گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: انتشارات هرمس در سال ۱۳۷۵ اندکی پس از تأسیس شهر کتاب، فعالیت خود را به عنوان بخش انتشاراتی این مجموعه آغاز کرد و از سال ۱۳۷۸ به طور رسمی پا به عرصه حرفهای نشر گذاشت. فلسفه و کلام، دین و عرفان، علوم اجتماعی، زبانشناسی و ادبیات و هنر اصلیترین حوزههای فعالیت انتشارات هرمس از آغاز تا امروز بوده است. انتشارات هرمس در سال ۱۳۸۵ به عنوان شرکت انتشاراتی مستقل سهامی خاص به ثبت رسید. از سال 1400تا کنون آقای مرتضی کاردر، مدیرعامل این نشر است. با ایشان درباره شرایط، تألیفات و اهداف انتشارات هرمس گفتوگو کردیم که در ادامه تقدیم حضورتان میشود:
با توجه به محبوب بودن نشر هرمس، واکنش مخاطب عام و متخصص نسبت به کتابهای شما چگونه است؟
مرتضی کاردر: نشر هرمس یک نشر نخبهگراست. از همان ابتدای راهاندازی مخاطبان هرمس نخبهها بودند اما همزمان برای این ایجاد تنوع در کتابها و جذب مخاطب، ردههایی مثل کتابهای کارآگاهی و همچنین رده کتابهای کیمیا ویژۀ کودک و نوجوان را به تولیداتش اضافه کرده است. با اینحال همواره مخاطبش را نخبگان، قشر دانشگاهی، فرهیخته، جامعه روشنفکر و از این قبیل میداند.
در مجموع استقبال مخاطبان از کارها خوب بوده، منتهی هر نشری فراز و فرودهایی دارد. گاهی وقتها مخاطب آشکار و روشنتر واکنش نشان میدهد. درواقع این پیام را به ناشر میدهند که ما حواسمان به کار منتشر شده هست. گاهی ممکن است بگویند که فلان کتاب در این رده قرار نگیرد یا در سطح کتابهای این رده نیست یا چقدر خوب که اینجا منتشر شده است. یا مثلاً مباحث یا ایرادات یک کتاب را به ما گوشزد کنند. ولی به طور کلی فکر میکنم در این یکی یا دو سال اخیر استقبال مخاطبان از کارها در مجموع استقبال خوبی بوده است. یکی از واکنشهایی که ما از مخاطبان گرفتیم، خوشحالی آنها بابت تولید کتابهای هرمس در دستهبندیهای گوناگون بود که در هر کدام از این دستهها، کتابهای تازهای برای مخاطبانش وجود داشت. مخاطبهایی که گفتم منظورم کسانی است که ناظر، متخصص و حرفهایتر هستند و واکنشهای خوبی نسبت به کتابهای ما دارند.
سیاست و نحوه انتخاب کتابها برای چاپ توسط نشر هرمس چگونه است؟
مرتضی کاردر: ببینید انتخاب کتاب معمولاً از چند طریق انجام میشود. کسانی هستند که در طول این سالها با هرمس کار کردهاند و کتابهای آنها با استقبال مخاطبان، به خصوص مخاطب نخبه مواجه شده و خیلی از آنها چهرهها و شخصیتهای شناخته شده و جزء بهترینهای حوزه خودشان هستند. معمولاً اگر این افراد کتاب تازهای داشته باشند ما سعی میکنیم که حتماً کتاب تازۀ آنها در هرمس منتشر شود و سعی میکنیم ارتباطمان با آنها حفظ شود.
یک بخشی هم کسانی هستند که، کار میفرستند و تعدادشان هم کم نیست. آثار ارسالی را بعد از بررسی اولیه، تقسیمبندی کرده و مشخص میکنیم که هر کدام از این کارها در چه ردهای قرار میگیرد. سپس یک یا دو نفر ارزیاب، آنها را بررسی میکنند و اگر مورد تایید قرار گرفت، به واحد ویرایشمان میرود و آنها متن را میبینند و در نهایت کارها برای چاپ آماده میشود.
