سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: محمد رضا رفیع زاده معروف به رضا رفیع شاعر و طنزپرداز معاصر بیش از همه به خاطر شعرهای طنز، ستونهای طنزش در مطبوعات و البته برنامه "قندپهلو" در تلویزیون معروف است. در گفت و گوی ما با این شخصیت شیرین زبان، بحثهایی درباب تفاوت طنز و کمدی، طنز در مطبوعات کشورمان، بحران کتابخوانی در ایران و ماهیت طنز سخن گفتیم.
مشروح این گفت و گو چنین است:
آقای رفیع همیشه میان تعریف واژههای طنز و کمدی یک سردرگمی وجود دارد. لطفاً بگویید که چه وجوهی این دو مفهوم را از یکدیگر تفکیک میکند؟
طنز و کمدی زیر مجموعه شوخطبعی هستند. کمدی یک صورت سینمایی و تصویری دارد و طنز یک صورت مکتوب. طنز بیشتر در عرصه نوشتن است و وقتی که به تصویر تبدیل میشود، عنوان کمدی میگیرد منتها کمدی و طنز از لحاظ محتوا یک سری تفاوت دارند. طنز یک شیوه بیان برای گفتن انتقادها، کاستیها، کمبودها و معایب فردی، جمعی و اجتماعی است ولی این کار باید با شگردها و شیوههای مبتنی بر عناصر و مؤلفههای ادبی و با چاشنی لبخند صورت گیرد، درست برعکس کمدی که کمدین به دنبال خنداندن است.
لبخند تلخ هم جزوی از طنز است چون طنز به دنبال لبخند است و این لبخند گاهی به جای صورت در درون شکل میگیرد. در طنز و لبخند یک تناقض و تضادی وجود دارد که در ذهن، ضمیر و درون انسان شکل میگیرد. وقتی شما با پدیدهای مواجه میشوید که مخالف تصوری است که طبق قائده و عقل از آن داشتید، در واقع وقتی بین حقیقت و واقعیت تقاوتی میبینید، در اینجا یک تناقضی پیش میآید که این تناقض در شما لبخند ایجاد میکند و اگر مقدار این تناقض بیشتر شود، لبخند شما شدیدتر شده و به ساحت کمدی وارد میشود.
من مرز میان کمدی و طنز را به لحاظ ظاهری در یک رفتارشناسی راحت و آسوده در تفکیک و خنده میدانم. لبخند گاهی آنقدر در طنز ناپیدا، کمرنگ و نامشخص است که از آن به عنوان لبخند تلخ، درونی و عمیق یاد میشود. زمانی که دو قطار تصادف میکنند و آدمهایی در آن حادثه میسوزند، هر انسان صاحب عاطفهای در جایگاه اشک، فکر و اندیشه قرار میگیرد و ظاهر او غمناک و متفکر است. در همین حین فردی را اگر ببینید که در کنار قطار ایستاده و از صحنه آتشسوزی فیلمبرداری کرده و سوختن آدمها و قطار را گزارش میدهد تا زودتر وارد فضای مجازی بشود، یک تناقض تلخ در اشک ظاهر شما و لبخند تلخ درونتان ایجاد میکند. در آنجا شما میخواهید به فردی که دارد فیلم میگیرد بخندید ولی وجدان و عاطفهتان اجازه نمیدهد. بنابراین خنده به درونتان منتقل میشود و از درون یک لبخند تلخ و انسانی میزنید. طنز آنقدر قدرت دارد که در فاجعهآمیزترین و تراژیکترین مصیبت روزگار یعنی مرگ همنوعان بر اثر یک سانحه نیز یقه روح و روان آدمی را ول نمیکند و از آن لبخند تلخ میگیرد.
به نظرتان طنز را میتوان ژانر هنری سیاسی توصیف کرد؟
طنز اصلا به یک محتوا و پیام خاص مقید، محدود و منحصر نیست. آقای شفیعی کدکنی طنز را هم بیان هنری و هم تناقض میدانند، یعنی طنزپرداز مسلط به ابزار، شیوهها و شگردهایی است که به ابزار و اسرار طنزنویسی معروف است.
