى- آموختگی من مربوط مىشود، عمدتا در زمینهى ادبیات با نیمنگاهى به مسائل اجتماعى و بعضا سیاسى تا آنجا که به حدود و حوزهى حرفهاى من مربوط مىشود. بدیهى است باورهاى من نسبت به مقولات مربوطه در "این گفت و سخنها" آمده است.
همیشه درباره زندگی و دیدگاههای افراد مشهور و چهرههای ملی جامعه کنجکاوی زیادی وجود دارد و مردم علاقهمندند به زوایای پنهان زندگی آنان مانند دیدگاهشان نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی، مرگ، عشق، تنهایی و... آگاه شوند. کتاب "این گفت و سخنها" چقدر به این کنجکاوی پاسخ میدهد؟
بستگى به هوشمندی خواننده دارد که چه میزان کنجکاو پیدا کردن پاسخ براى جوابهایش باشد، فکر مىکنم هر آنچه درباره مقولات عام معاصر به حرفه من مربوط مىشود، پرداخته شده است. در مواردى دقیقتر و در مواردى هم عمیقتر؛ شاید باید مىگفتم که این گفتوگوها در مسیرى حدودا بیست ساله که از جانب اشخاص گوناگون انجام گرفته، به گزین شده و الزام چاپ آنها وجود داشته است، زیرا به بسیارى پرسشهاى پراکندهاى که ازجانب اشخاص کنجکاو، اینجا و آنجا - مستقیم یا غیرمستقیم- عنوان مىشود، پاسخ مىدهد، به خصوص در بابِ چند و چون زندگی و کار در جامعهاى اینچنین که همه تجربهاش کردهایم و داریم تجربه مىکنیم.
انتخاب این بیست و چهار گفتوگو برای انتشار در این کتاب بر چه اساس و مبنایی بوده است؛
به عبارت دیگر این گفتوگوها چه ویژگیهایی داشتند که برای این کتاب انتخاب شدند؟
فکر مىکنم بیست و پنج گفتوگو باشد. بله، بیست و پنج تاست. انتخابشان هم مبناى خاصّى نداشته، فکر مىکنم توجه شده که مواردى مکرر نباشند که البته ممکن است بازهم سوال یا جوابى شبیه در کتاب دیده شود؛ همین. ویژگىشان هم چنانچه در بالا ذکر کردم همین عرصه کار و زندگى و عقاید و باورهاى آدمى است در کسوت نویسندهاى در کشورِ ما ایران و در جامعه و نظام سیاسىاى که با آن و در آن به سر میبریم!
اگر بخواهید از جای خالی برخی آثارتان در نمایشگاه کتاب امسال یاد کنید، کدام اثر شما هست که جایش در نمایشگاه کتاب تهران خالی است؟
متاسفانه چندى است که دیگر نمایشگاه کتاب نرفتهام و اکنون هم دقیقا نمىدانم کدام یک از آثار مُجاز من در نمایشگاه در معرض دید هست یا نیست. حدس مىزنم که منطقا تمام آثار مجاز در نمایشگاه و در غرفههاى ناشران باشد، اما یقین دارم سه عنوان از آثار من که مجوز نشر نیافتهاند در نمایشگاه هم نیستند و آن سه عنوان عبارتند از: کلنل، طریق بسمل شدن و عبور از خود. البته از برکت توجهات عالیه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى محتمل است کتابى جعلى با عنوان زوال کلنل (ترجمه، تقلب، تخریب و چاپ با حروف فارسی!) در نمایشگاه به اشخاص نا آگاه فروخته شود که باز هم تاکید مىکنم آن کتاب به صورتى کثیف و رذیلانه وارد بازار شده و ربطى به اثر ادبی من ندارد!
اگر اجازه دهید یکی دو پرسش هم درباره نمایشگاه کتاب تهران مطرح کنم، برخی نویسندگان معتقدند نمایشگاه بیشتر ویترینی برای ناشران است و خیلی نمیتواند ویترینی برای آثار نویسندگان باشد. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
متاسفانه من از چند و چون امور مربوطه اطلاع ندارم، گرچه اگر هم ویترینى براى ناشران باشد باز هم به نویسنده یا نویسندگان مربوط مىشود، چون نویسندگان درون کتابهاىشان هستند که در ویترینها به نمایش گذاشته شده.
یکی از اموری که نمایشگاه کتاب میتواند به عنوان برنامهای جذاب برای مخاطبان خود تدارک ببیند این است که نشستهایی را برای گفتوگو و تبادل نظر مستقیم میان خوانندگان کتاب با نویسندگان و مترجمان مطرح، برگزار کند. چراکه بسیاری از خوانندگان کتاب علاقهمندند تا از نزدیک با نویسندگان مورد علاقه خود گفتوگو کنند. نمایشگاه کتاب تهران چقدر این فرصت گفتوگو را فراهم میکند؟ آیا از شما دعوت میکنند تا در این نشستها حضور داشته باشید و با خوانندگان آثارتان گفتوگو کنید؟
یک بار از من دعوت شد که بروم نمایشگاه کتاب و رفتم و آن سالى بود که یک بانوى نویسنده از کویت آمده بود و ازمن دعوت شد که بروم سالن اهل قلم و باشم در جلسه آن بانوى نویسنده همسایهى جنوبی کشورمان و رفتم. بعد از آن دعوتى نشده و من هم نر فتهام، مگر یک بار به مناسبت معرفی کتابى از آقاى دکتر مجابى در غرفه ناشر کتاب. البته اینکه شما معتقد هستید نمایشگاه محل گفتوگو و آشنایى نویسندگان با خوانندگان ایشان است، نکته منطقى، معمول در همهى نمایشگاههای کتاب دنیا و درست است؛ اما اینجا متاسفانه از این بابت هم ظاهرا لنگشهایى داریم ما و نمىدانم آیا چنان دیدارهایى با نویسندگان منسوب به نظام هم انجام مىگیرد یا آنها هم عطایش را به لقایش بخشیدهاند. اما تا آنجا که به من مربوط مىشود جواب سوال شما "نه" است. خیر، ترجیح این بوده که درنمایشگاه کتاب نباشم و من هم اصرارى براى بودن نداشتهام و ندارم.
اعتماد/ ندا آلطیب