سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمد خرمشاهی شاعر و طنزپرداز متولد 1292 است، حافظهای تیز دارد و طبعی خوش. او همچنان در 103 سالگی شیرین است و گرم سخن میگوید. خاطراتش پراکنده است، از "توفیق" و "گل آقا" تا همکاری با روزنامه کیهان خاطرات مفصلی دارد. از دیدار با رهبری خاطرات خوشی تعریف میکند و از همکارانش به نیکی یاد میکند. او این روزها معتقد است 103 سال عمر دیگر بس است.
محمد خرمشاهی در هنرآنلاین از خاطرات دور و گذشتهاش گفت. خرمشاهی درباره همکاریاش با هادی خرسندی در نشریه "توفیق" گفت: با هادی خرسندی در توفیق کار میکردیم. مرد شهرتطلبی بود. بگذارید خاطرهای از او برایتان نقل کنم. یادم میآید هنگامی که پستچی نامههای مخاطبان را برای ما میآورد به دو میرفت برای گرفتن آنها. دلیلش را که میپرسیدم میگفت میخواهد کارها زودتر پیش برود.
خرمشاهی ادامه داد: این گذشت تا اینکه روزی خانمی از سوسنگرد تماس گرفت و گفت که شعرهایی که برای ما فرستاده است به نام هادی خرسندی در نشریه منتشر شده است.
طنزپرداز مشهور معاصر گفت: از آنجایی که من 90 نام مستعار دارم و همه اشعارم را با نامهای مستعار منتشر کردم خیلی از شعرهایم به نام دیگران است. چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور. هادی خرسندی بیشتر از همه از من شعر دزدیده است و هنوز هم میشنوم که شعرهای مرا اینجا و آنجا میخواند و منتشر میکند.
محمد خرمشاهی همچین از خاطرات اندکی که از کیومرث صابری (گل آقا)، حسن توفیق، عمران صلاحی و تختی که با همدیگر ورزش میکردند، یه یاد داشت گفت.
خرمشاهی همچنین از دیداری با مقام معظم رهبری سخن گفت و اظهار داشت: رهبری یکبار از تحریرات و تقریرات بنده تعریف کردند و درباره طنزهای تلویزیونی از من پرسیدند که من گفتم شما خودتان در این باره اظهار نظر کردهاید. آقا گفتند نظر شما را میخواهم بدانم که گفتم فکر میکنم 80 درصد آنها فکاهی است و شاید تنها بیست درصد آنها طنز راستین باشد.
خرمشاهی گفت: در طول تاریخ زبان فارسی طنزپرداز راستین کمتر ظهور کرده است و از زمان ایرج میرزا و دهخدا تا به امروز من کمتر طنز قوی خواندهام.
او همچنین گفت: خیلیها فکر میکنند آثار طنز حتما باید بخنداند اما ممکن است اشعار طنز تامل برانگیز هم باشد. یکبار در حضور مقام معظم رهبری چنین بحثی درگرفت که آقا گفتند مثال بزنید. من این شعر را خواندم:
رندان اگر کلاه نهادند بر سرت
غمگین مشو که در ازل این تخم کاشتند
اهریمنان کلاه گشادی به دست خویش
آماده بهر جد بزرگ تو داشتند
باشد گواه گفته من آی با کلاه
کان را نخست بر سر آدم گذاشتند
خرمشاهی ادامه داد: در آن وقت جناب دکتر ولایتی هم تشریف داشتند و گفتند این شعر را از شما نشنیده بودم. بعد هم صحبت این شد که استاد من که بوده است. اما من هرگز استاد مستقیم نداشتم. گفتند مگر میشود؟ گفتم مگر ادیسون یا گالیله یا فردوسی استاد داشتند. من با طنز، شعر و خط خوش به دنیا آمدم.
او گفت: حتی به یاد دارم در مکتب استاد گفت من چه خطی به تو بیاموزم، تو خطت از من بهتر است. یادم میآید قوالب شعری مثل مستزاد و قطعه و غیره را نیز از کسی نیاموختم و خودم تشخیص میدادم.
استاد خرمشاهی گفت: در طول زندگیهای شعرهای بسیاری سرودهام که بخش جدیاش را به نام خودم سرودم. حتی تصانیفی هم بوده است که خوشایندم نبوده به نام خودم منتشر کنم. اما بسامد شعرهایم آن قدر زیاد است که خودم هم به خاطر ندارم. 14 سال در کیهان هر روز شعر نوشتم و آقای صفار هرندی یکبار گفت علاوه بر آنها همان قدر هم شعر منتشر نشده در کیهان دارم.
خرمشاهی در ادامه گفت: حتی یک بار یادم میآید در غنا یا جایی دیگر کودتایی شد و آناً شعری در آن باره سرودم و به آقای صفار هرندی که معتقد بود هر روز شعر از کجا بیاوریم، گفتم این شعر هم خدمت شما. ده دقیقهای رفتم در اتاقی و شعر را نوشتم و آوردم. آقای شریعتمداری هم تعجب کرده بود.
خرمشاهی گفت: گاه در توفیق از 25 صفحه نشریه 20 صفحهاش را من مینوشتم، منتها با اسمهای مستعاری که داشتم.
خرمشاهی گفت: یکبار هم یادم میآید پیش دوست شاعری نشسته بودم که خانمی برایمان چای آورد. فی البداهه گفتم:
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
این شاعر و طنزپرداز همچین به بیان خاطرهای از سیمین بهبهانی پرداخت و گفت: یک روز سیمین بهبهانی از من شعری برای سنگ قبرش خواست. گفتم من از تو سنم بیشتر است، تو باید برای من این کار را بکنی. سیمین گفت: " نه، تو تا همه ما را نکشی، نمیمیری" و من شعری به هر روی برایش نوشتم که الان نمیدانم اصلا گفته شده است یا نه. نوشتم: دین خود در خدمت شعر و ادب کردم ادا / جان خود را نیز در راه وطن کردم فدا.
خرمشاهی همچنین گفت: همیشه سعی میکنم از شرایط اندوه و غم به دور باشم. خشم و ناراحتی را هم هرگز به خودم راه نمیدهم. یکی از دلایل طول عمرم هم همین بوده است. اما اکنون زندگی سختی دارم. در مضیقه هستم و دیگر دوست ندارم بیشتر زندگی کنم. فکر میکنم دیگر کار از کار گذشته و هر چه عمر کردم بَس است.
او در پایان این شعر عاشقانه را برایمان خواند:
من از جمله خوبان تو را می پرستم
تو را ای سراپا صفا میپرستم
تو را می پرستم به عشق تو سوگند
به آیین مهر و صفا میپرستم
فدای وفا هم جفای تو گردم
وفا گر کنی یا جفا میپرستم
به گزارش هنرآنلاین؛ محمد خرمشاهی، طنزپرداز و شاعر معاصر، متولد 1292 است. از او دیوان اشعاری با عنوان دیوان خرم منتشر شده است. اشعار طنز او با 90 اسم مستعار در بیش از نیم قرن اخیر منتشر شده است. بسیاری از این اشعار در افواه مردم است و او خودش نیز حتی آنها را به خاطر نمیآورد که خود سروده است.