و این تناقض میتواند محتوای سیاسی و هر نوع محتوای دیگری داشته باشد.
بله، این تناقض میتواند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ادبی و تاریخی باشد. طنزی که در تاریخ ما نهفته شده، به اندازهای است که شاید با طنز روزمره و روازنهای که ما با آن مواجهیم برابری کند. تاریخ ما پر از حوادثی است که میتوان از دید یک راوی آگاه به آن فلشبک زد و برداشتهای طنزآمیزی از آن دریافت کرد. در واقع یک سری رفتارهای تاریخی وجود دارد که منطبق بر عقلانیت بشر در اعصار گذشته بوده و حالا با ارزیابی و بررسی عقلانیت پیشرفته امروزی به یک تناقضی میرسد و خندهدار میشود.
طنز از روز اول خلقت و همزمان با آفرینش انسان وجود داشته و ای بسا برای حضرت آدم و حوا نیز ماجراهای تراژیکی رخ داده که موجب لبخند ایشان شده است. داستان و ماجرای آفرینش انسان و حضرت آدم در تعبیرات قرآنی و آموزههای دینی ما به صورت مفصل آمده است که خداوند میخواهد حضرت آدم را بیافریند و از بابت خلقت اشرف مخلوقات و خلیفهای که قرار است به روی زمین بفرستد فخر میفروشد. شیطان این قضیه را به سخره میگیرد و به خداوند یادآوری میکند که شما میخواهید کسی را بیافرینید که دوباره در زمین فساد ایجاد میکند و باعث خونریزی میشود. بعضیها به استناد از این داستان میگویند که شاید پیشتر هم دورههای انسانی آفرینش وجود داشته که شیطان از واژه "دوباره" استفاده کرده است. به هر حال خداوند به شیطان میگوید: إنِّی أعلمُ ما لا تعلمونَ (من چیزی را میدانم که شما نمیدانید).
حالا که در قرن 21 این همه گناه و خطاهای بشری به خصوص در کشورهای غربی به وجود آمده، امام موسی صدر در یک جایی میگوید که وقتش است شیطان به نزد خداوند برود و حرفش را به کرسی بنشاند. در اینجاست که طنز شکل میگیرد و میشود گفت که طنز به اول خلقت بر میگردد. یک تناقض و تضادی در قرنها پیش به وجود میآید و عصرهای مختلفی میگذرد تا پیام آن به دریافت شود و این پیام موجبات لبخند را فراهم کند.
طنز یک کوچه فراتر و وسیعتر از کوچه معشوقه حافظ است که منتها در طرح قرار گرفته است! الآن هر کس ادعایی دارد و شهرداری به هر شکلی میخواهد از مردم لبخند تحویل گیرد، مثلاً در بزرگراهها تابلو میزند که لطفاً لبخند بزنید! در حالیکه در آن اطراف بهانهای برای لبخندزدن وجود ندارد و ساختمانهایی بدون حق تراکم و پارکینگ وجود دارد که درازای آن جلوی گردش سالم هوا را هم گرفته است. در همین شرایط در اوج گرما و یا سرما پشت ترافیک هم قرار گرفتهاید و اعصاب ندارید. در چنین شرایطی شهرداری میگوید که لبخند بزنید. شما هم میخندید ولی خندهتان تلخ است. همه نهادهای فرهنگی میگویند که به دنبال گشادکردن کوچه شادی هستند ولی بودجهها را بیشتر صرف اموری میکنند که ربطی به توسعه آرامش جمعی و روانی در جامعه و خلق لحظات شاد ندارد. در چنین شرایطی مردم دوباره دچار لبخند تلخ میشوند.
