سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمد عزیزی، شاعر و نویسنده معاصر پیرامون حادثه تلخ پلاسکو دو شعر در اختیار هنرآنلاین قرار داد. متن این شعرها چنین است:
آتش نه بام و خانه ودر را که جان بسوخت!
فریاد ها و خاطره، تا استخوان بسوخت!
او رفته بود تا که کند دفع آتش آه
شد اژدهای هفت سر و آتش نشان، بسوخت
آن قدر گر گر فت گل و شعله، سر کشید!
کامشب زمین و ما نه، که هفت آسمان بسوخت!
از حال کودکان وزنانی که تا سحر،
چشم و دل ونفس... چه بگویم؟ زبان بسوخت!
این آتش از کجا به در آورد سر که آه!
این گونه قلب زخمی ایرانیان بسوخت!
او در شعر دیگری نوشت:
یک نفر پر کشید...، یک کشور
او همه عشق بود و باقی، پر!
رفته بود او که زندگی نرود...
کند از جان خلق، دفع خطر
رفته بود او که روی شانه ی
خویش
بگذارد غمان نوع بشر...،
رفته بود او، که آتشی نوزد
بر سر کس، مباد شومی و شر
رفته بود او که بر لب مردم،
" شکر " کارد و خنده، بار دگر...
رفته بود او و من چه می گویم؟
رو به رو ش اژدهای آتش نر....
او همه عشق بود و برد و دوید
ما فقط دوربین و سلفی و سر...
رفته بود او، و لب فرو بندیم
شهدا... " یا حسین! "... بار دگر!