عمدتاً انتخاب و انتشار کتابها از این دو طریق است. البته بعضی کتابها را هم خودمان به نویسنده و مترجمهایی که با آنها کار کردهایم و سابقۀ قابل قبولی در این حوزه دارند سفارش میدهیم یا در تعامل با هم به یک نتیجهای میرسیم که بهتر است الان چه اثری را ترجمه و چاپ کنیم. گاهی وقتها هم آنها آثاری را به ما پیشنهاد میدهند و میگویند اینها به نظر ما آثار مناسبی برای ترجمه هستند و فیالواقع در این تعامل به یک نتیجهای میرسیم.
آیا بین کتابهای نشر هرمس کتابهایی وجود دارد که توسط اشخاص یا نهادی، سفارش داده شده باشد؟
مرتضی کاردر: ببینید سفارشی به این معنایی که فکر میکنید، نه. اما طبیعی است که بعضی از استانید کارهای دانشجویان خودشان را سفارش میدهند. ولی سعی بر این بوده که ما این موارد را هم در فرآیند ارزیابی و بررسی خودمان قرار دهیم. و البته مهمتر از همه اینها، در نهایت باید ذائقه مخاطبان و سلیقه بازار کتاب را حتماً لحاظ کنیم.
آیا به خاطر فروش بهتر به محتوای کتاب، اهمیت کمتری میدهید؟ به طور مثال کتابی در بین تولیدات هرمس وجود دارد که ممکن است فروش خوبی داشته باشد ولی محتوایش ضعیف باشد و یا حتی کتابی وجود داشته باشد که محتوای قوی ولی فروش ضعیف داشته باشد.
مرتضی کاردر: این بحث خیلی جدیتر است و باید ابتدا به این مورد بپردازیم که محتوای ضعیف و قوی یعنی چه؟ دست کم ما کارهای خودمان را به این شکل تقسیمبندی نمیکنیم. من میگویم که بعضی کارها طوری نوشته میشوند که از جهت نحوه ارائه، نوع روایت و فرم مخاطبهای بیشتری میتوانند از آن استفاده کنند. بعضی کتابها هم اینگونه نیستند و به گونهای نوشته شدهاند که تعداد کمتری میتوانند مخاطبش باشند. بین این دو دسته باز هم باید به این مسئله توجه داشته باشیم که صاحب کتاب چه کسی است و موضوع آن چه چیزی. فرض کنیم در شرایط برابر باشند یعنی دو کتاب با کیفیت یک اندازه، اما یکی ازآن دو برای مخاطب عموم جذابیت بیشتری دارد و یکی هم برای مخاطبان حرفهای و متخصص. گاهی آدم مجبور است به مخاطب عام فکر کند. از این جهت که دانشهایی و حوزههایی هستند که شاید لازم باشد عمومی شوند. گاهی هم مجبور میشویم که نگاهمان به میزان نوآوری یک کتاب حرفهای و تخصصی، در رشته خودش باشد؛ فرض کنید منطق و ریاضی. گاهی هم باید، مخاطبان حرفهای را مدنظر قرار بدهیم. به طور مثال فرض کنید که ما امسال یک کتاب منتشر کردیم به اسم فلسفه تحلیلی که گزیده مقالات آقای دکتر حمید وحید دستجردی است. ایشان یک شخصیت بینالمللی در حوزه فلسفه تحلیلی بهشمار میروند. به همین دلیل مقالات ایشان بسیار تخصصی بوده و مخاطبش بسیار کم است. یعنی تعداد کسانی که در ایران پیش نیازهای لازم را گذراندهاند میتوانند مخاطب ایشان باشند. ما این کتاب را هم چاپ میکنیم. اما خب کتابهای دیگری امسال در دستور کار ما قرار دارند که آنها هم کتابهای فلسفی، اتفاقاً در حوزه فلسفه تحلیلی هستند. حتی در حوزههایی مثل معرفتشناسی و و از این دسته نیز کتاب داریم. اما اینها بیشتر عموم مخاطب را هدف قرار دادهاند. یعنی اساساً برای عموم مخاطب نوشته شدهاند. هر دو اینها به نظرم باید در کنار هم کار کنند، یعنی هم آن بخشی که فیالواقع عمومی است فعال باشد هم آن بخش اختصاصی؛ چرا؟ چون اگر رده عمومی کار نکند در واقع مخاطبی تربیت نمیشود که بتواند مخاطب آن کتاب اختصاصی باشد. و سعی ما بر این بوده است که هر دو را فعال نگهداریم.