در ژانرهای مرسوم هنری مثل شعر و رمان، طنز به واسطه وجه آیرونی، وارونه یا انتقادیاش، باعث نمیشود که وجهه سیاسی بگیرد؟
طنز نهایتاً درگیر مسائل روزمره جامعه شده و ، ناخودآگاه با مسائل سیاسی نیز گره میخورد. بارها در رسانه ملی به من گفته میشد که به مسأله سیبزمینی نپرداز و یا به نمایندگان مجلس و رئیس قوه مجریه خرده نگیر. من قبول میکردم ولی سپس خبری در مورد پیاز و سیبزمینی پیدا میکردم و حرفم را با آن میزدم و به رئیسجمهور و نمایندگان مجلس گیر میدادم. این نشان میدهد که راه گریزی وجود ندارد و تمام شکل و شیوههایی که شما برای طنزپردازی انتخاب میکنید اگر در پیوند با مسائل روز جامعه باشد، ناخودآگاه یک طرفش با سیاست گره میخورد.
شما سابقه ژورنالیستی مفصلی دارید. طنزپردازهای ژورنالیست و به طور کلی مسئله طنز در مطبوعات ما را چگونه ارزیابی میکنید؟
در عرصه طنز معاصر، اتفاقات امیدبخش و دلگرمکنندهای رخ داده است. ما شاهد تکثر توانمندیها و استعدادهای مختلف با نگاههای متفاوت در زمینه طنز هستیم. یعنی نسلی شکل گرفته که خیلی قابلیتهای گوناگونی در زمینه طنز دارد. یک بخش از طنزپردازی این نسل به شکل رسمی و مکتوب در مطبوعات منعکس میشود و بخش دیگرش به فضای مجازی رفته است و در تشکیلات اینترنت بستر مناسبی برای طنزپردازان فراهم شده تا خیلی راحت افکار و طنزهایشان را منعکس کنند. این موارد نشان میدهد که یک جریان متلاطم و پر حجم و مواج در زمینه طنز در کشور ما به وجود آمده است.
در گذشته به غیر از یک سری جوکهای قومیتی در مورد مسائل نخنما و کلیشهای، طنزهای دیگری وجود نداشت. آن زمان حتی در مجلات هم فقط به یک سری مسائل پیش پاافتاده به عنوان طنز پرداخته میشد که همه در زندگی رومزه با آن درگیرند ولی الآن سطح پردازش موضوعی طنزپردازان ما خیلی ارتقاء پیدا کرده و ساحت تفکر طنزپرداز ما با رشد مواجه شده است. مفاهیمی که طنزپرداز امروزی دستمایه کار خود قرار میدهد، ناظر به درد بشری و موضوعات سیاسی کلان است که جامعه درگیر آن میباشد. در طنزهای فعلی، مفاهیم عمیق فکری، تفکری و عقیدتی پیاده میشود. در گذشته همه اشعار و آثار طنز ما راجع به گرانی، اجاره و کرایه تاکسی و از این دست مسائل بود، ولی الآن طنزپرداز مینشیند و در سطح فراتری از دریچه طنز به موضوعات میپردازد. این یک اتفاق خوب است که به نسل امروز طنزنویسان منحصر میشود.
استعدادها و توانمندیهای طنزپردازِ امروزی چقدر مجال ظهور و بروز پیدا میکند؟
این مسئله به همراهیها و همدلیهایی بر میگردد که از سوی مسئولان و متولیان رسانهها، خبرگزاریها و اصحاب مطبوعات شکل گرفته است. به نظرم ما در این زمینه هم رشد کردهایم و دیگر آن هراس و دلواپسی که حدود 10 سال پیش راجع به طنز میدیدیم، در میان اهالی رسانه وجود ندارد و ستون طنز در مطبوعات راهاندازی شده است. این اتفاق متأثر از یک سری تندرویها شکل گرفت و ضایعات و تبعاتش برای طنز ماند. گاهی یک طنز در خدمت یک حزب و جریانی مینوشتند و پیام سیاسی میدادند و به استناد همان مطالب هم دادگاهها برخی از مطبوعات را تعطیل میکردند. در نتیجه این ترس و هراس دامنگیر مدیر مسئول و صاحبان رسانهها میشد و دود آن به چشم طنزپردازانی میرفت که میخواستند طنز را به عنوان جریانی از ادبیات ادامه دهند.
