سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: کتاب "تو راه میروی و رود شکل میگیرد" حاوی 40 غزل است که در بیشتر آنها عشق با زیر شاخه هایی از جدایی، انتظار و امید به آن همراه است.
غزل ها و مفاهیم آن در فضای عاشقانەی امروزی قرار دارد،شاعر سعی دارد از واژەها و محیط امروزی برای غزل هایش استفاده کند، تا آنجا که سعی کرده است واژه های خیابان،عینک،چتر،پالتو و فسیل ....را عاشقانه در بطن غزل ها قرار دهد.
بیشتر رخدادهای غزل انگار بهارانه است، چون صدای باران در بیشتر آنان شنیده می شود.شاعر با پشتوانه ی استعداد ذاتیش سعی کرده است که خللی در وزن غزل هایش ایجاد نکند.
غزلی از این کتاب میخوانید:
لا به لای روزهای آخر اسفند بود
خوب می دانم ولی آن لحظه ساعت چند بود
منتظر بودم کسی با چتر و چادر سر رسد
بعدها می گفت در آن لحظه دستم بند بود
مثل آدم برفی آنجا کاشت من را بعد هم
از تماشای همین تندیس من خرسند بود
سینه، زیر ضربه های قلب آرامش نداشت
چهره، برعکس همان سینه پر از لبخند بود
بوی پایان و جدایی می رسید از شعرهاش
واژه واژه شعرهای من پر از پیوند بود
اما گزینه شعرهای عاشقانه مارینا تسوِتایوا نیز با نام "سودای کولیوار" با ترجمه احمد پوری منتشر شد.
پوری در بخشی از مقدمه این کتاب نوشته است:
مارینا تسوِتایوا در شعری برای بوریس پاسترناک میگوید:
فاصلهها، فرسنگها، کیلومترها
جدایمان کردهاند
تا هر یک در گوشهای
سر در لاک خود بریم
...
خطاب او نه تنها به بوریس پاسترناک بلکه به اوزیپ ماندلشتام، آنا آخماتووا و چند تن دیگر است که در دهه نخست قرن بیستم چهرههای شناختهشده و جوان ادبیات روسیه بودند که ناگهان توفان سهمگین انقلاب از راه رسید و در این جزیره آرام که تولستویها و چخوفها و داستایوفسکیها به تازگی ترکش کرده بودند همه چیز را درهم ریخت.
اغلب این شاعران و نویسندگان از نوید دگرگونیهایی که تحت شعارهای انسانی و آرمانی بود استقبال کردند و برخی از آنها فعالانه در صف مبارزه برای استقرار چنین نظامی جا گرفتند. اما آرمانگرایی هنرمندان نمیتوانست با پیچیدگی و عبوسی و خشونت ذاتی انقلاب همخوانی داشته باشد. عدهای مانند پاسترناک و آخماتووا سکوت اختیار کردند.
مایاکوفسکی و میرهولد و چند تن دیگر در نخستین سالهای پس از انقلاب زیر آوار خشونت، نابسامانی و قدرتطلبی و دیکتاتوری که همه به بهانه تثبیت اهداف انقلاب بود له شدند.
چند تن دیگر چون گورکی که جزء پرچمداران انقلاب بودند به گوشهای خزیده و به صورت نمادین باسران انقلاب ماندند و عملا اثری قابل توجه عرضه نکردند. در این میان نویسسندگان دیگری ماننند بولگاکف بودند که با حفظ ایمان به آرمانهای سوسیالیستی و انقلابی به انتقاد از بوروکراسی و دوروییها و عوامل بازدارانده نیل به ایدئالها پرداختند و شدیدا مورد تهاجم رقیبان بادمجان دورقابچین قرار گرفتند و عملا از دور فعالیت خارج شدند. این است که اکثر هنرمندان همراه انقلاب که با شور و علاقه به آن پیوسته بودند یا جان خود را از دست دادند و یا به انزوا کشیده شدند.
اما مارینا تسوِتایوا سرگذشتی متفاوت دارد. او در ۱۸۹۲ در خانوادهای فرهیخته در مسکو به دنیا آمد. پدرش بنیانگذار موزه هنرهای زیبای پوشکین بود و مادرش سولیست پیانو در ارکسترهای معروف بود. مارینا اصلا علاقهای به مسائل اجتماعی نداشت. شعر برای او همه زندگیاش بود...
"سودای کولیوار" در ۱۰۳ صفحه و با قیمت ۱۰هزار تومان در نشر چشمه منتشر شده است.