سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: شاهنامه فردوسی در طول تاریخ بارها و با زاویه دیدهای مختلف مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. در این میان بعضی صرفا آن را از نظر ادبی، شاهکار تلقی کردهاند، بعضی از جهت پاسداشت زبان فارسی احترام گذاشتهاند و کارشناسانی نیز آن را اثری جامع الاطراف دانستهاند. از سوی دیگر بررسی آرای فردوسی در شاهنامه با نگرشهای متفاوتی مورد مداقه قرار گرفته است.
زیست شادمانه در گرو خرد است
میر جلال الدین کزازی، استاد دانشگاه و شاهنامه پژوه میگوید: استاد شاهنامه را با ستایش و نیایش آفریدگار را آغاز میکند فردوسی آفریدگار خویش را بزرگ میداند. چنانچه در اشعارش میگوید برترین ستایشی که میتوان از آفریدگار کرد و جایگاه برتر این ستایش میتواند اندیشه و خرد آدمی باشد که استاد ستودن آفریدگار را در آن میبیند. میگوید سخن را آغاز میکنم با نام آفریدگار خویش، جان و خرد و گوهر بنیادین در اشعار شاهنامه فردوسی است که در ادبیات این اثر استفاده شده است.
او معتقد است: با ارزشمند خواندن اندیشه و خرد آدمی در زندگی حال او افزود: همه جانداران، جان دارند، در واقع جان زندگی تنی و بیرونی ما را پایه میریزد اما خرد هم گوهری است برای زندگی درونی آدمی و به نوعی آدمیت و انسانیت آدمی در گرو اندیشه و خرد اوست وگرنه همه جانداران جان دارند و آنچه که انسان را از دیگر جاندارن متمایز میکند خرد اوست.
این شاهنامهپژوه و استاد دانشگاه باور دارد: فردوسی چنان خردمندی بزرگ و اندیشهورز است که فرد را در اشعارش ارج مینهد و آن را ستوده است. به ابیات شاهنامه توجه کنید: "خرد دلگشای و خرد رهنمای/ خرد دستگیر به هر دو سرای/ خرد زیور شهر باران بود/ ستایش خرد را به از راهداد/ خرد بهتر از هر چه ایزد بداد". با تفکر و پژوهش در ابیات شاهنامه میتوان شاهنامه را خردنامه نامید.
او توضیح داد: "خرد تیره مرد روشنروان" در این بیت استاد فردوسی خرد را با یکدیگر میسنجد و به ما میفهماند سرانجام آنچه برتری دارد خرد است. استاد میگوید آدمی اگر خردی تیره داشته باشد اما روانی روشن هرگز در جهان نمیتواند شادمانه زندگی کند. زیست شادمانه در گرو خرد است. روشن است بسیارند کسانی که روانی روشن دارند اما خردمند نیستند انسانهای روانروشنی داریم که بیبهره از خرد هستند. به همین دلیل راحت میتوان آنها را فریب داد. خرد همانگونه پیامبر (ص) فرمودند: آدمی را به بهشت میرساند از طرفی هم میگویند خردمندان واندیشه ورزان بسیار کمی هستند در واقع فردوسی شیفته و سودایی خرد است. به طوری که در شاهنامه آغاز و پایانش را به ستایش از خرد آدمی اختصاص داده است.
شاهنامه فردوسی را نباید تنها از دیدگاه ادبی یا شعری مطالعه کرد
فریدون جنیدی، شاهنامه پژوه درباره شاهنامه مینویسد: ما باید بدانیم که شاهنامه ی فردوسی را نباید تنها از دیدگاه ادبی یا شعری مطالعه کرد، حتی از دیدگاه تاریخ، برای این که در شاهنامه ی فردوسی یک مسایل دانشی یا اندیشه یا در حقیقت فلسفه یا دینی یا مسایل دیگری مطرح شده است که آن ها پایگاه شاهنامه را از یک اثر تاریخی یا از یک اثر ادبی بسیار بالاتر می برد.