طنز حرف خودش را میزند و سیاست را میشناسد ولی صریحاً در اختیار سیاست قرار نمیگیرد چون زرنگتر و پختهتر از آن است که بیاید بیانیه بنویسد. بیانیه نوشتن کار هر کسی است که دست به قلم باشد ولی طنزپرداز یک تعریف دیگری دارد و در آن واحد که جدینویس است، باید این قابلیت را داشته باشد که پیام سیاسی خود را به گونهای بنویسد که منجر به یک بیانیه سیاسی نشود.
الآن ستونهای طنزی به مطبوعات ما اضافه شده و یک سری مجلات طنزی به وجود آمده که در اختیار طنزپردازان جوان قرار گرفتهاند و پیشکسوتها کمتر در این زمینه مشغول هستند. این اتفاق هم یک نقطه قوت و امیدبخش محسوب میشود و هم نقطه ضعف. همچنان که بسترسازی اینترنتی و فضای مجازی هم قوت و قدرتی برای تشدید جریان طنز است و هم آفت و ضررهایی دارد. امروز همه یک رسانه هستند و هر طنزپرداز مدیر مسئول، سردبیر، دبیر، نویسنده و چاپخانه است که مطلبی را فوراً مینویسد و در کسری از ثانیه یک نفر در قطب جنوب آن را میخواند. 20،30 سال پیش اگر قرار بود کار طنزی از شما منتشر شود، باید سه پیشکسوت آن را میخواندند و تأیید میکردند. امروز علیرغم تمام نقطههای امیدی که در سطح تفکر و اندیشه به وجود آمده، این خوف و خطر هم وجود دارد که با پختگی تکنیکی در کار طنز مواجه نشویم چون این پختگی در گذشته به صورت تجربی منتقل میشد و الآن کمتر به دست میآید.
به لحاظ دستوری یک نوشته هزل و هجو چه ساختارهایی دارد؟
به لحاظ تکنیکی آثار یک نسل زمانی شلختهتر است که کمتر از شگردها و شیوههای طنزنویسی استفاده کرده باشد. مثلاً شما یک مطلب مینویسید و اصلاً جای کشف و شهود برای مخاطب نمیگذارید و همه حرف را خودتان میزنید. ممکن است که یک نفر بگوید فلانی چه حرفی تندی زد ولی این اتفاق یک ضعف جدی در طنز به شمار میرود. اولاً همین تند بودن نوشته، گزگ به دست همه داده و امکان مقابله و برخورد با آن را بیشتر میکند. اگر یک نویسنده نداند که کجا باید زبان کنایه را به کار گیرد و در کجا به صورت استعاری سخن بگوید، به شلختگی در طنز نزدیک شده و ای بسا که به هجو و فکاهه نیز برسد که آنها ساحتی دیگر از شوخطبعی هستند منتها با تعریفهای خاص خودشان.
چرا کم کتاب منتشر میکنید؟
به خاطر آنکه خیلی تنبل هستم. ناشر 4 کتاب مرا از 6 سال پیش به من تحویل داده ولی هنوز آنها را منتشر نکردهام.
این کتابها مجوز انتشار هم دریافت کردهاند؟
خیر. برای مجوز فرستاده نشدهاند ولی من هیچوقت مشکل مجوز نداشتهام.
اینکه کتابتان را آماده کرده و به انتشار نمیرسانید، بیشتر عامدانه به نظر میآید تا آن که به تنبلی مربوط شود.
خیر. بیشتر به خاطر بیانگیزگی و بیحوصلگی این کتابها را به انتشار نرساندم. این هم یک نوع توقیف است که خود نویسنده آن را انجام میدهد. البته الآن بعد از 6 سال آنها را میخواهم به ناشر تحویل دهم چون معلوم نیست که در دولت بعدی امکان چاپ داشته باشد یا خیر.
