سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: بر مبنای بازخوانی متون نقد در دورههای اولیه رشد شعر معاصر از این به بعد نقبی خواهیم زد به مجلات و کتابهایی که حاوی نقد ادبی دورههای گذشته باشد. این نقد از کتاب "خروس جنگی بی مانند"(زندگی و هنر هوشنگ ایرانی) استخراج شده است و طاهباز نیز ذیل هر کدام از این مطالب منبع اصلی را ذکر کرده است که تمامی آنها برگرفته از مجله "خروس جنگی" است.
این نوشته ایرانی نقد او به یادداشت (یا به عبارتی مقدمه) نیما یوشیج بر "آخرین نبرد" اسماعیل شاهرودی است. کسانی که این نوشته نیما را نخواندهاند، میتوانند به کتاب تعریف و تبصره (انتشارات امیر کبیر) یا کلیات اشعار اسماعیل شاهرودی(انتشارات نگاه) مراجعه کنند.
اینک نقد هوشنگ ایرانی:
انتقاد نیما یوشیج:پیشگفتار آخرین نبرد
گذشت زمان هر گونه سکون را محکوم به نابودی میکند و درست در آن هنگام که هنرمند اندکی درنگ میکند و از دریافت زمان بازماند (هرچند زمان درازی پیشرو باشد و حتی از آغازکنندگان جنبشها باشد) او را به بیغولهی کهنهها میافکند و حق حیات هنری را از او میزداید.
نیما یوشیج دهها سال پیش زمان خود را دریافت و بسیاری از بندها را درهم شکست. او در آن دوره زمان را زندگی کرد و در داستان هنر ارزشی زیاد به دست آورد. اما امروز هنر او سکون و کهنگی پذیرفته است، و هر چند هنوز هم پیروانش حتی هنر سالخورده او را نیز در نیافتهاند، ولی نیما یوشیج از دریافت زمان بازمانده است و در گذشته (هر چند بسیار نزدیک) زندگی میکند.
پیشگفتار نیما یوشیج بر اشعاری که از دیدگاه هنری کمترین ارزشی (حتی ارزش بررسی عمیق را!) دارا نیستند، نه از سوی زبونی اشعار، بلکه با گفتههای نادرست، کهنه و سنتی که در خود دارد نگاهی از دیرینگی هنر اوست. با یاری چخوف دریافت خویشتن را که تنها راه دریافت هنر نو و جهش زندگی است غم و رنجش شاعرانه و بی فایده میخواند. با تعصب کمانداری را که بی دستور تیر بر چله کمان میگذارد و اطاق کاهگلی نمیسازد دیوانه میشمارد و هنر را میوهای مینامد که برای بیمار مخصوصی آفریده شده باشد. آفرینش آزاد را پس میزند و بیگاری سود جویان ریاکار را توصیه میکند.
سخن از هنر و هنرمند به میان نمیآورد، گفتوگویش بر سر مملکتداری و پرستاری بیماران است. توانایی گوینده را با رهانیدن افراد جنس از همه چیز جز هنر کهنه میسنجد و بیشی داشتن درس اخلاق و مروت دیگران را معیار لیاقت گوینده میداند! پذیرش هنرمند را درست در آنجا که نباید، یعنی در میان صنفهای اجتماع، میجوید و سفارشی بودن هنر و بر اثر آن مرگ هنری را حیات او مینمایاند و از همه وحشتآورتر توفیق گوینده اشعار را در جدایی کامل از خود و گریز از خویشتن آفریننده و با فوران شادباش میگوید و "آخرین نبرد" او را تحلیل میکند! گوینده را به پیروی از درخواستهای معین (که بر خلاف توصیه او نابودکننده جوشش هنری هستند) به شوختن و ساختن دعوت میکند. بیان اصیل درون را یهوده و دورانداختنی میداند و آنها را بیادداشت دفترچه بغلی میخواند، گوینده را که در تکهای اندکی به واقعیت نزدیک شده است دلداری میدهد و او را بزرگوارانه بر این خطای عظیم و شکننده میبخشد و دنیا را بهخاطر آن بر هم نمیریزد زیرا "یک نقطه زیادی معنی تمام سطر را بهم نمیزند"! او را به دنبال کردن بی چون و چرای دستورات و دریافت درست زنجیرها میخواند و اطمینان میدهد که با پذیرش پندهای او راه خطا نرفته است!
گذشت زمان همچنان در کار است و همین که عزیزانش را از دریافت جایگاه زیباییها و مد جاودان ناتوان یافت به سرداب کهنهها در بندشان میسازد. نیما یوشیج از آنجا که آغازکننده جنبشی گرانبها است همیشه به احترام یاد خواهد شد ولی حق حیات هنری تنها از آن پیشروان است.
برگرفته از خروس جنگی شماره 2 دوره 2