سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: نویسنده کتاب "مالیخولیای غزل" گفت: در کشور ما جز تصحیح متون، در نزدیک به تمامی پژوهشهایی که در این مباحث شده تنها به معرفی و بررسی بیش تر تحلیلی بعضی مولفههای شطح مثل ایجاز و تصویرسازی یا زیرساخت های معنایی و اعتقادی – اندیشگی اقدام شده است و متاسفانه این معضل و ایراد کلانی است که در همه ی پژوهش های ادبی این مملکت دیده میشود. او ادامه داد: پژوهشهای ادبی ما تقریبا به تمامی کارهایی است که به تحلیلهای معنایی، شرح لغات یا رمزگشایی نمادها پرداختهاند. در این ایراد البته مستشرقین هم با پژوهشگران ایرانی همراه بودهاند و شاید بتوان ریشه این قضیه را هم در رسالات آن ها دید.
روزبهانی گفت: باید توجه داشت که مبحث زیبایی شناسی مقوله بسیار گستردهای ست که از زیرساختهای فلسفی و تئوریک، اندیشه و مفهوم شروع میشود تا مسائلی از قبیل فرم، ساختار، تکنیک و شگرد، نحو و بیان و... و هارمونی. اگر کمی دقت کنیم می بینیم که کسانی چون چخوف و خاصه کافکا هم توانستهاند زیبایی شناسی خاص خودشان را خلق کنند. این همان حدودی ست که به یک هنرمند اجازه ی ورود در ساحت مولف بودن را میدهد.
این پژوهشگر گفت: زمانهایی که بر کرسی سنت مینشینم یعنی در مواضع سنتی کسانی مثل فروزانفر، همایی، نفیسی و حتی همین استاد شفیعی کدکنی و متونی چون تذکره الاولیا، اسرارالتوحید، تاریخ طبری، سیاست نامه و دیوان انوری را که مربوط به علوم مختلف است همه ذیل ادبیات می آورم، پژوهشگران این علم به اصطلاح ادبیات را در سه دسته تقسیم می کنم: نخست کسانی که گزارشگر این متون هستند؛ بعد کسانی که مصحح و ویراستارند و دسته ای دیگر - که جایگاهی فراتر دارند و متاسفانه فرهنگ و اندیشه و هنر ما غالبا از این ها تهی بوده- نظریه پردازان و تئوریسینها.
او توضیح داد: اگر قبول دارید که کسانی چون فروزانفر و نفیسی - با آگاهی از ارج و بزرگی زحماتشان - شخصیتی فراتر از مصحح یا ویراستار یا گزارشگر متون ادبی نداشته اند، باید بپذیرید که جناب دکتر شفیعی کدکنی هم چیزی مهم تر از این نبوده. واقعیت هم این است که استاد هم با همه ی جایگاه سترگ و ارزشمند مشخصی که در ویرایش و گزارش نظم و نثر فارسی دارد، اصلا در جایگاهی نیست که صاحب آرای شخصی باشد.