مضمون و محتوای این کتابها در چه فرم و قالبی است؟
این کتابها ادامه طنزهای ژورنالیستی من هستند. من یک کتاب در اواخر دولت آقای خاتمی منتشر کردم که الآن در قالب 5 جلد کتاب هر کدام 500 صفحهای، جریان آن را ادامه خواهم داد.
در حوزه شعر کتابی آماده انتشار ندارید؟
من کارم را با شعر شروع کردم و باید آثار شعرم را قبل از نثرها به انتشار میرساندم ولی در این زمینه هم یک مقدار تعلل کردم که اکنون در دستور کارم قرار گرفته و جبرانش خواهم کرد.
در تلویزیون ایده قندپهلو همچنان ادامه پیدا میکند؟
بله. من اخیراً با شبکه آموزش صحبت کردم و گفتم که توانایی آن را دارم تا سالی 2،3 مرتبه قندپهلو را به سرانجام برسانم. من دریغم میآید که این برنامه از نوروز ساخته نشده است. قندپهلو در حوزه ادبیات طنز رسانه یک جریان بود که خیلی از بزرگواران به عنوان اتفاق از آن یاد کردند. این برنامه یک فرصت مغتنم را هم برای رسانه و هم برای طنز ایجاد کرد که متأسفانه مطابق انتظارات من از آن حمایت نشد. البته مسئولین تلویزیون به صورت گفتاری از این برنامه حمایت میکنند ولی اگر آن را هم نسازیم، خیلی پیگیرش نمیشوند.
استقبال خوب مردمی نمیتواند ضامن تداوم قندپهلو باشد؟
بله، خودشان از این استقبال مردمی آگاهند ولی در عمل به سراغ ساخت برنامههایی میروند که جنبه فان بیشتری دارند. به نظرم گاهی اینطور احساس می شود که برخی از مسوولان و مدیران سیما، جنبه فان قضیه را بیشتر دنبال می کنند و تبسم را بر تفکر ارجح می دارند. در حدی که برخی برنامه ها به زور می خواهند خنده بگیرند از ملت! برنامههایی مثل قندپهلو جزو گونههای تخصصی برنامههای تلویزیونی هستند و هر کسی را نمیتوانید به عنوان سردبیر یا مجری آن انتخاب کرده و بگویید که قندپهلو بسازد. شما اگر به عوامل برنامه ما نگاه کنید، همه در کارشان تخصص دارند و هر کسی را نمی توانید به عنوان تهیه کننده و کارگردان یا سردبیر و مجری آن انتخاب کنید.
در میان جامعه مخاطبان ما خیلی خوب از قندپهلو استقبال شد و این برنامه از نظر اصحاب جامعه ادبی نیز اتفاق خوشایندی بود چون مردم را با ادبیات آشتی میدهد. به اعتقاد من کاراکترهایی مثل شما خیلی میتوانند به بازار کتاب کمک کنند، یعنی همچنان که در مدیای تلویزیون یک برنامهای چون قندپهلو وجود دارد، ضرورت وجود کتابهای طنز نیز در بازار کتاب حس میشود تا چنین اقدامی حتی باعث پرداخت بیشتر به ادبیات جدی شود. شما فکر نمیکنید که جامعه اصحاب طنز ما در این زمینه میتوانند تأثیرگذاری بالایی داشته باشند؟
طنز یک گونهای از ادبیات و فرهنگ ما است که اگر وارد هر موضوع و اتفاقی شود، باعث جالب و جذابتر شدن آن میشود. شما اگر در لابلای یک برنامه رسمی سرشار از سخنرانیهای خشک، تخصصی و علمی، آیتمهای موسیقی، فان، نمایش و... پخش کنید، فضای خشک و تخصصی برنامهتان لطیفتر میشود و ذهن و روان مخاطب را برای سخنرانی بعدی آمادهتر میکنید. به نظرم طنز به عنوان یک گونه هنری، این قابلیت را بیش از همه گونههای دیگر دارد چون انسان از خنده خوشش میآید. انسان فقط وقتی ناچار است گریه میکند. شما کسی را میشناسید که بگوید دوست دارد گریه کند؟ خیر، همه دوست دارند که بخندند. گریه برای مواقع غم، اندوه، مصیبت و اتفاقات ناگوار است، در غیر این صورت خداوند انسان را جوری آفریده که ذاتاً تمایل به زیبایی لبخند دارد.