برای به روز بودن کتابها شما چه کاری انجام میدهید؟ به طور مثال کتاب "جهان هولوگرافیک" مطالبش قدیمی شده است شما جایگزینی برای این کتاب در نظر گرفتهاید؟
مرتضی کاردر: بعضی از کتابها، بله همینطور هستند اما برخی کتابها به دلایلی آنقدر مورد استقبال قرار گرفتهاند، که عملاً برای مخاطبین ما جزء کتابهای کلاسیک قرار میگیرند و همواره توصیه میشوند. بعضی از کتابها نیز عملاً و به دلایل گوناگون از رده خارج میشود. به طور مثال بسیاری از آنها در برنامه تجدید چاپ قرار میگیرند، ولی الان برای مخاطب چیز تازهای ندارند. مثلاً فرض کنیم آثار ترجمه شده مربوط به ماکس وبر. از ابتدا این رده دقیق و درست تعریف شده است. یعنی یک کتاب درباره زندگینامه ماکس وبر نوشته شد. دومین کتاب هم مقدماتی که فراتر از زندگینامه برای آشنایی با این فیلسوف منتشر گردید. سومی هم کتابی بود به اسم «سیمای فکری ماکس وبر» که یک کتاب جدی و تخصصی است و بعد کتاب «دین، قدرت، جامعه».
ما الان کتابهای «دین، قدرت، جامعه» و «سیمای فکری ماکس وبر» را تجدید چاپ کردیم. اما آن دو کتاب دیگر که یک مقدار وجهۀ زندگینامهای و معرفی شخصیت دارند، الان دیگر یرای مخاطب ایرانی و فارسیزبان چیز تازهای ندارد. در دورهای، تعداد کتابهایی که به ماکس وبر میپرداختند خیلی کم بود. کتابهای بدی هم نبودند اما در طول این سالها کتابهای مقدماتی زیادی در این حوزه منتشر شده و دیگر آن کتابها کارایی چندانی ندارند. در عمل چنین کتابهایی از رده خارج میشوند و در واقع در برنامه تجدید چاپ نخواهد بود مگر این که یک ضرورتی پیش آید.
چرا بیشتر آثار داستانی شما ترجمه است تا تألیفی؟
مرتضی کاردر: در حوزه ادبیات داستانی اینجا از ابتدا به سراغ ترجمه رفته و در کل سراغ تألیف نیامده است. یعنی تعداد آثار تألیفی از نویسندگان ایرانی در حوزه ادبیات داستانی نهایت دو یا سه اثر بوده که آن هم استثناء بهشمار میرود و هر کدام به یک دلیلی در اینجا منتشر شدهاند. باب رمان و داستان فارسی اینجا اصلا باز نشده و اگر باز میشد با مجموعهای از کارها مواجه میشدند که انتخاب بین آنها سخت بود. من فکر میکنم ناشر در حوزه ادبیات داستانی ایران یا نباید وارد شود یا اگر هم وارد میشود، خیلی جدی باید این کار را انجام دهد. احتمالاً اینجا و در طول این سالها با ملاحظه، وارد چنین چیزهایی نشدهاند. اما نشر هرمس در حوزههای دیگر کارهای تألیفی متعددی دارد و سعی کرده سراغ افرادی برود که آدمهای درجه یک این حوزه هستند. مثلاً در حوزه فلسفه یا منطق به سراغ دکتر ضیاء موحد و دکتر محمد اردشیر رفته. که هر کدام در حوزههای خودشان تأثیرگذار و مورد مراجعه هستند.
