سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: "غروب پاییزی همچو الاغ میآمد" دومین مجموعه شعر سهند آدم عارف است که در نشر نصیرا منتشر شده است.
مجموعه شعر "غروب پاییزی همچو الاغ میآمد" دومین مجموعه شعر سهند آدم عارف است که شامل شعرهای او از سال ٨٨ تا ٩٤ است. این کتاب امروز -جمعه 15 اردیبهشت- در سی امین نمایشگاه کتاب تهران، غرفه انتشارات نصیرا رونمایی میشود. در مراسم رونمایی این کتاب که از ساعت 17 تا 19 برگزار خواهد شد، شاعر این مجموعه، سهند آدم عارف نیز حضور دارد.
آدم عارف درباره این کتاب، به آنا گفته: "این کتاب ابتدا قرار بود سال ١٣٩١ با نام دیگری و توسط ناشر دیگری منتشر شود که بنا به دلایلی نشد تا دی ماه سال گذشته که قرار شد انتشارات نصیرا آن را منتشر کند. پس چند شعر از سال های ٩١ تا ٩٤ به آن اضافه شد."
آدم عارف درباره انتخاب اسم آن توضیح داده است: "پس از اضافه کردن چند شعر، این نام جدید را روی آن گذاشتم که برگرفته از گزارههای یکی از شعرهای کتاب است: غروب پاییزی همچو الاغ می آید/ بی ضربه و تماشا/ عشق نزدیکتر از این بیستسالگی و هفتسالگی و پنجاهسالگیهاست."
"غروب پاییزی..." در هزارنسخه منتشر شده و در غرفه نشر نصیرا در سیامین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که از امروز آغاز به کار کرد، قابل تهیه است.
شعری از مجموعه نخست سهند آدم عارف؛ "پا" (نشر عروض):
ابرهای هندی پلنگها را پایبند میکنند به دمپایی
منظور پلنگ
از آن همه خال چیست؟
هنگام خون دمپایی
بر خود بیشرف پلنگ دلالت می کند آن همه خال
توپ و پلنگ منفورْمنفور
هنگام رقص در بادامهای هندی تیر خوردند
مثل هندزفری در زیرسیگاری افتاد
بلیغ میشود
خال پلنگ و زیرسیگاری
بله
هندزفری در زیرسیگاری در عین واقعیت
چه میشود کرد
کاربرد توپ و پلنگ در زیرسیگاری
گوش کردن است
به عین واقعیت دیگر
گوش سفت شد
گوش و بتونآرمه
پایبند میشوند به عین ِ زبر ِ همدیگر رو به واقعیت حنجره بهعلاوه
تزریق زیرتلویزیونی به جای بالاش در مناطقی خاص
در زیر گوش راست ریق میشود و زیر گوش راست لیق میشود
ــ سعی در پوست درخت
به استثنای درخت ــ
حرف که آسان است
در عین پایبندی در گوش گلدوزان مقوا
لباس خواب عشق
سروصدایش را میخواباند زیر گوشهای لیق
ــ کف ِ ریشمالی
بهریش درخت تا تراشیدن ــ
در اوج
غفلت ما
و گلها
از ارتفاع میترسند
ثبت آنها در متکا درخت پیر ملاقات دارد با متکا لام در متکا در لام
گلدوزی لام بر مقوا
موثر است بر جلوگیری از ریق در کفش از مسیر شلوار
وای گلهای متکا!
بیدارباش در پلنگ تاثیر مستقیم دارد پس بپادگان
دشواری میکند مسیر شلوار و غذا در قوطی
تعهد
پرداختن است
تشک
لباسخواب عشق بپوشد
تا چند اقدام روشنایی در کارخانه
داغان و در ِ داغان
یا سرد در هندوستان و زمستان
بالاخره سرش به ابر بخورد
تا بمیرد نامرد.
شعری از مجموعه جدید او؛ "غروب پاییزی همچو الاغ میآمد" (نشر نصیرا):
کاسهکاسه زنبق از فصل کندن
یکی دو سال بود آخرین امتحان مفرح پشت زنبقها عقب میافتاد
آخرین خودیاری ساختمانهای سفید به لرزش میافتاد
ما گیلاس بالا میآوردیم و آبشار روی خاک به نابودی میرفت
سبدسبد عسل به زیپ میگرایید
نحو و نیستی به هستی میگرایید
سوگ داریم بنفشه داریم سوگ نداریم
یکی دو سال بود امتحان علمی سوق میکرد به کل بنفش
جمعی به پسلرزههای عسل
جمعی به شکرگزاری پیراهنها
یعنی که مردم به افسانه و سنبل
به شفقت و دانشسرا میگرایید
شاعر سوگنامه میخوانَد و ای دافها که پلق پلق میخندید سلام
ملاتهای برشته هر روز خمیر میشوند حبیب درود
ملاتهای خمیر هر روز خمیر میشوند چربی سلام
مرکبها کندکند پیش میرفتند یادت هست؟
یادت هست آهو به کنفها بستی که لباسها بوی ناف بگیرند
یادت هست کتف که به آهو میگرایید
نسوج آویزان از پاییز
کاسهکاسه زنبق از فصل کندند؟
واپسین لرزش است
مخملها بیرون کادر
ذکر میگویند
واپسین لرزش است
و طلوع به افق آشپزخانه به افق گراییده
حبیب ما نیفتادیم
حبیب
ما فقط مسافتی از جدار این دالان را رو به جنوب سر خوردیم
بروم شب در خاک
بکشم کشیدهکشیده از عسلها زیپ
سر بنجنبان.