مردم ما همه به اندازه خودشان پریشان احوالی دارند، مخصوصاً الآن که با مشکلات تکنولوژی، ترافیک، آلودگی هوا، پارازیت، مشکلات اداری، بیاخلاقیها و... دست و پنجه نرم میکنند. در واقع الآن فضا برای پریشان حال کردن شما آمادهتر از فضا برای شاد کردنتان است. ما اگر بتوانیم از زبان، شیوه و بیان طنز در برنامههای مختلف اجتماعی و فرهنگیمان استفاده کنیم، در جلب و جذب افکار عمومی موفقتر هستیم.
مرحوم فریدون مشیری یک شعری به نام "گرگ درون" دارد که خودشان هم آن را دکلمه کرده و کلیپش نیز موجود است. این شعر در مورد مبارزه با نفس اماره است و آنقدر زیبا و با حالت طنز گفته که تأثیرگذاری شدیدی در سطح جامعه دارد. چند روز پیش یکی از بیتهای طنازانه این شعر شکیل مرحوم مشیری را در یکی از بزرگراهها دیدم. به نظر شما این جمله به اندازه یک حدیث یا جمله مذهبی اثرگذاری ندارد؟ چون این پیام دینی با زبان هنر و ادبیات شکل میگیرد. شما اگر عین حدیث را بیاورید که هنری نکردهاید، فقط یک بودجهای را بیخودی مصرف کردهاید.
الآن کتابهایی که منتشر میشود، تیراژ 200 نسخهای دارند که تمام این تعداد هم به فروش هم نمیرسند. شما برای ناشران کشور چه پیشنهادی دارید؟
ما با واقعیت کمرنگ شدن و سرد شدن کتابخوانی و اولویت پایین سبد کتاب مواجهیم که امروز دیگر جزو نیازهای چندم مردم احساس میشود. در زمینه ترویج مردم به کتاب و کتابخوانی دو موضوع مهم وجود دارد. یکی از این دو مورد مربوط به هنر، ابتکار و خلاقیت خود جامعه ناشرین است که جریان کتاب را از نظر کیفیت، حجم و... به چه سمت و سویی ببرند و مورد دوم جریان اقتصادی جامعه است. یک زمانی در این کشور رمانهای 30 جلدی منتشر میشد و مردم هم آن را میخواندند چون هیچ وسیله دیگری برای سرگرمی نداشتند ولی الآن خود ناشران میدانند که این جریان نمیتواند کسی را جذب کند.
شما آنقدر زندگیتان دچار تنگنای فرصت است که در همهجا به دنبال گرفتن لقمههای مطالعاتی هستید. دوست دارید بدانید که فلان رمان تولستوی چه محتوایی دارد. اصلاً شاید وقت نکنید که همه آن را مطالعه کنید ولی دوست دارید خلاصه آن را بدانید. بنابراین اگر یک ناشر بیاید و کل رمان را در یک کتاب کمحجم خلاصه کند، یک ابتکار در زمینه جذب مردم به کتابخوانی محسوب میشود. شگرد دیگر این است که شیوههای چاپ را به لحاظ کیفی و تکنیکی جذابتر کرد. ناشر میتواند شیوههای سمعی و بصری را اعم از کاست، سیدی، فلش و... در خدمت بگیرد. مثلاً کتاب سخنگو اختراع شده که شما در حین رانندگی میتوانید به آن گوش کنید.