یا محمد اردشیر که تحقیقاً در حوزه ریاضی جایگاه بینالمللی دارد. یعنی انتشارات اسپینگر، یک جشننامه در مورد ایشان درآورده است و مقالات زیادی در حوزه منطق و ریاضی به پاس خدماتش به ایشان تقدیم میشود. حالا شاید ایشان را در ایران خوب نشناسند. در سالهای اخیر ما سعی کردیم سراغ آدمهای درجه یک در این حوزه برویم مثل دکتر حمید وحید. شاید ایشان در حوزه فلسه تحلیلی، نام آشناترین چهره یا شخصیت ایرانی باشد.
این یک دسته از تألیفات نشر ماست که زیاد هم بودهاند. یک سری هم اساتید بزرگ این حوزه هستند مثل آقای دکتر فتحالله مجتبایی یا جناب استاد احمد سمیعی گیلانی، یا دکتر رضا داوری. این افراد هم شخصیتهای درجه یک حوزه خودشان بودند که هرمس برای آثار تألیفی سراغ این افراد رفته و این رابطه و تعامل به شکلی بوده که در طول این سالها آنها هم راضی بودند و همچنان این ارتباط ادامه پیدا کرده است. افراد دیگری هم هستند که میتوان به این لیست اضافه کرد.
مشکل اصلی نشر هرمس چیست؟ و چه چیزی باعث میشود که شاید هرمس از سایر ناشرین عقب بماند؟ از ممیزی، کاغذ و سایر مشکلات برای ما بگویید.
مرتضی کاردر: من فکر میکنم که در ایران ما به طور کلی ارزیابی دقیقی نسبت به کار همدیگر نداریم. به این معنا که شما مثلاً میآیید یک اثری را که ترجمههای دیگری هم از آن وجود دارد دوباره ترجمه میکنید. یعنی دوباره هزینهای صرف میشود که اثر چاپ و به بازار برسد. چرا ناشر این کار را انجام میدهد؟ چرا با مترجم به این نتیجه میرسد؟ یک دلیلش میتواند این باشد که ترجمه موجود از آثار کلاسیک مربوط به سی، چهل یا پنجاه سال پیش است و با اقتضائات امروز زبان فارسی و متننویسی منطبق نیست. شاید مخاطب نداند که این ترجمۀ جدید به روز شده و با نسخۀ قدیمی تفاوتهای چشمگیری دارد البتّه ما باید حواسمان باشد که ترجمههای جدید از کیفیت و قابلیت لازم برخوردار باشند. یعنی این که به طور مثال نخبگان جامعه ترجمههای تازه را ارزیابی کنند و ببینند که چه امکان تازهای را به زبان فارسی ارائه کرده و چه آوردۀ جدیدی برای خوانندگان آن کتاب دارد؟ و اینکه مترجم چه خلاقیتی را در ترجمه اثر انجام داده؟ اگر به این نتیجه رسیدند که این ترجمه، ترجمۀ خوب و موفقی است باید در ترویج و تبلیغ آن ترجمه تلاش کنند. توجه داشته باشیم که ناشر برای رسیدن به کیفیت قابل قبول، هزینههای مادی و معنوی زیادی را انجام میدهد. خوب است که مخاطب، سیاستگذار، بازار و سایر تأثیرگذاران دنیای کتاب حواسشان به این ماجرا باشد. اگر این اتفاق رخ ندهد ناشر سرخورده میشود و دوباره این کار را انجام نمیدهد. یعنی چه؟ یعنی این که به طور مثال طرح کتابخوانی به وسعت یک شهر یا یک همچین چیزی دارد برگزار میشود. میآیند یک ترجمهای را انتخاب میکنند که من نه نام مترجمش را و نه نام ناشرش را شنیدهام. خب این معلوم است که کسی که متصدی این امر بوده و از امکانات عمومی شهری بابت ترویج کتاب استفاده کرده، حداقل اطلاعات لازم را نداشته که کدام کتاب، کدام ترجمه و به چه علت باید انتخاب شود.