به عنوان مثال، شما می دانید که امروز یک پدیده ای در جهان هست که به سرتاسر زندگی باشندگان جهان حکم می راند و آن پدیده اندازه است. اندازه، امروز که کامپیوتر یا رایانه پیش آمده است، باز اندازه به ترتیب دیگری حاکم بر سرنوشت رایانه است دیده می شود که در جهان هیچ عنصری، هیچ کسی، هیچ باشنده ای نیست که بی نیاز از اندازه باشد. خوب، این اندازه را هیچ کتاب باستانی در هیج جای جهان نگفت که از کجا پدید آمد، به غیر از شاهنامه ی فردوسی، من این را در داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی آورده ام، که به زودی در دست شما قرار خواهد گرفت.
در زبان اوستایی برخی پیشوندها است که با ریشه، یک واژه ی تازه را می سازد گاه گاه ممکن است که پیشوند واژه را معکوس کند، یعنی اگر با یک پیشوند "اَ" معکوس کننده بیاید، همچون "دات"(= داد و قانون) که با افزودن "اَ"، "اَدات"(= بی قانونی و ظلم) می شود و با یک پیشوند "فرَ" که حرکت کننده است واژه را بسوی آینده می کشاند همچون "فرجام"، "فرهیختن" و ... یکی از این پیشوندها "پئیری" است، "پئیری" پیشوندی است که پیرامون را می سازد : "پئیری کر"، "کر" ریشه ی گردیدن است به طوری که هنوز در زبان انگلیسی به صورت "Cart" و به صورت "Car" باقی مانده، یعنی گردونه و در فارسی به صورت "گر" درآمد، اما در زبان اوستایی به صورت "کر" باقی مانده است و بر این بنیاد، "پئیری کر" یعنی "پیرامون گرد".
این واژه در زبان پهلوی، بگونه ی "پرکار" درآمد و در زبان فارسی شد "پرگار"، و ما تنها در زبان فارسی داریم که ریشه و شناسنامه ی این واژه را در خود دارد، یعنی "چیزی که پیرامون خود می گردد".
آیا فردوسی سلطان محمود را مدح کرده است؟
جلال خالقی مطلق معتقد است: در آغاز تاریخ نگاری ایرانی تاریخ آن چیزی نبود که وجود داشته بلکه آن چیزی بود که باید وجود می داشت. تاریخ نویسان ایرانی عمدتا افسانه را با بینش و اعتقادات دینی خود عجین کردند.
این استاد دانشگاه و شاهنامه پژوه میگوید: "نولدکه" می گوید مواد تاریخی تاریخ طبری بیش از شاهنامه است. در حالی که فردوسی مواد تاریخی را در شاهنامه حذف کرده و حتی مواد تاریخی شاهنامه بیشتراز مواد تاریخی تاریخ طبری است. شما در شاهنامه مواد تاریخی بسیاری به دست خواهید آورد که اگر آن را در کنار تاریخ طبری بگذارید این دو کتاب تکمیل می شود.بخشی از مواد تاریخی شاهنامه شناخته شده و برخی هنوز ناشناخته مانده است.
او درباره اینکه آیا فردوسی سلطان محمود را مدح کرده است یا خیر میگوید: سلطان محمود کار ما شاهنامه پژوهان را مشکل کرده است. برخی از شاهنامه پژوهان معتقدند فردوسی سلطان محمود را مدح نکرده و حتی برخی معتقدند فردوسی اصلا در زمان محمود غزنوی نبوده است .این اتفاق به این دلیل است که برخی از شاهنامه پژوهان می خواهند مدیحههای شاهنامه را از بین ببرند. زمانی که سلطان محمود در ایران به سلطنت رسید چند سالی از سرایش شاهنامه گذشته بود. بنابراین محمود در سرودن شاهنامه به فردوسی امر نکرده است اما زمانی که سلطان محمود به قدرت رسید فردوسی او را مدح کرده است.