ناشران به سمت شیوههای مختلفی میروند ولی منتها باز هم شما میبینید که هر چقدر میدوند به مقصد نمیرسند و دوباره تیراژ کتابها پایین است چون جریان اقتصادی جامعه به قوت خود باقی است. مردم در تنگناهای اقتصادی مختلفی قرار دارند و ترجیح میدهند به اولویتهای دیگر زندگیشان برسند و در جهت رفع مشکلات و تنگناهای اقتصادی خانوادهشان بکوشند.
به کار کدام یک از طنزپردازهای معاصر کشورمان علاقه بیشتری دارید؟
من به چند طنزپرداز برجسته ارادت دارم و انتخابم را نمیتوانم در یک گزینه محدود کنم. شعرهای مرحوم ابوالقاسم حالت، ابوتراب جلی و مرحوم عمران صلاحی که با وی توفیق دوستی هم داشتم، مرا بسیار جذب میکند. همچنین به نظم و نثر آقای ابوالفضل زرویی که مسلط به یک زبان فاخر در حوزه طنز است نیز علاقه دارم.
حرف آخر.
من سالها در حوزه مطبوعات طنز نوشتم و از مراحل مختلفی عبور کردم. در نهایت امروز حاصل این تجاربم را در تلویزیون پیاده کردم و این تجارب منجر به خلق برنامههای قندپهلو، پا تو کفش اخبار، بگو مگو و... شد. تلاش من اثبات قابلیتهای طنز است و میخواهم بگویم که طنز فقط مختص کتاب و مطبوعات نیست و میتواند در رسانهای فراتر و ملیتر با همه اقشار مردم اعم از خواص و توده مردم گره بخورد. من خیلی شفاف میگویم که دارم از رسانهها استفاده ابزاری میکنم تا بگویم که طنز قابلیت خیلی فراگیری دارد و به جلب و جذب مخاطب و بیننده کمک زیادی میکند.
امیدوارم با درک درست ارزش طنز چه از طرف همکارانم، چه از طرف مردم فهیم و چه از طرف مسئولین، جایگاه این گونه از شوخطبعی در جامعهمان بهتر شود. مسئولین ما طنز را باید دوست خودشان بدانند و درک کنند که طنزپرداز هم یک همدل، همراه و همدرد است و میتواند به عنوان یک فرصت برای مسئولین تعریف شود تا مشکلات حوزه خود را پیدا کرده و در رفع آن بکوشند. من اگر مسئولیتی داشتم، در هر وزارتخانهای یک مشاور فکری و فرهنگی انتخاب میکردم تا جریان طنز در حوزه وزارتخانه را رصد کند. طنز و به خصوص طنز سیاسی در جامعه به دنبال گوشزد کردن کاستیها و نواقص است. مسئولین ما هم میگویند که دنبال خدمت و برطرفکردن مشکلات هستند، پس چه چیزی بهتر است از پیوند این دو مقوله؟ به خاطر همین است که میگویم مسئولین سعه صدر بیشتری داشته و طنزپردازان را گرامی بدارند، همچنان که ما آنها را گرامیداریم.
من به دنبال طنز فاخر هستم و هیچوقت به دنبال فحش و فضیحت نبودهام. در طنز من شوخی با جزئیات ظاهری افراد ممنوع است و من فقط با افکار و اندیشه افراد کار دارم. اگر جلوی من کسی با تیپ و قیافه شخص دیگری شوخی کند، اجازه این کار را نمیدهم چون او دیگر وارد هجو و حوزه تمسخر میشود. من از دوستان خودم دعوت میکنم که به صورت عمیقتر به حوزه طنز فکر کنند و اگر شاهد موفقیت همکارشان هستند، زیر بال و پر او را بگیرند. بیشترین پیام من در حوزه کاریام به دوستان خودم است و از آنها میخواهم که کمکم کنند. مردم نیز در این سالها همیشه مشوق و پذیرای ما بودهاند و تشویقهایشان انگیزه همه ما بوده است.
امیر حسن بیگلر