وقتی چنین کاری را نمیکنند، علیالقاعده من میگویم که این امکان هدر رفته. نه این که چون نشر و کتابی که ما با آن کار میکنیم روی بیلبورد نرفته من این حرف را میزنم. بنده در بسیاری از جاهای دیگر میبینم که ترجمههای دوم، سوم، چهارم و پنجم یک اثر مشهور برای تبلیغ انتخاب شده است؛ ترجمههای بعضاً غلط و ناقص. وقتی این اتفاق میافتد به ناشر باید حق داد که سرخورده شود. برای همین من از دستفروش کنار خیابان تعجب نمیکنم که ایشان بیاید و کتابی با ناشر و مترجم نامعلوم را با تخفیف بسیار زیاد عرضه کند. اگر ما صحبت از حمایت و توجه میکنیم منظور این چیزهاست.
مشکلات ناشرین را نباید به کاغذ تقلیل بدهیم. البته نمیخواهم بگویم تقلیل. کاغذ بخشی از هزینه یک اثر بهحساب میآید. بسیار اوقات میبینیم که کسی متوجه کاری که یک ناشر برای اثر میکند نیست. یعنی اگر من بیایم حقوق یک اثر را از ناشر خارجی خریداری کنم، این حرکت برای فرهنگسازی است و برای ناشر خارجی پیام دارد. درست است که الان ما پیرو قانون کپی رایت نیستیم اما من این کار را میکنم که او فکر نکند کسانی که در ایران کتاب چاپ میکنند متوجه حق ناشر و مؤلف اثر نیستند. در عین حال یک نکتهای برای ناشران داخلی دارد. به هرحال ما آنقدر باید این کار را انجام بدهیم تا تبدیل به یک امر عمومی شود. و در عین حال یک پیام هم برای مخاطب دارد که بهتر است کتابی را بخوانیم که حقوق اثر از مؤلف خریداری شده و با رضایت مؤلف و ناشر خارجی و اصلیش چاپ میشود. اگر این کارها مورد توجه قرار نگیرد طبیعی است که ناشر در چنین شرایطی از پس هزینهها برنمیآید و اینها عملاً همهشان به هزینههای کتاب اضافه میکند.
توجه داشته باشیم که تفاوت بین اثر درجه یک، دو، سه و چهار باید معلوم باشد. همان طور که گفتم نمیشود از دستفروش کنار خیابان توقع داشت. توقعی که من مثلاً از حاکمیت، دولت و ارشاد دارم این است که اجازه ندهد یک فرد با تغییر چند سطر و یک کلمه از روی دست یک ترجمه مشق بنویسد و این را به عنوان ترجمه تازه عرضه کند. چون ارزش کار مترجمی که به این زبان مسلط بوده را از بین میبرد.
لزوماً مسئله، مسئله حمایت مادی نیست. اگر پژوهشی به عنوان کتاب سال برگزیده میشود، این پیام را به مؤلف دارد که ما متوجه کار تو و پژوهش و زحماتت بودیم. من میخواهم بگویم که حتماً مخاطبان و اهالی کتاب باید به این نکته توجه کنند که ترجمه یا کار تازهای که به بازار میآید یک کار درجه یک است یا درجه دو. اگر ما این تمایزها را به مرور زمان فراموش کنیم و از یاد ببریم و محصول درجه یک، دو و سه فرقی برای ما نکند، به مرور زمان ممکن است با کارهایی مواجه شویم که دیگر کارهای درجه یک نیستند. چرا؟ چون حساسیت ما نسبت به محتوا کم میشود و دنبال ارائۀ محصول با کیفیت نیستیم.. ناشر به کسانی که کتابها را نقد و کیفیت ترجمهها را ارزیابی میکند دلگرم است. یعنی زمانی که ترجمه خوب را از یک مترجم گمنام یا کتاب اوّلی منتشر میکند هزینۀ تربیت یک مترجم جدید را به جان خریده است و انتظار دارد جایی به این اثر توجه شود. وقتی پرداخته نمیشود معلوم است که کسی متوجه زحمات او نیست و این به مرور ناشر را دلسرد میکند.
نظرتان در مورد خودکفایی کاغذ چیست؟ آیا با این اتفاق، مشکل کاغذ با توجه به کیفیتش حل میشود؟
مرتضی کاردر: ببینید این کتابی که همین الان به دستم رسیده، با کاغذ ایرانی چاپ شده است. به طور طبیعی اگر کاغذ ایرانی خوب در دسترس منِ ناشر باشد، من دوست دارم با آن، کتاب چاپ کنم. اما هیچ ایرادی ندارد که در بعضی از حوزهها با توجه به نیازمان بیاییم و یک سری از محصولات را وارد کنیم. با توجه به نیاز بازار، بازار خودش میتواند به این تنظیم برسد. یعنی اگر زمانی کاغذ ایرانی با کیفیت خوب در دست من باشد، دلیلی ندارد سراغ کاغذ خارجی بروم. مگر این که الان این کتابی که تازه از صحافی آمده تا یک مدتی خوب باشد و به مرور زمان رنگش برگردد. امیدوارم کاغذ ایرانی واقعاً جواب دهد و پس از شش ماه یا یک سال وقتی کتاب را دستم میگیرم رنگش تغییر نکرده باشد و کیفیتش مثل روز اوّل بماند. اگر این اتفاق نیفتد من مجبورم دوباره به سراغ کاغذ خارجی بروم.
پس کل صحبتم این است خودکفایی خوب است به شرطی که کیفیت حفظ شود، اگر این گونه نباشد به این معنا که چاپخانه بابت پرز کاغذ و صحافی بابت برش نامناسب کاغذ از ما ایراد بگیرد دیگر خودکفایی فایدهای ندارد.
چند درصد کتابهای شما در دو یا سه سال اخیر با کاغذ پارس (مازندران) چاپ شده؟
مرتضی کاردر: در سال 1402 همه کتابهای کارآگاهی هرمس را یک بار به طور کامل، تقریبا با کاغذ مازندران چاپ کردیم. این کاغذ را با توجه به قیمت کمتر آن برای کتابهایی که مخاطبش عموم مردم هستند استفاده کردیم، قطعاً ادامۀ این روند به بازخورد بازار و کیفیت کاغذ بستگی دارد.
دولت وقتی کاغذ در اختیار ناشرین قرار میدهد باید ترجیحی داشته باشد و به این نکته توجه کند که کاغذ 25 درصد پایینتر از قیمت بازار است و به لحاظ کیفی کاغذ خوبی است و من ناشر این را میپذیرم. ولی اگر بگویند که کاغذ بدی نیست و پولش را هم باید نقد بدهید به دردسرش نمیارزد.
آیا قانون کپی رایت را رعایت میکنید؟
ما سعی میکنیم رعایت کنیم. خیلی وقتها هم تلاش کردیم و نشده است. رعایت نکردن این موضوع آثار و تبعات زیادی دارد. و حاکمیت به معنای عمومیاش اگر بخواهد مسائلی را حل کند باید مسائل این چنینی را حل کند. ولی خب معمولاً سراغ چیزهای کم اهمیتتری میرود. با رعایت کپی رایت میتوانیم بخشی از همان دیپلماسی فرهنگی مدنظر حاکمیت را تأمین کنیم. رعایت کپی رایت پیش شرط دیپلماسی فرهنگی است تا در بازار بینالملل به تعامل برسیم. مثلاً در کشور خودمان اگر ما بیاییم کتاب ناشر هموطنمان را چاپ کنیم، به نظرتان طرف مقابل به ما چه چیزی میگوید؟!
این موارد خیلی تأثیر دارد. حتی هر وقت ما به این سمت رفتیم که کپی رایت را رعایت کنیم، یک عده سودجو در بازار نشر و بعضی از ناشران سنتی، منفعتگرا، ترسو و ناشرهای بیسواد، البته ببخشید این را میگویم، انجام این کار را برای ما بسیار سخت کردند. مثلاً یکی از نشرهای بسیار قدیمی و نسبتا گمنام، کتابی با ترجمه آقای احمد کساییپور را چاپ کرده است. یا شخصی کتاب «پیرمرد و دریا» را که معلوم نیست مترجمش چه کسی است به چاپ رسانده. یا حتی «قمار باز» را با ترجمه جلال و سایر کتابهای کلاسیک دیگر را چاپ کرده. بعد از ایشان میپرسیم چرا این کار را کردهای؟ میگوید: اینها یک سری از کتابهای کلاسیک است. میپرسم پیرمرد و دریا را چرا؟ میگوید: فکر کردم که این هم جز اینها است. میزان اطلاعاتش در این حد بود و آدم شیادی نبود و گفتم این را برمیدارید؟ گفت: برمیدارم، فکر نکنید که میخواهم دزدی کنم. من حرامخور نیستم. عملاً ما درگیر یک سری چیزهای ساده روزمره شدیم.
برای «پیرمرد و دریا» احمد کساییپور 10 ماه مداوم و پاره وقت زمان گذاشته است. اما کسی میآید و این اثر را چند روزه سرهم میکند و آن را با 50 درصد تخفیف به فروش میرساند. چند سال دیگر هم همین ناشر از راه دستفروشی با 50 درصد تخفیف، برای خودش رزومهای جمع میکند و ادعا میکند که من از اول فرهیخته بودم. و حتی با توجه به درآمدی که داشته با مترجمهای خوب قرارداد میبندد. زمانی میرسد که ناشرهای دیگر نمیتوانند با این افراد رقابت کنند. به همین سبب ورشکسته شده و از بازار حذف میشوند.
اوضاع هرمس در فروش کتابهای الکترونیکی و صوتی به چه صورت است؟ کتابهای الکترونیکی توسط مخاطبان استقبال میشود؟
مرتضی کاردر: دست کم در دو سال گذشته تعداد کتابهایی که صوتی شدهاند یا تعداد کتابهایی که بهصورت کتاب الکترونیکی در آمدهاند، خیلی بیشتر از گذشته است. اما به نظر من بازار کتاب صوتی و الکترونیکی هنوز آنقدرها بزرگ و درآمدزا نیست. ولی مثل هر بازار تازهای با گذشت زمان استقبال از آن زیاد میشود. یعنی همین الان برای من پیامک واریز ناشر کتابهای الکترونیکی آمد که خب عددش برای یک ماه قابل توجه بود. در حالی که سال گذشته یک سوم یا یک پنجم این عدد فروش داشتیم. البته قیمتها هم افزایش پیدا کرده و این بیتاثیر نیست. همچنین گرانی کتاب باعث شده که برخی از مخاطبین هم به سمت کتابهای الکترونیکی بروند. و آن هم توفیق اجباری است. من فکر میکنم ناشران باید متوجه هر دو حوزه و احتمالاً حوزههای جدیدی که در آینده میآید باشند. من دوست دارم دست کم به انتشار همزمان نسخه الکترونیکی، صوتی و کاغذی برسیم. برای بعضی از این کتابها سعی میکنیم که حتماً آزمایش کنیم و ببینیم که چه خواهد شد. ولی این را هم باید به آن توجه کنیم چون بازار کتاب صوتی کوچک است و صوتی کردن هر کتابی به صرفه نیست. الان شاهد اقبال ناشران کتابهای صوتی هستیم. و این تعاملی است بین مؤلف و مترجم به علاوه ناشر و ناشر کتابهای صوتی که باید این رابطه بینشان درست شکل بگیرد. و اگر این تعامل شکل نگیرد طبیعی است که خیلی راحت فروکش کند. چون همانطور که عرض کردم هر کتابی بستر صوتی شدن را ندارد. و باید دید بعد از این که به کتاب صوتی تبدیل شد، چقدر در طول زمان با توجه به تعداد حضور مخاطبان در اپلیکیشنهای صوتی شنیده خواهد شد.
آینده هرمس را چطور میبینید؟
مرتضی کاردر: هر ناشری دوست دارد که آینده کارش رو به جلو باشد و به تولیدات گسترده و متنوعتر از وضعیتی الانش برسد و امیدوارم که برای هرمس هم این اتفاق بیفتد. امیدوارم بتوانیم در نوسانات بازار نشر تاب بیاوریم و از گردونه خارج نشویم. چونکه الان و در این لحظه یا در این سالی که میگذرانیم از جهت استقبال مخاطبان یکی از سالهای بد نشر است و به هر جهت اوضاع جالبی نیست. امیدوارم در آینده بتوانیم بسیار قدرتمندتر به کار خودمان ادامه بدهیم.
گفتگو: مجید اوجان